logo





بدیل نظام جمهوری اسلامی تنها در داخل کشور شکل خواهد گرفت

دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۳ فوريه ۲۰۱۲

محمد ایرانی

چگونه است که میلیونها نفر در یک همبستگی در تظاهرات خیابانی برعلیه حکومت شعار داده و خواهان تغییر آن بودند از طرف اپوزیسیون خارج بعنوان نماینده کشور محسوب نگردیدند ، اما صدها نفر بنمایندگی حداکثر چند هزار نفر در خارج کشور میتوانند رل بدیل را داشته باشند ! اینکه جنبش سبز با کل طیفش نماینده تنوع موجود کشور از نظر جنسیتی ، شغلی ، قومی ، مذهبی و غیره نبود امر درستی است ، اما این نمایندگی بهیچوجه توسط بخش برونمرزی ایرانیان نیز قابل تصور نیست .
در یک سال اخیر آنچه در بین بخشی از ایرانیان مهاجر کشورهای غربی شدت یافته ، ایجاد بدیلی برای نظام جمهوری اسلامیست تا پس از تغییر یا سقوط بتواند نقش بلاواسطه قدرت را در داخل کشور بعهده بگیرد . این موضوع پس از فروکش کردن تظاهرات خیابانی که از خرداد ۱۳۸۸ آغاز شده بود ، با توجیه محوری اینکه بدلیل سرکوب شدید در داخل کشور امکان ایجاد بدیل عملی نیست ، توسط بعضی از افراد و گروههای سیاسی مقیم خارج مطرح و دنبال گردید . البته ایجاد بدیل در سالهای قبل نیز عنوان میگشته ولی بدلیل نقش کمرنگتر ایرانیان برون مرزی هیچگاه از حد اپوزیسیون چند گروه سیاسی و چند تجمع فراتر نمیرفته است و اینکه خود آنها درک میکردند که صدایشان برد چندانی در داخل کشور ندارد . البته آمار مهاجرت ایرانیان به کشورهای مختلف از آغاز استقرار نظام جمهوری اسلامی نسبت به زمان سلطنت بسیار فزونی یافت و تا سال ۱۳۸۸ تعداد ایرانیان در خارج کشور به میلیونها نفر رسید که بیشتر شامل کسانی بود که آینده خود و فرزندانشان را در زیر سلطه نظام جمهوری اسلامی شایسته نمیدانستند و بخش کوچکتری که در شمار مخالفان سیاسی رژیم محسوب میگشتند که فضای سیاسی خارج کشور را کنترل میکنند .
در چند سال گذشته بسیاری از تکنوکراتها ، دانشجویان ، خبرنگاران ، خانواده هایی عادی با فروش دارایی خود ، بخشی بیشتری از سیاسیون وابسته به افکار مختلف و از جمله اصلاح طلبان که قادر به تامین هزینه خود بوده و یا توانسته بودند بطریقی از مرز عبور کرده و تحت حمایت سازمان ملل قرار گیرند که عمدتا نیز به کشورهای غربی وارد شدند . آنچه شدت مهاجر را افزایش داده بود ، درک این موضوع بوده و هست که نظام حاکم بهیچوجه قصد کوتاه آمدن در مقابل مردم را نداشته و حاضر بهیچ انعطاف و رفرمی نیست و در نتیجه کسانیکه زندگی در زیر سلطه رژیم را قبول کرده و یا اصلاح طلبانی که در حاکمیت نیز نقش داشتند را مجبور به مهاجرت نمود که این امر موجب تنوع بیشتری از نظر افکار ایرانیان برونمرز گردید . باید گفت بسیاری از وابستگان حکومت برای لابی گری ، تامین آینده مبهم و خارج کردن بخشی از سرمایه رانتی و حتی تحصیل خانواده های خود به تابعیت دوگانه و سه گانه نیز دست زدند که اینروزها در حال افشاگری است و دولتهای بزرگ نیز برای جذب سرمایه های آنها ترجیح به سکوت گرفته اند .
بدیهی است که جنبش خرداد سال ۸۸ که به جنبش سبز معروف گشت و محورش احترام به رایی بود که داده است ، اولین زمینه ای شد که امکان دگرگونی و تغییر رژیم را نوید میداد و این موضوع نه تنها برای مردم داخل کشور و جناحهای مختلف حاکمیت روشن گردید ، بلکه برای ایرانیان برونمرز و همچنین دولتهای بزرگ نیز آشکار گردید . جناح اصولگرا که حاکمیت را از اصلاح طلبان و سایر همکاران قدیمی گرفته بود ، تنها راه حفظ خود را در سرکوب هرچه بیشتر مخالفان سیاسی ، صنفی ، اجتماعی و مدنی میدید و لذا بر همین روال پیش رفته و خواهد رفت . طول کشیدن مقاومت جنبش سبز که طیف وسیعی از همه اقشار جامعه با افکار متفاوت بود و شدت سرکوب حاکمیت برهبری ولایت فقیه با بازوی سپاه و نیروهای انتظامی و بسیجی موجب گردید که بخش بیشتری از طیف جنبش سبز باور کنند تا زمانیکه نظام جمهوری اسلامی حتی با اشکال متفاوت قدرت را در دست داشته باشند ، امکان برقراری آزادی و دموکراسی وجود نخواهد داشت و تند شدن شعارها مبنی بر سقوط نظام ناشی از این موضوع بوده است .
آنچه تا اواخر سال ۱۳۸۹ در داخل و خارج کشور قابل تصور و تایید بود اینکه نظام با این جنبش مجبور به تغییر و یا سقوط خواهد گردید بطوریکه حتی بخشی نقش بدیل را توسط این جنبش پذیرفته بودند و بخشی دیگر نیز که این جنبش را نماینده افکار متفاوت جامعه نمیدانستند ایجاد بدیل را در خارج کشور عمده نمیکردند . ایجاد بدیل توسط اپوزیسیون خارج کشور از ابتدای سال ۱۳۹۰ شدت گرفت و افراد و گروههای سیاسی از سلطنت طلب ، جمهوریخواه ، سکولار ، مجاهد ، گروههای چپ ، لیبرال و اصلاح طلبان مهاجر که تا چندی پیش خود را اپوزیسیون و احزاب مخالف حکومت میپنداشتند ، همگی مدعی ایجاد بدیل گردیدند . تاریخ جنبشها و انقلابات کشورها ورق خورد تا نمونه هایی مبنی بر تشکیل بدیل آنها در خارج کشور بعنوان مدرک مورد استناد قرار گیرد و در این میان بعضی با تفسیر و توجیه غلط و تحریف از آن تجربیات ، تا آنجا پیش رفتند که حکم دادند ؛ بدیل تنها در خارج کشور امکان پذیر است .
موضوع دیگری که در یکسال گذشته بر ایجاد بدیل و آلترناتیو حکومت در خارج کشور تاثیر مهمی گذاشت ، جنبشهای کشورهای عربی بود که بدلایل گوناگون برخلاف جنبش سبز ، توانست حکومت دیکتاتوری وقت را در چند کشور تغییر دهد . درنتیجه بخشی از اپوزیسیون خارج کشور جنبه ای از مکانیزمها را در نظر گرفتند که راههایی برای سقوط دیکتاتوری وجود دارد ، گرچه بخش دیگر اپوزیسیون ضمن بررسی مسائل همچنان به اهمیت جنبش داخلی پرداختند و اینکه سقوط دیکتاتور تنها از آن طریق امکان پذیر است . تجربه گرانبهایی که ایرانیان ۳۳ سال پیش آنرا با سقوط دیکتاتوری سلطنت و به حکومت رسیدن نظام جمهوری اسلامی موضوع بدیل در داخل کشور را ثابت میکرد که به بهای از دست دادن بسیاری از هموطنان چه در سرکوب توسط حکومت و چه در جنگ با عراق ویا دلایل دیگر منجر گردید . البته کسی نمیتواند منکر باشد که چه جنبش سال ۱۳۵۷ و چه جنبشهای کشورهای عربی بعنوان بدیل در داخل شکل گرفته و به دلایل گوناگون شکست خورده و یا باید منتظر تحولاتی در آینده بود .
جنبشی که در روز عاشورای مذهبی ، سقوط نظام اسلامی را فریاد زدند ، حال توسط بخشی از اپوزیسیون خارج کشوری تحریف شده و آنها همچون ۳۳ سال پیش تنها به سقوط دیکتاتور راضی شده اند ، گرچه این بخش از اپوزیسیون منشورها و قطعنامه های بیشماری مبنی بر تغییر نظام و ایجاد دموکراسی و غیره در بوق و کرنا کرده اند . متاسفانه اکثر روشنفکران و گروههای سیاسی که جنبش سبز را بدون توجه به طیف وسیعش وابسته به اصلاح طلبانی میدانستند که بیجهت خود را رهبر جنبش معرفی مینمودند ، بیکباره در ابتدای آغاز جنبشهای کشورهای عربی آنها را دموکراتیک ، انقلابی و ضد امپریالیستی نامیدند . بتدریج که نقش کشورهای غربی در استفاده از جنبشهایی که از درون جوشیده بودند ، روشن و اکثر احزاب اسلامی راست در انتخابات زودرسی که انجام شد را بقدرت رسانید ، بخشی از افراد و گروههای سیاسی ایرانی در خارج کشور را نسبت به تحولات آنها ناامید نمود . بقدرت رسیدن گروههایی مخالف دیکتاتورهای عربی که گاها جزو مسولان حکومت بودند و یا نقش اپوزیسیون خارج کشوری را داشتند با کمک باقیمانده مسولان نظامهای قبلی در راس حکومت و کمک قدرتهای غربی ، موجب گردید همچنان بخشی از اپوزیسیون خارجی ایرانی به این راه حل علاقمند گردند .
مبنای مهمی که در تفکر ایجاد بدیل نقش دارد ، باور داشتن به تغییر یک نظام از طریق جنبش داخل کشور و اینکه بدیل توسط آنها باید صورت گیرد و یا عدم قبول قدرت جنبش داخل کشور است که منجر به تفکر ایجاد بدیل در خارج کشور میگردد . کسی منکر این نیست که بسیاری از افراد و گروههای سیاسی معتقد به ایجاد بدیل در خارج کشور دارای صداقت هستند ، اما بی تردید اکثر آنها در پروسه این فعالیت دررابطه با مکانیزمهایی که در مقابلشان قرار میگیرد ، صداقت خود را از دست خواهند داد اگر بهمان باور بدیل در خارج کشور باقی بمانند . کسی منکر ایجاد گروه ، سازمان ، حزب و یا جبهه مخالف نظام جمهوری اسلامی در خارج کشور نیست و اینکه استراتژی و تاکتیکهای آنها نیز متفاوت باشند ، اما زمانیکه آنها خود را بدیل و آلترناتیو حکومت نامیده و بخواهند با سران دولتهای غربی برای تعیین آینده کشور مذاکره و نقش دولت بعدی را ایفا نمایند ، مورد سوال قرار میگیرند .
چگونه است که میلیونها نفر در یک همبستگی در تظاهرات خیابانی برعلیه حکومت شعار داده و خواهان تغییر آن بودند از طرف اپوزیسیون خارج بعنوان نماینده کشور محسوب نگردیدند ، اما صدها نفر بنمایندگی حداکثر چند هزار نفر در خارج کشور میتوانند رل بدیل را داشته باشند ! اینکه جنبش سبز با کل طیفش نماینده تنوع موجود کشور از نظر جنسیتی ، شغلی ، قومی ، مذهبی و غیره نبود امر درستی است ، اما این نمایندگی بهیچوجه توسط بخش برونمرزی ایرانیان نیز قابل تصور نیست . عامل بعدی بدیل خارج کشوری سخنان زیرکانه خانم کلینتون بود که همچون کشورهای عربی ، در گذشته اپوزیسیون ایرانی از امریکا و غرب کمک نخواسته بود و این موضوع بخشی از اپوزیسیون را هشیار کرد که باید از این مکانیزم برای سقوط دیکتاتوری استفاده نمود و این چنین بود که بعضی بطور شفاف و بعضی دیگر با پرده استتار تلاش کردند به وحدت گروهی دست یافته و لابیهای خود را برای مذاکره روانه نمایند و هرگروه یا جبهه ثابت کند از دیگری صلاحیت بیشتری برای گرفتن قدرت دارد .
فرهنگ سیاسی ایجاد بدیل در خارج یک کشور قدمت طولانی ندارد و شاید بتوان گفت که در ۵۰ سال اخیر که امکان مهاجرت برای سیاسیون مخالف یک کشور در کشورهای دیگر امکان پذیر گردید ، آغاز گردید . در ابتدا نیز گروههای سیاسی مخالف یکدیگر در یک کشور که تا جنگ مسلحانه با هم پیش میرفتند ، منجر به مهاجرت بخشی از گروه سیاسی شکست خورده به کشور همسایه و یا دورتر جایی که قابل پذیرش بودند ، گردیده که در ادامه تلاش کردند تا با کمک دیگر نهادها و دولتهای سایر کشورها بقدرت برگردند و گاها موفق گردیدند . شاید بتوان گفت که کشورهای آفریقایی و بعضی از کشورهای شرق آسیا بیشتر در این زمره محسوب میگردند ، گاها قدرتهای بزرگ که امکان پذیرش مخالفان سیاسی را در کشور خود داشتند ، برای بهره بردن از نزاع مخالفان ، نقشی اساسی در مورد تغییر حکومتها و انتقال قدرتی به قدرت دیگر بازی کردند .
در کشور ایران حتی زمانیکه دولتهای ضعیف قاجار حکومت میکردند و بخشهای وسیعی از ایران را از کشور جدا کردند ، هیچگاه فرهنگ سیاسی تشکیل بدیل در خارج کشور شکل نگرفت و همواره افراد و نیروهای سیاسی از درون کشور با مکانیزمهایی که در اختیار گرفتند ، تغییر دولتها و حکومت را عملی ساختند . بررسی تاریخ سایر کشورها نیز برخلاف کسانیکه مدعی هستند بدیل تنها در خارج کشور شکل میگیرد ، حاکی از آنستکه همواره بدیل سیاسی در داخل کشور شکل گرفته است . انقلابات و تغییر حکومتها در شوروی ، چین ، ویتنام ، کوبا ، کامبوج ، ترکیه ، اندونزی ، غنا ، آفریقای جنوبی ، لیبی ، عراق ، امریکا ، مجارستان ، چکسلواکی ، رومانی و غیره همگی این موضوع را اثبات میکنند و حتی در بعضی از آنها که جنگ مسلحانه بین نیروی سیاسی مخالف و دولت حاکم حتی با وجود نیروهای قدرتهای متجاوز امپریالیستی درگرفت نیز همواره قدرت یابی اپوزیسیون بشکل بدیل در داخل صورت گرفته است و تنها بخش کوچکی از آنها بعنوان سفیر و انتشار اخبار جنگ در کشور دیگر بسر برده اند .
در دوران سلطنت پهلوی که مهاجرت ایرانیان به کشورهای غربی و شرقی آغاز شد ، بتدریج نیروهای اپوزیسیون توانستند گروهها و سازمانهایی را برعلیه سلطنت سازماندهی کنند ، البته گروههای چپ مهاجر نیز بدلیل وجود فشار و محدودیت در کشورهای شوروی و اروپای شرقی کم کم راهی کشورهای غربی شدند . در تمام دوران سلطنت نه اپوزیسیون ایرانیان در خارج کشور از چنان نیروی کمی و کیفی برخوردار بود که نقش بدیل را عهده دار گردد و نه روابط محکم شاه با غرب و شرق چنین اجازه ای را میداد . با برقراری نظام جمهوری اسلامی و سیل مهاجرت ایرانیان به کشورهای غربی و عمدتا امریکا و اروپای غربی ، که بخشی از آنها دارای تمایلات سیاسی بودند ، شکل گیری اپوزیسیون هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی تفاوت نمود . ابتدا سلطنت طلبان و سپس مجاهدین و نیروهای چپ و بتدریج نیروهای دموکرات و لیبرال و جمهوریخواه به ایجاد گروهای سیاسی و تحکیم اپوزیسیون پرداختند ، اما هیچکدام از آنها با وجود ادعای رهبرانشان قادر به ایجاد احزاب قدرتمند نشدند که بتوانند بخشی مهمی از مهاجران را سازماندهی کنند .
وجود جنبش سبز و سپس سرکوب آن و دلایل دیگری که ذکر شد ، عاملی گردید تا اپوزیسیون موضوع بدیل و آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی را بطور جدی دنبال کند . بسیاری از تحلیلها دلیل شکست جنبش سبز را علاوه بر سرکوب شدید حاکمیت ، عدم وجود رهبری و فراگیر نبودن جنبش میدانست و این موضوع کاملا درست بود چراکه جنبش سبز از طیفی تشکیل میشد که از هم قابل تفکیک نبوده و حقوق اقشار مختلف از جمله کارگران ، زنان ، اقوام ، مساله جدایی دین از حکومت ، آزادی بیان و مذهب و موارد دیگر را مشخص نکرد و اصولا نمیتوانست این توانایی و نمایندگی را داشته باشد . بهرحال دلایل ذکر شده خود نیز بر این امر دلالت میکند که اپوزیسیون خارج کشور نیز نه توانایی و نه نمایندگی چینین کاری را داشته و نه چنانچه گفته شد از طریق خارج کشور قادر است که دگرگونی در نظام کشور ایجاد کند .
عامل مهم دیگری که بر معادلات فوق افزوده گشت ، مساله تحریم اقتصادی و سیاسی و انرژی هسته ای حکومت از طرف قدرتهای غربی است که ابعاد جدیدی را در فضای بین المللی گشود . موضوع تحریم اقتصادی تا چند ماه پیش چنان بود که رژیم آنچه را که از نظر سلاح ، دستگاههای کنترل شنود و فضای مجازی ، نیاز انرژی هسته ای و احتمالا نیروی اتمی و موارد دیگر لازم داشت از طریق هزینه بیشتر ، واسطه و دور زدن فروشنده اصلی ، مهیا میکرد و در این زمینه چه کشورهای غربی و چه شرقی و چه دلالان بین المللی آماده دریافت چنین سود بالایی بودند . اما تحریم بانکها و سپس بانک مرکزی عملا حتی دریافت ارز حاصل از فروش نفت را غیرممکن گردانده بطوریکه کشورهای اصلی خریدار همچون چین ، هند ، کره جنوبی و سایرین امکان پرداخت را نداشته و با هوشیاری خواستار معاملات پایاپای نفت با کالای خود شده اند و رژیم نیز چاره ای جز پذیرفتن پیشنهادات آنها ندارد .
تحریمهای اقتصادی گرچه بر حکومت فشار میآورد ، اما بسیار بیشتر و مستقیما بر مردم اعمال میگردد و برخلاف آنچه بخشی از سیاسیون خارج کشوری اعتقاد دارند که مردم بهرحال این تحریمها را که تازگی ندارد باید تحمل کنند ، باید در داخل کشور بود تا نتیجه فشار بیشتر را حس کرد و دید که چگونه این فشارهای اقتصادی ، بیشتر از سرکوب سیاسی موجب انفعال مردم از سیاست و تغییر حکومت میگردد . اما تحریم سیاسی مسولان رژیم و سپاه و مسدود کردن حسابهای بانکی آنها و افراد فامیلشان در حقیقت ضربه سخت تری بر آنها بوده و آنها را به واهمه انداخته است ، چرا که در طی سالهای قبل بخشی از آنها وبستگانشان موفق به گرفتن اقامت در کشور دیگر شده و اموال رانتی و باد آورده خود را در آن کشورها بگردش در آورده اند . فساد رانتی و دلالی که در این مسولان سیاسی و نظامی عمیق بوده ، آنها را وادار نکرده که برای حفظ کشوری که حکومتش را در دست دارند ، راه حلی پیدا کنند و لذا با تحریم بانک مرکزی فروش سکه و ارز که سود سرشاری را نصیب پشت پرده ایها میکند را افزایش داده و با بالا بردن ارزش آنها بحران اقتصادی را موجب شده اند . البته نیاز مالی بالا برای خریده رای و تقلب برای جنگ قدرتی در انتخابات نیز عاملی برای گرفتن منابع اقتصادی همچون فروش ارز و سکه و ریاست دانشگاه آزاد بوده است . بهرحال ممنوعیت واردات مواد غذایی همچون گندم ، چای ، روغن ، مواد دارویی ، مواد و قطعات اولیه صنعتی و غیره وضعیت مردم را بی اندازه مشکل خواهد نمود .
سقوط دیکتاتورهای تونس ، مصر ، لیبی و یمن که هرکدام بدلایل تفاوت جنبشها و مکانیزم خارجی در شرایط متفاوتی انجام شد ؛ تونس با استفاده و کنترل احزاب مذهبی از درون و به آرامی مشابه جنبش سال ۱۳۵۷ ایران ، مصر با دخالت ارتش و نفوذ احزاب مذهبی از درون که تکلیفش با پیروزی اخوان مسلمین در انتخابات مشخص میگردد ، لیبی با دخالت مستقیم ناتو و نیروی مسلح و بخشی از اپوزیسیون مرکب از مسولان سابق که منجر به کشته شدن بسیاری از مردم شده با انتقادات فراوانی روبرو گشته و تردیدهایی را در درستی بدیل خارجی ایجاد کرده است و یمنی که با کمک کشورهای ثروتمند عربی و همچنین احزاب مذهبی آینده مبهمی دارد . جنبش بحرین که حکومتش مشابه عربستان و کویت است کنترل شد و سوریه که مانند غده سرطانی و باجگیر بین کشورهای عربی است تلاش میگردد دیکتاتورش با کمک شورای امنیت و کشورهای عربی و ترکیه خواهان سود منطقه به سقوط منجر گردد . سایر کشورهای منطقه از جمله مراکش ، الجزایر ، اردن و حتی عربستان از ترس جنبشهای دموکراتیک در حال اجرای رفرمهایی هستند تا افکار سکولار و چپ را خنثی و یا تا مدتی در کنترل داشته باشند ، اما دیر یا زود این آتش در کشورهای آنها نیز شعله خواهد کشید .
آنچه بتدریج در حال روشن شدن است که دموکراسی و آزادی باین سادگی و سرعت جای دیکتاتوری سابق را پر نمیکند ، همانطور که ۳۳ سال پیش در ایران بدلیل عدم وجود و رهبری جنبشهای کارگری و دموکراتیک این اتفاق نیافتاد . ایجاد بدیل توسط بخشی از اپوزیسیون خارج کشوری ایران باین دلیل فضای بیشتری در آنها یافت که دانست تاثیرو نفوذ غرب در سقوط دیکتاتوریهائی که تا چندی پیش بهترین روابط را با آنها داشتند ، چنانچه این رابطه در بهترین صورتش با شاه سابق نیز برقرار بود ! تردیدی نیست که عامل اصلی تغییر هر نظام از درون آن باید صورت گیرد و قدرتهای بزرگ بدلیل ترس از کم شدن و یا ازبین رفتن منافع سرشارشان با جانشین شدن جنبشهای دموکراتیک و یا چپ در یک کشوری ، از طریق مکانیزمهایی وارد کارزار شده و تلاش دارند معادله را بسود خود پایان دهند . آن بخش از اپوزیسیون خارج کشوری اگر به وسوسه ایجاد بدیل خارجی چشم بسته و همراه بخش دیگری که کم کردن محدودیت های داخل کشور را الویت داده ، فشارهای باین المللی را بر حکومت بیشتر کنند ، موجب سرعت بخشیدن به گسترش جنبشهای کارگری و دموکراتیک میگردند تا از طریق نهادهای خود قدرت را در دست گیرند که در مقالات قبلی که پیوست است شرح بیشتری داده شده اند .
کشورهای شوروی و سپس چین که از تغییر دیکتاتورهای آفریقایی سودی نبردند ، در مورد کشورهای ایران و سپس سوریه که دارای منافع سرشاری هستند ، چه از طریق وتو و چه از طریق سیاسی و اقتصادی حاضر به تغییر این دو حکومت نشده اند . البته تجارت و منافع همچون سیاست پدر و مادر نمیشناسد و لذا دیپلوماسیها بین کشورهای قدرتمند غربی با شوروی و چین براه افتاده است تا آنها را با شرکت در منافع همراه سازند ، تاریخ همواره پر از توافقهایی است که از کنار آمدن کشورهای قدرتمند بر علیه جنبشها حکایت دارد و تاریخ صد سال گذشته ایران نیز بخوبی گویای این مطلب است . اخیرا شوروی و چین با آتوی حمایت از حکومتهای ایران و سپس سوریه در شورای امنیت و سازمان ملل در پی سود بیشتر در خرید نفت و یا فروش اسلحه و موارد دیگر شده اند و نظام جمهوری اسلامی با همه شعارهای مسولان سیاسی و نظامی که نه از تحریم میترسند و نه از جنگ با قدرتها ، در خفا به دادن امتیازات مشغولند و این امر تا راضی شدن شوروی و چین توسط قدرتهای غربی در منافع آتی پس از سقوط دو دیکتاتور ادامه خواهد یافت .
دولتهای شوروی و چین که حکومتهای آنها در اثر سرکوب و فشار بر مردم خود سرپا هستند و هیچگاه به انتخابات واقعی تن نداده اند و همواره در صورت اجرا به تقلب دست زده اند که انتخابات اخیرا حاکی از آنست شوروی ، برای حفظ دیکتاتورها سرکوب مردم آنها را نادیده میگیرند . اخبار و فیلمهای رسیده از ایران ، سوریه و سایر کشورها و حتی گزارش نمایندگان کشورهای عربی در مورد کشتار مردم سوریه ، حقیقتی را که مسولان شوروی و چین نمیخواهند ببینند را گویاست بطوریکه حضور مسول دولت شوروی در سوریه به کشتار موقت مردم آن کشور پایان نداد و تنها به حمایت از رفراندم اسد منتهی گردید . قدرتهای غربی با تکیه بر دموکراسی نسبی خود و حمایت از مردم کشورهای منطقه ، نقش مدافع حقوق بشری ملتها را بازی میکنند ، گرچه بقول معروف پته دموکراسی آنها نیز با جنبش ما ۹۹ درصدیم زیر سوال رفته است . آنچه روشن است کنترل انرژی و سوخت موضوع قدرت یابی کشورهای بزرگ در آینده خواهد بود ، چین بزرگترین نیازمند سوخت و انرژی در حال حاضر و آینده است و شوروی دومین سازنده سلاح نظامی در جهان و لذا امریکا برای ابر قدرتی باید که کنترل سوخت و انرژی را در دستان خود داشته باشد و سهم کشورهای منطقه از نظر تولید سوخت بسیار بالاست و این دلیل اصلی است برای تغییر نظامهای کشورهای انرژی خیز از جهت اینکه کنترل جهان امکان پذیر گردد .
ولایت فقیه که با حمایت از جناح تندرو و سپاه توانست دست رفسنجانی و اصلاح طلبان را از قدرت کوتاه کند ، برای ماندن در راس حکومت چاره ای جز ادامه راه تندش ندارد و لذا ضمن سرکوب هرنوع مخالفتی میبایست جناح باقیمانده حاکمیت را نیز مدام الک نماید تا سرسپردگی مسولان راس نظام بوی ثابت گردد . بنظر رهبری میرسید که با حذف جناح مخالف اصولگرایان از قدرت دیگر روال حکومتش بر طبق برنامه ریزیش دوام داشته باشد ، اما همانطور که تضاد طبقاتی بدون حذف طبقات پایان نمیپزیرد ، اختلاف جناحی نیز برای کسب قدرت سیاسی و اقتصادی هیچگاه تمام نمیشود . باین ترتیب بود که دو شکاف پشت سرهم در بین اصولگریان صورت گرفت و آنها را چهار پاره کرد ؛ بخشی از دفتر رهبری و بخشی از فرماندهان بالای سپاه و روحانیون وابسته همراه بدنه آنها ، بخشی از دفتر رهبری و موتلفه و روحانیون وابسته بهمراه بازار و بدنه آنها ، رییس جمهور و بخشی از دولت بهمراه بخشی از رده میانی سپاه و روحانیون و بدنه آنها و بالاخره بخشی از دولتمداران اصولگرا و روحانیون برهبری مصباح بهمراه بدنه آنها که رقابت بین آنها برای گرفتن قدرت مجلس و دولت بعدی در حال حاضر به اوج خود رسیده است . گرچه جناحهای کوچکتری نیز مابین اصولگرایان شکل گرفته و خواهد گرفت نشان از اختلاف شدید جناحها دارد ، اما فعلا همه جناحها خود را پیرو رهبری دانسته و هرچند در سایه این تظاهر ، به قدرت پس از رهبری میاندیشند و افزایش نقد ولایت فقیه نیز بدلیل ترس از آغاز جنگ است که بخشی از اصولگرایان را به نزدیکی با رفسنجانی و حمایت از موسوی و کروبی وادار کرده است .
سپاه که بنظر بسیاری یکپارچه بوده و هر آن امکان کودتا را دارد ، ثابت کرده که از یک سری فرماندهان تشکیل شده که منافع فردی را ترجیح داده و به تغییرات رهبری برای کاهش قدرت آنها تن میدهند و گاها نقش تیمسارهای حلقه بگوش شاه سابق را یادآوری مینمایند . لاف سپاه که قدرت دارد تا تاسیسات اسراییل و غرب را در تمام جهان نابود کند ، با توجه به قدرتی که خود باور ندارد ، شعاری است و در صورت حماقت تندروان حکومت که موجب جنگی گردند با خفت تن به سازش خواهد داد . تبلیغات بخشی از تندروان مسولان اسراییلی و غربی مبنی بر قدرت سپاه قدس بیشتر دامیست که برای تحریک تندروان رژیم برای ایجاد بهانه برای حمله مینمایند . در حقیقت تحلیل سپاه اینستکه غرب دیگر حاضر نیست ریسک وارد شدن به کشور دیگر را از نظر اینکه دارای بحرانهای اقتصادی است بپذیرد و لذا از بمبارنهای از راه دور نیز هراسی به خود نمیدهد ، گرچه این امر موجب میگردد با اجرای حکومت نظامی ، جلوی کنترل و گسترش جنبشهای دموکراتیک را بگیرد . سخنان ضد و نقیض فرماندهان سپاه در مورد آمدن نیروی دریایی قدرتهای غربی ناشی از اختلافات جناحی و دستوری است که از طرف رهبری میگیرند ، آنچه روشن است این فرماندهان سپاه هم از نظر فیزیکی خیلی فربه شده اند و هم از نظر اقتصادی خیلی سنگین و برای حفظ آنها حاضر به جنگیدن نیستند .
رهبری نیز که قدرت خود را در سایه اختلافات جناحی و توازن جناحها میبیند ، محور اصلیش در داخل کشور پیگیری انرژی هسته ای و احتمالا نیروی اتمی برای تبدیل شدن به قدرت منطقه همچون شاه سابق بوده و سرکوب شدید مخالفین را تنها راه جلوگیری از گسترش جنبشها میداند . محور خارجی رهبر به چانه زدن با قدرتهای بزرگ برای تثبیت قدرت و ایجاد بحران در منطقه از طریق مزدوران بین المللی و حمایت از سوریه برای ادامه نقش در منطقه است . سقوط احتمالی سوریه دست حکومت را در ایفای نقش در منطقه بسیار کاهش میدهد ، نزدیکی حماس با فتح برای تشکیل دولت و همچنین خارج شدن رهبران حماس از سوریه و نزدیکی آنها با ترکیه و اردن و عربستان موجب میگردد که از زیر نفوذ حکومت ولایتی بیرون آید ، حضور هنیه در تهران بیشتر یادآوری گرفتن آخرین باج یاسر عرفات از خمینی در سفر آخرش به تهران است تا شعار تا آخر کوتاه نمیآییم که بلندگوهای رژیم پخش کردند . تنها حزب الله لبنان که شیعه زائیده حکومت اسلامیست در دست رژیم میماند که قادر نیست مستقیما نقش سوریه را برای حضور سپاه قدس در منطقه فراهم نماید ، بخشی از القاعده نیز که در ایران و زیر نظر امنیتی رژیم هستند تنها برای باج گیری از غرب و احیانا استفاده از نفوذ آنها در کشورهای منطقه است . با محدویت های مالی و نظامی که حکومت در آینده درگیر خواهد شد و نظر به پز مخالفی که غرب و کشورهای ثروتمند منطقه و نقش جدید ترکیه ، بخشی از مسولان کشورهای عراق ، پاکستان ، لبنان و افغانستان بدلیل نرسیدن کمکهای اقتصادی از زیر نفوذ رهبری خارج خواهند شد .
لابیهای رژیم سالهاست در کشورهای بزرگ در حال لابی کردن برای حفظ نظام هستند و در این مورد هزینه سنگینی نیز به رژیم متحمل کرده اند ، در یک سال گذشته لابی کردن اصلاح طلبان ، مجاهدین و بخشی از اپوزیسیون خارج کشوری که معتقد به سقوط نظام هستند نیز افزایش یافته است . لابیهای رژیم که ابتدا برای رییس جمهور فعالیت میکردند ، الان برای حفظ نظام بسیج شده و تلاش دارند تا کشورهای بزرگ را از آمدن بدیل غیرقابل کنترل آنها بترسانند و در این راه حتی با سران اصلاح طلب و بخشی از اپوزیسیون نیز همکاری میکنند که مهمترین فعالیت این گروه جلوگیری از تحریم بیشتر و جنگ است . بخشی از جناح اصولگرایان ، سپاه ، دولت و روحانی که باهم نیز در مورد غصب قدرت اختلاف دارند ، نیز دریافته اند که کشورهای غربی مصمم به حذف حکومت هستند در صورتیکه رژیم به ادامه تولید انرژی هسته ای و اتمی پرداخته و در بحرانهای منطقه دخالت کند. رفتار ضد و نقیض وزارت خارجه و تسریع در آمدن نمایندگان آژانس هسته ای به کشور و یا سخنان متناقض فرماندهان سپاه در مورد ورود ناوهای امریکا و انگلیس همه ناشی از اختلاف نظر دولت و جناح تندرو است که نشان از اثر تحریم داشته و واهمه ایست که در مورد آغاز جنگ دارند .
سران اصلاح طلب که امیدشان گرفتن قدرت از طریق تظاهرات خیابانی و حمایت بین المللی و سپس انتخابات مجلس بود ، اکنون با نبود تظاهرات و حذف از انتخابات امیدشان به لابیها و ایجاد اپوزیسیون خارجی تحت حمایت خارجی و لابی رفسنجانی در داخل هستند . طیف بخش خارج نشین آنها همچون گنجی ، کدیور ، مهاجرانی ، امیر ارجمند و غیره با تکیه بر سکولاریسم فلسفی و اخلاق مذهبی و اینکه هنوز مردم ایران به مذهب اعتقاد راسخ دارند ؛ از یکطرف خود را با نوعی جدایی دین از حکومت با تکیه بر مذهب توجیه میکنند و لذا حربه اصولگرایان و سران اصلاح طلب در رد جدایی مذهب از حکومت باید افشا گردد و از طرف دیگر آنها بدلیل ترس از سقوط حکومت با جنگ و دخالت خارجی مخالفت مینماید . اینکه مذهب در افراد کشور نفوذ دارد ربطی به اینکه دولت نباید طبق قوانین دینی عمل کند ، نه تنها در ایران همواره سابقه داشته ، بلکه تنها در دوران بسیار محدودی از حکومت صفویه مذهب حاکم بوده است که بازهم همچون ۳۳ سال گذشته قدرت محوری نبوده است . انتخابات که حتما با تقلب و براساس مدارکی که گروههای اصولگرا از یکدیگر دارند ، همراه خواهد بود تا جناح بندی جدید شکل گیرد ، اما آنچه اهمیت دارد اینکه نقد رهبری از طرف بعضی از مسولان نظام و فرماندهان سابق سپاه که تا چند ماه قبل تمام سرکوبها را نادیده میگرفتند ، نباید این نتیجه را دهد که آنها در جهت منافع مردم و آزادی عمل میکنند ، در حالیکه ترس آنها بیشتر سقوط نظام چه بدلیل شورش مردم ناراضی و چه بدلیل آغاز جنگ است .
اکثر گروههای چپ و بخشی از اپوزیسیون جمهوریخواه ، جبهه ملی و سایرین نه تنها تحریم اقتصادی را به ضرر جنبش دموکراتیک و کارگری میدانند ، بلکه پشتیبان واقعی ضد جنگ نیز هستند . اصولا اپوزیسیون خارج کشوری با همکاری سایر گروهای حقوق بشری با فشاری که بدرستی برای آزادی زندانیان سیاسی و برعلیه اعدام با همدیگر متحد شده و جوامع بین المللی را تحت فشار قرار دادند موجب توقف در اعدام زندانیان سیاسی شدند ، هرچند حکومت در سرکوب بیشتر و زندانی کردن مخالفین بیشتر کوتاه نیامده و اعدام زندانیان عادی را افزایش داده است . اپوزیسیون خارج کشوری باید که ضمن نقد از یکدیگربه وحدت گروهی با یکدیگر پرداخته و با همبستگی که ایجاد میکنند خواهند توانست جوامع بین المللی را بیشتر در افشای جنایات رژیم آگاه کرده و بر حکومت فشار افزونتری بیآورد . اپوزیسیون تغییر نظام باید که عدم شرکت در انتخابات فرمایشی و لابیهای رژیم و هدفی که سران اصلاح طلب و سایر گروهها و جناحها برای باقی ماندن نظام دنبال میکنند را ترویج کرده و نقد افراد و گروههایی که در گذشته کمک به تثبیت نظام کرده اند را افشا کند . جلوگیری از تحریم اقتصادی ، جنگ و بمباران نقاط حساس کشور کار مهم اپوزیسیون خارج کشوری است که اکنون با افزایش قیمتها و ممنوعیت ورود کالاهای غذایی ، صنعتی و دارو و مشابه ، وضعیت اسفناکی را برای کارگران و سایر اقشار ایجاد کرده است و دولت فریبکاری که بتدریج قصد کم کردن و یا حذف یارانه را دارد که بر مشکلات خواهد افزود . طبل جنگی که توسط تندروان داخل کشور برای یافتن راهی از بن بست کنونی و برای بخش جنگ افروزان کشورهای بزرگ و اسراییل ، بعید است آغاز گردد مگر آنکه افراد خودسر و نادانی از سپاه موجب درگیری گردند ، هرچند با نتیجه مثبتی که غرب از تحریمها گرفته جنگ بیشتر بصورت بمباران مناطقی دنبال خواهد شد و احتمالا رهبری و سپاه با توسل به بهانه هایی حتی با ذلت از ادامه جنگ جلوگیری نمایند ، چه خود از تناسب قوا و امکان سقوط آگاهند .
بخش اپوزیسیون خارج کشوری پس از اصلاح طلبان که دنبال ایجاد بدیل است بیشتر از گروههای سلطنت طلب ، بخشی از جمهوری خواهان ، سکولارها و غیره هستند که البته مجاهدین نیز هستند که خود را از ابتدا جزو بدیل میدانستند ولی همچون اصلاح طلبان ، بنی صدر و سایر ملی مذهبی و وابستگان هنوز مذهب را با توجیه اخلاقی و فرهنگی و غیره یدک میکشند . بخشی از احزاب قومی بخصوص کردها نیز هستند که برخلاف تناسب نیروها و اقشار یک جامعه ، بدلیل باور به تشکیلات و کثرت عددی فعال آنها در خارج کشور ، در همه کنگره ها و همبستگی گروهها حاضر بوده و گاها یک سر بدیل را تشکیل میدهند . اما همانطور که گفته شد بخش فعال کوچکی از جمعیت چند میلیونی خارج کشوری را نمیتوان نماینده اقشار گوناگون جامعه شناخت ، بخصوص که نماینده ۳۰ میلیون کارگر و خانواده هایشان بدلیل عدم امکان مهاجرت اصلا حضوری در خارج کشور ندارند . گرچه همه گروههای اپوزیسیون خارج کشوری از آزادی و دموکراسی و حتی جدایی دین از حکومت صحبت دارند ، چنانچه خمینی نیز پای درخت سیب حرفهای شیرین آزادی و دموکراسی را میزد ، باید دید با گرفتن قدرت آن سخنان یادشان میآید یا نه و بهمین دلیل افراد و گروههای داخل کشور که زیر فشار عقاید خود را اعلام میدارند را باید بیشتر باور کرد . سخنان امثال خاتمی ، موسوی ، کروبی و افراد مجاهدین انقلاب اسلامی که همچنان از دیدگاه حکومت مذهبی و انقلاب خمینی ، به اقشار گوناگون جامعه تفهیم خواهد کرد که اگر فردایی آنها قدرت را در دست گیرند ، تغییری در کشور ایجاد نخواهد شد . در حالیکه هستند که چه در زندان و چه پس از آزادی آشکارا از جدایی دین از حکومت سخن گفته و ترسی از فشار و سرکوب ندارند و خوشبختانه اینگونه افراد اکثریت فعالین در کشور را تشکیل داده و از همه اقشار جامعه نیز هستند و میدانند که ایجاد بدیل حق طبیعی آنهاست و میبایست ابتدا آن دموکراسی و سکولایسمی که مدعی هستند در پروسه حرکت ایجاد کنند ، وگرنه آنها از آسمان نخواهند بارید .
ایجاد بدیل در خارج کشور با دلیل سرکوب داخلی و عدم امکان تشکیل آن در داخل کشور و یا بدلیل امکان تماس آسان در خارج کشور با جوامع بین المللی و دولتهای بزرگ ، همه سرپوشی بر ادعا و اجرای تفکریست که بعهده گرفتن نقشی در آینده کشور را هدف دارند . همچنانکه گفته شد ایجاد گروه ، سازمان و یا حزب بهر صورت که افرادش بخواهند و حتی اگر کیفیت سازمانی و حزبی را نداشته باشند و تنها افراد محدودی نمایندگی کنند ، آزاد بوده و اگر با شفافیت برخورد کنند ، موجب رشد خود و سایرین میگردند . اما چگونه است تحمل سرکوب و فشار بعهده افراد و گروههای داخلی از هر قشر و طبقه باشد ، زندانی شدن و شکنجه و یا اعدام توسط داخلی ها باشد ، نقد حاکمیت و افشای جناح حاکم و نامه نگاریها حتی از داخل زندان بعهده داخلی ها باشد ، محرومیتها و فشار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی سهم داخلی ها باشد ، و موارد دیگر منتهی تشکیل بدیل و آلترناتیو تنها بدلیل نشستن آزاد در خارج کشور فقط از عهده آنها بر میآید ! برفرض که کنگره ها و تجمع ها توسط گروهها و سازمانها و احزاب صورت گیرد که با وجود تنوع آنها در پاریس و کلن و هلسینکی و نقاط دیگر ، بیشتر افراد شرکت کننده مشترک هستند ، اما امید آنها چیست که اگر خوشبختانه پس از ۳۳ سال بخشی از آنها با همدیگر به وحدتی برسند قادر باشند برای تعیین و تکلیف کشور با سازمانهای بین المللی و دولتهای بزرگ به مذاکره بنشینند ! مگر نه اینکه باید نشان دهند که نماینده افکار و اقشار گوناگون داخل کشور هستند و امید دارند که مثلا با درخواست آنها ، اقشار مختلف کشور جانشان را سر تیر گذاشته و به خیابانها ریخته ، به اعتصاب پرداخته و نافرمانی مدنی نموده و تحمل شکنجه و زندان و اعدام شدن را داشته باشند ، تا دوستان خارج نشین امتیاز بگیرند ! اگر قرار است که حکومت براثر فشار بین المللی و دولتهای بزرگ زندانیان سیاسی را در پروسه ای آزاد کند ، دست از اعدام بردارد ، فضای نسبی دموکراسی برقرار کند ، که آنزمان بدیل نیز براحتی در داخل ایجاد خواهد گردید ، پس چه بهتر که نیروها برای تعدیل فشار کوشا باشند . برخلاف ظاهر امر قدرت حکومت رو به نزول است و ترس آنها از آتش زیر خاکستری که هر لحظه سر به طغیان بگذارد بیشتر از واهمه ایست که بر فضای سیاسی جامعه حاکم است .
سرانجام چه فشارهای بین المللی حقوق بشری وارد گردد و چه دولتهای بزرگ بدلیل منافع خود تغییراتی را در دستور کار نظام جمهوری اسلامی قرار دهند و چه بدون این حمایتها که جنبش ۱۳۸۸ شکل گرفت ، اقشار مختلف جامعه ناچارند برای بدست آوردن آزادی و تغییر رژیم مبارزه کنند و با ایجاد جنبشهای دموکراتیک و کارگری به جامعه دلخواهی که آرزو دارند تحقق بخشند . در حال حاضر بدلیل فشاری که به اقشار گوناگون از نظر تبعیض جنسیتی ، فرهنگی ، شغلی ، قومی ، مذهبی ، آزادی بیان ، آزادی مدنی و اجتماعی ، آزادی سیاسی و موارد دیگر وارد میآید ، آنها مجبورند بار فساد مالی و سرکوب را در این موقعیت بحران اقتصادی و سیاسی و سایه جنگ و نداری تحمل کنند . کارگران با حداقل ۳۰ میلیون جمعیت با احتساب خانواده هایشان که اگر بخشهای سایر کارکنان نیز به آنها افزوده گردد ، جمعیتی بالغ بر ۵۰ میلیون را شامل میگردد که علاوه بر تحمل مواردی که گفته شد باید با بیکاری و هزینه های سنگین تحمل کنند ، بدون داشتن پس اندازی که قادر باشند سکه یا ارز بدلیل افزایش قیمتهای آن خریداری کنند . روزی نیست که خبر از تعطیلی یک کارخانه ، بیکاری تعدادی کارگر ، نگرفتن ماهها حقوق عقب افتاده ، حذف قرارداد رسمی و تن دادن به قرارداد موقت و سفید امضا ، مردن و نقص عضو پیدا کردن براثر فقدان ایمنی کار ، تحمل شرایط کثیف و حقوق کمتر بدون مزایا و بیمه کارفرما برای زنان و کودکان کارگر ، قانون کاری که مدام بیشتر برضد کارگران اصلاح میگردد و صدها مورد دیگر که حتی سایتهای وابسته به دولت و حامیان فریبکار خانه های کارگری آنها را اعلام میکنند . کارگران دیگر چیزی ندارند که از دست بدهند و یا نگران حفظ آنها باشند ، تا چنین حکومتهایی برقرار است هیچ تغییری در زندگی آنها ایجاد نخواهد شد ، بنابراین چرا باید بازهم خود دست بکار نشده و منتظر مدعیان دیگری از خارج کشور باشند ، آینده نشان خواهد داد که چنین نخواهد شد !

محمد ایرانی ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ ، ۱۳ فوریه ۲۰۱۲

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد