logo





جنايت جنگی اسرائيل در غزه:

مسأله نه تنها انکار حقوق مردم فلسطين، بلکه انکار موجوديت آن هاست

علی اصغر حاج سيد جوادي - تراب حق شناس

چهار شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۷ - ۳۱ دسامبر ۲۰۰۸

بر هر گروه اجتماعی و سياسی که از زيستن در عصر کنونی که در آن فاجعه ای عظيم چون محاصره و بمباران غزه رخ می دهد احساس شرم می کند و حاضر نيست در توطئه سکوت شرکت کند، بر ما ايرانی ها که طعم ستمکاری رژيم سلطنت و رژيم جمهوری اسلامی را چشيده ايم و به ضرورت مبارزه با آن وفاداريم، بر ما که خويش را با فلسطينی ها، در کليت خويش و در مبارزه شان با اشغال، همواره در يک سنگر دانسته و می دانيم حمايت بيدريغ از آنان و احترام به حق تعيين سرنوشت و آرمان های انسانی شان وظيفه است، افتخاراست.
فلسطين زيادی ست! و مردم آن بايد نابود شوند! اين است خلاصه سياستی که صهيونيسم طی يک قرن و به ويژه از ۶۰ سال پيش با همدستی قدرتهای استعماری و امپرياليستی اجرا کرده است. دروغ نخستين و بنيانگذار اين ايدئولوژی نژادپرستانه اين بود که „فلسطين سرزمينی ست بدون مردم و بايد به مردمی داده شود بدون سرزمين“. اما فلسطين مردمی داشت و مردمی دارد که از خود و سرزمين و موجوديت شان قهرمانانه و با جسارتی افسانه ای و ستايش برانگيز دفاع کرده و می کنند.

از ۱۹۴۸ که اسرائيل چون خنجری در قلب منطقه خاورميانه فرو رفت تا تاوان جنايات نازی ها عليه يهوديان را اعراب و مشخصاً مردم فلسطين پرداخت کنند سياست انکار حقوق قانونی فلسطينی ها و حتی انکار حق حيات آنان ادامه دارد: اهالی را آواره می کنند، خانه ها و زمين شان را تصرف کرده مستعمرات (کولونی ها) برپا می سازند که نبايد به سمت آن سنگ پراند يا خمپاره ای دست ساخت پرتاب کرد. توسعه طلبی وحشيانه و سيری ناپذير اسرائيل ادامه دارد. هرچندگاه که تضاد بين تجاوزگران و مقاومت عادلانه فلسطينی ها اوج می گيرد و خونريزی بی حساب و معاف از مجازات اسرائيل ابعادی توجيه ناپذير می يابد وجدان های به خواب رفته و بی حس شده واکنش نشان می دهند که اورژانس! اورژانس! خويشتن داری کنيد! جنگ قطع شود! کمک های انسانی! مذاکره! صلح! و حرف هايی که در اين نبرد نابرابر جز ياوه و رفع تکليف نام ديگری ندارد.

قطعنامه های ملل متحد در عمل جز به قانونی کردن تجاوزات اسرائيل نپرداخته است. با جنگ ۱۹۴۸ بی هيچ تناسبی بين جمعيت يهودی و عرب بيش از ۵۴ درصد از فلسطين تاريخی را به اسرائيل دادند. اما اسرائيل به پيشروی ها و غصب اراضی و آواره کردن مردم ادامه داد و با جنگ ۱۹۶۷، ملل متحد با قطعنامه های ۲۴۲ و ۳۳۸ (که بعدها به مرجعی برای حقوق فلسطينی ها شناخته شد!) با گشاده دستی ۷۸ درصد از فلسطين را برای اسرائيل به رسميت شناخت. سپس با جنگ و ترور و انواع فشارها و نيرنگ ها آنقدر بر فلسطينی ها فشار آوردند که ياسر عرفات رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين در ۱۹۹۳ پای ميز مذاکره رفت تا در همين ۲۲ درصد باقی مانده موجوديت مستقل فلسطينی ها را با برپايی دولتی در غزه و ساحل غربی و قدس شرقی تثبيت کند و نگذارد که فلسطين برای هميشه از نقشه حذف گردد. اسرائيل و همدستان بين المللی اش از تعهدات خود دائماً طفره رفتند و سرانجام عرفات را مانع صلح شمردند و او را محاصره کرده به طريقی مرموز به قتل رساندند.
بهانه ها هر روز پيدا می شد و می شود: مبارزه با عمليات انتحاری و تروريسم، مبارزه با بنيادگرايی اسلامی، مبارزه با کسانی که موجوديت اسرائيل را قبول ندارند... همه اين بهانه ها يک طرفه مطرح می شود و رسانه های گروهی جهان آن را به مردم دنيا حقنه کرده و می کنند تا حق به زورمند داده شود و حق ستمديدگانی که صداشان و فريادشان را کسی گوش نمی کند تا بشنود ناديده گرفته شود. ۱۵ سال از به اصطلاح فرآيند صلح می گذرد اما صلح يک سانتيمتر هم جلو نرفته است، مصادره سرزمين ها و مستعمره سازی ادامه دارد. اسرائيل در مناطقی که به اصطلاح به „حاکميت“ فلسطينی ها واگذار کرده بود همه جا حضور دارد. برای مثال، فقط در ساحل غربی ۷۰۰ راه بندان نظامی (يا چک پوينت) هست. رئيس تشکيلات خودمختار فلسطين هم بدون اجازه اسرائيل نمی تواند حرکتی داشته باشد. مسأله بازگشت آوارگان و مسأله قدس حکم تابو دارد و قابل مذاکره نيست. ۱۱ هزار نفر هنوز و غالباً بدون محاکمه در زندان های اسرائيل بسر می برند. از يکسال و نيم پيش که در پی اختلاف با الفتح (که زمينه اش اساساً همين اشغال و تجاوزهای اسرائيل است)، حماس قدرت را در نوار غزه به دست گرفته بهانه تازه ای برای اسرائيل پيدا شده تا غزه را با يک ميليون و ششصدهزار نفر جمعيت آن به محاصره زمينی، دريايی و هوايی درآورد و راه آذوقه و برق و دارو و رفت و آمد را بر اهالی آن ببندد. تصور کنيد که عرصه را بر مردمی چنان تنگ کنند که مانند موش صحرايی در زمين نقب بزنند تا از آن طرف ديوار مرز يعنی خاک مصر سر درآورند. کمتر کسی کار و شغلی دارد. پول در دست مردم نيست، مواد غذائی نيست. چه کسی جز مردگان در چنين جهنمی نمی شورد؟ امروز تلاش خيرخواهانه در برخی کشورها برای رساندن آذوقه و پتو و.. برای محاصره شدگان غزه جريان دارد. البته اين را نبايد دست کم گرفت زيرا اين خود نوعی حمايت از مردم است، اما آنچه در درجه اول، مردم غزه و کل مردم فلسطين در داخل و خارج به آن نياز دارند نه „کمک های انسانی و صدقات که وجدانها را تسکين می دهد“، بلکه حق موجوديت سياسی و به رسميت شناختن حقوق ملی و انسانی آنها ست و اين درست چيزی که اسرائيل منکر آن است و کشورهای به اصطلاح دموکراتيک جهان هم اسرائيل را در اين انکار، در اين نابود سازی تشويق می کنند. برای مثال، اخيراً اتحاديه اروپا سطح روابط خود را با اسرائيل به اتفاق آراء در حد يک کشور اروپايی ارتقاء داده است. بهانه بنيادگرايی اسلامی، مداخله ايران، و هزار بهانه ديگر نبايد کسی را بفريبد و حقيقت را که چيزی جز نژادپرستی صهيونيستی و جز انکار موجوديت فلسطينی ها نيست از ديده ها پنهان دارد. می گويند حمله می کنيم زيرا حماس آتش بس را تمديد نکرده است. بگذريم که چه آتشی در برابر چه آتشی! اما مگر در ۶ ماه گذشته که آتش بس بود محاصره و گرسنگی دادن به مردم کم شد؟! مگر محاصره و بسته بودن دو مرز (يکی با اسرائيل و ديگری با مصر) برطرف شد؟! از طرف ديگر، چرخ „دموکراسی“ اسرائيل بر اساس رقابت احزاب اين کشور در کشتن هرچه بيشتر مردم فلسطين و مخالفت با موجوديت اين مردم می چرخد. فراموش نکنيم که انتخابات نزديک است.

سرزمين فلسطين را که در ۱۹۴۷ بر نقشه خودنمايی می کرد، امروز با غباری بر نقشه نشان می دهند، اما آنچه نمرده، آنچه نتوانسته اند و قاعدتاً نمی توانند از بين ببرند مبارزه و مقاومت مردم است. موجوديت مقاوم مردم حق طلب فلسطين چون خاری ست که در گلوی اسرائيل و همپيمانان ريز و درشتش گير کرده است. فلسطينی ها طبق حق مشروعشان در استفاده از کليه وسايل ممکن برای مقابله با اشغال راه های گوناگون پيموده اند و دهها سال است که در جوی (منطقه ای و جهانی) که سراپا يأس و تسليم و فرار از مبارزه است، پرچم مقاومت را حتی می توان گفت به نمايندگی از ديگر مردمان تحت ستم برافراشته اند. به برکت مبارزه عادلانه آنها امروز گستره منتقدان سياست اسرائيل و پشتيبانان مردم فلسطين در خود اسرائيل و نيز در اروپا و آمريکا رو به گسترش است و انسانهايی دلير وجود دارند که برخلاف ميل صهيونيست های حاکم، چه با انديشه و قلم و چه در عمل، در داخل و خارج اسرائيل به مبارزه ای شرافتمندانه می پردازند.
در اين نبرد نابرابر بين زورمداران امپرياليست و صهيونيست و بين مردمی که چيزی جز اراده شان برای يک زيستنِ انسانی و عادی مايملکی ندارند، در اين نبرد که نه قدرتِ زورمدار مطلق است و نه ضعفِ ستمديده، برد با کسی ست که بيشتر ايستادگی کند.
بر هر انسانی که به آزادی، برابری، عدالت و حيثيت انسانی باور دارد،
بر هر گروه اجتماعی و سياسی که از زيستن در عصر کنونی که در آن فاجعه ای عظيم چون محاصره و بمباران غزه رخ می دهد احساس شرم می کند و حاضر نيست در توطئه سکوت شرکت کند، بر ما ايرانی ها که طعم ستمکاری رژيم سلطنت و رژيم جمهوری اسلامی را چشيده ايم و به ضرورت مبارزه با آن وفاداريم، بر ما که خويش را با فلسطينی ها، در کليت خويش و در مبارزه شان با اشغال، همواره در يک سنگر دانسته و می دانيم حمايت بيدريغ از آنان و احترام به حق تعيين سرنوشت و آرمان های انسانی شان وظيفه است، افتخاراست.

۱۰ دی ماه ۱۳۸۷ ـ ۳۰ دسامبر ۲۰۰۸
علی اصغر حاج سيد جوادي
تراب حق شناس



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

قلم را در مسیر خصایل انسانی به حرکت آورید
پریا
2009-01-03 14:25:24
درود بر فرامرز متقی که نظرتان انسانی و منطقی و قابل تحسین است. باید خود و همنوعان را به عنوان انسان، آگاه از مقام والای انسانی نمود تا از جنگ و خونریزی و نادانی نجات یابیم. صلح و سازش را ترقی و تعالی بخشیم و از هر چه سبب جدایی و جدال بین انسانهاست بپرهیزیم. انشاءالله همه کسانی که قلم توانا دارند در راه انس و الفت بین بشر انگشتان خود را به حرکت آورند و به آتش کینه و نفرت دامن نزنند و تروبج "بنی آدم اعضای یک پیکرند ـ که در آفرینش ز یک گوهرند" کنیم.

وظیفه ی ما چیست ؟
هومن دبیری
2009-01-02 22:42:03
دوستان عزیز ! خواهشمند ست از این زاویه هم به موضوع توجه کنید . بخاطر اوومانیسم و انسانیت به مصاحبه ی یک فلسطینی مبارز توجه کنید: نقل از آفتون پست نروژ ( روزنامه ی عصر نروژی )
عبدالابو عسکر در درگیری های غم انگیز و زشت ، بین فتح و حماس در ماه مه ٢٠٠٧ گروگان گرفته شد و کتک خورد و به خاطر آن درگیری ها با حماس به غزه مهاجرت کرد. او میگوید که : « حماس زندگی مرا نابود کرد ، این احساس من ست ، مرا از خانه و کاشانه دور کرد ».
او ادامه میدهد ، اما : « امشب من از حماس حمایت می کنم ».
ابوعسکر که قبلا مطلع شده ٤ تن از خویشاوندان او ، ٤ دختر بچه در یکی از حملات اسرائیل در غزه کشته شدند معتقد ست : « وقتی من از حماس حمایت می کنم ، این به معنی یک حمایت سیاسی می باشد. اکثریت مردم فلسطین به حماس رای داده ُ همه و حتی سازمان ملل متحد . باید به حماس این شانس را داد تا دوره قانونی خود را بانجام برسانند. چرا باید به انتخابات غنا احترام گذاشت ولی به انتخابات نوار غزه احترام نگذاشت ؟
( در زیر کپی از مطلب آفتون پست نروز)

Norska Aftenposten har en liten artikel idag (inte på nätet) där Abed Al Salam Abu Askar intervjuas. Abu Askar är palestinier som flytt Gaza, på grund av Hamas. I de bittra och smutsiga stridigheter mellan Fatah och Hamas i maj 2007, blev han kidnappad och misshandlad. ”Hamas förstörde mitt liv, känslomässigt, genom att tvinga bort mig från mitt hem”, säger han. Men: ”likaväl stöder jag nu Hamas” säger han till Aftenpostens reporter.

Abu Askar, som redan fått veta att fyra av hans släktingar, fyra små tjejer, har dödats i ett av raketangreppen mot Gaza, preciserar vad han menar:
När jag säger att jag stöder Hamas är det i politisk mening. Majoriteten röstade på dem. Alla – också det internationella samfundet – borde ge dem en chans. Varför ska man respektera valet i Ghana men inte på Gazaremsan?

توطئه سکوت !
مهرداد وجدانی
2009-01-02 02:59:07

آقای علی اصغر حاج سیدجوادی ،

بدون شک دفاع از مظلومان و تلاش در راه رسیدن به آزادی و حقوق بشر به ویژه برای آنان که از حقوق انسانی خود محرمند دلالت بر سجایای اخلاقی و شجاعت اخلاقی جنبعالی دارد .
و اما یک پرسش برای شما که به عنوان یک روشنفکر (سکولار؟)متعهد مورد شناخت و احترام همگانید _ در برابر همه این اعتبار بطور گریز ناپزیری باید بپذیرید که آگاه و داننده همه آنچه که حداقل در این سه دهه در کشور عزیزمان ایران روی داده هستید ( منطقا آگاهی شما باید نسبت به رویدادهای داخل ایران خیلی بیشتر از آگاهی تان از آنچه در غزه می گذرد باشد ، و همینطور حساسیت تان) . و آن پرسش بزرگ ( دست کم پرسش بزرگ برای 300000 از هم میهنان بهائیتان) چنین است :
آقای حاج سید جوادی ! شما از آنچه که در این دوره سی ساله بر بهائیان ایران گذشته آگاهی دارید ؟ _ به اعتبار روشنفکریتان نمی توانید از رویدادهای پیرامونتان اظهار بی خبر بفرمائید . بنابراین در برابر همه ظلم و ستمی که بر هم میهنان بهائیتان رفته ، چه گفته اید و چه نوشته اید ؟ آیا شما به عنوان یک روشنفکر و دانشگاهی هیچ خبر شدید که سی سال است جونان بهائی از ورود به دانشگاهها محرومند ؟ در این مورد چه کردید و چه گفتید ؟ حداقل با "لکنت زبان" شکوه ای کردید ؟ من شکی ندارم که از همه آنچه که بر هم میهنان بهائیتان رفته اگاهی دارید .آیا حداقل یک بار و حد اقل با "لکنت زبان" از آنها داد خواهی تظلمی کردید ؟ و یا در توطئه سکوت 160 ساله علیه بهائیان بی گناه شریک شدید ؟ من می گویم بهائیان بی گناه ، اگر شما به عنوان یک روشنفکر می دانید بهائیان گناهکاراند ، کدام است مدرک و سند گناهکاری آنان ؟ و اگر جنابعالی مثل من می دانید که بهائیان بی گناهند و وفادار و عاشق سرزمین مقدس ایران ، چرا تا کنون در دفاع از ایشان حتی با "لکنت زبان" کلمه ای نگفته و ننوشته اید ؟ چرا ؟ نگران پرداخت هزینه سیاسی این دفاع بوده اید ؟ آیا شما از آن دسته روشنفکرانید که هنوز دچار "تابو" بهائی هستید ؟
آقای حاج سید جوادی عزیز ! اگر شما در جائی از حقوق بهائیان ایران دفاعی کرده اید ، لطف بفرمائید ، اولا گلایه های هموطن نا چیز خود را ببخشید و ثانیا به من آدرس بدهید که با قدر دانی قبلی به خواندن آن بپردازم .
می دانم که می دانید که ارزشها وقتی ارزش اند که جهانشمول باشند ، یعنی فراگیر و عمومی به دور از همه تعصبات نژادی ، ملی ، قومی ، جنسی ، مذهبی ، و "قبیله ای" .
انسانی که از حقوق بشر تجلیل و تقدیس می کند و از درد و رنج برادران فلسطینی گریان است ، درس شرافت و بزرگی را به همنوعان خود می آموزد . آنکه از حقوق برادران فلسطینی سخن می گوید و از رنجهای آنان مرثیه خوانی می کند ولی از کنار درد و رنج 160 ساله برادران و هم میهنان بهائی خود بی تفاوت رد می شود ، در واقع در پنهان کردن دم خروس ناتوان ست ؛ دم خروسی که پَرهای آن صفحات تاریخ ما را آرایشی رنگین و ننگین خواهند داد !


با تقدیم احترامات فائقه

مهرداد وجدانی

(تصحیح شده)

«عمليات ايذائی»
محمد علی اصفهانی
2009-01-01 14:45:10
با سلام های گرم به علی اصغر حاج سيدجوادی بسيار عزيز ما، و به تراب حق شناس گرامی.

و با سپاس به خاطر اين مقاله يا بهتر بگويم بيانيه ی مسئولانه.


من به وضوح دارم می بينم که در اين دور جديد جنايات غیر قابل وصف اسراييل، يک بسيج بی شرمانه و استثنايی (که قطعاًبه خوبی برنامه ريزی شده است) در سايت های ايرانی به راه افتاده است تا:
۱ ـ از يک سو اين سايت ها را (آن هاييشان را که می توانند) به بهانه حمايت دروغين ملايان و اشک تمساح ريختنشان برای مردم فلسطين، پر از تبلیغ برای توجيه جنايت اسرايل کنند.
۲ ـ از سوی ديگر، در سايت هايی که امکان نظر دهی را به خوانندگان خود داده اند، در پای مطالبی که در محکوميت اسراييل نوشته می شود وارد شوند و به «عمليات ايذائی» بپردازند.

گاه بسيار بی شرمانه و قيحانه و صريح. و گاه شرمگينانه و در پس پشت نقاب.

ميل ندارم که در اين يادداشت، صريح تر از اين بنويسم. اما از همه می خواهم که به طور خاص، مقاله یی را که تحت عنوان «تحليل ماجرای غزه و اسراييل از ديد ميشل وارشاوسکی» ترجمه کرده ام همراه با توضيحات آن بخوانند.
در اين مقاله، جمعی از برجسته ترين چهره های صلح طلب اسرايیلی و يهودی، و همچنین روزنامه نگاران و تحليلگران جهانی عميقاً مورد اعتماد و حرمت نيرو ها و افرد مترقی در همه جای دنيا،به ياوه های سرسپردگان قاتلان مردم فلسطين، در مورد تهاجمی که در حال حاضر در جريان است، پاسخ داده اند.
بله! من دارم تبليغ می کنم. نه برای خودم اما. برای مقاله يی که بايد برايش تبليغ کرد. مخصوصاً با توجه به اين بسيج ننگين و بی سابقه ی مبلغان بی شرم و وقيح، يا شرمگين و دزدانه به میدان آمده ی قاتلان مردم فلسطين.
اين مقاله را می توانيد در همين سايت عصر نو هم بخوانيد با اين نشانی:

http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=1661

ولی از آنجا که به دليل عجله ام در رسانيدن مقاله به سايت ها، در يکی دو مورد، چند اشتباه جزيی تايپی و مشابه آن، «مرتکب» شده ام، شايد خواندن مقاله در خود سايت ققنوس (برای کسانی که نسبت به اين نوع اشتباهات، حساسيّت دارند) مناسب تر باشد.


شیدا آزاد
2009-01-01 14:04:39
حوادث چند روز گذشته ی غزه، هیچ آزادیخواهی را بی تفاوت نمی گذارد. و جای تاسف اینجاست که واکنش هائی نظیر آن چه در این مقاله آمده است، از شمار انگشتان یک دست هم تجاوز نمی کند.
و در این میان، آقائی بدون اینکه متن را دقیقا بخواند ، لباس وکیل مدافع اسرائیل را بر تن کرده و ایرادی به نویسندگان متن گرفته که اصلا در مقاله اشاره ای بدان نشده و با توجه به مقالات پیشین آنان و گذشته دیرین شان در مبارزه سیاسی، این خورده به انان نمی چسبد.
جناب متقی! بحث بر سر نادیده گرفتن حقوق یک ملت است. بحث بر سر اعدام یک خلق است. انگیزه دولت اسرائیل در کشتار مردم غزه، بسیار از اختلاف اسرائیل و حماس فراتر می رود. بحث بر سر موجودیت فلسطین است که بر خلاف مواضع بین المللی و قطع نامه های سازمان ملل، از سوی اسرائیل هرگز به رسمیت شناخته نشده است. مقاله به ریشه های درد اشاره می کند و از نیت واقعی دولت اسرائیل که سران ان بارها و بارها و در فرصت های گوناگون اعلام کرده اند، پرده بر میدارد. و آن تصرف کل خاک تاریخی فلسطین است و محو ملت فلسطین. مقاومت فلسطین نه به حماس تعلق دارد و نه به محود عباس و نه به این یا آن نهاد و سازمان...
این متن به تجاوز اسرائیل و ریشه های آن – هرچند به اختصار- می پردازد و شما ناگهان فیل تان یاد هندوستان کرده و بدون این که مواضع نویسندگان را در مورد رژیم جمهوری اسلامی ایران بیاد آورید، از موضوع اصلی که برخورد به تجاوزات اسرائیل است فرار کرده اید.
آیا ملت فلسطین حق دارد در برابر اشغال مقاومت کند. این امر، کاملا با مفاد منشور حقوق بشر نیز همخوانی دارد. ان چه اسرائیل در حال انجام آن است، پایان دادن به امید ایجاد دولت فلسطین است. دولت اسرائیل که شصت و یک سال است ایجاد شده و رسمیت دارد و علاوه بر توان نظامی بالایش، از پشتبانی بی قید و شرط آمریکا و اروپا برخوردار است. در حالی که فلسطینیان برای ادامه بقا مبارزه می کنند. اسرائیل توانش را برای انهدام فلسطین و مردمش بکار گرفته است
آیا اگر رژیم ایران دفاع از حقوق مردم فلسطین را موضوعی برای پیش برد مقاصد خود کرده، آیا اگر اکثریت مردم فلسطین در اثر شرایطی که تجاوز اسرائیل برایشان ساخته به حماس رای دادند، ما باید دست از پشتیبانی از این مردم تحت اشغال و ستم برداریم.
متاسفانه شما و برخی ایرانیان دیگر در سراشیب سیاسی دهشتناکی افتاده اید که برای توجیه بی عملی و شاید سازشکاری با قدرتمندان غربی، ملاک را موضعگیری های رژیم ایران قرار می دهید، اسرائیل را نمونه دموکراسی قرار می دهید و فراموش می کنید که این دولت، تنها عضو سازمان ملل است که چند ده سال است سرزمین دیگران را اشغال کرده و بدون هر مجازات و تحریمی به تهاجم و تجاوز خود ادامه می دهد.
«جامعه صلح» (گوش شالوم) که گروهی طرفدار صلح و اسرائیلی است می نویسد:
This war is inhuman, unnecessary and harmful. Nothing good for Israel will come out of it!
The killing of hundreds of Palestinians and the destruction of the infrastructure of life in the Gaza Strip are abominable acts. Those who hope to reap electoral profits from them are greatly mistaken....
The attack, which has already deepened the hatred, will
AROUSE the entire civilized world against us,
RAISE all over the region a new generation that will hate the State of Israel even more,
INCREASE the impact of Hamas,
UNDERMINE even more the position of peace-seeking Palestinians,


«این جنگ غیر انسانی، غیرضروری و زیان بار است. اسرائیل هیچ نتیجه خوبی از آن نخواهد گرفت. کشتار صدها فلسطینی و نابودی شالوده زندگی در نوار غزه عمل نفرت انگیزی است. ان هائی که گمان می کنند از این وضع سود انتخاباتی ببرند، سخت در اشتباهند». ...... و در آخر «از افزایش نفوذ حماس صحبت می کند.»
و این را یک جمعیت اسرائیلی می گوید.
کاش سخن اسرائیلی های باوجدان را مورد توجه قرار می دادید. نمی توان نیروی متجاوز و مردم تحت اشغال را در یک کیسه جای داد.
چگونه میتوان دم از حقوق بشر زد و در مقابل این جنایت ها سکوت کرد.

آیا آرمان های حماس انسانی است؟
فرامرز متقی
2008-12-31 17:20:26
حرفی در این نیست که باید از حقوق مردم فلسطین و اصولا هر ملتی دفاع شود که خواهان صلح، امنیت و خودمختاری است. به ویژه زمانی که حق حیات انسان، خاصه اشخاص غیرنظامی، به خطر میفتد. اما نویسندگان محترم که گویا از فلسطینی ها هم فلسطینی تر اند، چرا به جای قرار گرفتن در کنار فاشیستهای اسلامی حماس، و تکرار سخنان ملایان حاکم بر ایران، در کنار محمود عباس، رئیس دولت فلسطین نمی‌ایستند؟ چرا همچون همۀ آزادی‌خواهان جهان، از ایجاد کشور فلسطین در کنار کشور اسرائیل و همزیستی مسالمت‌آمیز آنان پشتیبانی نمی‌کنند؟ (آیا اصولا شما موجودیت اسرائیل را به رسمیت می‌شناسید؟)
چرا اسلامگرایان حماس را که این همه جنایت در حق خود مردم فلسطین کرده و می‌کنند، نمایندۀ مردم فلسطین تلقی می‌کنند؟ نویسندگان محترم که از دست آدمخواران ایرانی، وادار به زندگی در تبعید شده‌اند، چرا از همتایان همین آدمخواران اسلام‌گرا، و در واقع، مزدوران این آدمخواران به دفاع برمی‌خیزند؟ چرا ضمن محکوم کردن بمباران‌های ارتش اسرائیل، تحریکات جنایتکارانۀ حماس را محکوم نمی‌کنند؟ آیا حماس نگران سرنوشت مردم فلسطین است؟ مگر رژیم اسلامی در ایران به فکر مردم ایران است که حماس به فکر مردم خودش باشد؟ شما که صابون جمهوری اسلامی به تن‌تان خورده، چگونه همچنان از فاشیست‌های اسلامی در فلسطین دفاع می‌کنید؟
همه چیز حکایت از آن دارد که در بحران اخیر در منطقه، اسلامگرایان ایران در کارند. هر زمان که ماجراجویی اتمی رژیم اسلامی در مرکز توجه افکار عمومی بین‌المللی قرار می‌گیرد، حزب‌الله لبنان یا اسلامیست‌های حماس وارد عمل می‌شوند. انتشار آخرین گزارش البرادعی مبنی بر تلاش رژیم برای ساختن بمب اتمی، و تنگ‌تر شدن حلقۀ محاصرۀ رژیم اسلامی، در موشک‌پرانی‌های حماس و افروختن آتش بحران کنونی بی تأثیر نیست. علاوه بر این، بهانۀ تازه‌ای نیز به دست رژیم داده است تا با گرم کردن فضای ضدامپریالیستی و ضداسرائیلی، جامعۀ مدنی و معترضان را با دست باز خاموش سازد. تعطیل مرکز کانون مدافعان حقوق بشر، زیر فشار گذاشتن شیرین عبادی، دستگیری دانشجویان معترض، زنان فعال کمپین یک میلیون امضاء، توقیف روزنامه‌های رقبا و ... در چنین فضای هیستریکی بی هیچ دشواری، تحقق یافته است.
نباید فراموش کرد که دفاع از مردم فلسطین، به معنی دفاع از حقوق انسانی تک تک فلسطینی‌هاست. حماس و اربابش، جمهوری اسلامی، وحشی‌ترین دشمنان این حقوق اند!



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد