logo





سایه اصلاحات امروز از خورشید پر نورتر است

بخش دوم

يکشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۰ - ۲۸ اوت ۲۰۱۱

احمد کبود

ریشه اصلاحات راباید درتاریخ جستجوکرد
برای اولین باردر تاریخ تمدن بشری، موجودی که نام خود را در این سیاره، انسان نهاد، برده ها بودند. که آن ها توانستند یوغ را از گردن خود بازکنند ،و دیگر بگردن کسی نیندازند. درس اصلاحات و عدم انتقام گیری رابتاریخ بیادگارگذاشتند،این خلقت بزرگی بود که انسان خودرا دوباره خلق کرد.تا آنموقع انسان، کاربه این بزرگی انجام نداده بود.انسان بَرده، با حیوان خانگی چندان فرقی نداشت. درحقیقت یوغ را ازگردن جامعه برده داری بازکرد.اینها همان انسانهایی بودند،که توانستند یک لایه ازجلد حیوانی راپوست اندازی کنند. ودارای حق وحقوقی به انسان بیافرینند. واین بزرگترین عظمتی بود که انسان ازخودبه نمایش گذاشت. برده برای رهایی ازستم، بغیرازخشونت راه دیگری جستجومیکند.زیراهرچه بدرودیوارمیزند خودگرفتارمیشود. ولی کم کم به این نتیجه میرسند که ازلشکرکشی وخشونت ره بجایی نمیبرند.هرحاکمی را برمیدارند یانابود میکنند، دوباره به برده داری میرسند. بعدازچندین قرن مبارزه خونین تدبیراین شد، که میتوانند چرخهای اقتصاد نظام راازکار بیندازند ،وبرده داررامجبوربه تسلیم خواسته های خودنمایند.
حالا این اولین وتاثیرگذارترین اصلاحات تاریخ بشری بود که درزمان برده داری اتفاق افتاد.امروز بایدعلت ها وعواملی که باعث تغییرنظام برده داری شد،مورد تجزیه وتحلیل قراردهیم .با همشرایط بودن نظام برده داری با نظام سرمایه داری مارا درامرمبارزه بیشتریاری خواهد کرد،که راه صحیح را برویم. تنها عاملی که نتوانست نظام برده داری را، از بین ببرد،کاربرد تکراری جنگ وخشونت بود.حتی درجنگها برده ها بطورظالمانه قتل عام میشدند.وحاکمان مقاوم تروخون آشام ترعمل میکردند. بندرت برده ها پیروز میشدند.آنهم چند مورد درچین اتفاق افتاده،که تاثیری درسقوط نظام نداشته است.
دراین میان پیشرفت وسایل تولیدوتکامل ابزارکار، باعث تخصصی شدن کاربَرده درهمه زمینه هامیشد،ونقش تعیین کنند گی برده راروز بروزآشکارتر میکرد.دیگرآسان زیستن برای برده دارسخت میشود.برده بتجربه می آموزد که بغیرازقدرت نظامی حاکمیت ،این خود برده است که درتمام شریانهای (اجتماعی،اقتصادی وبویژه کاروتولید) قدرت ودست بالارا دارد. ومیتواندبااین قدرت یک نظام تا دندان مسلح را به تسلیم وادارد.کم کم یاد میگیردکه دست ازخشونت بردارد ،وتوجه خودرا به کم کاری ونارضایتی مدنی متمرکزمیکند .حاکمیت مجبور میشود بردستگاه امنیتی برای کنترل وفشاربیفزاید.وازطرف دیگرچون برده ها در یکجا بطور متمرکزاشتغال ندارند کنترل کردن کم کاری آنهابا چند نفرغیرممکن میشود. واین هم مستلزم گرانترشدن هزینه تولید میشود.اولین نشانه سست شدن پایه های برداری احساس میشود.برای نخستین بارتاکتیک واسترادژی روی یک خط قرار میگیرند.دیگر قهرمانان، گلادیاتورهاومردان رزم آزموده سلاح های خودرا زمین گذاشته وبه مبارزه مدنی روی می آورند.عملا برده پی میبرد روش جدید مبارزه قدرتمند ترازمبارزه مسلحانه است .زیرا مبارزه مدنی را تمام مردم،اعم از کوچک وبزرگ ،پیروجوان وزنان ومردان براحتی ادامه میدند.شرایط طوری بوجود می آید که (وقتی مردم پیروزمیشوند حریص ترووقتی شکست میخورند خشمگین تربه مبارزه خود ادامه میدهند)
حالاکشتن واخراج کردن برده های مبارز،مقرون به صرفه نمیباشد.آنهارا درلیست فروش میگذارند.غافل ازاینکه این برده های فروشی به هرمنطقه ایی پا میگذارند،برده های آنجارا هم به شیوه مبارزه مدنی آشنا میسازند.هرروزاوضاع اقتصادی واجتماعی بدتر از قبل میشود.سیلوهاخالی میشود.مزارع تسطیح وبه زیرکشت نمیروند.کانال های آبیاری بازسازی ومرمت نمیشوند.
برده داربرای تصاحب برده های جدید نه توان حمله بکشوردیگری رادارد،ونه توان ایستادگی دربرابرحملات دیگران رادارد. حتی خرج درباررا بزورتامین میکند. سرانجام درقرن چهارم میلادی نظام قدرتمند برده داری شروع به سراشیبی میگذارد. حاکمان پشت سرهم وبا ذلیلی تمام مجبورمیشوند،(فرمان اصلاحات اجتماعی،سیاسی واقتصادی) را امضا کنند.وبرده داری سقوط میکند وجای خودرا به جامعه فئودالی میسپارد.برده ها دیگربعنوان سرو یا رعیت صاحب مزارع وزمین های بایرشده وکم کم آنراتسطیح میکنند.با قوانین جدید مورد استفاده قرارمیدهند وصاحب خانواده وفرزندهم میشوند.و...
امروزجهان،و ما مردم ایران در بسترنظام سرمایه داری قرارداریم،که درشرایط گذاربه مرحله بعدی با نظام برده داری که گذاربه جامعه فئودالی داشت ،همشرایط وهمسوهستیم. برای گذربه دمکراسی، بغیراز اصلاحات ومبارزه مدنی هیچ راه دیگری نداریم. جهت عبوربه جامعه نوین دمکراسی پیش زمینه هایی فراهم میگردد،که این همان نکته ایی است که مبارزات کشورهارا سمت وسومیدهد. چنانکه خیلی کشورها ازاین مسیرعبورکردندو به دمکراسی نشستند.وکسانی که روش های دیگررفتند،هنوزهم ، درزمان وهم درمکان خفته اند.
بعدازمطالعات وکندوکاوهای های اجتماعی ازاعماق تاریخ ،به این نتیجه رسیده ام که،از بدو پیدایش تمدن اولیه ،برخلاف تقسیم بندی مارکس، که جهان تمدن بشری را به پنج نظام تقسیم کرده بود،این تقسیم بندی با منطق ساختاری نظامها در تضّاد است. بنظرمن جهان تاکنون سه نظام بخود دیده است.کمون اولیه،برده داری وسرمایه داری .فئودالی نمیتواند بتنهایی نظام باشد،بلکه ادامه برده داری است ،وسوسیالیزم یا دمکراسی همچنین، ادامه سرمایه داری است. مارکس جامعه فئودالی را نظام مستقل معرفی میکند،که "جامعه کمونیستی" رابعنوان نظام درتاریخ بگنجاند. وکارگران وزحمتکشان رااز جوروستم سرمایداری برهاند.وشعار"کارگران جهان متحد شوید"میدهد.(نا گفته نماندکه مارکس انسانی شریف وواقعا طرفدارکارگران ودهقانان بود).البته این شعاربرای اصلاحات درست بود،نه برای شکستن ساختار،که ساختاربعدی هم ازهمان جنس است . قبل ازهرچیزی یادآورکنم نظام برده داری با جامعه فئودالی دارای یک زیربنا ودریک ساختارمشترک قراردارند.حتی بصورت ساده کسی که درمزرعه کارمیکند،نمی توان تشخیص داد که او برده است یا یک سروویا رعیت.وخود وزرعه بکدام جامعه تعلق دارد.محصولاتی که به بازارعرضه میشود،آیا میتوان حدث زد که این محصول مال برده داری است یا فئودالی؟.نظام سرمایه داری با جامعه دمکراسی(حتی کمونیستی دست ساز)هم دریک ساختارودریک زیربنا نشسته اند.هیچ کارخانه ایی را نمیتوان تشخیص دادکه مربوط به سرمایه داری است یا کمونیستی.اینها فقط درمناسبات روبنائی قابل تشخیص هستند که این جامعه بکدام نظام تعلق دارد.در نظامهای برده داری یا سرمایه داری احتیاج به شکستن ساختارنیست چون با روند بعدی خود، باهم تلاقی میکنند. تنها با اصلاحات میتوانیم حاکمیت سیاسی این جوامع رابزیربکشیم . این سخن من نیست این یک نتیجه گیری پیروزمندانه تاریخ است که با اصلاحات، خون آشام ترین حاکمیت تاریخ را بزانو درآورد.درجامعه فئودالی در حال گذر به سرمایه داری اصلاً بحث اصلاحات مطرح نبود .زیرا ساختارجدیدی که درحال شکل گرفتن بود،بانابودی سیستم فئودالی به پیش میرفت که همه خواهان آن بودند،که جامعه برای جوابگوئی معیشتی مردم باید ماشینی بشود.درجلوی این میدان کارزار، اژدهایی بنام سرمایه داری کمین کرده وآماده بلعیدن فئودالیزم است هیچ قدرتی جلودارآن نیست.فئودال بایدازبین برود.همچنان که هیچ قدرتی یارای مقابله با برده نداشت برده دارمجبوربود امتیازاتی به برده بدهد.وامروزهیچ مقامی جلودارسیل خروشان مردم اصلاح طلب نیستند.حاکمیت بایدبه مردم تمکین کند.خودراهمیشه دردیدومحاصره مردم بگذارد.بغیرازاین هیچ راهی برایش نمانده است.
وقتی به جامعه ایی نظام گفته میشود،آن جامعه هم از لحاظ زیربنائی وهم روبنائی مستقل تر از نظام موجود باشد، تا بتواند از نعش نظام موجود عبور کند. این نظام جدید آن قدر وسیع تر می شود، که جامعه قبلی درزیر فشار و توسعه نظام جدید خفه می شود. در نظام سرمایه داری کدام تکامل تولید، و کدام فعل و انفعالات بوجود آمده که سرمایه داری تاریخ گذشته می شود، نمی تواند میداندار این پروسه عظیم بشود، که ناچاراً باید توسط کمونیست نابود وبلعیده شود؟ بحث مارکسیسم وکاپیتالیسم ازعهده این مقاله خارج است .بنده با اشاره به این رخدادهای تاریخی، می خواهم خاطرنشان کنم که تاریخ هم امروزحقانیت اصلاح طلبی را تایید میکند. (فئودالیزم ادامه برده داری است وسوسیالیزم یا دمکراسی ادامه سرمایه داری است)این جوامع باهم همساختارند. به هیچ عنوان در هیچ کجای دنیا جامعه کمونیستی به بارننشسته و نخواهد نشست. خوشبختانه تاریخ در اینجا گره مارا باز میکند.که چطوربرده داری با اصلاحات به جامعه فئودالی گذرکرد،دراین عصر، ماهم به جامعه دمکراسی با سلاح اصلاحات عبورخواهیم کرد.این است که اصلاحات، امروزدر جامعه سرمایه داری، یک ضرورت تاریخی بحساب می آید.

خسته نباشید
مرداد 90 احمد کبود.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد