logo





آیا می توان مخالفان خود را دوست داشت؟

جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۰ ژوين ۲۰۱۱

بیژن باران

bijan-baran.jpg
اگر می خواهی با دشمنت صلح کنی، تو باید با دشمنت کار کنی. سپس او شریک تو خواهد شد. نلسون مندلا - متولد 1918 ، 27 سال زندان، دارنده جایزه نوبل 1993 صلح، پرزیدنت آفریقای جنوبی 1994-1999.

باید که دوست بداریم یاران
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد. – خسرو گلسرخی 1322-1352.

عام. در جامعه گذاری- طبقات، اقشار، افراد در یک بازه زمانی از جایگاه اجتماعی خود ریزش کرده؛ به مخالفان قبلی خود می پیوندند؛ خط سیاسی عوض می کنند. در این ترافیک 2سویه تفکر و رفتار، برخی دولتمردان از حاکمیت جداشده؛ یا از اپوزیسیون به حاکمیت می پیوندند. این تغییر در دمکراسی سابقه دار طبیعی است.

فرد در حاکمیت. وقتی افرادی از حاکمیت میبُرند؛ شرایط پذیریش این افراد در اپوزیسیون کدامند؟ برای پذیرش آنها، تا چه اندازه در گذشته اشان باید کنجکاو بود؟ آیا آنها در حاکمیت گذشته یا فعلی چه مقام و منزلتی داشته اند؟ آیا در قتل و غارت در یکی از دو رژیم دست داشته اند؟

فرد منقد. کسی که از حاکمیت می برد؛ از آزمایش در قدرت بودن فارغ شده؛ با کسی که در حاکمیت نبوده و انتقاد می کند فرق دارد. چگونه می توان به ایقان در مورد پیشینه افراد، بدون دسترسی به اسناد دولتی، رسید؟ کسی که این پرسش را دارد پیشینه خود او چیست؟ آیا او کاره ای بوده؛ مبارزه ای کرده، زندان رفته؟ آیا صرف ادعای منقد، بدون عمل مبارزاتی و احیانا یافتن تضاد بین حرف کنونی و عمل گذشته کسی که از حاکمیت بریده- دلیل صحت گفتار منقد می شود؟ این یک مغالطه است. چه تضمینی برای درستکاری این پرسنده در مقام قدرت آتی وجود دارد؟ زیرا در دو حاکمیت قبلی و فعلی، در حاشیه بودن انفعالی و مبارزه نکردن، ملاک درستی برای عمل فرد نیست. در موضع قدرت است که بیقانونی فرد قادر، بروز کرده، قابل محک زدن می شود.

انتقاد ازخود. آیا سابقه سیاسی در حاکمیت منقد با نقد گذشته خود صادقانه است؟ اصولا انتقاد از گذشته خود چه معنی میدهد؟ آیا مثلا بمعنی از پولهای دزدی خود یا پدر صرفنظر کردن است؟ کمک مالی به خانواده زندانیان سیاسی است؟ یا فقط حرف زدن و مصاحبه های رسانه ای کردن است؟ آیا در دو نظام گذشته و فعلی، او مورد ستم واقع شده؟ آیا او در خارج از کشور منزه بودن خود را حفظ کرده؛ یا هنوز با پولشوییهای غیرقانونی خود و تماس با مراکز اطلاعاتی اجنبی، در حرف مخالف رژیم است؟ بیرون از گود بمعنی خارج از حاکمیت و گاهی زندگی در خارج است.

دلیل. کسیکه در یکی از دو رژیم در قتل و غارت دست داشته؛ چرا اکنون منزه شده؟ بیداری وجدان بوده؛ طرد از حاکمیت بوده؛ مبارزه و زندان بوده؟

آمرزش. پیشینه فرد تا چند سال قبل باید بررسی شود؟ چه کسی این را بررسی می کند؟ اگر در قتل و غارت شرکت داشته؛ چگونه می تواند با انتقاد از خود و گذشته خود طلب مغفرت کرده؛ از چه کسی باید عذر بخواهد؟ آیا تنها گفتار کافیست یا پندار و کردار او باید محک زده شوند؟ اعتقادات فرد به ماورای طبیعت/ تقاص اخروی، آینده مردم، سیاست در جامعه چگونه باید باشند؟

پرسنده. آیا فرد باید هرسال طلب مغفرت را تکرار کند تا نوآمدگان به اپوزیسیون، همه آنرا ببینند؟ هر کس خواست محتوای آنرا بخواند. صداقت و شفافیت او را چگونه می توان محک زد؟ چه کسی صداقت او را تضمین می کند؟ آیا در آرشیوی سند مغفرت باید نگهداری شود تا در دسترس دیگران قرار گیرد؟ آیا طلب مغفرت آیینی ایرانی، اسلامی، خاورمیانه ای است یا جهانی، غربی، تاریخی؟

مفاد انتقاد. آیا متن انتقاد از خود را کسی/ گروهی نوشته است؟ مفاد این متن چه نکاتی را دربر دارد؟ مثلا مک نامارا 1916-2009 وزیر دفاع آمریکای دهه 60م در کتاب عطف بماسبق/ خاطرات، 20 سال بعد از شکست آمریکا در ویتنام، می نویسد جنگ ویتنام " خطابود، خطایی وحشتناک." یعنی قتل 4.5 میلیون بومی و 57 هزار سرباز مهاجم یک "خطا" توسط حاکمیت آمریکا قلمداد می شود. همین؛ مرگ میلیونها انسان، ویرانی ساختارهای مدنی، تخریب محیط زیستی. خب، آیا این نیم-جمله را می توان انتقاد از خود یا حاکمیت دانست؟ تازه اگر آنرا انتقاد از خود ندانسته، چه بدیل دیگری وجود دارد؟

محکمه. افشای اتهام، بررسی اسناد، عرضه شاهدان، طبقه بندی جرم را- چه ارگانی، مثلا بین المللی، ملی یا ان جی او- راه می اندازد؟ آیا در دادگاه عذر خواهی متهم برای عفو در عقوبت، ابطال بزه، بخشودگی کافیست؟ تا ثابت کردن جرم در دادگاه، اپوزیسیون چگونه می تواند حکمی دال بر بیگناهی او بدهد؟ اصولا در زندان، حقوق مدنی فرد خاطی محدود می شود. ولی پس از اجرای حکم تعزیری، فرد دارای حقوق مدنی است. چه بسا در سیاست هم، مثلا رای دادن، شرکت می کند. بقول مندلا، در جهان سوم، رهبر از زندان به حاکمیت وارد می شود.

اپوزیسیون. در جنبش سیاسی فعلی– آیا می توان مخالفان خود را تحمل کرد؟ به آنها احترام گذاشت؟ با آنها کار حرفه ای یا سیاسی کرد؟ در گرفتاریهای آنها کمک رسانی کرد؟ آیا می توان با اعضای حاکمیت، کارکنان دولتی، هنرمندان رسانه های دولتی، علمای اعظام، آخوندهای حوزوی، استادان دانشگاهها، نیروهای نظامی- امنیتی، دلالان تجاری و بانکی، ارباب رسانه ها، وکلای مجلس، قضات شیعی، اعضای شوراهای 3-گانه هرم قدرت سیاسی، امیران سپاهی، وزیران و سفیران دولت حاکم مراوده مدنی داشت؟ مثلا افرادی که در لیست تحریم دول غربی قرار دارند حقوق شهروندی هم دارایند. اگر همه در یک نظام سرمایه داری با همین چشم انداز آتی فعالیت دارند- چیست که موجب عدم رعایت رسوم مدنی می شود؟ البته مسئولیت جنایت و دزدی در نظام بورژوایی تا پایان حیات مجرم، او را تحت تعقیب وجدانی، اجتماعی، قضایی قرار خواهد داد.

در مقطع انقلاب 57، نظرات گوناگونی در باره رژیم جمهوری آتی در میان روشنفکران وجود داشت: سوسیالیستی، دمکراتیک، دمکرایتک خلق/ توده ای، اسلامی. از اینرو جناحهای مخالف اپوزیسیون لزومی بر دوستی بیرون از جبهه ضد دیکتاتوری با هم نمی دیدند؛ زیرا هر یک، نوع حکومت آتی متفاوتی را تصور می کردند.

برای پاسخ به پرسشهای بالا باید سه مقوله را واشکافی کرد. 1- خود پرسنده، همکاران آشکار و پنهان او چه کسان حقیقی یا حقوقی اند؟ گذشته، فعالیت فعلی، برنامه آینده آنها چیست؟ داوری نتیجه شناخت اکتسابی و شخصیت ذاتی فرد است. 2- همین پرسشها برای طرف مقابل، یعنی متهم، نیز مطرح اند. 3- هدف از مشارکت و تعامل را باید روشن کرد. کسی که داوری می کند باید تخصص دانشی، سابقه سیاسی، عدم سوء پیشینه، زندگی مالی شفاف، ورقه صحت روحی در ملاء عام داشته باشد.

هر 2 رژیم قبلی و فعلی مخالفان خود را متقاعد به عافیتجویی، ترک وجدان اجتماعی، بفکر خود بودن وا داشته و وا می دارد؛ در غیر این صورت آنهارا شکنجه، زندان، اعدام میکرد و می کند. کادرهای بفهم مهم امنیتی در رژیم گذشته از اپوزیسیون، بویژه چپ، یارگیری می شدند. زیرا علوم سیاسی دانشگاههای ایران پس از کودتای 28 مرداد فرمالیته و عقیم بودند. در رژیم فعلی توبه و ترک اعتقادات قبلی هم به روند حصر زندانی افزوده شده اند. در دادگاه بورژوایی مدرن استغفار و توبه ربطی به دادگاه ندارد. چه بسا مجرمانی که در زندان بسوی نظرات مخالف قبلی خود در غور فردی رسیده؛ به انسانی دیگر استحاله می کنند. یک نمونه ملکم ایکس، یکی از رهبران آزاده سیاهان دهه 60م، بود. اقلیتی برسر موضع خود می ایستند. مردم و تاریخ به گفتار مصلح اجتماعی کمتر از شجاعت و کردار او اهمیت می دهند. گفتار تابع بسیاری شرایط موضعی و محلی است؛ تا مرحله عوامفریبی و زبانبازی می رسد؛ولی کردار و شجاعت جهانی و ماناست. این دو ناشی از شخصیت فرد اند؛ نه زبانبازی که شاید از روی عوامفریبی و منافع فردی باشد.

6/10/2011 12:57

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد