logo





علاج فراق

دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۰ - ۰۷ نوامبر ۲۰۱۱

رضا اسدی

reza-asadi-s.jpg
ګفتم به بلبلی که علاج فراغ چیست؟
از شاخ ګل به خاک فتاد و طپید و مرد
محمدعلی حزین

در وسط میدان، جلوی شهرداری، ګل های زیبایی کاشته، تزیین شده؛ واطراف میدان را درختان سر به فلک کشیده احاطه نموده بودند. از میان آنها ساختمان های مدرن به چشم میخورد.
در اواسط بهاری دل پذیر، در روی شاخه ها، پرندګان خوش نقشی نشسته و آواز می خواندند. از همه نوعی: بلبل، پرستو، فنچ و بسیاری دیګر. آنها به همان رنګ هایی بودند که در سرزمین خودم دیده بودم. با صوتی مشابه. شاید یکی از آنها از وطنم آمده بود. احتمال بیش از یکی هم بود؛ زیرا که پرندګان نیاز به درخواست پناهندګی ندارند.
در روی شاخه ای، روبروی من، بلبلی نشسته و چهچه میزد. آوایش نامفهوم، ولی احساسش را درک می کردم.
می ګفت: به وطن، آشیانه، همسر و جوجه هایش عشق میورزد.
او اضافه کرد و ګفت که آنها همیشه جمعی پرواز می کنند و راهنمای خوبی دارند. هرګز اختلافی بین بلبلان وجود نداشته و در بین آنها بلبل فقیرتر و غنی تر نبوده است.
او همچنان ادامه داد و دوست داشت که از من بشنود.
من نیز سرزمین، هموطنان، همسرو فرزندانی دارم. علاوه بر آنها دیګر انسان ها را دوست می دارم. عاشق طبیعت و شما پرندګان هستم. همسرم اینجا در کنارم نشسته، و آنجا کوچکترین فرزندم. از سه اولاد دیګرم بی اطلاعم.
در یک روستا، در درون طبیعت زاده شدم. دهکده ما در میان کوههای بلند قرار دارد. سالها در آنجا زندګی کردم و در طبیعت خالص رشد نمودم. در آنجا فقط صداهای آرام بخش به ګوش میرسند. حیوانها آزاد و انسانها با یکدیګر مهربانند. هرګز سګم در قلاده نبود. اګر انسان و یا حیوانی را در بند و زنجیر ببینیم رنج می کشم.
در قلل کوه های سرزمین من، خود را بالای ابرها، چنان سبک بال می بینی که احساس به پرواز میکنی. ایران یکی از بزرګترین کشورها با قدمت تاریخی است. شمال آن به قدری زیباست که اګر یک بار در بالایش پرواز کنی هرګز فراموشش نخواهی نمود. پایین را سرسبز و همه جا را دشت، کوه و دریا خواهی دید.
هنوز ګوشت با من است؟
بلبل جواب داد: معلومه که ګوشم با توست. می بینی که بجز من، دیګر پرندګان هم ساکت نشسته و سراپا ګوشند.
ما یک سؤال هم از تو داریم؟ با این توصیف ها، چرا شما در اینجا درخواست پناهندګی کردید؟
قلبم در فراغ وطنم فشرده شد و به بلبل ګفتم:
حتماً میدانی که انسانها با پرندګان تفاوت هایی دارند. در این جهان هستند انسان هایی با رنګ های مختلف: سفید، سیاه، سرخ و زرد.
انسان هایی هم با عقاید متفاوت: بعضی ها ناسیونالیست و آن دیګران کمونیست. بسیاری دیګر هم مذهبیونند. آنها بر سر این نوع اختلافات با یکدیګر نزاع میکنند.
شما رهبر دارید. او یک رهبر واقعی است. رهبران ما قبل از رسیدن به قدرت قول ها میدهند. از برقرای آزادی و درک حقوق انسانی دم میزنند. با نشستن به کرسی صدارت، جنګ و دعوا راه می اندازند. سپس به بند می کشند و میکُشند آن کسی را که از آزادی و حقوق بشر صحبت کند.
اکنون شریعت اسلام در سرزمین ما حاکم است. در آنجا زندګی برای دګراندیشان قابل تحمل نیست. اګر ما هم مثل شما بال داشتیم، میتوانستیم به کوهستانها و یا هر مکان دیګری که دوست داشتیم پرواز و در آرامش زندګی کنیم.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد