از بلندای شعر
به کتاب شگفت ایران نگاه میکنم
که در زمین و آسمان ورق میخواند
*
بادهای آگاهی به کتاب ایران میپیچد
واژههای پوسیده از برگهایش فرو میریزد
بادهای آزادی به کتاب ایران میپیچید
گرد و غبار هراس از برگهایش پاک میشود
*
کتاب ایران ورق میخورد
کتاب ایران با کتاب جهان ورق میخورد
*
گذشت آن زمان که امیری ناماش را بر برگبرگِ کتاب ایران مینوشت
گذشت آن زمان که امیری پرسشها را به طناب سکوت میسپرد و بالا میکشید
اکنون کتابهای جهان در درون هم باز میشود
دیگر نمیتوان برگی از کتاب ایران را بی سر و صدا کند
دیگر نمیتوان فصلی از کتاب ایران را به میل خود نوشت، پاره کرد.
*
اینان تا توانستهاند برگهای روشن کتاب ایران را سیاه کردهاند
اینان تا توانستهاند برگهای زرنگار کتاب ایران را پاره کردهاند
اینان از ایماناشان هر سلاحی که خواستهاند ساختهاند
اینان از ایماناشان هر دروغی که خواستهاند بافتهاند
*
کتاب ایران با کتاب جهان ورق میخورد
و زنان بر برگهای سفیدش هرچه خواستند مینویسند
زنان ایران فصلهای تازهی کتاب ایران را
در خیابانها مینویسند؛ در زندانها مینویسند
در وبلاگها مینویسند و با یک کلیک
هزاران واژه را به پیشانی سایتها پرت میکنند
*
زنان ایران زبان آزادی را زودتر از پرندگان میآموزند.
زنان ایران شتابهای هوششان را سوار میشوند
و از قفس حجابها به هر کجا که خواستند پرواز میکنند.
زنان ایران از سپیدهدم آزادی با معنای کامل سرمیزنند
و دین و ایمان نارس به قرون وسطی برمیگردد.
*
از بلندای شعر
به کتاب شگفت ایران نگاه میکنم
که در زمین و آسمان ورق میخواند
۳۰ اوت ۲۰۱۱
/www.rezafarmand.com