logo





با تحرکات اخیر اپوزیسیون چه باید کرد؟

جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۳ فوريه ۲۰۱۲

محمد اعظمی

aazami.jpg
اهمیت دارد اپوزیسیون در هر کجا که اهداف و مواضع مشترکی دارد، اقدامات خود را هماهنگ کند و همصدائی و همراهی با یکدیگر را در دستور قرار دهد. این که کل اپوزیسیون آن جا که حرف مشترکی داشته است، پراکنده سخن گفته و متحدانه عمل نکرده است، یکی از ویژگی ها و اشکالات اساسی ما بوده است. راه مقابله با این ضعف، کم بها دادن به برخی اصول دموکراتیک برای اتحاد نیست. نادیده گرفتن برخی از آن ها می تواند تخم جدائی و نهال واگرائی را در دل ها بنشاند و دیر یا زود منشا تجزیه های جدیدی شود. می توان برای اتحاد، هم بر اصول و پرنسیپ های دموکراتیک، تاکید نمود و هم، همراهی و هم صدائی علیه استبداد و در جهت استقرار دموکراسی را با درس آموزی از سیاست های سکتاریستی گذشته از نو بنا نهاد.
این مطلب حدود ده روز پیش نوشته شده است. هدف از تدوین آن پاسخ کتبی به دعوتی بود، که برای شرکت درسمینار بنیاد اولاف پالمه از من شده بود. یکی از دوستان دعوت شده به من اطلاع داد که بنیاد اولاف پالمه تقاضا کرده است خبر این نشست علنی نشود. من به رغم اینکه به او پاسخ دادم که تقاضای آن ها غیر اصولی است، اما انتشار آن را به تقاضای آن دوست به تاخیر انداختم. اکنون که هم فعالان و دعوت شدگان و هم دیگران پیرامون این کنفرانس، اظهار نظر کرده اند، من نیز نوشته خود را منتشر می کنم.
این روزها با عمیق شدن شکاف در درون حکومت و تنگ تر شدن تحریم اقتصادی، به ویژه تحریم بانک مرکزی و نفت توسط آمریکا و اروپا، زمینه برای عقب راندن و حتی برچیده شدن بساط حکومت بیش از هر زمان دیگری مهیا شده است. متاثر از این شرایط، نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی، به تکاپو افتاده و در تلاش اند اتحادهائی را شکل دهند. همزمان قدرت های خارجی نیز می کوشند به سهم خود آلترناتیوهائی را همساز با سیاست خود ایجاد و تقویت نمایند و یا سمت و سو دهند. اگر از تجربه انقلاب بهمن بگذریم، که نشان داد در تحولات بزرگ، قدرت و نیرو است که نقش تعیین کننده دارد و دیدیم که حرکت عمومی مردم چگونه شاه را در اوج قدرتش به زیر کشید، تجربه جنبش مردم در دو سال پیش نیز، بر همان آموزه ها مهر تائید زده است. این تجربه ها بیانگر این است که حکومتی که تکیه اش بر پول میلیاردی نفت و سلاح های سپاه است، به آسانی به زیر کشیده نمی شود. این که جنبش گسترده مردم در دو سال گذشته نتوانست دستگاه ولایت را به زیر کشد، تلنگری زد بر ذهن اپوزیسیون تا اهمیت همراهی و همگامی گسترده با دیگر جریانات را ملموس تر درک نموده و با شتاب بیشتری به سوی بازنگری در درک رایج خویش کشیده شود. هر چند که این همراهی ها اگر از منطق اصولی و درستی پیروی نکند، به ضد خود بدل خواهد شد. این مطلب به همین موضوع، پرداخته است.

گروه بندی های اپوزیسیون؟
نیروهای اپوزیسیون عمدتا در چهار گروه مهم قابل تفکیک اند: نخست نیروهای جمهوری خواه دوم جریانات اصلاح طلب مدافع جمهوری اسلامی(یا اصلاح طلبان غیر سکولار) سوم جریانات مشروطه سلطنتی و چهارم جریاناتی که در چارچوب مجاهدین خلق ایران و "شورای مقاومت ملی" فعالیت دارند. این گروه ها اگر بخواهند رابطه ای با هم برقرار کنند، نیازمندند به دموکراسی در تنظیم مناسبات خود پایبند بمانند. اگر مناسبات بر مبنای دموکراتیکی بنا نشود، تردید نباید داشت که دیر یا زود، تعهدات نقض و مناسبات تخریب خواهد شد.
از این چهار گروه، سازمان مجاهدین، تا کنون کم تر تمایلی به ایجاد رابطه و کار مشترک با دیگران به ویژه با گروه نخست از خود نشان داده است. سازمان مجاهدین خود را محور نیرومندی می داند که دیگران را فقط در صورتی می پذیرد که نسبت به سیاست ها و روش های آن ها، اعلام وفاداری کرده و هژمونی آنان را دربست بپذیرند. به دلیل چنین خصوصیتی و با برنامه و عملکردی که آن ها طی این سال ها داشته اند، کم تر نیروی دموکراتی به فکر ائتلاف و همکاری و همراهی با مجاهدین افتاده است. این جریان به خاطر روابطی که با قدرت های بزرگ برقرار نموده است، در آینده می تواند بنا به خواست این قدرت ها و از طریق اعمال فشار آن ها، به ائتلاف با برخی از جریانات اپوزیسیون کشیده شده و در یکی از مجموعه ها گنجانده شود. اما از آن جا که در حال حاضر آمادگی برای ائتلاف از هر دو سو وجود ندارد، در این نوشته برخورد با آنان را لازم ندیده ام.
هدف این نوشته، تمرکز بحث روی مناسبات بلوک جمهوری خواهان با دو جریان مشروطه سلطنتی و اصلاح طلبان دینی است. در ارتباط با این دو نیرو، در میان جریانات جمهوری خواه تا کنون سه گرایش شکل گرفته است. گرایشی از جمهوری خواهان برای شکل گیری آلترناتیوی در برابر جمهوری اسلامی، بر اتحاد نیروهای جمهوری خواه تاکید می کند. این گرایش معتقد است جمهوری خواهانی که منشا قدرت را اراده مردم می دانند و مشروعیت آن را نه در آسمان ها و نه از طریق ارث، بلکه از تحقق يافتن رای آزاد و برابر مردم کسب می کنند، ضروری است بکوشند به عنوان یک بلوک سیاسی متحد شوند. این گرایش به آزادی های سیاسی، مدنی و فردی مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر باور دارد و جدايي کامل دین و هر نوع ایدئولوژی از دولت و برابری حقوق زنان و مردان و رعایت حقوق دموکراتیک ملیت ها و اقوام را از اصول خدشه ناپذیر این آلترناتیو می داند. گرایش دیگری در میان جمهوری خواهان وجود دارد که برنامه آلترناتیو مورد نظرش را به گونه ای تنظیم می کند تا بخش اصلی جریانات معتقد به جمهوری اسلامی، که امروز از قدرت کنار نهاده شده اند اما هنوز عمدتا مشی اصلاح طلبانه را در ارتباط با حکومت دنبال می کنند، بتوانند در آن جای گیرند. یعنی این گروه از جمهوری خواهان برای شکل دادن به یک ائتلاف بزرگ به اصولی از دموکراسی تاکید می کنند که امکان ائتلاف برای استقرار دموکراسی با جریانات دین باور غیر سکولار، که مشی اصلاح طلبانه دارند، منتفی نشود. سومین گروه از جمهوری خواهان به لحاظ متد با گروه دوم اشتراک نظر دارند، فقط نیروی متحدشان برای استقرار دموکراسی در ایران، از جنس دیگری است. این گروه از جمهوری خواهان اصول دموکراتیک خود را پیرامون آلترناتیو حکومت، با حذف شکل جمهوری از پلاتفرم خود دنبال می کنند، با این هدف که راه ائتلاف با مشروطه خواهان سلطنتی که بر اصولی از دموکراسی تاکید دارند، بسته نشود. این دو گرایش، هر دو، جمهوری خواه اند. هر دو، خواهان استقرار دموکراسی هستند، اما روی ترکیب متحدینشان، در اتحادی که می خواهند برای استقرار دموکراسی شکل دهند، اختلاف دارند. البته در زمینه مشی برخورد با حکومت این دو نیرو، تفاوتشان جدی است. اصلاح طلبان دینی در پی اصلاح و مشروطه خواهان پادشاهی به دنبال برچیده شدن بساط حکومت بوده اند.

مشکل چیست؟
مشکل اصلی به متد برخورد این گرایشات در رابطه با سیاست ائتلافی با دیگر نیروها باز می گردد. بر مبنای این متد، مختصات دموکراسی، بسته به تمایل، برای حضور یک نیرو و یا حذف دیگری، دستخوش نوسان شده، تنگ تر یا بازتر، می شود. زمینه پذیرش و جا افتادن این متد توسط بخشی از اپوزیسیون نیز، ریشه در استمرار حکومت جمهوری اسلامی دارد. استمرار این حکومت و نقض خشن آزادی های سیاسی و گسترش فقر، فساد، دزدی و بی عدالتی، ماجراجوئی های اتمی و ایجاد مناسبات تخریبی با جهان خارج، که نتیجه آن به تحریم های اقتصادی و گرانی سرسام آور مایحتاج مردم انجامیده و در ادامه خود خطر دخالت نظامی را در پی دارد، از سوئی، تمایل به پائین کشاندن این رژیم از اریکه قدرت را در میان اپوزیسیون –حتی بخش هائی از اصلاح طلبان -افزایش داده، و از سوی دیگر، در نتیجه پراکندگی و ضعف نیروهای چپ و مترقی، امید به رهائی از دست این حکومت دشوار شده است. این وضعیت روانشناسی خاص خود را به وجود آورده و اتکا به خود را از بخشی از نیروهای این جنبش، باز ستانده است. مرزبندی های غیرواقعی و سخت گیرانه و نداشتن انعطاف و حقیقت پنداری، طی سال های گذشته نیز به عنوان عامل دیگری باعث شده است که نیروهای جمهوری خواه پراکنده تر شده و به اندازه توانشان نتوانند برآمد کنند. این دو عامل بخشی از جمهوری خواهان را به کم توجهی نسبت به برخی پرنسیپ ها، در ارتباط با همکاری و اتحاد، کشانده است. این حقیقتی است که ما در سال های گذشته کم تر از ظرفیت نیروهای اپوزیسیون در مقابله با استبداد به شکل هماهنگ، استفاده کرده ایم. اهمیت دارد اپوزیسیون در هر کجا که اهداف و مواضع مشترکی دارد، اقدامات خود را هماهنگ کند و همصدائی و همراهی با یکدیگر را در دستور قرار دهد. این که کل اپوزیسیون آن جا که حرف مشترکی داشته است، پراکنده سخن گفته و متحدانه عمل نکرده است، یکی از ویژگی ها و اشکالات اساسی ما بوده است. راه مقابله با این ضعف، کم بها دادن به برخی اصول دموکراتیک برای اتحاد نیست. نادیده گرفتن برخی از آن ها می تواند تخم جدائی و نهال واگرائی را در دل ها بنشاند و دیر یا زود منشا تجزیه های جدیدی شود. می توان برای اتحاد، هم بر اصول و پرنسیپ های دموکراتیک، تاکید نمود و هم، همراهی و هم صدائی علیه استبداد و در جهت استقرار دموکراسی را با درس آموزی از سیاست های سکتاریستی گذشته از نو بنا نهاد. هم مشروطه خواهان سلطنتی و هم اصلاح طلبان دینی می توانند برنامه خود را برای حکومت آینده داشته باشند و هم جمهوری خواهان بر جمهوریت نظام آتی و اصول دموکراسی مورد تاکید خود پای بفشرند. اهمیت دارد این سه نیرو هر کدام، برنامه های خود را شفاف کرده و صفوف خود را متحد و فشرده کنند. ما هم در رابطه با برنامه قدرت جایگزین و هم ساختار آن با این دو جریان تفاوت داریم. از این رو نقطه اتصال این سه جریان در سیاست های ائتلافی، مختصات آلترناتیو جایگزین نیست. تا زمانی که قدرت از طریق ارث منتقل شود و یا دین و دولت در هم آمیزند- حتی اگر این اصول رای مردم را داشته باشند- امکان توافق روی یک برنامه و یک ساختار برای قدرت جایگزین ممکن نیست. در این زمبنه ما، بر شفاف کردن برنامه و فشرده شدن صفوف این سه گروه به شکل جداگانه، پافشاری می کنیم. درهم آمیختن برنامه آن ها و مخدوش نمودن اصول مورد پذیرششان مفید نیست.

اشترکات کجاست؟
جمهوری خواهان و عمده نیروی دو جریان دیگر در زمینه حقوق بشر اشتراکاتی دارند. پیرامون این موضوع در هر کجا که امکان همکاری و همراهی علیه استبداد ولایت فقیهی و در جهت برخی اصول دموکراسی را دارند، دلیلی وجود ندارد که کارشان را هماهنگ نکنند. تا کنون اغلب جریانات سیاسی چپ و جمهوری خواه با این دو جریان، کمتر کار مشترکی انجام داده اند. اهمیت دارد نیروهای جمهوری خواه روی رفتار گذشته خود مکث نموده و اندشه و عمل خود را روزآمد نمایند. مشکل و تناقض مشروطه خواهانی (۱) که بر حقوق بشر و آزادی ها تاکید دارند این است که از وارث حکومتی دفاع می کنند، که آن حکومت، سرکوبگر آزادی های سیاسی بوده است. این جریانات برای رفع ابهام و برداشتن موانع همکاری، ضروری است با صراحت با حکومت محمد رضا شاه در زمینه نگاه به آزادی های سیاسی مرزبندی کنند. هر چند قوتشان در سکولار بودن آن هاست. دین باوران غیر سکولار اما مشکل شان چیز دیگری ست. این جریان با پذیرش حکومت دینی و چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی، تاکیدشان را بر آزادی های سیاسی، متناقض می کنند. برای بر طرف کردن موانع همکاری با دیگران، دست برداشتن از تلفیق دین و دولت اهمیت زیادی دارد.
در زمینه دیگری نیز، این سه بلوک همراهی هائی داشته و یا زمینه توافق با یکدیگر را دارند. اگر به جنبش مردم در دو سال گذشته نگاه کنیم بخش قابل توجهی از هر سه این نیروها، در آن مشارکت داشته و از آن پشتیبانی نمودند. یعنی در جنبشی که علیه استبداد و در جهت دموکراسی سر برآورد، این سه گروه در داخل کشور، مشارکت داشته اند. امروز نیز می توان با درس گیری از همین جنبش، علیه استبداد و برای انتخابات آزاد حرکت نمود. این سه گروه بندی بر اساس اسناد رسمی منتشر شده شان عمدتا، زمینه توافق روی انتخابات آزاد را با درک و دریافت شناخته شده جهانی، یعنی آزادی احزاب، مطبوعات، تشکل های مدنی و آزادی زندانیان سیاسی را می توانند داشته باشند. هیچکدام از این نیروها برای انتخابات آزاد مجبور به نادیده گرفتن اصول و پرنسپی از برنامه خود نیست. اگر جریانات سیاسی درست حرکت کنند، می توانند پیرامون انتخابات آزاد جنبشی را دامن بزنند. موثرترین شکل برای به سرانجام رساندن این جنبش، هماهنگ شدن و سازماندهی جریاناتی است که بر انتخابات آزاد تاکید می کنند. اما اگر به هر دلیل جریانات سیاسی نتوانند یک نهاد ملی برای انتخابات آزاد ایجاد نمایند، باز در کل جنبش، همصدائی و همراهی ایجاد می شود و این شانس موفقیت برای تحقق این شعار را بالا می برد. بنابراین در حرکات جنبشی علیه استبداد و در جهت دموکراسی دلیل قانع کننده ای برای بسیاری از این جریانات وجود ندارد که همصدا و همراه نشوند.
افزون بر این، انتخابات آزاد هم در میان مردم به خصوص نیروهای تحصیلکرده و مدرن جذابیت دارد و هم وسیله ایست که نمی تواند مورد مخالفت هیچ نیروی مدعی دموکراسی قرار گیرد. پیرامون این موضوع در گذشته از زاویه اجرائی شدنش در جمهوری اسلامی و توسط این حکومت و قانون اساسی آن، تفاوت وجود داشت. این مساله نیز با توجه به شرایطی که حکومت در آن گرفتار شده است، به نظر می رسد در وجه عمده از مرکز اختلافات کنار رفته و یا کنار خواهد رفت. حتی خوش بین ترین افراد نیز امروز می پذیرند که انتخابات آزاد در شرایطی تحقق پیدا می کند که قانون اساسی جمهوری اسلامی به کاغذ پاره ای تبدیل شود.

اجلاس اولاف پالمه:
بنیاد اولاف پالمه، موسسه دموکراتیکی است که برای دموکراسی، حقوق بشر و صلح فعالیت می کند. این بنیاد با حزب سوسیال دموکرات سوئد و با مردم و سازمان های مردمی کشورهای مختلف جهان نظیر برزیل، برمه، افریقای جنوبی، مالداوی، فلسطین و کشورهای بالکان همکاری می کند. پروژه های اصلی این بنیاد بر فعالیت های زنان، جوانان و فعالیت های مردمی متمرکز شده است. یکی از کارهای قابل ذکر این بنیاد غیر دولتی، کمک به اپوزیسیون در دوره مبارزه کنگره ملی افریقا بوده است. اخیرا این بنیاد به تقاضای تعدادی که نامشان رسما اعلام نشده، اما در سایت ها و به شکل غیر رسمی بر زبان ها جاری ست، مهماندار بخشی از اپوزیسیون ایران شده است. گفته می شود که حدود ۵۰ نفر از فعالان سیاسی ایرانی با تاکید بر مشارکت گسترده زنان و اپوزیسیون دموکراتیک، به این جلسه دعوت شده اند. آن چه که به عنوان موضوع این سمینار اعلام شده است، با ترکیب شرکت کنندگان و سابقه فعالیت بسیاری از افراد شرکت کننده در این اجلاس، خوانائی ندارد. گفته شده است سمیناری است برای گفتگو پیرامون پروژه انتخابات آزاد و بررسی راه های اتحاد بین نیروهای اپوزیسیون. اگر این سخن را مبنا قرار دهیم، پرسش این است چرا افراد دعوت شده عموما طیف نظرات مختلف را نمایندگی نمی کنند؟ اساسا برخی افراد دعوت شده، نه فعال سیاسی هستند و نه نظریه پرداز. اگر دعوت به اتحاد شده است، چرا احزاب و سازمان های سیاسی به سمینار دعوت نشده اند؟ اگر برای گفتگوست، چرا اولا به شکل غیر علنی و در پشت اتاق های بسته که حتی خبرنگاران هم نمی توانند وارد سمینار شوند. ثانیا این چه گفتگو و سمیناری است که از بسیاری مدافعان صاحب نظر موافق و مخالف این نظر دعوتی به عمل نیامده است؟ نام گفتگو در محیطی بسته بین فقط افراد شرکت کننده در جلسه را چه می توان نهاد؟ این سمینار شنونده ای در بیرون از این جلسه، ندارد و تریبونی برای انعکاس نظرات مختلف ایجاد نمی کند. این گونه برخورد با افراد دعوت شده، بیشتر فراخواندن تعدادی از افراد جمهوری خواه، برای شکل دادن به اتحاد دو نیروی جمهوری خواه و مشروطه سلطنتی را به ذهن می نشاند. من به دلیل برخی ابهامات از جمله ابهام در هدف جلسه و ترکیب شرکت کنندگان و شفاف و علنی نبودن سمینار، نتوانستم خودم را برای شرکت در این جلسه مجاب کنم. شرکت در این جلسات در صورتی در خدمت استحکام روابط قرار می گیرد که شرکت کنندگان به روشنی بدانند که جلسه به چه ضرورتی می خواهد پاسخ دهد و ترکیب آن با هدف جلسه خوانائی داشته باشد.

سخنی با جریانات جمهوری خواه:
بارها گفته ام و مایلم که تکرار کنم که اکنون، شرایط جامعه با دوره های گذشته متفاوت شده است. حرکات و جنبش های اجتماعی در حال سربرآوردن هسند. وضعیت کارگران، زنان، دانشجویان، خانواده زندانیان، اقوام و ملیت ها و ... نسبت به قبل تغییر کرده است. تلاش، حرکت و مبارزه در جامعه، افزایش یافته است. روانشناسی مردم برای نفی حکومت دینی، تغییرات مثبتی کرده است. در بالا جناح های حکومتی که همواره با خشونت و توطئه با رقبای خود برخورد می کرده اند، اختلافاتشان تشدید شده و خود افشاگری را به سطح جامعه کشانده اند. امروز دزدی های هزاران میلیاردی را حکومتی ها، خود افشا می کنند. امکان درگیری خشونت آمیز و افشاگرانه این جناح ها در همین انتخابات نیز منتفی نیست. دلبستگان به این نظام از کادرهای سپاهی و لشگری گرفته تا اداری امید به حکومت را از دست داده، زبان به انتقاد افشاگرانه علنی، گشوده اند. امروز، هم سرکوب وجود دارد و هم ایستادگی در برابر استبداد چشم گیر است. در زندان ها و زیر تیغ حکومت، زندانیان سیاسی، راس حکومت، یعنی خامنه ای و دستگاه ولایت را به زیر انتقاد گرفته و کلمات آتشین و شجاعانه ای علیه آنان به زبان می آورند. این شرایط باعث شده است که تمایل فعالان سیاسی و مدنی در داخل کشور برای هماهنگی با جریانات سیاسی و نهادهای مدنی در خارج کشور، افزایش یابد. رشد تکنولوژی و گسترش امکانات فنی، به عنوان عامل مثبتی، در خدمت مستحکم کردن این پیوند، در آمده است. به این ها همه می توان شرایط مساعد جهانی را افزود، که به سود اپوزیسیون و تضعیف رژیم عمل می کند. این اوضاع برای ما که در تبعید به سر می بریم بهترین شرایط را پدید آورده است تا برای شکل گیری اتحاد گسترده ای در مقیاس مردم سراسر کشور، با هدف برچیدن بساط استبداد، فعالانه تلاش کنیم. سیاست های دستگاه ولایت و شخص خامنه ای هیچ راهی برای سازش با مردم و توافق با قدرت های جهانی باقی نگذاشته و تردید نباید داشت که این حکومت مانند همه دیکتاتورها، وادار به عقب نشینی خواهد شد ، اما دیرهنگام. در این شرایط جریانات جمهوری خواه بسیار کند حرکت کرده و برای اتحاد مشغول بهانه گیری از یکدیگرند. اصل راهنمای وحدت و اتحادها تکیه بر اشتراکات است. جریانات جمهوری خواه اشترکاتشان کم نیست. اما آن چه که آن ها برجسته کرده و تا کنون نیز برجسته می کنند، تفاوت هاست. تاکید بیش از حد و غیر هدفمند بر تفاوت ها به درد سازمان دادن انشعاب می خورد، نه اتحاد و ائتلاف. نیروی جمهوری خواه در ایران وسیع است. جمهوری اسلامی نیز با سیاست های خود زمینه تقویت این نیرو را در جامعه فراهم نموده است. این نیرو در هیچ معادله سیاسی قابل حذف نیست. آلترناتیو آینده ایران، بدون حضور این نیرو بسیار بعید است تشکیل شود. اهمیت دارد جمهوری خواهان صدایشان را هماهنگ و خواسته هایشان را شفاف و ملموس کرده به صورت یک جریان سیاسی برآمد کنند و با برنامه روشن و مختصری در دفاع از یک حکومت دموکراتیک صفوف خود را متحد کنند. پیرامون عناصر و چارچوب یک پلاتفرم برای دموکراسی تفاوت مهمی بین نیروهای جمهوری خواه وجود ندارد. مهم ترین مشکل و تفاوت ما، سیاست در قبال جمهوری اسلامی بوده است. این مساله نیز دارد دستخوش تغییر می شود. هر روز که می گذرد شمار اصلاح طلبانی که به نفی کل حکومت می رسند رو به فزونی است. اهمیت دارد جریانات سیاسی با روحیه توافق و با تکیه بر اشتراکات بلوک جمهوری خواهان را ایجاد کنند. انسجام این نیرو هسته مرکزی جنبش دموکراسی خواهی در جامعه است. با ایجاد یک جریان قوی و متشکل جمهوری خواهی امکان همصدائی و همراهی با سایر جریانات علیه استبداد و برای دموکراسی فراهم شده، می تواند در خدمت جنبش مردم علیه استبداد برآمد کند. به جای تجزیه این گروه بندی ها و یارگیری از همدیگر به سود جنبش است که نمایندگان آن ها با تاکید بر نقاط اشتراک واقعی شان، بکوشند همصدا و همراه شوند.
__________________________
زیرنویس:
۱ - منظورم از مشروطه خواهان در این نوشته جریاناتی است که در چارچوب افکار و عقاید زنده یاد داریوش همایون قرار دارند.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

پاسخ به دوستان
محمد اعظمی
2012-02-06 11:30:15
دوست گرامی مهدی عزیز بسیار سپاسگزارم که به این مطلب توجه کرده و نکاتت را مطرح نموده ای. میکوشم به اختصار نظرم را در باره گفته هایت بیان کنم: منظورم از "ما" در این نوشته جمهوری خواهان است. در مطلبم، گفته ام منظور از جمهوری خواهان چه نیروئی است. محورهای برنامه آنها را نوشته ام. از نظر من هسته مرکزی و موتور این جمهوری خواهان نیروهای چپ هستند. منظورم هم از چپ، آن بخش از چپ است که سوسیالیسم را با دموکراسی ناگسستنی می داند. بخشی از چپ که دموکراسی را کم بها می کند و یا نادیده می گیرد نظیر طرفداران "سوسیالیسم عملا موجود" نیست. در طیف جمهوری خواهان پیگیر ترین نیروی دموکراسی، نیروی چپ است. دومین نکته که لازم می دانم تاکید کنم این است یکی از مهمترین مختصات دموکراسی اجازه دادن به نیروهای اجتماعی است که به اندازه توانشان در قدرت نقش داشته باشند و در هدایت سرنوشت جامعه دخالت کنند. ما اگر حتی 90 در صد جامعه را با خود داشته باشیم زمانی به واقع دموکرات هستیم که آن 10 در صد جامعه را خفه نکنیم. یعنی از قوانینی دفاع کنیم که حقوق آنها را محترم شمرد. و نکته سوم این است حتی اگر از زاویه واقع نگری هم به مبارزه علیه استبداد نگاه کنیم برای پائین کشاندن استبداد نه تنها نیروهای چپ بلکه کل جمهوری خواهان هم توانشان برای کنار زدن جمهوری اسلامی کافی نیست. این حکومت که با پول نفت و سرنیزه سپاه در قدرت مانده است توسط یک جنبش نیرومند به زیر کشیده می شود. اساسا همانطور که شاه را جنبش ملیونی مردم به زیر کشید دستگاه ولایت را هم جنبش ملیونی مردم قادر است به زیر اندازد. از اینرو در این نوشته به سطوح مختلف فعالیت اشاره دارد. مساله وحدت نیروهای چپ طرفدار سوسیالیسم موضوع این نوشته نبوده است.در پاسخ به دوست گرامی رضا هم بگویم که برایم روشن نیست چرا باید شاهی را بقدرت برسانیم که سلطنت کند و نه حکومت. مگر اکنون یک شاه تحت عنوان ولی فقیه بر ما مسلط نیست. اساسا در هر کجا که شاه از حکومت دور شده است تحت تاثیر مبارزه مردم به سوی سلطنت عقب نشسته است. در ایران که شاه سرنگون شده است چه دلیلی دارد دوباره او را به سلطنت برسانیم. همانگونه که گفتید محتوای حکومت مهم است. اما بعضی از شکلها در برخی از جوامع ابانگر محتوائی مشخص هستند

اظهار نظر
هاشم فاضلی
2012-02-06 09:27:42
محمد جان با دُرود . کوتاه اینکه وقتی یکی از ویژگی ها و اشکالات اساسی ما پراکنده سخن گفتن و متحدانه عمل نکردن است . این ما در کجا قرار دارد ؟ در طیف جمهوریخواهانِ بر شمرده در متن است و یا تعلق به نیروهای چپ و مترقی است و یا وسیله ارشاد ؟ ...بهر صورت اینکه گفتید این جمع پراکنده گو و نا متحد در عمل است . درست است ؛ چرا که این جمع پریشان هر کدام جداگانه چشم به قدرت و لاجرم سهم بیشتری را در قدرت میخواهند . و البته طبیعی است . ولی در این مناقشه برنامه چپ مترقی چیست مگر خواسته هایش دموکراسی نیست ؟ ...مگر خواسته های ما آزادی احزاب ، تشکل ها، آزادی بیان ، برابری ، رفع تبعیض و جدایی مذهب از دولت نیست ، رفع ستم ملی ، مبارزه با اخلاق و سنت های کهنه ، رسیدگی به حقوق کارگران . کودکان و مسئله فقر و فساد و فحشا و ..... نیست ؟
اینها که از همه روشن تر است . اینها که از همه عملی تر است . چرا ما نباید چشم به قدرت داشته باشیم . چرا ما باید آنها را تشویق به پا فشاری بر اشتراکاتشان برای رسیدن ( آنها ) به قدرت بکنیم ؟
با اینکه بروشنی میدانیم که آنها بدنبال برقراری یک حکومت سرمایه داری در ایران هستند .
شما هم به خوبی میدانید که انتظار احترام به حقوق مردم از این نوع سرمایه داری در ایران خیالی بیش نیست . برنامه ما عمل ما است و وعده و وعید نیست . برنامه ما برنامه مردم شریف ما ، ملموس تر و درونی تر است ، پس بیائید بجای راه و چاه گذاشتن در پیش پای دیگران . خودمان متشکل شده ، چرا که برنامه ما انسانی تر و عملی تر است
شاد و پیروز باشید . هاشم فاضلی


جواد موسوی
2012-02-04 07:51:31
محمد عزیز در این بخش بندی نیروهای اپوزیسیون شما جای نیروهای سوسیالیست کجاست

دموکراسی- سکولاریسم
رضا.ر
2012-02-03 22:26:16
محمد بسیار عزیزم ! من ، اعتقاد دارم که در شرایط فعلی ، مهم ترین و تعیین کننده ترین مرز ،میانِ ارتجاع وآزدیخواهی ،موضوعِ پذیرش دموکراسی وسکولاریسم است .توصیه میکنم ، تمام نیروهایی که معتقد به دموکراسی و سکولاریسم هستندمتحدشوندومبارزات مسالمت آمیزخود را در سرزمین مادر دنبال کنند و اجازه دهند ،پس از سرنگونی ارتجاع،مردم،حکومت دلخواه خود راانتخاب کنند.


رضا
2012-02-03 18:52:04
مقاله بسیار آموزنده است و نکات قابل تأمل در آن کم نیست. امیدوارم گوش شنوایی هم باشد!البته یک نکته نادرست هم دارد. رضا پهلوی هرگز خواهان حکومت نبوده ونیست. بنابراین فرض نادرستی که در مقاله آمده و با حکومت پادشاهی مخالفت شده، از اساس نادرست است. دوران حکومت پادشاهی سپری شده، اما در ایران، وجود شاهی که سلطنت کند و نه حکومت، به دلیل بافت متنوع جامعه و تاریخ هزاران ساله ما میتواند قابل فکر باشد. مهم محتوای نظام است و نه شکل آن.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد