بی تو ای عشق !
دردهای تنم تازه
و
زخم های روحم بی مرهم می شوند ،
آنگاه که نیستی!
درخت تنهایی در من بهار است ،
نمی دانم بی تو؟!
کدام داو مرهم این دردهای تازه هست.
نامت را
همراه با ترانه بهاری گیتارم هم صدا می کنم
که
در صدایم همیشه بهار بمانی،
نمی دانم ؟
بر بلندای کدام کوه بایستم تا تورا صدا کنم
و
بکویم جایی منتظرت هستم .
کامروز حسنی / 91
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد