logo





پرنده ديگر، نه

دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۰ - ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱

مهرانگيز رساپور (م. پگاه)

pegah-s2.JPG
دلم می‌‌خواهد
گوشی تلفن را بردارم
و شماره‌ای بگيرم
که همه‌ی خانه‌‌های جهان
زنگ بزنند !

و تکه نانی را
در آسمان چنان متلاشی کنم
که هر ذره‌اش
در دهانی
فرود آيد

پرنده نمی‌خواهم باشم
پرنده کُند می‌رود
و هی بال می‌زند!
پرنده امروزین نیست !

می‌خواهم سفينه‌ای باشم
که اين نسل پرتاب شده را
از زير منتِ سايه‌ی زمين بردارم
و آنجايی ببرم
که ديگر خاک
ما را از خود نداند !

دلم می‌خواهد
کليدِ گداخته‌ی نگاهم
همه‌ی قفل های بسته را ذوب کند
تا انسان
آخرين اميدِ پنهان کاری‌اش
قطره قطره فرو چکد
و به اعتماد . . . بينديشد !


دلم می‌خواهد
دهانم را
چون دره‌ی بزرگِ مکنده‌ای
بگشايم
و پاييز را از صحنه‌ی فصول ببلعم
تا گل
نفسی به راحتی . . . برآرد!
و از چشمانم
اشعه‌ای صادر کنم
که با آن
هرچه ديوار است
فرو ريزد
تا به همسايه‌ی ژاپنی‌ام
با تبسمی بی ديوار
سلام کنم !

دلم می‌خواهد . . .
اين بار دلم نمی‌خواهد، می‌خواهم!
می‌خواهم
که با تلنگرهای مداوم برق آسا
صدای خر و پُفِ تکرار را
بخوابانم !


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

زیبا
یوسف صدیق (گیلراد)
2011-11-14 20:20:26
شعری هوشمندانه و زیبا.

دست مریزاد. درود بر شما.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد