logo





تهران قديم - ميدان مشق

شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۲۵ فوريه ۲۰۱۲

پيرايه يغمايی



در اوايل حکومت ناصرالدين شاه، محل فعلی اداره ی پست، شهربانی سابق، وزارت دفاع ملی و ... سراسر بيابان بود و سربازان در آن «مشق» می کردند، به همين سبب آن را ميدان مشق می ناميدند. در دوران پهلوی دوم در بخشی از آن بناهای نظامی و دولتی ايجاد گرديد و قسمتی از آن هم به صورت گردشگاه در آمد که به آن باغ ملی می گفتند. اما چندی نپاييد که آن بخش هم به تصرف ساختمان ها درآمد، ولی با اينهمه نام آن و سردرش هنوز تا اين زمان پابرجاست.
از حوادث مهمی که در اين ميدان روی داد، می توان به اعدام ميرزا رضا کرمانی ضارب ناصرالدين شاه اشاره داشت. او که در حرم حضرت عبدالعظيم شاه را ترور کرده بود، تحت الحفظ به تهران آورده شد و تا زمانی که شاه جديد «مظفر الدين شاه» از تبريز برسد، در کاخ گلستان در مبال(= مستراح) زندانی گرديد، تا شاه او را به قصاص خون پدر به دار آويزد. عبدالله بهرامی درباره ی مراسم اعدام ميرزا رضا می گويد:« در روز موعود به حقيقت حق قسم که من بدون جهت محزون بودم و از به دار آويختن او سخت گريه کردم. و حتا امروز هم پس از هفتاد سال همان احساسات را در خود ديده و برای حق شناسی به روح پر فتوح آن يگانه مرد شير دل وطن پرست، کتاب مخصوصی راجع به سوانح عمری و معاصرين هم عقيده ی وی در دست گرفته و در صدد طبع و تکميل آن هستم.»
آری ميرزا رضا را در ميدان مشق به چوبه ی دار آويختند، در حالی که عده ی زيادی سرباز و قزاق و نيز مردم تماشاگر از هر رده و دسته ای آنجا جمع بودند. پاسخ گويی او به هنگام استنطاق حکايت از آن می کرد که در منطق بسيار قدرتمند است و بهيچ وجه از جواب کم نمی آورد.
حاج سيّاح محلاتی می گويد: «بسيار ی از پرسش های بيجا را پاسخ نمی گفت و ابدا ً باکی از آزار و مرگ نداشت. هنگامی که به او گفتند:« تو را می کشند.»
تبسم کرد و گفت: « پس من که او را کشتم و آنجا ايستادم، نمی دانستم مرا می کشند؟»
کسی از او پرسيد: «چرا شاه را کشتی؟ »
گفت:« برای آسايش مردم.»
دوباره به او گفت: « تو مگر بعد از او انوشيروان را برای سلطنت حاضر کرده بودی؟ يک نفر رفت، باقی همان اند، برای مردم چه آسايشی می شود؟»
ميرزا رضا گفت: «تنها حرف صحيحی که در ميان اين مردم با اين سئوال های بيجا و ايراد های غلط شنيدم، همين بود.» و ادامه داد: « والله در مظلوميت، عموم ملت ايران با من شريک هستند، من در بی غيرتی با ايشان شريک نبودم. من اگر چه با کشتن اين شاه رفع ظلم نکردم، لکن به مردم فهمانيدم شاه هم مثل اين مردم يک نفر بشر است و ممکن است يک نفر رعيت، مردم را از شر او خلاص کند و نيزمردم بفهمند وقتی می توان اصل و منشاء ظلم را قطع کرد، فروعات را بهتر می توان بريد.»
پاسخ دندان شکن ميرزا رضا برای هميشه می تواند سر مشق کسانی باشد که« کنج عافيت گزيده و رو به دنيا و پشت به آخرت می روند.»
او سهم خود را با مردم در «مظلوميت» می داند و به تعبير خودش « بی غيرتی» در شراکت او با مردم جايی ندارد. جنازه ی ميرزا رضا را يک روز بر سر دار نگاه داشتند و روز بعد در خندق کنار ميدان مشق انداختند تا طعمه ی سگ های ولگرد و حيوانات وحشی شود. امروز از ميرزا رضا و ناصرالدين شاه جز نامی باقی نمانده وباغ ملی و ميدان مشق نيز در غوغای رفت و آمد هزاران هزار ماشين و اصوات بهنجار و نابهنجار و دود و غبار وغم گم شده است. و چند سال بعد ... آيا اصلا ً کسی حدس می زند که اينجا روزی باغ ملی ای بوده و تفريحگاهی؟ و آيا هنوز کسی هست که بخواهد بهای شرکت در مظلوميت ملت ايران را با جان بپردازد و اما ... اما در بی غيرتی آنان شريک نباشد؟

مأخذ:
1 - تاريخچه ی ساختمان های ارگ سلطنتی تهران/ص 29 تا 30/ و39 تا 40
2 - يادداشت هايی از زندگانی خصوصی ناصرالدين شاه، معيرالممالک/ص 35 و 37‏‎
3 - طهران قديم/ج اول/ص 75 و 76
4 - خاطرات حاج سيّاح/ص463


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

آین دار را به یاد گار نگاه دارید!
کاوه بنائی
2012-02-26 11:02:43
درود بر شاعر گرامی خانم یغمائی, میرزا با شلیک به قلب ناصرالدین شاه حفره ای به وسعت میهن گشود .آن روز در میدان مشق گفت: این دار را به یاد گار نگاه دارید, من آخرین نفر نیستم.... بسیار مفید و خواندنی

بسیار خواندنی
پرهام توسلی
2012-02-25 21:23:32
خواندنی ، دقیق ، پرمایه
کارهای خانم یغمایی اعم از شعر و نثر بسیار خواندنی هستند. با تشکر از ایشان

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد