صحبت از شکستن درخت نیست
جنگلی را به آتش کشیده اند
دودی از نفرین
به چشمهای خیره مانده به یک نور
فرو می رود
***
صحبت از فراق نیست
قلب را به صُلاّبه کشیده اند
قطره هایی از هستی ,پای تیرک چوبی
هنوز تازه است
***
صدایی از گلوی گلهای انار می آید
به انتظار تاجگذاری گروهی از یاقوت
هم فریاد
با حنجره ای بلورین
جاده , زیر پای سُتوران است
هوا ,ذره ذره از مِه را ,مزه می کند
سینه ها پر از فریاد
در حبس ِ ابد
***
صحبت از وداع نیست
چشم ها را بسته اند
دستها به سوی پاسخی دراز شده
...یخ زده است ,اما
جویی از گِل و لجن
قصه ی به سر رسیده ای است
کلاغ ِ دزد ِ سی ساله
خوارک ِ بچه های شاهین است
یازدهم آبان 1390
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد