logo





عمر من

سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۶ مارس ۲۰۱۲

آزاده بی پروا

a-biparva.jpg
دیگر تمام شد
دیگر آن شب رو به یخبندان سکوت
آب می شود
اینجا
شروع صبح من است
چشمم به روی رازقی دیوار کاهگلی
سرخاب می زند
اندام پر زتمنای رزهای قرمز وحشی
لرزه ی پر هوسی برلبان سرو می افشاند
همه جا عطر تو است
که مرا می خواند
تپش دلهره را
از پشت نم نم باران می شنوم
روی گونه ی چراغ لب ایوان
اشکی از شوق نشسته
چوب پنجره دستم را می بوسد
لب من
عشق را
به تمامی نفسهایی که عطر تو را می بویند
بوسه می زند
خورشید
پیراهنی از گنجه اش در می آورد
پُر از پولکهای درشت و براق
و به تن می پوشد
و نسیم بر او می خندد
چه برازنده ی اوست
*
عطر تو
روی تمام انتظار آینه
لایه ای می سازد
جلوی آینه می ایستم
و نشانی از قلب
که در آن شب تو به دستم دادی
روی موهای پریشان دل خود می آویزم
ابر فریاد زنان
خبر آمدنت را به همه می گوید
و من با لبخندی پر از لمس لبت
با انگشت به روی عطر آینه می نویسم
عمر من
می آید
فرودین 90

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد