logo





روند شتابنده فروريزی رژيم اسلامی

گفتگوی تلاش با فرهاد يزدی

چهار شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۰ - ۱۸ ژانويه ۲۰۱۲

فرهاد یزدی

دیری نخواهد پائيد که بخش بزرگی از مرددین، چشم‌شان را بر موقعیت پرخطر ایران باز و ناگزير به اعتماد بیش تری نسبت مردم و به يک نظام دمکراتیک در آینده ایران شوند و جهت خود را به سوی پيوستن به مردم تغيير دهند.
تلاش ـ از زمان برآمد جنبش سبز نوشتن و انتشار نامه‌های سرگشاده و هشداردهنده، به ويژه به خامنه‌ای، به روال گسترده‌ای بدل شده است، اما در چند روز گذشته نامه‌ اعتراضی حسين علائی رئيس سابق ستاد مشترک سپاه سروصدای و ناآرامی‌های وسيعی ايجاد کرده است. اين نامه و ناآرامی ها و نمايش های تهديد آميز عليه وی نشانه چيست؟

فرهاد يزدی : نامه‌های اعتراض خطاب به "رهبر" نظام، وسیله ی دوگروه متفاوت در داخل کشور منتشر می گردد: گروهی که دیگر امیدی به نجات نظام اسلامی ندارند که بیش تر در میان زندانیان کنونی می باشند و گروه دیگر که هنوز به نجات این رژیم به صورت تغییر در سیاست ها و یا حتا جایگزینی "رهبر" وسیله ی فردی دیگر و یا شورایی باور دارند. هدف این نامه های اعتراضی باز کردن چشمان "رهبر" جمهوری اسلامی به روی واقعیت نیست که سال هاست که در دنیای وهم آلود و غرق در ناهنجاری‌های شخصی خود به سر می برد. ولی بيش از هر چه دیگر باید روشن شده باشد که این حلقه پيرامون "رهبری" نه توانایی ارزیابی موقعیت خود در داخل و خارج کشور را دارا می باشند و نه قدرت چرخش و مانوری برايشان مانده است. اين نامه نگاری‌ها در نبود روابط و مناسبات جمعی آزاد، جانشینی محدود و برای "یارگیری" به کار می روند. مخاطب اصلی اين نامه‌ها و اعتراض ها ملت ایران نيست که به طور فردی و جمعی مدت‌هاست که به ناکارآمدی رژیم اسلامی برای حل مسایل کشور پی برده و از آن روی برگردانده است. اما شايد بتوان گفت که مخاطب اصلی تنها نهادی‌ست که به ظاهر هنوز در حمایت از رژیم ایستاده است، یعنی سپاه پاسداران. رژیم که وابستگی روز افزون خود بر سپاه را بیش‌تر احساس می کند، از تاثیر این تبلیغات، به ویژه اگر از داخل همان نهاد و به وسیله ی افراد با وجاهت آن باشد، به هراس می افتد. نامه نگاری این سردار سپاه را نباید به موضع گیری فردی محدود کرد. افرادی نظير وی به طور حتم سخنگوی بخش بزرگ تری از فرماندهان سپاه می باشند که با وجود دلبستگی به نظام، مسیر کنونی را تنها به سوی انهدام می بینند. باید در روزهای آینده انتظار رساتر شدن صدای این گروه را داشت. پاسخ تنها 12 سردار سپاه به این فرمانده پیشین نشانه‌ی قدرت این گروه در سپاه می باشد. بدون تردید در رده‌های فرماندهی و به ویژه در رده‌های پائین تر و بدنه، سپاهیان بیش تری وجود دارند که دیگر نه امیدی و نه حتا وفاداری به این رژیم احساس نمی‌کنند. در هر حال با تنگ‌تر شدن حلقه تحریم‌ها، باید انتظار پیوستن افراد بیش‌تری به این گروه، به هزینه ی گوش به فرمانان "رهبر" در سپاه، باشیم.

تلاش ـ رد صلاحيت و جلوگيری از کانديد شدن عناصری بغايت محافظه‌کار و دلبسته به حکومت اسلامی، نظيرعلی مطهری و...، برای انتخابات مجلس نهم چه پيامدهائی دارد؟

فرهاد يزدی : فرد نامبرده و افرادی نظیر او، در گروه اشاره شده در بالا قرار دارند که دنبال روی از "رهبر" را تنها به سوی نابودی می دانند. از نظر خامنه‌ای فرد نامبرده و افرادی نظير او به خاطر سابقه، اطلاعات، وابستگی و نفوذی که در کانون رژیم دارند، اگر به اندازه مخالفین نظام برای دوام شخص او در قدرت مضرتر نباشند، کم خطرتر هم نیستند. در پاره‌ای از موارد این افراد با تکیه بر پایگاهایی که در داخل نظام دارند، قادرند حتا مخالفت خود را آشکارتر ابراز کنند. این گروه جوان تر که اکثر آنان در جنگ هشت ساله ایران و عراق به طور فعال شرکت داشتند، با وجود موقعیت ممتاز در جامعه، با انزجار شاهد به لجن کشیدن شدن آمال و ايده‌آل‌های جوانی خود وسیله ی نظام اسلامی بوده و به ناچار چشم، هرچند نه بر تمام، بلکه بر بخشی از واقعیت گشوده اند.

البته این گروه، مانند بسیاری از پیشینیان به مراتب قدرتمندتر از خود، به غایت دیر متوجه شده اند که در رژيم خودکامه، شرط التزام به نظام در درجه نازل‌تری از شرط التزام بی چون و چرا به رهبر رژیم که تبلور نظام در او خلاصه شده است، قرار دارد. نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی، ديگر حکومت آخوندها بر کشور نيست. امروز، حکومت ضعیف فردی همراه با ادامه مبارزه قدرت بر ایران حکم فرماست. گروه‌های مختلف از "رهبر" گرفته تا رئیس جمهور و رئیس مجلس و يا قوه قضائیه زیر سایه سپاه در کشمکش دایمی و تلاش برای تثبیت قدرت خود هستند. هرگاه، هریک از این گروه‌ها به توانند، فرد یا گروهی را که قدرت آنان را به چالش طلبیده از میدان به در می‌کنند، حتا با دست زدن به حذف فیزیکی. همزمان در داخل سپاه نیز جنگ قدرت میان "محافظه کاران" که هوادار ادامه سیاست های رژیم می باشند و به دور "رهبر" حلقه زده اند، با گروه "واقع گرا" که با درک واقعیت های موجود در سطح کشور و منطقه، خواستار گردشی سریع در سیاست های کنونی می باشند، در جریان است. گروه دوم نیز يک دست نيست وهمان طور که اشاره شد، در ميان خود هم هواداران حفظ رژیم و هم هواداران جنبش سبز را دارامی باشد.

رانده شدن این افراد از دامن رژیم، علت دیگری هم دارد که عبارتست از فرآیند فلج روز افزون حکومت گری در ایران کنونی. دستگاه‌ها، نهادها و دیوان سالاری رژیم ديگر از اساس فاقد استانداردهای یکسان همسو برای پی گیری منافع خود میباشند. رئیس جمهور با گستاخی و تهدید به افشاگری در مقابل حمله‌ی وابستگان "رهبر" از وزاری خود در کابینه و رد صلاحیت نمایندگان هوادار خود، جلوگیری می کند. آن دیگری چشم بر فساد هواداران خود را بسته و تنها از فساد طرف مقابل سخن می گوید. با تغییر دایمی استانداردهای جایگزینی و تعويض هر معياری برای جابجائی با زور، ضعیف ترها، با هر ميزان دلبستگی و سرسپردگی به نظام، باید میدان را به قدرتمند ترها به سپارند و از دايره‌ی قدرت بايد خارج شوند.

تلاش ـ آيا نيت برگزاری انتخابات همچنان باقی و امکان بيرون کشيدن آرای تقلبی و نمايش شرکتِ حداقل 60 در صدی مردم وجود دارد؟ جنگ قدرت ميان دو کانون اصلی، يعنی محفل "رهبر" و طرفداران"رئيس جمهور" چه تأثيری بر اين امر خواهد داشت؟

فرهاد يزدی : با آشکارتر شدن آسیب پذیری نظام اسلامی در داخل و خارج و آشتی ناپذيرتر شدن جنگ ميان کانون‌های قدرت، هر يک از آاين کانون ها نه تنها موقعیت خود را در برابر قدرتمندتر شدن حريف در خطر می بینید، بلکه با آگاهی از درنده خویی رژیم اسلامی، تأمين امنيت حتا حيات خود را تنها در سایه حفظ قدرت خويش می يابند. اين رقابت و جنگ آشتی‌ناپذير امکان برگزاری انتخابات مجلس در اسفند ماه آینده را سخت‌تر می نمايد. هنوز امکان برگزاری انتخابات وسیله ی رژیم وجود دارد، اما احتمال آن به سرعت رو به صفر می گذارد. به نظر نمی آید که تمهیدات پیشین برای گرم کردن تنور انتخابات، بیش از این کارآیی داشته باشد. ملت به طور آشکار در شرایط کنونی از انتخابات روی بر خواهد گرداند. شرکت چند فرصت طلب در گروه "اصلاح طلبان" به شدت محکوم شده است. مردم هنوز خاطره انتخابات سال 1388 و تحقیری که بر آنان رفت را از یاد نبرده اند. ايستادگی سخنگويان جنبش سبز نيز مانع از اين فراموشی گرديده است. در شرایط کنونی، رژیم شاید قادر باشد تنها حقوق بگیران خود را در شهرهای بزرگ که بخش گسترده جمعیت در آن زندگی می کنند، به صحنه آورد. اما در شهرهای کوچک تر و روستا به خاطر کمی جمعیت و ترس از دست دادن امتیازات، شرکت مردم به احتمال بزرگ‌تر خواهد بود. اما به هیچ روی، نظام اسلامی، با در نظر گرفتن ناتوانی آن، به هدف 60 درصدی نایل نخواهد شد. نياز رژيم به شرکت بالای ملت در انتخابات، تنها برای نشان دادن مشروعیت نيست، پای مسئله حياتی ديگری در ميان است؛ از نظر نظام شرکت گسترده‌ی ملت در انتخابات، تضمینی است در مورد بازداری از حمله ی نظامی و تحریم های سخت خارجی. نظام برای تحکیم پایه های سست خود به شدت به نمایش پرشور شرکت مردم در انتخابات نیاز دارد.

از سوی دیگر، انتخابات به خاطر رقابت های فردی و برخی محبوبیت محلی افراد در شهرهای کوچک و روستا می تواند به سادگی به زدوخوردهای پراکنده و حتا گسترده بدل گردد. نظام اسلامی نمی تواند تمام حوزه ها را کنترل نماید، به ویژه که رقابت میان هواداران "رهبر" و رئیس جمهور به شدت سخت خواهد بود. هریک با جلب آرای بیش تر در صدد کسب "مشروعیت" و در نتیجه ادامه قدرت خود می باشد. رئیس جمهور نظام ثابت کرده که به شدت گستاخ و جاه طلب می باشد، خصوصياتی که برخورد او با "رهبر" نظام را چنین آشکار و زننده کرده است. هیچ یک، در این قمار فراگیر، آماده دادن امتیاز به دیگری نمی باشد و این عدم آمادگی را به تمام حوزه های رای گیری با تمام عواقب بی ثباتی آن انتقال خواهند داد. در چنین شرایطی هزینه ی برگزاری انتخابات بر سود آن می چربد.

تلاش ـ نگاهی به ليست حذف شدگان از دايره‌ی قدرت نشان می‌دهد که اين افراد ـ از هاشمی رفسنجانی گرفته تا بسياری ازآخوندهای بزرگ و فرمانده های پيشين سپاه و... که در پايگيری نظام اسلامی و تداوم آن عناصر کم اهميتی نبوده‌اند و هر يک بايد قاعدتاً در جايگاه خود از نفوذ و تأثير قابل توجهی برخوردار باشند، با وجود اين کنار گذاشتن آنان موجب هيچ عکس العمل درخور توجهی از سوی آنان، جز تکرار اعلام وفاداری‌شان به نظام اسلامی مبتنی بر ولايت فقيه ديده نشده است. چه احتمالاتی ـ جز دلبستگی به حفظ نظام ـ را می توان به چنين بی‌عملی نسبت داد؟

فرهاد يزدی : کنار گذاشتگان را نمی توان به طور حتم در رده حذف شدگان قرار داد. بسیاری از فرماندهان سابق سپاه، بهر صورت هم‌اکنون نیز در مقامات بالای مالی و یا سیاسی قرار دارند. البته باید توجه داشت که نفوذ سپاه به ویژه پس از وقایع سال 1388 که حمایت گسترده مردم از جنبش سبز و آسیب پذیری شدید نظام اسلامی در یک آزمایش اجتماعی آشکار شد، به سرعت رو به ازدیاد گذاشت. از مدت ها پیش از آن با ورود جوانان به عرصه اجتماعی ایران و خروج سن دارترها، نفوذ مذهب به تدریج رو به کاهش بوده است. از این رو، روی گردانی آخوندهای بزرگ آن تاثیری که آقای منتظری در زمان حیات خمینی بر جای گذاشت را به همراه نیاورد. با این حال با جبهه گیری برخی از آخوندهای بزرگ، به مشروعیت خامنه ای در نزد باورمندان، آسیب شدید وارد آمد.

اما نزول نفوذ رفسنجانی که در دوره ای قدرتمندترین شخصيت و چهره‌ی نظام به حساب می‌آمد، از هنگام به دست گرفتن ریاست جمهوری آغاز و به تدریج و در درازای سال ها ادامه یافت تا به این جا رسید. او تا هنگام انتخابات سال 88 که به مقدار زیاد تضعیف شده بود و هواداران خود در کانون رژیم را از دست داده و در میان ملت نیز محبوب نبود، هیچ گاه به طور مستقیم در برابر "رهبر" جبهه نگرفت. البته جبهه گیری وی و مراسم نمازی که در آن مخالفت صریح این استاد تردستی با سیاست های خامنه ای به نمایش گذاشته شد، تا اندازه‌ای وجهه او در نزد ملت را ترمیم نمود.

این گروه از برگشتگان هنوز تا حد زيادی به دنبال نجات نظام اسلامی هستند. نه تنها آنان سالیان دراز در رده حاميان سخت نظام بودند، بلکه هنوز موقعیت و آینده خود را در گرو ادامه این نظام می دانند. علاوه بر اين روشن نبودن آینده و امکان انتقام جویی ملت، به عامل بازدارنده ای برای پیوستن کامل‌شان به جبهه مخالفین می‌باشد. برخی از این افراد که در دوران فراز، مست از باده قدرت، تمام حقوق انسانی و شهروندی بسیاری از بهترین فرزندان این سرزمین را زیر پا گذاشته و پاره ای از آنان دست شان نيز به خون آلوده است و دست در غارت سرمایه های ملی داشته‌اند، هرگونه تغییر نظام را به معنای از دست دادن کامل چتر حفاظتی و ايمنی شخصی خود می دانند. این گروه ناراضی از سياست‌های رژيم که تعدادشان بسیار بزرگ تر از آنچه که امروز می نمايد است، به واسطه این که بویی از روش‌های دمکراتیک نبرده‌اند، از آینده هراس دارند. آنان نمی توانند تصور کنند که در یک نظام لیبرال دمکرات، حقوق تمام افراد از جمله مجرمین و مخالفین طبق قانون حفظ خواهد شد. پاره از آنان که در جنايت‌ها و کشتارهای اسلامی افراد ملت زیر عنوان "مفسد فی الارض" نقشی داشتند و یا دستکم از آن آگاه بودند، نمی توانند باور کنند که در یک نظام دمکراتیک تنها با رای دادگاه، آن هم طبق موازین شناخته شده جامعه جهانی، فرد و یا گروهی به مجازات محکوم خواهد شد. بسیاری از هواداران نظام اسلامی که دست شان به خون ملت آلوده نیست و یا در غارت سرمایه های ملی شرکت مستقیم نداشته اند، حتا نمی توانند باور کنند که در يک نظام مردم سالار، قادر به حفظ حقوق سیاسی و مدنی خود بوده و به عنوان مخالف رژیم حاکم بعدی می توانند فعالیت سیاسی داشته باشند. آنها هنوز نمی‌توانند بفهمند و لمس کنند که ملت ایران به دنبال انتقام گیری، خون ریزی و ادامه فرهنگ خشونت نیست. رژیم کنونی آن مقدار نادان است که هنوز هم در دقایق واپسین عمر خود، برای ایجاد ترس و بر مبنای سرشت خود، دست از اعدام، زندان افکندن و خشونت بر نمی دارد. این اعمال جز این که پایان عمر آنان را سرعت بخشد، برای رژیم سود دیگری ندارد.

تلاش ـ هميشه بر اين نکته تکيه کرده‌ايد که قطب تثبيت شده‌ی ديگر قدرت که حمايت بخش بزرگی از مردم را با خود دارد، جنبش سبز است که در حال حاضر بسياری از سخنگويان آن در زندان يا حبس خانگی بسر می‌برند. همچنين بارها گفته‌ايد که ريزش از پيکر نظام به خودی خود به نفع جنبش سبز خواهد بود. اما ما نمی‌بينيم ـ يا حداقل آشکارا نمی‌بينيم ـ که افراد قدرتمند حذف شده گامی به سوی جنبش سبز بردارند. آيا هراس آنان از مردم و جنبش سبز بيشتر است؟ اگر چنين است، وظيفه سران و سخنگويان جنبش سبز در جلب اعتماد چنين افرادی چيست؟ آيا نشانه‌ای از تلاش برای اين جلب اعتماد می توان ديد؟

فرهاد يزدی : جنبش سبز یک جنبش دمکراتیک است که برخلاف سرشت حزب سیاسی دارای برنامه ی تدوین شده نیست. این جنبش از طیف‌های گسترده‌ای با عقاید و تمایلات سیاسی متفاوت برای برکناری رژیم اسلامی ضد ایرانی و برقراری پایه های دمکراسی برای کشور، به دور یکدیگر گرد آمده اند. از این رو نمی توان از این جنبش انتظار برنامه عمل دقیق برای رسیدن به هدف های خود را داشت. اما از سوی دیگر هنگامی که ما از مردم سالاری به مفهوم گسترده و قابل قبول امروزی – و نه تنها به مفهوم حکومت اکثریت، بلکه همچنين حفظ حقوق اقليت – صحبت می کنیم، حقوق و آزادی های فردی و جمعی در آن مستتر است. حکومت قانون، اجرای حقوق بشر، برابری تمام شهروندان در مقابل قانون، آزادی سیاسی و مذهبی همگی در واژه دمکراسی لیبرالی خلاصه شده است. البته در پرسش شما در مورد هراس گروه مورد اشاره از مردم، به درستی این نکته وجود دارد که افراد حذف شده از قدرت در رژیم کنونی نمی توانند برداشت صحیحی از دمکراسی داشته باشند. آنان که سال ها در سایه زور به هدف های خود رسیده و ارزش انسان را به هیچ شمرده اند و بویی از دمکراسی و حقوق مستتر در آن نبرده اند، نمی توانند به آسانی درک کنند که مخالفین، یعنی همان انسان هائی که در درازای سال ها دست به قتل عام، زندان و دربه دری سیستماتیک‌شان زده شده است، محرک و انگيزه‌هائی جدا از انتقام کور خواهند داشت. ملت ایران به دنبال تکرار جنایات رژیم اسلامی و یا دست زدن به قهر انقلابی نیست. ایران نیاز به آرامش در پناه قانون دارد تا به تواند به ترمیم زخم های ژرف وارد شده بر پیکر خود، مانند از هم‌گسستگی ملی، فساد نهادینه شده اجتماعی و اختلاف شدید طبقاتی دست زند. زخم های وارده بر پیکر ایران آنچنان گسترده و عميق است که ديگر نمی توان به انتقام جویی کور دست زد. همزمان اصول رژیم دمکرات با قیدوبندهای قانونی آن، اجازه ی چنین رفتاری را به هیچ دولتی، هر چقدر محبوب نمی دهد. این گفته بدان معنا نیست که تمامی جنایتکاران و غارت کنندگان سرمایه ملی ـ که در یک گروه خاص کوچک جمع شده اند - اجازه خواهند داشت که از مزایای به دست آورده در نظام اسلامی با آسودگی لذت برند. برخورد با آنان بر مبنای فرآیند قانونی تثبیت شده جهانی و نه مشابه "عدل اسلامی" خواهد بود.

جلب اعتماد گروهی که از نظام اسلامی بریده، اما از نظر شخصی و سرنوشت خود در آینده دچار هراس می باشند، هنوز به اندازه موثر انجام نگرفته است. اشاره شد که اعضای این گروه به خاطر ایمان کوری که به نظام اسلامی داشته، برداشت درستی از مردم سالاری ندارند. مردم سالاری در نگاه آنان، نه حکومت قانون بلکه با هرج و مرج یکی دانسته و بدین سان از سرنوشت خود در آینده، هراسناک می‌باشند. جنبش سبز و تک تک ما باید با ترسیم اصول آینده دمکراتیک در ایران، این ترس را به اطمینان و اعتماد بدل کنیم. با وجودی که دایم به درستی تکرار می کنیم که سنگینی حفظ این رژیم بر دوش سپاه پاسداران است، اما هیچ گاه براین اعتقاد نیستیم که این نهاد به خودی خود سرکوب گر و فاسد می باشد. با جدا ساختن بخش بسیار کوچکی که در جنایات رژیم شریک و از نعمات غارت سرمایه های ملی برخوردار بوده اند، این نهاد نظامی یکسدوپنجاه هزارنفری، از سرداران گرفته تا بدنه آن، میهن پرستی و فداکاری خود را در جنگ هشت ساله با عراق، همراه با ارتش، بدون تردید ثابت کرده اند و ملت ایران همیشه وام دار آنان می باشند. امروز نیز این نیروهای پاک مسلح ایران ـ چه در ارتش و چه در سپاه ـ هستند که در صورت حمله به ایران در خط مقدم جبهه خواهند ايستاد و نه سرکوبگران و غارت کنندگان ملت. جنبش سبز، برخلاف نظام اسلامی که دست به سلاخی کور ارتش زد و شرایط را برای حمله عراق آماده کرد، با آغوش باز نیروهای مسلح را پذیرا خواهد بود و به مشارکت آنان در ساخت ایرانی آزاد و دمکرات که جای شایسته خود را همراه با نیروهای مسلح، در جهان بازیابد، نیاز دارد.

تلاش ـ بازهم به سخنان و تأکيدهای مکرر شما باز می گرديم؛ که عناصر حامی نظام اسلامی بايد ميان حفظ ايران و حفظ نظام يکی را انتخاب کنند، چون اولاً ديگر حفظ نظام اسلامی ممکن نيست و ثانياً خود نظام اسلامی به تهديدی عليه امنيت ايران بدل شده است. اما به نظر می‌آيد که اجبار به چنين انتخابی هواداران ناراضی رژيم را در عمل به موضع ترديد و بی‌عملی کشانده است. به نظر می‌رسد برخی از سران جنش سبز نيز ـ در وفاداری به نظام اسلامی ـ دچار همين ترديد شده‌اند. چگونه بايد اين بن‌بست ترديد را شکست؟ و پيامدهای ادامه اين ترديد چه خواهد بود، برای ايران و برای طرفداران حفظ نظام؟

فرهاد يزدی : تردید و بی عملی، گام بسیار بزرگی در راه دوری از هواداری بی چون چرای نظام می باشد. نخست باید تردید به وجود آید تا فرد و یا گروه به جستجوی گزیدارهای پیش رو به پردازند. مرحله ی تردید را نباید به عنوان سکون تعبیر کرد بلکه بايد آن را شرط لازم و مقدمه سازندگی دانست.

همزمان با شکل‌گيری فرآیند تردید نسبت به دوام رژيم، چشم‌اندازی در بهبودی شرایط کنونی ایران چه داخلی و چه خارجی، وجود ندارد. از سخت گیرئی که حکومت ایران برای فروش ارز در پیش گرفته، چنین باید برداشت کرد که حتا رژیم اسلامی نیز درک کرده است که این بار تهدید به تحریم بانک مرکزی و خرید نفت، جدیست. سایت تابناک که تلاش می کند حتا یک گام نیز از "رهبر" عقب نماند، اعلان کرد که "نفس ریال ایران به شماره افتاده" است. انتظار می رود که با سقوط ریال، تورم سی درصدی به زودی به هفتاد درصد در سال (به قول رئیس اتاق بازرگانی ایران - چین و غارتگر بزرگ موتلفه) خواهد رسید. عربستان به دليل تهدیدهای نظام اسلامی و در مخالفت با آن به طور رسمی و آشکار آمادگی برای "باز کردن شیرهای نفت" اضافی تا دو میلیون بشکه دیگر در روز را اعلان کرد. اتحادیه اروپا، چین، ژاپن و کره جنوبی به نظر می رسد که تضمین های لازم برای جبران کمبود واردات نفت از ایران در صورت تحریم را از همسایه های جنوبی خلیج فارس دریافت کرده اند. برای محکم کاری، اوباما از سه طریق به تهدید بستن تنگه هرمز پاسخ داد. برای نظام اسلامی چاره‌ای نماند جز این که اعلان کند قصد بستن تنگه هرمز را ندارد. تهدید حمله نظامی به نظر نمی آید که کاهش یافته باشد. خبر از آماده شدن اسرائیل برای حمله به ایران، حتا بدون آگاهی (چه رسد به توافق) آمریکا به گوش می رسد. از آن شاید فوری تر خطر حمله ی عربستان به سه جزیره متعلق به ایران در تنگه هرمز می باشد. در هردو صورت مشگل به توان تصور کرد که آمریکا در چنین شرایطی علیه ایران وارد جنگ نشود.

این تصویر بسیار نگران کننده که نتیجه سی و سه سال حکومت اسلامی بر ایران است، هر انسانی هر قدر هم متعصب و دلبسته نظام را به تردید روز افزون می افکند، ترديد نسبت به امکان بقای رژیم و پیامدهای خطرناک آن برای ایران. دیری نخواهد پائيد که بخش بزرگی از مرددین، چشم‌شان را بر موقعیت پرخطر ایران باز و ناگزير به اعتماد بیش تری نسبت مردم و به يک نظام دمکراتیک در آینده ایران شوند و جهت خود را به سوی پيوستن به مردم تغيير دهند. آن بخش کوچکی که هنوز با نظام همراه خواهد ماند به احتمال زیاد به اندازه‌ای در خون و فساد غرق است که چاره‌ی دیگری برای خود نمی تواند تصور کند.

تلاش ـ آقای يزدی از شما سپاسگزاريم.

http://www.talashonline.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد