می دانم تنهایم-
در این غربت قطبی ابدی
ولی آیا در کهکشانها، یا راه شیری حتی
تنهاییم ما؟
سیاره هایی اند در دور
همگن زمین آبی
با فاصله معین از خورشید، با دما
آب فراوان
مایع بماند برای رشد حیات.
آه ای سیاره دور
جاجیم جوٌی بدور تو است؟
با قلب ملتهب، جدار تو خاکی است؟
تو در خود آب داری؟
دمای چهره تو باندازه کناره های خزر است؟
تن تو سرد یخین
یا تن تو داغ جوشان؟
با بیشمار ستاره، سیاره، شهاب
در آسمان شب
نتوان گفت:
دلزده و تنهایم.
به آسمان نگاه می کنم.
در کهکشان همسایه
خورشیدی منفجر می شود.
در پس نظم ظاهری سپهر شب
ذوذنبها، فرستادگان دنباله دار،
سرگردان در ثقل سیارات پرشتاب
سریع بسوی سطح فرو می بارند.
برخی کواکب با انهدام تن در چاله سیاه-
تبدیل شوند به ذرات پراکنده بی نور غبار.
هر کهکشان در قلب خود
چاله سیاه تنهایی-
حیات ساکت بازنشستگی دارد.
در آن ستاره ای مهتر منهدم می شود.
از آن نور هم نمی تواند درز کند.
هزاره های گذشته،
روی زمین، از آن بیخبر بودیم؛
ولی آن بیرون از ما بود و هست.
چاله سیاه، 10 بیلیون برابر خورشید
چون انسانی 2 متری تنهاست.
۱۲.۰۶.۱۱
۱۳/۰۱/۲۰۱۲
*از ۱۲۳۵ سیاره زمین-مانند رصد شده ۵۰۰ سیاره بیرون از منظومه شمسی اند. بطور نادر، سیاراتی دارای ۲ خورشید اند. در راه شیری با منظومه شمسی تعداد سیارات ۱.۶ برابر ۱۰۰ میلیارد/ بیلیون ستاره است.
نظرات خوانندگان:
پرستو ارستو 2012-01-22 18:57:05
|
در جاده ی شیریِ ِاین شعر کهکشانی ایستادم ....به آسمان نگاه کردم و در پس نظم ظاهری این سروده حیرت کردم از انبوه احساسی ناب .... چه بی خبریم از تنهایی خود!
دست مریزاد دکترباران نازنین |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد