logo





چرائی عدم پاسخ مثبت مردم، به شورای همبستگی راه سبز امید

چهار شنبه ۱ تير ۱۳۹۰ - ۲۲ ژوين ۲۰۱۱

فرید راستگو

اول تیر 1390
بدنبال سرنگونی بن علی در تونس و مبارک در مصر و متاثر از جنبش همگانی این دو ملت وبعد از ماهها افت نسبی جنبش آزادیخواهانه ایرانیان، روز 25 بهمن 1389 جنبشی با حضور گسترده مردم در شهرهای مختلف ایران بر علیه رژیم جمهوری اسلامی با شعار " مبارک بن علی/ نوبت سیدعلی" و "خامنه ای حیا کن/ مبارک نگاه کن" و یا "اسفند دونه دونه/ سید علی سرنگونه" شکل گرفت.

حضور مردم در خیابانهای تهران به حدی گسترده بود که لرزه بر اندام سران رژیم انداخت، بطوریکه نیروهای انتظامی سردار احمدی مقدم و نیروهای بسیج سردار نقدی توان مقابله با مردم را نداشتند و به همین خاطر برای سرکوب مردم از نیروهای سپاه محمد رسول الله و ثارالله استفاده شد. حاکمان نظام به رهبری خامنه ای در وحشت از حضور پرشور مردم دست به کشتار معترضین زدند.

علیرغم افت جنبش آزادیخواهانه مردم بعد از محرم سال 1388 اعتراضات پرشور 25 بهمن 1389 نشان داد که مخالفت مردم با کلیت نظام حاکم پا برجا است. در این روز تظاهرکنندگان با طرح شعارهای مشخص علیه شخص خامنه ای در حقیقت کل نظام جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار دادند و ضدیت خود را با نظام پوسیده و جنایتکارولایت مطلقه فقیه بیان کردند. در این روز معترضین با شعار خامنه ای برو، آرزو و خواست شان را برای سرنگونی کل نظام بطورملموسی عیان ساختند.

در پی چنین روزی است که در خارج کشورشورائی بنام "شورای همبستگی راه سبز امید" بر سر راه جنبش مردم ایران سبز شد و اعلام موجودیت کرد و مدعی شد که منبعد هر سه شنبه مردم را به حضور در خیابانها فراخواهد خواند. این جمع مجهول الهویه فکر می کرد به صرف اینکه نمایندگی خود را از جانب آقای موسوی اعلان کند، قادر خواهد بود با صدور فراخوانهای مختلفی مردم را به اعتراضات خیابانی دعوت نماید تا مهر بی هویتی خود را بر جنبش مردم ثبت کند.

بسیاری از مخالفین جمهوری اسلامی مقالات متعددی در مورد بی هویتی این شورا نوشته اند که آخرینش مقاله خانم مهرانگیزکار بنام" شما کیستید" است که به درستی می نویسد « آنها مردم را دست کم گرفته اند و خیال می کنند با مشتی نادان و جاهل در عرصه سیاستهای اعتراضی طرف هستند وخیال می کنند ایرانیان همه صد سالی که در راه آزادی خون داده اند چشم به راه مجهولی بوده اند از جنس بی نام و نشان شورای سبز امید که خود را بر بالهای اینترنت به آنها تحمیل می کنند.»

مهمترین کوشش و تلاش این شورا بعد از 25 بهمن چیزی بجز نگهداری جنبش مردم و محدود کردن آن در چارچوب تنگ نظام ولایت مطلقه فقیه نمی باشد. در زمانیکه ایرانیان معترض در 25 بهمن مخالفت آشکار خود را با کل نظام بیان نمودند و شعار خامنه ای باید برود شعار روز شد. این شورا برای به انحراف کشاندن مبارزات مردمی که هدف خود را تغییر رژیم قرار داده اند، برای اولین سه شنبه بعد از 25 بهمن به بهانه آزادی میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی مردم را به تظاهرات خیابانی فرا می خواند و از آنان درخواست می نماید از دادن شعارهای ساختارشکن پرهیز نمایند و فقط شعار یا حسین/ میر حسین و یا مهدی /شیخ مهدی را سر دهند. هفته بعدش هم بدین منوال ادامه دادند که البته بخش وسیعی از مردم در این تظاهرات شرکت نکردند و بدین منوال شورائی که بنا بود هر سه شنبه تظاهراتی در شهرهای مختلف ایران راه بیاندازد دست از پا درازتر مواجه با پاسخ منفی مردم شد.

در ادامه همان سیاست سازشکارانه و به منظور حفظ نظام ولایت مطلقه فقیه روز 22 خرداد بمناسبت انتخابات متقلبانه دو سال قبل (1388) با فراخوانی مردم را به تظاهرات سکوت دعوت کرده بود که این دعوت هم با پاسخ مثبت و همگانی مردم مواجه نشد.

چرا این فراخوانها فراگیر و همگانی نمی شوند و با پاسخ منفی مردم مواجه می گردند ؟.

هر چند که ایرانیانی که در قید حیاتند جنبش مشروطه را خود تجربه نکرده اند ولی بسیار در مورد رهبران و بزرگان این جنبش خوانده اند و شنیده اند. افرادی که خود دست اندرکار ملی کردن صنعت نفت توسط زنده یاد محمد مصدق بوده اند در قید حیاتند و مشاهدات خود را برای دیگران نقل کرده اند یا نوشته اند. بسیارند از جمله نگارنده که در انقلاب 1357 مستقیماً شرکت داشته اند و رهبران این انقلاب را از دور و نزدیک می شناخته اند. پس رهبران هر سه انقلاب همگی معرف حضور مردم بوده اند.

حال سئوال اینجاست، در کدام انقلاب و جنبش مردمی یک عده مجهول الهویه از مردم خواسته اند بروند در خیابانها تظاهرات کنند، دستگیر شوند به زندان بیفتند و حتی کشته شوند تا ما غایبانی بی هویت به قدرت برسیم. این چیزی جز یک طنز گریه آور نیست که عده ای به خود اجازه دهند از یک ملت تاریخی که در عرض 100 سال گذشته چندین جنبش و سه انقلاب را از سر گذرانده اند چنان در خواستی نمایند و بعد هم به ریش مردم بخندند.

در انقلاب 57 رهبران سیاسی جامعه و شخص خمینی حی و حاضر بود و در پاریس صد ها قول داد و خود را طرفدار حاکمیت جمهور مردم جلوه داد این بلا را بسر ما ایرانیان آورد که هنوز و تا همین لحظه مردم ایران تاوان ابهامات و ناروشنائی آنرا پس می دهند که خود ناآگاهانه و یا سهواً بدنبال شفاف کردن آنها نبوده اند و به روز سیاه نشسته اند. حالا معلوم نیست به چه دلیل مردمی که سابقه و تجربه خمینی و یارانش را دارند و 32 سال شاهد جنایت و نکبت اسلام سیاسی شان بوده اند باید به مشتی آدم غایب و مجهول الهویه بنام شورای همبستگی راه سبز امید، اعتماد کنند به صرف اینکه مدعی اند نماینده موسوی می باشند. اصلاً تجربه و توانائی سیاسی افراد تشکیل دهنده این شورا چیست؟ و چقدر می توان به خرد و عقل آنها اعتماد و اطمینان داشت؟ پیشینه آنان کدام است و عضو کدام دستگاه امنیتی و غیر امنیتی جمهوری اسلامی بوده اند؟ تا مردم خود را به آنان و فراخوانهایشان بسپارند و به خیابانها بیایند. اصلاً از کجا معلوم است که در بین این شورای بی هویت افراد با هویتی مثل مدحی فرستاده جمهوری اسلامی برای محدود کردن مبارزات مردم در قلمرو رژیم نباشد؟. هویت خود را آشکار سازید و به بی اعتمادی در درون جنبش دامن نزنید و آب به آسیاب مافیای حاکم به رهبری سید علی خامنه ای نریزید. سی سال است با اسلام سیاسی تان و جمهوری اسلامی تان و بیست سال است با اصلاح طلبی پوچ تان عوام فریبی کرده اید و می کنید. دیگر کافی نیست؟ قدری هم جسارت و شجاعت به خرج دهید و با این مردم نکبت زده و اسیر و درمانده در چنگال استبداد دینی که خود پایه گذار آن بوده اید صادق باشید.

گردانندگان جمهوری اسلامی بخوبی می دانند وقتی محدوده جنبش رژیم میشود خواست های رهبران جنبش خواستهائی می شوند که در محدوده این رژیم مجاز باشند. بنابراین آنان هستند که هم حدود جنبش و هم خواست های آنرا معین می کنند. بر این مبنا مدعیان رهبری جنبش از آغاز با قبول قانون اساسی جمهوری اسلامی و قبول اصل ولایت فقیه به سران نظام ضد بشری ولایت مطلقه فقیه گفته اند پا را از دایره آنان فراتر نخواهند گذاشت. پس حاکمان با دانستن چنین اصلی است که موفق میشوند به شدیدترین وجهی جنبش را سرکوب کنند چون می دانند به محض اینکه مردم بویژه جوانان تصمیم بگیرند ساختارشکنی کنند افرادی در صف جنبش هستند که آنان را مهار می کنند و مانع ساختار شکنی آنان میشوند و همچون ترمزی مانع پیشروی جنبش تا سرنگونی رژیم می گردند. پس سران رژیم سیاست سرکوبگرانه خود را طوری تنظیم می کنند که مردم نتوانند جنبش خود را از قلمرو رژیم دور سازند.

وقتی مردمی که هدف خود را تغییر رژیم برای رسیدن به حقو قشان و آزادی و دمکراسی قرار داده اند مشاهده می کنند که اصلاح طلبان و از آنجمله شورای همبستگی راه.... آنان را به تظاهرات سکوت و غیر سکوت دعوت می کنند که هدفی بجز حفظ رژیم و جابجائی مهره ها ندارند به جنبش همگانی در نمی آیند. یک ملت زمانی به جنبش همگانی رو می آورد که مشاهده کند که آن جنبش به نیازها و مطالباتش و حقوقش پاسخگو است وگرنه خانه نشینی را بر جنبشی بی هدف و بی برنامه ترجیح می دهند. زیرا مردم به این بلوغ عقلی رسیده اند که از خود سئوال کنند مبارزه برای چه ؟ و می خواهیم به کجا برسیم؟ و در این لحظه است که مردم پی می برند عده ای می خواهند از آنان استفاده ابزاری نمایند تا سهم خود را در قدرت بیآبند نه اینکه مردم به استقلال و آزادی و حقوق ذاتی خود برسند. پایبندی شما به قانون اساسی و رژیم جمهوری اسلامی و ارزشهای آن نشانگر آنست که دعوایتان با مافیای خامنه ای بر سر قدرت است و سخنانتان راجع به آزادی و جامعه مدنی و.... هدفی جز عوامفریبی ندارند.

کفایت می کند برنامه نوبت شمای بی بی سی آقای امیرارجمند را تماشا کنید تا صحت گفتار فوق ثابت شود و هویدا گردد که هدف اصلاح طلبان جمهوری اسلامی خواهی مثل شورای همبستگی راه سبز امید فقط و فقط تغییر رفتار رهبر جمهوری اسلامی جهت جا بجائی مهره ها در رژیم است و دعوای آنان با احمدی نژاد و خامنه ای بر سر قدرت و سهم بری از قدرت می باشد. آقای امیر ارجمند در برنامه نوبت شما در برابر سئوال بیندگان پاسخ روشنی نمی دهد و زیرکانه از پاسخ مشخص طفره می رود. خمینی درنده خو و عامل اصلی استقرار استبداد دینی جمهوری اسلامی را می پرستد، بیننده ای که از او می پرسد شما اصل ولایت فقیه را قبول دارید پاسخ منفی نمی دهد و تلویحاً موافقت خود را با اصل ولایت فقیه بیان می سازد زیرا پای بندی خود را نسبت به قانون اساسی جمهوری اسلامی که برحاکمیت ولی مطلقه فقیه استوار است و عامل سرکوب حقوق ملت ایران است آشکارا بیان می کند. هیچ اعتراضی به گفتار آقای خاتمی در باره مصالحه کردن با خامنه ای ندارد.

بنابراین باید از این آقایان و خانمها پرسید به پشتوانه چه چیزی باید مردم به فرمان شما تن در دهند و اساساً اختلاف افرادی چون امیر ارجمند با احمدی نژاد بر سر چیست؟

اگر بنا باشد در محدوده همین نظام بمانیم که فقط زید برود تا امر بیاید هیچکس دست به مبارزه نخواهد زد و همین تعداد قلیلی هم که در میدان ولی عصر جمع شده اند به زودی خانه نشین خواهند شد. از آنجائیکه مردم می دانند عرصه جنبش آنان در محدوده نظام است، نه از خود آمادگی رودرروئی با عوامل رژیم را نشان میدهند و نه از خود گذشتگی به خرج می دهند چون میدانند در قلمرو رژیم قادر نخواهند بود به حقوق، آزادی و حاکمیت خود که همانا دمکراسی است برسند.

مشکل اصلی در آن نهفته است که آقایان و خانمهای اصلاح طلب از جمله شورای مجهول الهویه راه سبز امید چون به آزادی و دمکراسی اعتقادی ندارند نمی توانند صادقانه به مردم بگویند که بین اصل ولایت فقیه و آزادی و حاکمیت مردم نمی شود پلی زد زیرا هر دو نافی یکدیگرند. تجربه عملی اسلام سیاسی در ایران و جهان و سی سال تجربه عینی نظام ولایت فقیه به ما نشان داده است که حاکمیت ولایت فقیه با حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، و آزادی و استقلال آنان در دو مسیر مخالف در حرکتند و انطباق ناپذیرند چون وجود هر کدام نیز نفی کننده دیگری است.

تا زمانی که با مردم حقیقت را نگوئیم، تا زمانیکه هدف را که باید حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش باشد شفاف و روشن برای مردم بیان نسازیم تا زمانی که به آنان نگوئیم بعنوان انسانهای مستقل و آزاد انتخاب سرنوشت خودتان در دست خودتان است، هیچ ملتی و هیچ کس به جنبش رو نخواهد آورد. پاسخ منفی مردم به فراخوانها را باید در همین امر جستجو کرد. اصلاح طلبان و شورای همبستگی راه سبز امید می خواهند از مردم استفاده ابزاری کنند تا در رفتار رهبری به نفع خود تغییری بوجود آورند وبه قدرت برسند. بهتر است به آنها گفت اکثر مردم شما را رها ساخته اند و شماهم مردم را رها سازید بگذارید خود تصمیم بگیرند و راهشان را انتخاب کنند شر نرسانید بروید تضادتان را با قدرت حاکم و ولی فقیه تان سید علی خامنه ای حل کنید.

Fa_rastgou@yahoo.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد