آقای سیمونسن : " هنگامیکه ستاره مهتاب بر قلبم عاشق شد ، در تاریکیهای خود پژمرده شدی ... ادگار آلن پو ".
خانم ویتمن : عشق تنها یک ادعای دروغین است!
آقای برشت : اگر عشق دروغ باشد پس حقیقت را باید به جهنم فرستاد!
خانم ویتمن : اما... عشق چیست؟
آقای برشت : عشق توانی است در ضمیر انسان.
آقای سیمونسن : منکه عاشق نیستم چطور؟!
آقای برشت : خب ، اینکه شخصی عاشق نباشد محتمل است ، اما اگر نتواند عاشق شود یک فاجعه است!
خانم ویتمن : عشقهای پنهان هم هستند!
آقای برشت : عشق پنهان شدنی نیست! ... درست مثل فقر!
آقای سیمونسن : میدانید ، عشق میتواند به حسادت و کینه هم ختم شود!
آقای برشت : خب ، آن عشقی است که هنوز زنده است ، اما در اسارت ذهنی بیمار!
خانم ویتمن اتاق را ترک میکند!
*****
نقاشی ، رنگ روغن از : لاوری جاستوس پایس - تگزاس