logo





بهاری دیگر

شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۷ مارس ۲۰۱۲

رضا هیوا

دستِ جنگ‌فروشان از بهار میهنم کوتاه




بهار
در میانِ شکوفه‌هایِ وحشی‌‌ ِ مزرعه‌یِ روبروی‌ِ غار
چشمک‌ می‌زند
پرنده‌ها چون سخنرانانِ شتاب‌زده و پُر ادعایی که
نیاز به شنیدنِ سخنانِ همسایه‌ ندارند
حقیقت‌شان را بر روی شاخه‌هایِ درختِ گلابی
تکرار و تکرار می‌کنند؛

و حققیقتِ من در لانه‌یِ به‌جایْ مانده‌ی پرنده‌ی مهاجری
که به غار لانه گزیده بود
در تخم خود
و در انتظار آنکه مادر ِ زمان
جایِ پرنده‌ی مهاجر را بگیرد
به ترانه‌ی نسیم گوش می‌دهد؛

و به‌رغم شبانه‌هام؛
و به‌رغم این زخم که گویی سر بسته‌شدن ندارد؛
و به‌رغم صدایِ بیمار مادرم در تلفن؛
و به‌رغم این دوریِ ناگزیر
که می‌جَوَدَم صبورانه؛
و به‌رغم وسوسه‌یِ پیوستن به صفِ گوسفندانِ منضبط ؛
و به‌رغم زمان
که چنین پرشتاب
می‌پیمایدم؛

خانه‌ می‌تکانم من
تا که ز غار ِ شاعر تبعیدی
امشب
ستونِ نور وُ سرودِ بهار
بر آسمان رود
و در نماز یادِ رفیقان
چو نوبتْ به بَندیانْ اُفتَد
جام‌ پُر ز ِ سُرخم را
نگون‌سار می‌کنم



رضا هیوا
غار

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد