logo





دیوارها

جمعه ۱۸ آذر ۱۳۹۰ - ۰۹ دسامبر ۲۰۱۱

آزاده بی پروا

a-biparva.jpg
چرا کسی دیوار ها را لمس نمی کند؟
آنان که غصه دان هزاران سال اند
اما چشمهایشان برق شادیها را ورق می زند
چقدر صبورانه دل ِ تنگشان را
در خشتهای پینه بسته , پنهان کردند
تا تکیه گاهمان گردند
و چه آرام و بی صدا , به لحظه لحظه ها یمان گوش سپردند
آنجا که فریادها, رعشه بر اندام هوا می افکند
و توفانی , تمام خاطرات را تا سیاهی می برد
یا خنده هایی که تمام عقربه ها را
به رقص می آورد
و قلب دیوار چه مهربانانه می تپید
به دستهایشان نگاه کنید
دستهایی که روزی قابهای هزاران منظره ی عمر را
دلبرانه تاب می دادند
و تو , خیره به آنها
زانوی غم اتاق را در بغل گرفته بودی
چرا کسی دیوارها را نمی فهمد ؟
همانها که هیچ وقت جدایی طلب نبودند و ما
آواره شان کردیم
آنقدر که حتی به جای پرده ها
آنها را آویختیم
در سرسرای کودکی هامان
و در کشاکش بزرگ شدنهای پی در پی
تا آنجا که نمادی از رُعب و وحشت شدند
و حتی بوی کاهگل خوش تراششان را
وقت ِ باران
به سُخره گرفتیم
و آن روز که زانوانشان زیر ِ کوله بار ِ سالیان ِ ما
خَم شد
تا عمیق ترین نبودنها , دفنشان کردیم
:و به راحتی ,نفسهایمان را برون دادیم که
چه خوب شد , مُرد ند
!داشتند روی سرمان آوار می شدند
و هزاران هزار سال است که دیوارها , هنوز
تکیه گاه
مُردگان ِ آواره ی , این زمین اند

چهاردهم آذر 1390

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد