logo





بحران خارجی و وظیفه تاریخی نیروهای مسلح

پنجشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۱ - ۲۹ مارس ۲۰۱۲

فرهاد یزدی

پس از تفاهم با غرب، نمی توان دست به تحکیم جبهه ی داخلی زد. این فرآیند بايد عکس حرکت کند: نخست باید جبهه ی داخلی را استوار نمود تا به توان با قدرت های خارجی به مذاکره معنا دار نشست. در حالت نخست به جز تسلیم و دادن امتیازات گسترده و شریک کردن قدرت های خارجی در آینده ایران، نتیجه دیگری به دست نمی آید.
با داوری بر مبنای گفته‌های رئیس جمهور آمریکا و دیگر سران غرب و همچنین اخطارهای اسرائیل در مورد برنامه‌ی هسته ای نظام اسلامی، چنین به نظر می رسد، که مهلت داده شده برای حل مساله ی هسته ای تا آخر بهار امسال تعیین شده است. سیاست داخلی اسرائیل که پس از اعلام استقلال تا مقدار زیاد به چپ متمایل بود، در درازای سال ها به تدریج به سوی کاپیتالیسم و راست حرکت کرد. با ازدیاد مهاجران از شوروی سابق، این روند سرعت گرفت و حکومت سال های اخیر آن کشور هم از نظر سیاسی و هم اقتصادی تندروی را در پیش گرفتند. حکومت کنونی با وجودی که تندرو می باشد، برای حفظ ائتلاف مجبور به در پیش گرفتن سیاست های افراطی شده است. حتا در انتخابات داخلی حزب مخالف «کدیما»، شاهد شکست رهبر سابق به سود «مفاز» هستيم که در سیاست خارجی تندروتر می باشد. شواهد حکایت می کند که زیر فشار جبهه ی متحد اسرائیل و عربستان و برای جلوگیری از حمله یک جانبه آنان به خاک ایران، این تفاهم با غرب به دست آمده که بخت آزمایش تاثیر تحریم ها تا آن زمان تمدید شود و در صورتی که بازده مورد نظر به دست نیاید، حمله مشترک غرب با جبهه ی متحد اسرائیل و عربستان برای از بین بردن مراکز هسته ای ایران انجام گیرد. حمله به مراکز هسته ای ایران، در همان گام نخست بدون از میان برداشتن پدافند هوایی، مراکز فرماندهی، مراکز مخابراتی نظامی و غیر نظامی، ارتباطات و ترابری که پل ها و جاده ها و راه و راه آهن و بنادر و فرودگاه را نیز در بر خواهد گرفت، آغاز نخواهد شد. به سخن دیگر هرنوع تاسیساتی که به نحوی با امکان حمله ی متقابل تلافی جویانه ایران رابطه داشته باشد و یا تهدیدی باشد بر هواپیماهای بمب افکن، از تیررس حمله ی خارجی معاف نخواهد بود. هرچند هم تلاش شود که مناطق مسکونی از تعرض در امان مانند، بر اثر همسایگی تاسیسات نظامی و مراکز فرماندهی در شهرها، تلفات غیر نظامی ها و تاسیسات زیر بنایی کشور که در درازای دهه ها و وسیله چند نسل ساخته شده، بسیار بالا خواهد بود. اثرات این فاجعه بر آینده ایران می تواند به تکه پاره شدن کشور و جنگ داخلی بی انجامد. حتا اگر جنگ داخلی پیش نیاید و یک پارچگی ایران نیز دست نخورده باقی ماند، بدون تردید تلاش در راه سازندگی ایران به سطح مورد نظر و امکان استواری دمکراسی که باید بر ویرانه ها انجام گیرد همراه با مسایل اجتماعی و بهداشتی که ایجاد خواهد شد، نسل ها زیان خواهد دید و به تعویق خواهد افتاد.

همزمان نشانه هایی دیده می شود که سپاه پاسداران بالاخره توانسته، پس از این که ایران به لبه پرتگاه رسیده است، تا مقدار زیادی در حال حاضر نفوذ خود را بر سیاست خارجی اعمال نماید. افزون بر مسایلی که سال ها در برابر غرب وجود داشته، تحولات در دو قدرت منطقه یعنی سوریه و ترکیه نیز در مسیر مخالف منافع نظام ـ و در این مورد ایران - حرکت می کند. سوریه یگانه متحد نظام در حال از هم پاشی است. هر مسیری که تحولات سوریه طی کند، به نفع نظام اسلامی نخواهد بود. ترکیه که تا حد زیادی رابط نظام با جهان غرب بود و به عنوان حایلی به سود ایران عمل می کرد، بر سر مساله ی هسته ای ایران و به ویژه موضوع سوریه، با رژیم اسلامی اختلافات اساسی دارد که اگر عمیق تر شود، دشمن پرتوان دیگری به سیاهه پایان ناپذیر مخالفان رژیم افزوده می گردد. سفر اخیر اردوغان به ایران و ملاقات با "رهبر" رژیم، اگر با شکست روبرو شود، موقعیت رژیم و ایران از آن چه که هست، وخیم تر خواهد شد. همزمان اشاره هایی دال بر پیش گیری راه اعتدال وسیله نظام در مقابل غرب، دیده می شود. سخن بافی های اغراق آمیز و گزافه گویی، دیگر شنیده نمی شود. رسانه های جمعی جیره خوار رژیم، اکنون سخن از امکان رسیدن به "تفاهم" با آمریکا می‌گويند. "رهبر" رژیم راه هرگونه تفاهم با غرب، و آن هم در شرایطی که ایران هنوز به اندازه امروز ذلیل و درمانده نشده و اتحاد ضد ایران قوام نگرفته بود، آن را به عنوان "بی غیرتی" رد کرد. چه شده که امروز که امکان خطر حمله به بالا ترین سطح خود در چند سال گذشته رسیده، زبان در قفا گرفته و سکوت را برگزیده است؟ یک احتمال براین است که او شاید هنوز براین باور است که در برابر "نوشیدن جام زهر" به یافتن نوعی التزام از غرب که بقای رژیم را تضمین کند، قادر خواهد بود. او اکنون از نظر حقوقی به عنوان نماینده ایران می تواند وارد چنین بده و بستان خفت آوری گردد و ننگ تاریخ را برای ایران به همراه آورد. دولت آینده ایران دمکرات، نخواهد توانست قراردادهای این رژیم را با دولت های خارجی، هرچقدر هم غیر عادلانه باشد، به سادگی ملغی کند. اما باید توجه کرد او که سال ها سرنوشت رژیم اسلامی را در گرو مقابله با غرب گذاشته است، نمی داند که بر خلاف خمینی، قادر به مقاومت در برابر واکنش به چنین اقدامی و به ویژه در میان بخش بسیار کوچک هوادار باقی مانده خود، نخواهد شد. او آخرین قطره "اعتبار" خود را نیز باید بدون نتیجه، هزینه کند.

اما احتمال قوی تر این است که زیر فشار سپاه پاسداران، در حال حاضر با وجود مخالفت "رهبر" نظام، گزینه نزدیکی با غرب، دست بالا را یافته است. بخش بزرگ و ایران دوست سپاه، خواستار جنگ و خواستار ویرانی ایران نیست و آنان بر خلاف اوهام تندروها، از کیفیت مقابله و دوران مقاومت در برابر حمله ی دقیق و همه جانبه غرب، به نیکی آگاه هستند. اما اگر سپاه حساب می کند که بدون دگرگونی در صحنه داخلی می تواند، با شرکت و یا بدون شرکت "رهبر" با غرب به تفاهم رسد، سخت اشتباه می کند. هر بده و بستان برمبنای قدرت نسبی طرفین تعیین می گردد. با وجودی که غرب خواهان جلوگیری از جنگ می باشد در مورد مذاکره با جمهوری اسلامی، درک می کند که کفه ترازو پیش از آغاز گفتگو به نفع آنان سنگین است و نیازی به دادن امتیاز نمی باشد. نظام اگر احساس ضعف نمی کرد، آماده نشستن بر سر میز مذاکره نبود. همزمان چند دستگی در داخل کانون تصمیم گیری ژرف تر می گردد. بیش از هر چیز دیگر، بدون پشتیبانی ملت، نظام اسلامی در حالی که بر زمین سست ایستاده است باید با طرف مقابل گفتگو کند. غرب از این ضعف نظام نیز نیک آگاه است.

البته هیچ ایرانی نمی توانند با نفس مذاکره مخالفتی داشته باشند. تا هنگامی که مذاکره ادامه داشته باشد، بمب افکنی نمی تواند آغاز گردد. اما باید به اين امر نيز توجه کرد که پس از تفاهم با غرب، نمی توان دست به تحکیم جبهه ی داخلی زد. این فرآیند بايد عکس حرکت کند: نخست باید جبهه ی داخلی را استوار نمود تا به توان با قدرت های خارجی به مذاکره معنا دار نشست. در حالت نخست به جز تسلیم و دادن امتیازات گسترده و شریک کردن قدرت های خارجی در آینده ایران، نتیجه دیگری به دست نمی آید. غرب بر مبنای هدف های استراتژیک درازمدت خود که بدون تردید افزون بر دست یابی بر منابع حیاتی ایران، همراه با محدودیت های شدید پدافندی نظامی در آینده و به ویژه در حوزه خلیج فارس خواهد بود، پای میز مذاکره خواهد نشست. از سوی دیگر، اگر نظام "تابوی" مذاکره با غرب ـ که بدون آمریکا معنا ندارد - را می شکند، بدون تردید تنها با هدف دست یابی به تضمین حفظ چند روز قدرت خود وسیله ی قدرت های غربی است. حال بهایی که ملت ایران باید در حال حاضر و در آینده به پردازد، آخرین عاملی است که رژیم به آن نیم نگاهی خواهند انداخت.

به خاطر حفظ ایران و منافع حیاتی آن و پیش از آغاز مذاکره با غرب، سپاه یعنی آخرین سنگر نظام، باید با یک اقدام سریع و قاطع قدرت را به دست ملت رساند، و خود را از این وضعیت خفت بار نجات دهد. در هر مذاکره با غرب، بالاترین نقش از آن ملت باید باشد. بدون ایفای نقش نخست توسط ملت، مذاکره با غرب میان رژیم های دمکرات با غیر دمکرات خواهد بود. سایه ی جنگ به عنوان حربه ی نهایی در صحنه ای که دستکم یک طرف آن کشور غیر دمکرات باشد، همیشه حضور دارد. اما باید به یاد آوریم که تا کنون جنگ میان دو و یا چند دمکراسی درنگرفته است. بدون تردید در مذاکره ای که ملت ایران با غرب خواهد داشت، با در نظر گرفتن منافع ملی و امتیازاتی که همکاری نزدیک می تواند برای ایران ایجاد کند، تضمین های لازم و بازرسی های متدوال دال بر دنبال نکردن جنگ افزار هسته ای، وسیله ی ملت ایران داده خواهد شد. البته دست یابی به دانش صلح آمیز هسته ای حق هر ملتی و از آن میان ایران است. اما، باوجودی که قدرت های هسته ای دورتادور ایران را گرفته اند، برخلاف امنیت ملی ایران خواهد بود که با دست رسی به این نوع جنگ افزار، مسابقه تسلیحاتی هسته ای را در منطقه شدت بخشیم. بدون تردید، ترکیه با سطح تکنولوژی بالاتر و داشتن دوستان قابل تکیه در غرب در پی دست یابی به این جنگ افزار و یا دستکم خواهان پوشش مستقیم اتمی آمریکا (افزون بر ناتو) خواهد شد. عربستان سعودی با منابع شگرف مالی قادر به "خرید" بمب خواهد بود. دليلی ندارد که مصر ـ در حالی که هرروز به طرف حکومت تندرو مذهبی حرکت می کند - خود را از اين مسابقه دور نگاه دارد. منافع کوتاه مدت و دراز مدت ایران، آرامش و صلح در منطقه را فریاد می زند. برای درمان زخم های بی شمار ناشی از سی و اندی فرمانفرمایی نظام اسلامی، هیچ عاملی به اندازه ثبات و آرامش ناشی از آن مورد نیاز ایران نیست. نظام دمکراتیک ایران نه تهدیدی بر همسایگان و نه خواستار دست یابی به جنگ افزار هسته ای خواهد بود.

باید بیاد آورد که وظیفه نهایی نیروهای نظامی حفظ خاک کشور می باشد و نه حفظ رژیم و سران آن. سرزمین است که برجای می ماند و نه رژیم ها و سران آنان که می آیند و می روند. رژیمی که از آن ملت باشد، یعنی رژیم های مشروع، دارای آن توانایی هست که خود را فدای سرزمین خويش نماید. رژیم های بدون مشروعیت، یعنی نظام هایی که بویی از داد و آزرم نبرده اند و تا آرنج، در جنایت و فساد غرق می باشند، دارای آن توانایی هستند که برای حفظ خود، هرچند هم کوتاه، ملت و سرزمین را قربانی کنند. اکنون لازم است که نیروهای مسلح ایران که به قدرت برتر در نظام اسلامی بدل شده اند، برای حفظ ایران، یعنی بالاترین وظیفه ای که نسل پس از نسل در راه آن کوشیده اند، پای میز مذاکره با قدرت های جهانی نشینند و از بی ثباتی بیش تر و از آن میان با ترکیه پرهيز کنند. نیروهای مسلح همچنین باید به یاد داشته باشند که برای پیش گیری از جنگ داخلی ـ که همان نتایج فاجعه آور حمله ی خارجی را برای ایران به دنبال خواهد آورد ـ به جز پیوستن با ملت راه دیگری در پیش ندارند. زمان برای جلوگیری از جنگ داخلی یا حمله ی خارجی بسیار کوتاه است و این دریچه به سرعت در حال بسته شدن می باشد.

28 مارس 2012

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد