آیا تا کنون کلیسای کاتولیک به خصوص و نقد سنت جهان غرب به طورعام، به قدر کافی پیگیرانه به این موروثیه¬ی مشکل آفرین ـ یعنی مشروعیت مسیحی کشتن و نابود کردن کفار به دلایل مذهبی ـ پرداخته و آن را تجزیه و تحلیل و مردود کرده است؟ یا این¬که اهمال و سهل انگاری، فضایی ایجاد کرده که مشروعیت و تقدیس اعمال قهر و کشتار در جنگ¬ها ـ که گویا خداوند یار و یاورشان است ـ بارها و بارها به وقوع پیوندد؟ | |
رمانتیک جلوه دادن و اسطوره سازی اعمال خشونت صلیبیون نتایج فاجعه باری به بارآورد
در باره¬¬ی قتل عام جوانان نروژی به دست یکی از اهالی اسلو
مقاله های زیادی نوشته شده است . اما دراین نوشته¬ها کمتر
به زمینه¬ی تاریخی انگیزه¬ی این قتل عام اشاره شده است.
گرد آلتهوف، پروفسور تاریخ سده¬های میانی در دانشگاه
موننستر آلمان درمقاله¬ای که ترجمه آن را می خوانید به این
مهم پرداخته است. م.ر.
حال، ترور به استناد بر شریعت اسلامی، تالی بنیادگرایی مسیحی پیدا کرده و خشونت و غیرعقلایی بودنش دست کمی از دیگری ندارد. اگرچه در بدو امر به نظر می¬رسد این ترور یک مورد و کار یکنفر است، اما سئوالی که اغلب و خرده گیرانه از جهان اسلام در باره¬ی ترور می¬شود، حال از جهان مسیحی نیز می¬شود که باید به آن پاسخ بدهد.
قاتل جوانان، آندرس بهرینگ، به صلیبیون استناد کرده و صلیب سرخ آنها را به عنوان سمبل خودش در اینترنت نقش بسته است. او با این اقدام، خود را ادامه دهنده¬ی سنت صلیبیونی تبلیغ می¬کند که آزاد کردن سرزمین مقدس ( اورشلیم) از سلطه¬ی مسلمان¬ها هدف نهایی آنان بود. انگیزه¬ی او اگرچه هنوز مشخص نیست اما از آنجا که مبارزه اش در ارتباط با به اصطلاح« چیره¬شدن بیگانگان مسلمان و کفار بر نروژ » بوده، احتمال می¬رود تصوراتی از ایدئولوژی صلیبیون داشته و نیز ممکن است از ارزیابی¬های کنونی جهان غرب و جهان اسلام در باره¬ی جنگ¬های صلیبی چیزهایی شنیده باشد. جهان غرب و جهان شرق، تصورات معینی از فنومن « جنگهای صلیبی» در حافظه¬ فرهنگی خود ثبت کرده اند که کاملا با یگدیکر تفاوت دارند.
آیا ما در جهان غرب به اندازه کافی و دقیق به این فصل از تاریخ گذشته¬مان که اعمال قهر به استناد مذهب است پرداخته ایم و آنچه را که واقعا در آن موقع به وقوع پیوسته نقادانه بررسی کرده¬ایم: راه خطایی که حکم و فرمان اساسی مسیحیت را زیر پانهاده است؟ راهی که برای هویت یابی کاملا نامساعد است. آیا چنین نیست که ما با رمانتیک جلوه دادن و اسطوره سازی جنگهای صلیبی اجازه داده ایم اکنون به چنین نتیجه فاجعه¬بار بیانجامد .
به واقع، پاپ به صلیبیون اجازه داد کفار را بکشند. همانطور که او بیان کرده است :
« خداوند خشمگین شده است زیرا آنها سرزمین¬های مقدس را که عیسی مسیح در آنجا
ظهور کرده لکه دار کرده اند . این هتک حرمت خداوند را باید کفار با خون خود کفاره دهند.»
پاپ اعظم، اوربان دوم ( ۱۰۹۹ـ ۱۰۸۸ ) در موعظه اش به مناسبت جنگهای صلیبی چنین گفت:
« باید از کفار به خاطر ریختن خون مؤمنین تو انتقام گرفت .»
بر مبنای همین منطق کفاره دادن با خون، صلیبیون در سال ۱۰۹۹ اهالی غیر مسیحی و بی¬دفاع اورشلبم را قتل عام کردند. همین صلیبیون پس از قتل عام بدون شرم و حیا در نامه ای به پاپ نوشتند:
« و اگر می¬خواهی بدانی در اورشلیم پس از فتح ما چه گذشت، باید بدانی که صلیبیون ما با
اسب¬های ¬ خود که تا زانو آغشته به خون سارازن¬ها بودند می تاختند» .
( در قرون وسطی اعراب مسلمان ساکن سینا را چنین خطاب می کردندـ چون صلاح الدین
ایوبی براین دیار حکومت می کرد و علیه صلیبیون می جنگید، مترجم.
و پاپ جانشین اوربان دوم که دراین میان درگذشته بود به آنها چنین پاسخ داده بود:
« بگذار خداوند که دست¬های شما صلیبیون را با خون دشمنان تبرک و تقدیس کرد، شما را با
عنایت بی کرانش حفظ کند.»
به احتمال زیاد قاتل جوانان در نروژ از این تصمیم قاطع صلیبیون به کشتن کفار و از وقایع و ارزش گذاری این واقعه در آن موقع بی اطلاع بوده، زیرا فقط معدود مورخینی که به آن مقطع زمانی وبه آن واقعه پرداخته¬اند از آن اطلاع دارند. تاریخ نویسی کوشش نکرده است موضوع جنگ¬های صلیبی را نقادانه بررسی کرده و در حافظه¬ی فرهنگی ما تثبیت¬ کند. بررسی نقادانه¬ی جنگ¬های صلیبی نه فقط به وسیله منتقدین کلیسا، بلکه به وسیله مقامات کلیسا می¬توانست مانع پیدایش اسطوره سازی فاجعه¬بار جنگ¬های صلیبی شود و اعمال غیر مسیحی صلیبیون را آشکارکند. ظاهرا آمادگی برای بررسی انتقادی اعمال قهر و کشت و کشتار به دستور کلیسا وجود نداشته است . شاید علت آن این است که مورخین، خود مسیحی بوده و یا گرایشات مسیحی داشته اند.
این غفلت و اهمال¬کاری سبب شده است که جنبه¬های منفی اعمال صلیبیون نادیده گرفته شود و بازتاب آن را نه تنها در رمان ها و فیلم¬های تاریخی می¬توان مشاهده کرد، بلکه فراتر از آن در اونیفرم¬های سربازان آمریکایی در عراق نیز نقش بسته است: تصویر یک صلیبی با زره¬پوش و شعار« Pork eating crusader ». ستودن کارآیی خارق العاده¬ی عملیات نظامی، تحمل کمبودها و دشواری¬ها، جنک گروه کوچکی علیه عده¬ی کلان و پیشروی به منطقه¬ای ناشناس، مصالحی بوده که برای سربازان زبده، یا افرادی که خود را چنین می¬انگارند، بسیار جذاب و اغوا کننده است . دراین مورد تاریخ نگاری تخصصی غفلت کرده و عرصه را به آنهایی واگذار کرده که نتیجه اش را اینک مشاهده می کنیم.
افزون براین¬ها ، مسئولیت پاپ¬ها در مشروعیت اعمال قهر و مسایل و مشکلات حاصل از آن هرگز بررسی و تحقیق نشده است. پاپ های قرن یازدهم که به رفرم کلیسا پرداختند، نتوانستند موضع مسیحیت را در قبال اعمال قهر به طور اساسی مشخص کنند. آنها به نکته¬ای از تورات استناد کردند که در آن آمده است خداوند دستور نابود کردن اقوامی را داده است که او را نمی¬شناسند و یا او را ستایش نمی¬کنند. در اواسط سده¬های میانی نیز علیرغم تلاش¬های جدی و اشاره به بخش¬های متعدد انجیل که در آنها مسالمت مسیحی، دوستی مسیحی و دشمن دوستی مهمترین وظیفه تعیین شده است، موضع پاپ¬ها تغییر نکرد . برعکس، پاپ ها برای کشتن در خدمت کلیسا و یا به دستور کلیسا پاداش و وعده¬ی ورود به بهشت دادند.
روآوردن کلیسای مسیحی به مشروعیت اعمال قهر به خاطر مناقع و مصلحت کلیسا تنها به جنگ علیه کفار محدود نمی¬شد، بلکه شامل افراد مسیحی که از پاپ و کلیسا فرمان نمی¬بردند و نیز مرتدها نیز می¬شد. این امر یک قرن به طول انجامید که قرن « سلطه¬ی جهانی پاپ » است: قرن جنگ¬ها علیه مرتدها، انکیزیسیون، شکنجه و تلاش¬های مجدد و پی در پی به منظور تسلط دایمی پاپ¬ها بر سرزمین¬های مقدس: روآوردن به اعمال قهر به درخواست و توقع سلطه¬ی پاپ¬ها که اطاعت کلیه¬ی انسان¬ها، از جمله اسقف¬ها¬¬، سلاطین، و امپراتورها را می¬طلبید. اما این درخواست و توقع پاپ¬ها، ناگزیر این سئوال را مطرح می¬کرد که با عدم اطاعت چه باید کرد؟
اعمال قهر نتیجه¬ قابل پبش بینی این تجدید نظر بود. این امر که از قرن یازدهم در تفسیر سنت مسیحی مجادلات شدیدی درگرفت برای مورخین آشکار است، اما در حافظه¬ی فرهنگی جامعه تثبیت نشد، وگرنه، خاطره¬¬ی ستایش اعمال قهر و کشتار صلیبیون و بازتاب آن شانس به مراتب کمتری داشت.
آیا تا کنون کلیسای کاتولیک به خصوص و نقد سنت جهان غرب به طورعام، به قدر کافی پیگیرانه به این موروثیه¬ی مشکل آفرین ـ یعنی مشروعیت مسیحی کشتن و نابود کردن کفار به دلایل مذهبی ـ پرداخته و آن را تجزیه و تحلیل و مردود کرده است؟ یا این¬که اهمال و سهل انگاری، فضایی ایجاد کرده که مشروعیت و تقدیس اعمال قهر و کشتار در جنگ¬ها ـ که گویا خداوند یار و یاورشان است ـ بارها و بارها به وقوع پیوندد؟ و سرانجام، این سهل انگاری و اهمال همچنین مسئول بروز فرهنگ کاذب بنیادگرایی است که با سرمشق از دورانی که چنین جنگ¬هایی بین فرهنگ¬ها به وقوع پیوسته اینک به جنگ فرهنگ¬ها رو آورد. مورخین و کلیساهای مسیحی دلایل کافی دراختیار دارند که با تمام امکانات خود با این گرایشات مقابله کنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از :Frankfurter Rundschau. Nr.174, Juli 2011
• Gerd Althoff، افزون بر تدریس تاریخ سده¬های میانی در دانشگاه مونستر، مونوگرافی¬های متعددی در باره¬ی تاریخ سده¬های میانی منتشر کرده است. او سخنگوی مجمع تحقیقاتی متشکل از دویست مورخ و جامعه شناس است که از دوازده کشور تشکیل شده Exellenzcluster- Religion und Politik) ) این مجمع روابط و مناسبات بین مذهب و سیاست را از عصر آنتیک تا کنون از آمریکای لاتین تا اروپا و جهان عرب وآسیا بررسی می¬کند. م.ر.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد