logo





بهار پراگ

چهار شنبه ۷ دی ۱۳۹۰ - ۲۸ دسامبر ۲۰۱۱

علی اصغر راشدن

aliasghar-rashedan2.jpg
«میری خیابون لوون اشتراسه،بعدازمیگرو،تابلوداره،درشت نوشته هواپیمائی چک،طبقه سومه، کارت شناسائیتونشون میدی وبلیطومیگیری،اینترنتی خریده م،مفت،نصفه م کمتر،پولشوازکارتم کم کردن.»
¬¬ ¬« آمادگیشوندارم وکسلم،سفرتوخراب میکنم.خلقم تنگ که میشه بایدباخودم باشم وکسی توپرم نزنه.تنهابرو.»
«بلیط اینترنتی،پس گرفتنی نیست.بیست وچارساعته توخونه بوف کورشدی که چی؟
تموم دنیاعاشق بهارپراگن،گوشی تلفنوکه گذاشتی،بروسراغ گرفتن بلیط،نق نقم بگذار
کنار،میدونی که بی توهیچ جانمیرم.ساعت سه توفلوگهافن،دم چکینگ دو متنظرتم.»
ساعت پنج نیم ازفرودگاه پراگ بیرون آمدیم.من که سرازجائی درنمیاوردم.جلوافتادوجلو داری کرد.پله برقی روبه پائین که میرفت،سرگیجه گرفتم،تاچشم کارمیکردپله داشت،انگار
تاخودمرکززمین پائین رفته بود.کمترمتروئی تو اروپابااین عمق دیده بودم.پائین ورو سکو
های کنارقطارهام که رسیدیم،دنیائی شگفت آورتربود،گفتم:
«عجب شهرفرنگ تماشائیه!فکرنکنم تونلهای خطوط متروی پاریس که تواروپایکه،نیم
دونگ زیبائی وعظمت اینجارو داشته باشه.»
«تونلای مسکوتوسراسردنیااوله،دومیشم مال پراگه.یادگاردوران شورویه.»
« این روزافهرمان سازی ازواسلاوهاول توتموم رسانه های عمومی غرب گوش فلکوکرکرده ،لابدتوساخت این تونلام دستی داشته؟»
«همون بلائی که لخ والسابه سر لهستان آورد،واسلاوهاولم به سرچک اسلواکی آورد.
تو دور دوم انتخابات ریاست جمهوریش، مردم اسلاواکی که روشن تر بودن، بهش رای ندادن،
واسلاو هاولم با کار چرخونی رندون، گوشمالیشون داد و از چک جداشون کرد، اینجام شد دو تا
جمهوری کف دستی، جمهوری چک، و جمهوری اسلوواکای. تو هر کدوم عوامل خودشونو گذاشتن، مثلا آزادشون کردن، این جوری راحت تر ازشون بار می کشن.»
تو مسیر دور و دراز قطار زیر زمینی گفتم:
«خیلی رفتی تو سیاست، این جوری نبودی، نکنه چیزی به خوردت دادن!»
«فکرمیکنی همیشه میباس میدون تاخت وتاز دست امثال توباشه؟نگنه فکرمیکنی به حریم خصوصیت واردشده م!»
«خلقم تنگه،اصلاحوصله لیجارفافیهاتوندارم.حالابفرمادم غروبی کجامیریم؟انگارگشنگیم
حالیت نیست،دستپاچم کردی،نهارم نخوردم.»
«پس توهواپیماناشتائی میل فرمودی؟»
«یه کیک وقهوه وچندمثقال نمیدونم چی که دل وروده هاموبه هم زد،اسمشو میگذاری غذا؟»
«دفه دیگه واسه ت سفارش دیزی باغچه اوین میدم.انگاردلت تنگ اون طرفا شده باز؟
نهارهوای پیمای دوساعته،بابلیطی که ازقیمت ماشین دودی شاابدالعظیمم کمتره،
استیک وشیشلیک نیست که!»
«حالا کجاها داری می کشونیم، از نهار گذشتم، شامو می تونیم با خرج جیب مبارک بخوریم که!»
«پراگو عینهو کف دستم بلدم، همه چی رو بگذا ربه عهده خودم، یه جائی واسه خوابیدن شب با اینترنیت گرفته م ،شبی پونزده یورو واسه هرنفر ،مفت. رو به روشم یه رستوران،
کلوبه، یکی از بهتریناشه، تو پراگ، بهترین غذا و مشروبای پراگو داره، قیمتاشم مفته، شامم اون جا م یزنیم.»
«یه کم دیگه م ازخودت تعریف کن.حالاکی به بهشت موعودت میرسیم؟»
« متروهای زیرزمینی تموم خیابابوناوکوچه های شهروبه مرکزوصل میکنه.اگه همدیگه روگم کردیم،ازهرجاسوارشی،ازمرکزپراگ میگذره،وعده مون سیتی سنتر.جائی که گرفته م،ده دقیقه پیاده روی داره تاسیتی سنتر.ایستگاه بعدی،پیاده میشیم.»
واردساختمانی دویست،سیصد ساله شدیم.درچوبی قطورخاکی دولت بزرگش انگار
درخیبربود. روهروهاش،عینهوراهرهای وسط سلولهای اوین،تنگ وتیره بود.محوطه سه گوشی راکه نه اطاق بودونه هال،گرفته بود.یک تخت قراضه زهواردررفته داشت.کنارش نشستم که خستگی درکنم،غرچ وغورچش اطاق راتوخودگرفت ومثل گوش خرتکان تکان خورد.پنج دقیقه ای نشستم،بوی نمیدانم چه،شبیه هیچکدام از بوهائی که میشناختم نبود،دماغم راسوزاند،گفتم:
«این بو چیه؟عینهوبوی مرده شورخونه میمونه!»
«دفه دیگه باپونزده یوروکاخ سفیدوواسه ت میگیرم!اطاق توهتلا صدوپنجاه یوروست!»
«پر لته پاره ست،نکنه انباری ملافه هاولته پاره هاروگرفته باشی؟روتختی ومتکاهای زرد شده ش انگارسی ساله رنگ آب ندیده!این بوی مردشورخونه م مال همیناست دیگه!
مگه خونه خودم چش بودکه خرخره موگرفتی وکشوندی اینجا!»
«یه شب صدشب نمیشه که،خستگی درکن،آبی به سروروت بزن،میریم رستوران،
حسابی به خودمون میرسیم،گشنه ت که میشه،بهانه گیروبدقلق میشی.بعدازشام
میریم مرکزپراگ،معنی قشنگی وعشق وخوشگلا رومیفهمی،بلن شوبروآبی به سروروت بزن،یه تیغم به ریشت بکش،خوشگلای پراگن لنگه ندارن!توذوقشون نزن،بااین قیافه واینهمه اخم وتخم،انگارنوه اتورخان رشتیه،اگه دستت به دهنت میرسیدچی میکردی!
موقع پول دادن همه ش نک وناله میکنه که گشادبازی نکن،ماکه آسیاب بالاوپائین نداریم.ارزونشم که پیدامیکنم،بانق نقاش مخموبه کارمیگیره!موندم که باکدوم سازت برقصم!»
ازاطاق مانندبیرون زدم که ازشرموعظه هاش خلاص شوم.پیرزن پف آورده ای راهروراتی میگشید.باانگلیسی سراغ دستشوئی راگرفتم.حالیش که نبود،باایماواشاره حالیم کردکه دستشوئی ته راهرواست.نه حمامی درکاربودونه هیچ وسیله نظافتی تواطاق یابیرون ازآن.تنهایک دستشوئی ته راهروبرای شستشوی سروصورت وتراشیدن ریش.برگشتم وگفتم
« صدرحمت به طویله های آبادی خودمون!بهترازاینجاپیدانکردی؟عینهوکلیساهای عهددقیانوسه!»
«مردحسابی!این ساختمون یکی سرشناس ترین ساختمونای پراگه،هرچی پول بدی آش میخوری!اتفاقاقبلناکلیسابوده»
«چی جوری فهمیدی که ازسرشناس ترینهاوکلیسابوده؟»
«تموم رگ وریشه شوازپیرزنه نظافتچی بیرون کشیده م.این جایه کلیسای دویست سیصدساله معروف بوده.سوسیالیستای شوروی تبدیلش کردن به یه مدرسه و مرکزپداکوژی شبانه روزی وسه بچه های فقیربی سرپست.واسلاوهاول چکسلواکی راکه آزادکرد،اینجام مالک پیداکرد.وتبدیلش کردبه مهمونخونه.صاحب کلوبای رنحیره ای شبونه .ظاهرااین اسموروش گذاشته،کلوب شبونه روبروم مال مالک اینجاست.موزیک زنده داره،شبانا تاخروسخون رقص وبزن بکوب ونعره کشی داره.تموم خوشگلای پراگو توش جمع کرده. بدمستای آخرشب،هرکدوم دست یه دخترومیگیره میاره اینجا،دوسه ساعت دیگه شروع میشه،صدای نعره کشی شون خوابوتوچشات حروم میکنه.»
«عجب خدمتی کرده واسلاوهاول به مردم چکسواکی!آزادی واسه شون به آرمغان آورده!مدرسه مرکزپداکوژی شبانه روزی بچه های بی سرپرستوفاحشه خونه کرده! انقلاب ازاین رنگ وارنگ ترمیخوای؟»
«کجاشودیدی،همین روزاقراراینجاروبکوبن وچن کلوب شبونه درندشت باسکوهای رقص
بارقص نورهای مدرن جاش بسازن که هوش ازسرعالم وآدم ببره!»
« واسه همین خدمتای واسلاوهاول وتبدیل کردن چک وسلو اکی به دوجمهوری کف دستی وایجاداینهمه کلوبهای شبانه وتوسعه بیدریع فاحشه،رسانه ها اینهمه تومراسم
خاکسپاریش واسه ش مایه گذاشتن!»
«واردمقولات سیاسی شدی باز؟تاغافل میشم،شل چونه میشه!ازمن بپرسی،میگم
زندگی یعنی همین دیگه.»
«بفرماچی جوری به این شق القمررسیدی؟»
«میگم تودنیادوچیزوجودداره،بقیه شم کشکه.»
« کدوم دوچیزه اون مهماته؟»
« اولیش منم،دومیشم خوشگلا،شراب ناب وعیش وعشرت.این بابام که همین خدمتارو کرده وبایدازش تقدیرشه دیگه.»
«چطوری شدی اولین ستون فقرات دنیا؟»
«من که باشم،دنیام هست.من که مردم،میخوام سردنیا به تنش نباشه،دنیااهمیتشو
ازوجودمن داره،درنبودمن یه تفاله ست.»
«عجب!هنوزکه چیزی بالاننداختی،چیجوری شدکه اینقده فیلسوف شدی یه دفه؟حالا
بفرماحکمت و اهمیت دومی توچیه؟»
«دومیشم خوشگلان،دنیای خالی ازخوشگلا،یه تفاله م نیست.»
«جلل الخالق!بازنخورده قاطی کردی که!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد