logo





گاهی دیگر: بازتولید گفتمان اپوزیسیون قدیم
یا شکل دهی گفتمان رقیب جدید؟

آریا برزن محمدی - بی بی سی

سه شنبه ۷ تير ۱۳۹۰ - ۲۸ ژوين ۲۰۱۱

egypt_protest.jpg
جوانان اکثریت جمعیت کشورهای خاورمیانه را تشکیل می دهند، با وجود این، تا کنون در اکثر این کشورها سهم جوانان از مشارکت موثر در سطوح بالای تصمیم گیری های سیاسی بسیار ناچیز بوده است.

این به حاشیه رانده شدن فقط مختص مراکز حکومتی نبوده و نیست. تا قبل از شروع اعتراضات اخیر، احزاب قدیمی اپوزیسیون هم معمولا جوانان را در حد تدارکاتچی به کار می گرفتند زیرا که گفتمان حاکم بر مناسبات قدرت در اپوزیسیون قدیمی که در مورد ایران، اپوزیسیون خارج از کشور را نیز شامل می شود مروج پدرسالاری سیاسی است. از همین رو، این امکان وجود نداشت که یک جوان بتواند با شکل دهی گفتمان نسل خودش و با ابراز هویتی مستقل که متفاوت از هویت برساخته شده در گفتمان قدیم است، در مدیریت احزاب اپوزیسیون قدیمی سهیم شود.

جوانان در موارد نادری هم که به شورای مرکزی این احزاب راه پیدا می کردند، پیشاپیش به اسارت گفتمان اپوزیسیون پدرسالار درآمده بودند و بدون آنکه به خودباوری نسلی رسیده باشند، وارد بازی هایی سیاسی می شدند که قواعدش را پدرسالاران احزاب اپوزیسیون قدیمی از قبل تعریف کرده بودند و آنها در نهایت تنها گفتمان اپوزیسیون قدیمی را بازتولید می کردند.

اکنون دیگر تردیدی باقی نمانده که یکی ازمهم ترین عوامل انقلاب های اخیر در کشورهای خاورمیانه به حاشیه رانده شدن جوانان و بیکاری گسترده نسل تحصیلکرده جوان بوده است. این قشر نه از سوی نظام های حاکم و نه از سوی اپوزیسیون قدیمی به بازی گرفته نمی شد.

در عین حال، سطح توقعات همین نسل سرخورده به خاطر تحصیلات بالا و آگاهی بالاتر رفته است و حاضر نیست همچون نسل پدرانش مطیع حاکمیت های خودکامه و یا اپوزیسیون قدیمی پدرسالار باشد. این بار جوانان تحول طلب و سنت ستیز بویژه در کشورهای مصر و تونس با تابلو و هویت مستقل خویش و مهم تر از آن با شکل دهی و ترویج گفتمان رقیب جدید وارد کارزار سیاست شدند و موفق شدند در نظام های سیاسی کشورشان تغییراتی جدی ایجاد کنند.

جوانان ایرانی، اما با اینکه در تحصیلات عالی و توانایی های شخصی از همگنان عرب خود چیزی کم ندارند و برای دست یافتن به دمکراسی و آزادی هزینه های بسیاری پرداخته اند، در اعتراض های اخیر وارد جنبشی شدند که گفتمانش را پیشاپیش، اپوزیسیون قدیمی شکل داده بوده است و آنها خواسته یا ناخواسته همان گفتمان اپوزیسیون قدیمی را بازتولید کردند و مجبور شدند خواسته ها و مطالبات خود را در فضای آن گفتمان مطرح کنند.

از همین رو بود که هیچ گاه موفق نشدند با ابراز هویت مستقل خویش در اعتراضات بروز پیدا کنند و به جای شکل دهی و گسترانیدن گفتمان جدید (آن چنان که جوانان مصری عمل کردند) تنها گفتمانی را بازتولید کردند که مروجان، مفسران و مدافعانش از سران اصلاح طلب چه در درون و چه در بیرون از حاکمیت بودند.

جوانان خاورمیانه به رغم دور نگاه داشته شدن از مناصب بالا در حکومت و اپوزیسیون، آماده ترین جمع برای پیش بردن جامعه به مرحله جدید هم هستند. نخست به این دلیل که درصد دارندگان تحصیلات دانشگاهی دراین نسل بالاتر از نسل های پیشین است، آنها با تکنولوژی ارتباطات آشنایی به مراتب بیشتری دارند و از شبکه های اجتماعی اینترنتی بیشتر از نسل های پیشین استفاده می کنند.

دلیل دوم آن است که جوانان بر خلاف اپوزیسیون قدیم، دشمنی و کینه تاریخی با هیچ گروه یا حزبی ندارند و در مشارکت سیاسی قائل به خط کشی های خودی غیر خودی نیستند.

و سوم و مهم تر از همه اینکه نفس این دور ماندن از مناصب بالای حکومتی – اپوزیسیونی و آلوده نشدن به مفاسد مالی و سیاسی بر محبوبیت و اعتبار جوانان نزد توده مردم خاورمیانه افزوده است؛ اعتبار و محبوبیتی که هم اکنون بزرگ ترین سرمایه سیاسی جوانان خاورمیانه به حساب می آید.

به عنوان مثال، زمانی که پس از چند دور مذاکرات فشرده، عمر سلیمان با سران احزاب اپوزیسیون، توافق هایی مبنی بر ماندن مبارک در قدرت و انجام اصلاحات تدریجی حاصل شد، همین محبوبیت و اعتبار جوانان مصر بود که به آنها این جرات و خودباوری را بخشید تا در قالب بیانیه ای از سوی"ائتلاف شباب الثورة" که گروه هایی همچون "6 آوریل" ، "عدالت و آزادی" و "گروه هوادران برادعی" را شامل می شد با قاطعیت کامل این توافق را رد و اعلام کنند تا برکناری حسنی مبارک از قدرت به حضور خود در میدان تحریر ادامه خواهند داد.

اکنون دیگر از تونس گرفته تا یمن، ترجیع بند سخنرانی های نخبگان، چه حاکم و چه اپوزیسیون عبارت "ثورة الشباب" (انقلاب جوانان) است. "ثورة الشباب" در حقیقت نام اختصاری یک گفتمان جدید هم هست. این گفتمان جدید به سرعت در حال گسترش است و گفتمان قدیمی حاکمیت - اپوزیسیون را که برای دهه ها مروج پدرسالاری سیاسی همراه با سازش و کنار آمدن با نظم مستقر بوده است، به حاشیه می راند.

حتی اخوان المسلمین مصر که یکی از قدیمی ترین و معتبرترین احزاب اپوزیسیون مصر است و پیش بینی می شود در انتخابات آینده پارلمانی موفقیت های چشمگیری به دست آورد، نمی تواند جوانان سازمان خود را نادیده بگیرد و هزینه اش را نپردازد.

شاخه جوانان اخوان المسلمین،"شباب اخوان المسلمین"، عمده بار حضور خیابانی این تشکل با سابقه را به دوش کشیده است. دفاع بی نظیر در مقابل چماقداران شترسوار حامی حسنی مبارک در صبح چهارشنبه خونین و ایستادگی شبانه و دفاع از پل 6 اکتبر و میدان عبدالمنعم ریاض که دروازه ورودی میدان تحریر بودند، مواردی هستند از حضور بسیار پر رنگ جوانان اخوان المسلمین در خیابان و چه بسا که در نبود مقاومت جوانان اخوان در روز چهارشنبه خونین، تاریخ مصر به گونه ای دیگری رقم می خورد.

با این حال، در"مکتب الارشاد" بالاترین نهاد تصمیم گیری این سازمان 80 ساله حتی یک نفر جوان هم دیده نمی شود. شاخه جوانان اخوان المسلمین مصر اما مدت ها است که دیگر مثل گذشته پیرو بی چون و چرای رهبران این جماعت نیست.

آنها حتی در حین تظاهرات خیابانی هم کمابیش مستقل از رهبران اخوان عمل می کردند و در مواردی به دستورات آنها مبنی بر تخلیه میدان تحریر گوش ندادند و بر اساس تشخیص خود عمل کردند.

جوانان اخوان تصمیم گرفتند تا ضمن حفظ رابطه شکلی با تشکل مادر، در حوزه گفتمانی از آنها فاصله گرفته و به دیگر تشکل های جوانان نزدیک شوند تا بتوانند در تصمیم گیری های مهم سیاسی کشورشان به عنوان یک گروه مستقل از اپوزیسیون قدیم، مشارکت فعالانه و فاعلانه تری داشته باشند.

به عنوان مثال، شاخه جوانان اخوان اخیرا پیشنهاد کرده برای زنان حداقل سهمیه تضمینی 25 درصدی در پارلمان آینده درنظر گرفته شود؛ پیشنهادی که از سوی گروه های غیر مذهبی هم مورد استقبال واقع شده است.

در نهایت، رهبران اخوان المسلمین که شاهد گسترش سریع گفتمان جدید بودند، تصمیم گرفتند با شاخه جوانان خویش از در دلجویی وارد شوند تا در اذهان عمومی به عنوان نقطه مقابل گفتمان جوانان تلقی نشوند.

با این حال، موفقیت های جوانان در برخی از کشورهای خاورمیانه به هیچ وجه به این معنی نیست که در این کشورها از این پس ابتکار عمل به صورت کامل در دست نمایندگان نسل جوان خواهد بود.

در مصر و تونس که اعتراض های مردمی منجر به عزل دیکتاتور شد، تشکل های جوانان هنوز نتوانسته اند به طور کامل به تبعیض ها علیه خود پایان دهند.
به عنوان مثال در تونس "مجلس تحقیق اهداف الثورة" یا مجلس نظارت بر تحقق اهداف انقلاب که نقش مجلس انتقالی را ایفا می کند، عمدتا از نمایندگان احزاب اپوزیسیون قدیمی و رهبران اتحادیه های مشاغل تشکیل شده که لزوما جوانان و خواسته های آنان را نمایندگی نمی کند.

در مصر هم به نظر می رسد همکاری ارتش و اخوان المسلمین به بهای تقلیل نقش گروه های فعال جوانان تمام شود، اما آنچه باعث امیدواری جوانان در این کشورها است این است که جوانان مصر و تا حدود کمتری تونس و یمن، هویت مستقل نسلی خود را یافته اند، آنها ترویج کننده یک گفتمان تازه هستند و ناسخ گفتمان قدیمی حاکم بر مناسبات حاکمیت- اپوزیسیون.

جوانان ایرانی به عنوان قشری که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند و از دوم خرداد و هیجده تیر گرفته تا اعتراضات پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری بیشترین هزینه ها را متقبل شده اند، هرگز موفق نشدند با گفتمان جدید وارد حوزه تعریف اولویت ها، اهداف و ارزش های اپوزیسیون شوند.

هرچند برخی از احزاب اصلاح طلب در ایران شاخه جوانان نیز دارند، اما به نظر می رسد که جوانان عضو این سازمان و گروه های سیاسی هنوز به این نگاه نرسیده اند که با کمک به تشکیل و ترویج گفتمانی جدید، حزب و اهدافش را در درون نظام معنایی جدید خود تعریف کنند و لاجرم اسیر نظام ارزشی/معنایی شده اند که مدافعانش پدرسالاران اپوزیسیون قدیمی هستند.

اگر جنبش سبز را محصول انتخابات 88 بدانیم، پیروزی انتخاباتی مورد ادعای اصلاح طلبان که عمده مشروعیت فعلیشان را از آن می گیرند، تا حدود بسیار زیادی حاصل تلاش و حمایت جوانانی بود که با به کارگیری ابتکارات جدید و بدیع در کارزار تبلیغات انتخاباتی، موفق شدند توجه جامعه به صورت عام و جوانان بصورت خاص را نسبت به کاندیدای مورد نظر خود یعنی میرحسین موسوی جلب کنند.

پس از شروع اعتراض ها هم جوانان فعال ایرانی، تلاش بسیاری را برای اطلاع رسانی و هماهنگی حرکات اعتراضی به انجام رساندند، اما این جوانان هیچ گاه به عنوان رهبران جنبش شناخته نشدند و اولویت ها و اهداف رسمی جنبش اعتراضی را هم آنها تعیین و تعریف نکردند.

تکرار این جمله که "جنبش سبز رهبر ندارد" و "هر عضو جنبش یک رهبر است" نیز به نظر یک شعار خالی از محتوا می آمد تا بیانگر واقعیت موجود.

واقعیت این است که در طول اعتراض های پس از انتخابات، در مقام تفسیر اهداف و اولویت های جنبش سبز هیچ بیانیه ای از لحاظ رسمیت، همسنگ بیانیه های میرحسین موسوی که ارزش ها و تعاریف مورد استنادش بر ساخته گفتمان قدیم است نبوده است. مقایسه ای بین جوانان مصری و جوانان ایرانی می تواند تا حدود زیادی نشان بدهد که چرا آنان موفق و اینان ناموفق بوده اند.

در مصر جوانان خود شروع کننده و مبتکر اعتراضات بودند و از همان ابتدا قواعد بازی، باید و نبایدها و ارزش و ضد ارزش های جنبش اعتراضی مصر را بر اساس گفتمان رایج خود تعریف کردند.

در ایران اما شروع اعتراضات از زمانی بود که گفته شد در انتخابات تقلب صورت گرفته است. از آنجا که رقابت انتخاباتی بر اساس گفتمان قدیمی شکل گرفته بود، کنش های اعتراضی معطوف به اعلام نتایج این رقابت نیز در درون همان گفتمان قدیمی شکل داده شد.

جوانان فعال ایرانی وارد گفتمانی شدند که از پیش شکل گرفته بود و لاجرم آنها واکنش سیاسی خود را بر اساس گفتمان رایج اپوزیسیون قدیمی تنظیم کردند و اپوزیسیون قدیمی بر اساس گفتمان رایج خود اهداف جنبش اعتراضی را تعریف و تفسیر می کند.

به همین دلیل، تفاوت بین شعار محوری "ارحل" یعنی "برو" در مصر و شعار محوری "رای من کو" در ایران بیش و پیش از آنکه بیانگر تفاوت در تاکتیک های مبارزاتی باشد، نمایانگر تفاوت محوری دو گفتمان است؛ زیرا در گفتمان اول، هسته مرکزی منظومه گفتمانی"آزادی" است و در دومی، این هسته یا دال مرکزی که همه نشانه ها و مدلول ها حول محور آن جمع می شوند "حفظ نظام" است.
اختلاف های لاینحلی که بر سر "بازگشت به دوران طلایی امام خمینی" و "اصل تمسک به قانون اساسی" بین سران اپوزیسیون اصلاح طلب و بدنه جوان جنبش ایجاد شده نیز از همین خاستگاه گفتمانی برمی خیزد و به نظر می رسد تا زمانی که جوانان موفق به شکل دهی وگسترانیدن گفتمان جدید خود نشوند، گفتمان موجود همچنان به عنوان گفتمان غالب ظاهر خواهد شد؛ گفتمانی که نتایج خاص خود را به همراه داشته و خواهد داشت.

http://www.bbc.co.uk/persian/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد