همچون همه ایرانیان از این جنایت ضد بشری جمهوری اسلام و قتل این انسان شریف بسیار بسیار اندوهگینم، من نیز مانند همه از ژرفای جان تسلیت می گویم، اما آیا باید تسلیت گفت یا نه !
- جنایت در پی جنایات! علیه بشریت! بطور شبانه روزی، کین توزانه، در نفرت از ایرانیان.
ـ هنگام آن است که همچون زمان کاوه، همه علیه این ضحاک خون آشام، سید علی خامنه ای، بپا خیزیم، طومار این دشمنان ایران و ایرانی را در هم بپیچیم
او کشته شده است! او زن بوده است! او انسان بسیار شریفی بوده است ، او فقط می خواسته احساسات بسیار خصوصی و انسانی خود را باپدر بزرگوارش در آخرین وداع ابراز دارد احساست دختری در مرگ پدرش، او فقط می خواسته جنازه پدرش را تشییع کند، هر چه هم جباران شرط و شروط کرده بودند، پذیرفته بودند(متاسفانه): مراسم نگیرید! در شهر نیایید! در بیرون شهر (لواسان) بمانید! حرف نزنید! شعاری ندهید! هیچکس را هم نگذارید لب بگشاید! سکوت کامل کنید! فقط ساعت ۶ صبح عزاداری کنید! و ...؛ !! بازهم به جنازه پدرش حمله کردند آنرا دزدیدند، دختر را با ضربات بر زمین انداختند چنان شنیعانه بر پهلو وانش کوفتند تا جانش بگرفتند.
آری این و بسیار بیش از این که برای بیانش واژگان نداریم ولی همه به گوش جان میشنویم و به چشم جان می بینیم. باعث چنین بر انگیختگی مردم ما در مقیاس ملی شده است
همه میدانند که این جنایات همه به دستور سید علی خامنه ای است. او سالهاست که این چنین فرزندان این ملت رامی کشد. بویزه از خرداد ۸۸ به این سو. ملای آدم خواری را قاضی القضات اسلام کرده است تا اگر در افسانه ها ضحاک روزی ۲ ایرانی را قربانی خویش میکرد، بنا به آمار، آنها روزی ۳ ایرانی اعدام می کنند، در کوی و برزن چوبه های های دار
می کارند، عفو بین الملل میگوید تعداد اعدام های مخفی بیش از اعدامهای علنی است.
قدرتی نا محدود در اختیار او (خامنه ای) است. همه تاریخدانان یکی از دلایل آدم کشی های وسیع توسط فرمانوایان جنایتکار را ناشی از ترس آنان می دانند. یکی از علتهای اساسی ترس، جهل و نا آگاهی است، ملاها، بیسواد و جاهل اند، اما بدتراینکه ، آنها بیسوادانی هستند که خود را "بحر العلوم"، "علامه" و ...؛ می دانند؛ از این رو در هر جامعه ای، بیش از هر کسی، مدعی هستند. بدین سبب اصولا جاه طلب و خود خواه اند، پس برخلاف عوام، که اگر بیسواد باشند اما اقلا ادعایی ندارند. ولی به خاطر موقعیت و خصوصیت ملاها، جوامع در خطر آن هستند که اینها، یعنی بیسوادترین و بی فرهنگترین کسان، مصدر اموری شوند.
کسانی که از نزدیک سید علی خامنه ای را میشناسند، می دانند که ترسو و جبون بودن همراه با جاه طلبی مفرط از بارزترین خصوصیات اوست. ایران کشور ثروتمند و مهمی است، این همه در دست طبقه حاکمه متمرکز شده است. از همان آغاز کسب قدرت توسط خمینی، توطئة افراد حکومتی علیه یکدیگر شروع شد، مرکز اصلی این توطئه بیت خود خمینی بود(۱). بعد از خمینی، "رهبری" را به خامنه ای دادند. آنزمان نه جهموری اسلامی چون امروز ارگانهای سرکوب خود را سازمان داده بود(پس هنوز خود را کاملا مستقر نمی دید). نه حجت الاسلام خامنه ای خود را چنان "مستقر" می دید. پس خامنه ای چه به دلیل آغشتگی خود به توطئه های "سرکردگان" در دوره خمینی، چه بنا به خصوصیات فردی خود، دو چالش عمده پیش رو داشت: ترس! و جاه طلبی!. جاه طلبی او برای تثبیت تمام کمال خود به عنوان حاکم مطلق بلامنازع(ولایت مطلقه)، او که می دانست به هیچوجه موقعیت اجتماعی خمینی، و همچنین سلطه بلامنازع او به اطرفیان خود، را ندارد. برای تثبیت موقعیت خود ، به فاسد کردن بیشتر اطرافیان و وابسته کردن آنها به خود پرداخت. واما ترس! ، او نه فقط از توطئه های درون بیوت فاسدِ، گنده ملایان، در هراس بود و هست (و واقعی هم است). بلکه، چون زمان شاه را بخوبی لمس کرده و مانند اکثر ملایان مردم را نیز "می شناخت"، ترس از مردم! وحشت اصلی او بود و هست ، آری از روزی که خامنه ای بر تخت "ولایت مطلقه" تکیه زد، مشغولیت اصلی ذهن او، که دیگر جنبه روانی و مالیخولیایی پیدا کرده است، ترس از "مردم" و "قیام مردم" بوده و است. این ترس در آغاز جنبه ذهنی داشت اما کم کم و طبیعتا با بروز خارجی نفرت مردم از رژیم جنبه واقعی به خود گرفت. و دیگر از قیام ۲۲ خرداد ۸۸ به بعد می توان تصور کرد که، همِۀ شبهای او، با کابوس قیام مردم و سرنگونی "خاندان خود" ، سحر می شود. در طی این این ۲۳ سال ولایت، او در بین دیکتاتورهای فاسد تاریخ در یک مورد نمره "بالا" می گیرد و آن "هنر" ش در فاسدتر کردن حکومتیان، در چینـش فاسدترین آنها، در اطراف خود، به طرزی که چنان در زدوبند وسوء ظن نسبت به یکدیگر و دارای پرونده های فساد و جنایت و ...؛ هستند که، اگر جنب بخورند، نابود میشوند، (مگر روزی، عده قابل ملاحظه ای از آنها، باهم، بر او بتازند. عاقبت برخی از خلفا!)
آن لشگر تا مغز استخوان فاسد که در اطراف خود چیده، او را با "خدا" برابر مینهند (۲). این چنین قدرتی در دست این چنین آدمی که کابوس سرنگونی خودش و خانواده اش، او را لحظه ای رها نمی کند.منشا اصلی ترین خطر برای مردم ماست. او از هر جنبنده ای وحشت دارد. اگر باد، برگی را درهوا بجنباند، پاسدارهای ولایت! آنرا، "ژ ۳" باران می کنند. او دیکتاتور دیوانه بینظیری است، همگنان تاریخی او، از "آدمهای سازمان یافته " می ترسیدند، او از همه چیز در هراس است؛ از کتاب، سینما، ویدو، آنتنهای تلویزیون، رادیو، هر برگ کاغذ نوشته، تلفن همراه، کامپیوتر(انترنت)، مدرسه، دانشگاه، کارگر، محصل، دانشجو، معلم، استاد ، شعر، شاعر، نویسنده، کارگردان، وکیل، آوازخوان، فوتبال، فوتبالیست، پزشک (برادران اعلایی)، درویش! و ...؛ او هر بامداد با ناله "شبیخون!شبیخون!" از خواب می جهد و تا شام آنرا جیغ می زند.
آهای مردم! آیا از زنده یاد سحابی و همفکران او وفا دارتر به "نظام" پیدا میشود؟(۳) جز اینها، همه دیگر "وفا داران نظام" از روی جیره خواریشان "وفادارند".
در تظاهراتهای 88 چقدر، این مرد بزرگوار (که اینجانب، واقعا به او احترام می گذارم)؛ نگران سرنگونی رژیم بود
(متاسفانه مخالف سرنگونی جمهوری اسلامی بود )، خانواده اش و گروه سیاسی اش چقدر در برپایی و تقویت جمهوری اسلامی کار کرده بودند!
- جنازه او در خارج از شهر تهران در ساعت ۶ بامداد، در میان عده معدود مرد و زن سالخوده که از خود سحابی "آرامش خواه"تر هستند. چه خطری می توانست داشته باشد، که مورد هجوم سپاه خامنه ای قرار می گیرد. وحشت از جنازه او تا به کجاست که برای "بازداشت" آن!! حتی دخترش، زنی ۵۵ ساله را، باید کشت ؟!!. آری این ماهیت جمهوری اسلامی است.
اینطور مردم ما را می کشند، ، بیش از دو سال است که اینهمه ایرانیان بیگناه را اعدام می کنند . و امروز دیگر کسی شکی ندارد که همه بفرمان خامنه ای است . آنگاه صدر اصلاح طلبان، خاتمی، خامنه ای را در این دو سال "مظلوم" می نامد!!.
در دیماه ۸۸ ،دانشجویان مشهد را کشتار کردند، در بهمن، ۲۱ نفر را تنها در دو روز اعدام کردند، پنج زندانی سیاسی را در اوین اعدام کردند(۱۳۸۹)، در بهار و تابستان این سال در مشهد اعدامهای مخفی بیداد میکرد(و تا کنون نیز)، خامنه ای یکی از معروفترین جلادان قتل عام ۶۷، آخوند اژه ای را به دادستانی کل گمارد، اودر سال ۸۹ ، ۵۰۰ نفر را در در زندان وکیل آباد مشهد مخفیانه قتل عام کرد (گویا بیشترشان زندانی عادی ، و اعدامها هنوز ادامه دارد) (۴). اصلاح طلبان پیرو خاتمی هیچ نگفتند، آنها در تمام این مدت خواهان "آزادی زندانیان" شدند، آنها موذیانه حرف می زنند، آنها می دانند که زندانیان عضو "احزابِ" مبعلق به آنان را، شکنجه نمی کنند، مرتب مرخصی می دهند، و حکم اعدام تهدیدشان نمی کند(خوشبختانه)، از این روی آنها تنها از "آزادی زندانیان" ،صحبت می کنند،و نه از توقف اعدامها! خاتمی و پیروانش در این دو سال یک کلمه یکبار نگفته و نمی گویند "بس است جنایات! بس است اعدام! متوقف کنید اعدامها را .." خاتمی و اصلاح طلبان پیرو او مساله اصلی شان حفظ این حکومت است، آنها "میدانند"! که این حکومت برای "ماندن" باید اعدام کند!، معلم جوان آزاده ای(فرزاد) را از روی کینه اعدام می کنند؛ خاتمی و اصلاح طلبان پیرو او مطلقا سکوت می نمایند ( چه "وجدان" هایی!!؟ ). آنگاه خاتمی از مردم می خواهد "خامنه ای" را ببخشید!!. با خانم وکیل فرهیخته ای، نسرین ستوده ، آنچنان می کنند، او را با آن تن نحیف در برابر چشمان فرزندان خردسالش در تمام مدت دادگاه دستبند می زنند. آیا این جز نشانه جبن و وحشت است؟ که ملایان و بیشتر از همه شان، خامنه ای از ملت ایران دارند ؟ . یک طرف مردم بی دفاع ما صرفا به خاطرمشایعت جنازه پدر، پدرِ وفادار به جمهوری اسلامی،( آنهم در حاشیه منزل و نه در وسط شهر)، توسط سپاه خامنه ای کشته میشوند؛ طرف دیگر رئیس اصلاح طلبان به مردم می گوید "خامنه ای را ببخشید! یک طرف، قدرت پاسدار و بسیجی و لباس شخصی، آدم کشان حرفه ای، و در راسشان سفاکی با قدرت"قانونی" مطلقه، که شب و روز در فکر تجهیز سپاه خو علیه ایرانیان است که همه پول این مملکت را به خارجه میدهد تا برای سپاه جرار خود کلاه خود و سپر، دستگاه پخش
گاز های سمی، زرهپوش برای له کردن مردم، انبوهی موتور برای یورش مغول وار پاسدارها به مردم بیدفاع و ... فراهم کند. جانبی دیگر مردمی شریف، ایرانی، که جز هوش و استعداد ودانش خود در برابر این ایران ستیزان چیزی ندارند . و سالهاست در این راه مبارزه می کنند، و در این دو سه سال گذشته جنبشی با شعار "آزادی، استقلال، جمهوری ایران" بره انداخته اند، که بدرستی ابتدا خاورمیانه را بر انگیخت، تا جمهوری اسلامی را بخوبی از درون و بیرون محاصره کند، و آنگاه بزیبایی تمام، آنرا "درهم فرو بریزد"، قرار دارد. در این میان خاتمی و پیروانش می کوشند با فریب مردم را عقب برانند و دستآوردهای آنان را از آنان بستانند. آنها می گویند
گذشته ها گذشته "همه" سرجای خودمان بر گردیم. یعنی روز از نو روزی از نو، خاتمی و پیروانش زیر سایه ولایت مطلقه فقیه به قدرت برگردند، مردم را با "نازونوازش" به قربانگاه "خامنه ای" ببرند فعالیتهای اتمی مشکوک بکنند، که حاصلش اینهمه ضرربه ایران شد(۵)، بر پایه "حکم حکومتی"، با مردم عمل کنند، بودجه شورای نگهبان را ده برابر کنند، و دوباره با برپایی انتخابات تقلبی (۶) همچون دور نهم ریاست جمهوری "جانور دیگری، احمدی نژاد دیگری" را به حکم آقا و بیت فاسد آن بر گرده مردم سوار کنند. واین همه به خاطر "اسلام ناب محمدی"
چه نکبتی بر آسمان ایران سایه افکنده است.
سخن پایانی: نخست اینکه قتلِ هاله سحابی توسط جمهوری اسلامی، عمدی و با نقشه قبلی و توسط ماموریتی معین بوده است؛ به چند دلیل:
الف- ماهیت رژیم بنا به ۳۱ سال .
ب- استراتژی رژیم در کشتار جوانان در قیام ۸۸، همه شهدا، با شناسایی قبلی و گزینشی و توسط تیر تک تیر اندازان معین، کشته شدند.
ج- شهادت شاهدان موثق، که ضارب هاله، نحوه عمل و فرار او را دیدند.
د- شهادت دکتر معالج.
ه ـ دفن سراسیمه او، شبانه، توسط رژیم
دوم - سخنی با زنده یاد سحابی. آقای سحابی!
شما همواره در چارچوب اندیشه خود صادقانه مبارزه کردید. اینجانب خود را از همه مبارزین صادق در راه مردم ایران، حقیقتا و فروتنانه کوچکتر می دانم اما با نظر شما در مخالفت با "سرنگونی این رژیم" مخالف بوده و هستم، شما عنوان می کردید که ایران برای شما اصل است، شما عنوان می کردید که رفتن "جمهوری اسلامی" برای بقای ایران مضر است، بنده عرض کردم و عرض می کنم که در مرحله کنونی "اصلی ترین دشمن ایران"، "اصلی ترین خطر برای بقای ایران" همانا "جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی و جمهوری اسلامی " است. من جایی ندیدم که شما به صراحت "اصلی ترین خطر برای بقای ایران" در شرایط کنونی را بنمایید. ولی فرض کنیم منظور، خطر تجزیه ایران باشد. عرض اینجانب به همه "دلنگرانهای" واقعی تجزیه ایران این است: اگر شما راه جلوگیری از "تجزیه ایران" را، سرکوب و کشتار مردم مناطق ملی میدانید آنگاه شاید "حق" با شما باشد که بقای جمهوری اسلامی را بخواهید زیرا الحق که هیچ حکومتی "بهتر" از او، کردان و بلوچان و اعراب جنوب و ... را نمی تواند "کشتار" کند. وگرنه! عرض می کنم که عامل اصلی تفرقه و جدایی، عامل اصلی و مشوق اصلی بیگانگان در طمع به ایران و...؛ جمهوری اسلامی! جمهوری اسلامی! و جمهوری اسلامی! است. آقای سحابی جدا از این بحث، باید عرض کنم که مساله اصلی این است که جمهوری اسلامی ماهیتا و از روی آگاهیِ بنیانگزار و رهبران کنونی آن رژیمی ضد ایرانی است، با کمال تاسف باید عرض کنم که شما و همفکران شما این حقیقت را بخوبی میدانید. این چیزی نیست که احتیاج به کشف و شهود داشته باشد آنها خود از روز اول بارها ضدیت خو با ایرانیت را گفته و عمل کرده اند، این روزها وقتی که باند احمدی نژاد(با همه کودنی) پی برد که، ایران و عشق به ایران در دل تک تک ایرانیان از قویترین عشق هاست .(البته احمدی نژاداهداف شرورانه دارد) ، آنگاه بازهم، همه دیدند چگونه دست اندرکاران اصلی این رژیم از هر طرف به "ایران و ایرانیت" علنا تاختند، آقای سحابی اگر شما بخواهید در مورد این سخنان من احتجاج بورزید آنگاه یک پرسش از شما می کنم: آیا قبول دارید که جمهوری اسلامی می گوید که اصل برای او "اسلام" است و نه "ایران"؟ آنگاه در این صورت؛ آیا به نظر شما تنظیم سیاست (داخلی و خارجی) بر پایه "اسلام سران رژیم، از خمینی تا کنون" در تقابل و ضدیت (و اقلا در دراز مدت) با "منافع ایران" نخواهد بود؟ و نخواهد شد؟(کما اینکه در این سی سال شده و شما بطور تک تک به آن اشاره کرده اید: ادامه ۶ سال جنگ بعد ازبازپس گیری خرمشهر، به خاطر "اسلام"بود، این همه خسارت علیه ایران پیرامون فعالیتهای اتمی، ناشی از تنظیم سیاست بر پایه "منافع اسلام! ولو ایران فدا شود" بوده و است، بذل و بخشش نفت و گاز ایران به پاکستان و هند و ترکیه و سوریه ـ بنا به گفتار خود شما ـ؛ بر پایه برتر نهادن "منافع اسلام" است، تمام سیاست خارجی که توازن استراتژیک ایران و همسایگان را به طرز خطرناکی به ضررما به هم زده ومی زند و فاجعه این است که جمهوری اسلامی بدتر از هر نیروی ضد ایرانی مستقیما همسایگان را به ضرر ایران تقویت می کند، بنا به "منافع اسلام! بالاتر از ایران و بالاتر منافع ایران است" انجام شده و می شود.) سخن آخر در این مورد این که: به گمان من، اگر نگویم همه این موارد ولی بسیاری از آنها را شما در عمق وجود خود می دانید اما پذیرش آن خیلی خیلی خیلی برایتان سخت است. چطور می شود کسانی که یک عمر شعارشان دفاع از ایران و ملی گرایی و پیروی از مصدق بود، سر انجام به دست خود ضد ایرانی ترین حکومت از بعد از حمله اعراب(و چنگیز و تیمور) به ایران، را بر ایران حاکم کردند. آقای سحابی حقیقتا متاسفم از اینکه بگویم امروز جمهوری اسلامی دختر شما را با نقشه از پیش تعیین شده کشت، من واقعا اعتقاد دارم که این چنین قتلی شدنی نبود و نیست مگر بر پایه "منافع اسلام! برتر از ایران است"، البته بر کسی پوشیده نیست که "منافع اسلام" در اساس منافع "نظام" است
سوم: سخنی با کسانی که خود را ملی-مذهبی می نامند، آقایان هموطنان! بدیهی است امروز روی سخنان بالا (سخنی با زنده یاد سحابی)، با شماست. پس اینک بر پایه آنچه گفته شد آخرین جمله این مقال را عرض می کنم: اگر مساله قتل خانم هاله سحابی، به دست جمهوری اسلامی، امروز یک مسله ملی است که به همه ایرانیان مربوط شده است(بدرستی)، آنگاه، بدون تعارف ، اگر! سیاست های شما نیز، در "تشجیع" قاتلان، به انجام این جنایت ضد بشری و ضدملی، نقش داشته، پس شما هم به سهم خود مسئولید، و از امروز به بعد هم، از همه بحث و استدلال سیاسی گذشته هر ایرانی یی ، دیگر اکنون پس از سی سال، این امر را به خوبی در یافته که از قضا، جمهوری اسلامی با کسانی که خود را به او نزدیک کنند، یا با او از در "مدارا" در بیایند، بدتر و بدتر، و بی رحمانه تر رفتار می کند؛ شما بعد از این جنایت فجیع باز تسلیم شدید "تا او را شبانه دفن کنند، این کارتان بسیار بد بود و خلاف روحیه زنده یاد "ایراندخت" هاله .
علی جلال ۰۳/۰۶/۲۰۱۱ برابر با ۱۳ خرداد ۱۳۹۰
۱) نگاه کنید به خاطرات ایت الله منتظری
۲) )
http://www.aftabnews.ir/vdcf1cdymw6d0ta.igiw.html
( ۳،۵، ۶ ) مصاحبه های عزت الله سحابی از جمله مصاحبه منتشره در "جرس"تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹,
(۴) اولین بار، حجت الاسلام احمد قابل که خود در فروردین ۸۹ در این زندان، زندانی بوده خبر اعدام مخفیانه در این زندان رافشا کرد