logo





مارکسیست های تعارفی غرب

میان چپ هایدگری و مارکسیسم رویزیونیستی

يکشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۱

نصرت شاد

nosrat-shad.jpg
استالینیست ها در زمان دوره جنگ سرد میان سرمایه داری و سوسیالیسم ، به مارکسیست های اروپای غربی غالبا القابی مانند رویزیونیست ، دانشگاهی ، یا آمریکایی میدادند . بعضی چپ های مقیم کشورهای سرمایه داری نیز در دانشگاهها همدیگر را تعارفانه مارکسیست مینامند ، گرچه معمولا در قسمت تحقیقات اسکولاستیک یا در جنجالهای رسانه ای فعال هستند و دنبال نشر و چاپ کتابشان با کمک هزینه های دولتی هستند .

آنان مبارزه طبقاتی ، تشکیل حزب مستقل و انقلاب اجتماعی را رد میکندد و معمولا خواهان اصلاحات و بحث و کمک های سنارسه شاهی به زحمتکشان هستند و مدعی هستند که از نظر تئوریک موجب رشد و تکامل و اصالت مارکسیسم شده اند. ترس آنان از تحولات بنیادین ، انقلاب و سرنگونی دولت بورژوایی، مانند وحشت شیطان از گفتن بسم الله است .

یورگن هابرماس ، یکی از فیلسوفان و جامعه شناسان مهم زمان حال آلمان بعد از جنگ ، یکی از این فیلسوفان تعارفی است . او غیر از سفر به ایران ، برندهها دهها جایزه از دانشگاه های اسرائیل و آمریکا است ، و تا آنجایی که همه میدانند ،اسرائیل و آمریکا به یک مارکسیست مبارز جایزه نمیدهند و روحانیان اسلامی ایران از یک کمونیست آته ایست برای سخنرانی دعوت نمی کنند .

یورگن هابرماس متولد سال 1929 است و در دانشگاه- فلسفه ، روانشناسی ، ادبیات و اقتصاد تحصیل کرده است . گرچه او از سال 1981 به نشر آثار فلسفی اش پرداخته ولی نوشته هایش معمولا میان فلسفه و جامعه شناسی در نوسان هستند .

بعد از پایان جنگ جهانی دوم ، مارکسیسم گرچه در کشورهای بلوک شرق سابق بصورت دینی دولتی مورد توجه حزب کمونیست قرار گرفت ، در کشورهای سرمایه داری پیمان ناتو ، تبلیغ آن بسیار مخفیانه و محتاطانه بود . دهه 50 قرن گذشته ، فلسفه آلمان معمولا زیر تاثیر سه جریان فلسفی اگزیستنسیالیسم ، فنومنولوگی ، و آنتروپولوگی فلسفی بود . تئوری جامعه شناسی در آلمان غربی بعد از جنگ شدیدا زیر تاثیر رشته آنتروپولوگی فلسفی بود .

انسانشناسی فلسفی از دهه 50 خود تبدیل به جامعه شناسی شد . هابرماس با تکیه بر هگل میگفت که قانون و حقوق مدنی در یک کشور، نشانه آزادی در آن کشور است . مارتین لوتر مینویسد چون جهان پر از عناصر دشمن است ، سازمانهای مدنی و اجتماعی برای انسانها، باید نقش دفاعی داشته باشند .

از جمله آثار یورگن هابرماس ؛ مهمترین کتاب او ، تئوری عمل ارتباطی ، با حجمی 1200 صفحه ای است . موضوع دکترای اول هابرماس ، تحول ساختاری افکار عمومی ، - و موضوع دکترای دوم او ، فلسفه تاریخ شلینگ ، بود که شامل نظریه ازخودبیگانگی مارکس ، نیز میباشد .

از جمله دیگر آثار هابرماس – بحث انتقاد از دین ، بحث شرایط علمی و فنی جهان ، بحث هرمنویتیک ، نقد ایدئولوژی ، و پوزیویتیسم ، بحث تحقیقات علمی در باره سیاست و دانشجو ، بحث پست مدرن ، ساختارگریی پسامدرن ، بحث سنت دوستی یا ارتجاع میان جوانان ، بحث انقلاب ژنتیک ، شبیه سازی ، بحث اصلاحات متافیزیک و وحدت در عمل میان مذهب کاتولیک و افکار پسامتافیزیک ، بحث تحقیقی در باره شرایط زندگی در دوره تمدن علمی صنعتی ، بحث جنبش دانشجویی ، اصلاحات یا انقلاب ، نماینده سیاسی ، اصلاح سیستم آموزشی دانشگاهی ، بحث با لوهمن ، جامعه شناس معروف آلمانی ، در باره تئوری جامعه و سیستم ها ، بحث ناتورالیسم و آزادی ، است .

هابرماس در عکس العمل در مقابل نیروهای ارتجاعی مسیحی در زمان جنبش دانشجویی دهه 70 قرن گذشته ، نامه های دفاع از جمهوری ، را منتشر کرد .

مورخین فلسفه اروپایی مدعی هستند که تاثیر کانت روی هابرماس بزرگتر از تاثیر مارکس روی اوست . هابرماس در سال 1953 در مقاله ای با عنوان " هایدگر علیه افکار هایدگر " ، اشاره ای به نوشته های هایدگر و نزدیکی او به ایدئولوژی فاشیسم از سال 1935 نمود .

در زمان جنبش دانشجویی بعد از سال 1968 نیروهای بورژوا-مسیحی حاکم در آلمان ، هابرماس را پدر فکری تروریسم سازمان ارتش سرخ در اروپا نامیدند .هابرماس در سال 1963 در مقدمه کتاب مجموعه مقالات " تئوری و عمل " در حالیکه از گفتمان عملی و سازمانی سخن میگوید ، مرزبندی خود با اراده گرایی گروههای مائوئیستی را نشان میدهد .

آشنایی هابرماس و آدرنو موجب شد که او از تمایلات چپ هایدگری بسوی مارکسیسم رویزیونیستی برود . او مینویسد که آزادی چیزی نیست غیر از آزادی عمل و از نظر تئوریک دلایل بهتری برای اجبارهای غیراجباری عرضه کردن . نظریه او در کتاب " عمل و رفتار ارتباط جمعی " نه اخلاق جمعی است و نه تئوری شناخت ، بلکه نظریه علمی اجتماعی جامعه است .

در یک جامعه ، آزادی زمانی به واقعیت می پیوندد که در تمام سازمانها و سیستم های جامعه ،احزاب ، مجلس ، قوه اجرایی ، و سازمانهای غیر سیاسی ؛ مثل اتحادیه های کارگری ، عملی گردد. گفتمان یا بحث ارتباطی آزاد و بدون اجبار هابرماس، مورد توجه حتی مربیان تربیتی و روان درمانان در پایان قرار گرفت .

هابرماس در علوم اجتماعی، زیر نفوذ انسانشناسی فلسفی بود و رابطه نزدیکی با جامعه شناسی داشت . وی از آنتروپولوگی فلسفی به تئوری ارتباطات جامعه رسید . او در بحث پوزیویتیسم جامعه شناسی آلمان فعالانه شرکت نمود و در بحث با لوهمن از نظریه بحران مارکس دفاع کرد و موجب تجربه و کشف مجدد آن شد .

آدرنو در انتقاد از رد دکترای هابرماس توسط هورکهایمر ، در نامه ای به او نوشت که ما هر دو در باره مارکسیسم ، مبارزه طبقاتی و انقلاب نیز مثل او مارکسیستی؛ ولی رویزیونیستی فکر میکنیم . هابرماس در انسانشناسی فلسفی مثل ارسطو انسان را موجودی سیاسی نمیداند که در سازمانهای اجتماعی فعال باشد بلکه همچون مارکس از روابط اجتماعی بجای جامعه حرف میزند . شاگردان هابرماس سوسیالیسم بوروکراتیک استالینیستی را نتیجه تئوری" سوسیالیسم مدیریت شده " لنین میدانند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد