logo





شهرام تابع‌محمدى (تابع محمدی)

گفتگو با امير خدير

به ‌مناسبت پيروزى او در انتخابات اخير كبك

يکشنبه ۱ دی ۱۳۸۷ - ۲۱ دسامبر ۲۰۰۸

amir-khadir-1.jpg
ترديد ندارم آن‌ها كه امير خدير را مى‌شناسند با من هم‌عقيده‌اند كه او از شريف‌ترين و صادق‌ترين اعضاى جامعه ايرانى كانادا است. دوستانش‏ به ‌خوبى مى‌دانند كه در فرهنگ لغات او «نه» وجود ندارد و با اين‌كه سرش‏ چنان شلوغ است كه زودتر از 10 و 11 شب نمى‌توانى در خانه پيدايش‏ كنى هر تقاضايى را با گشاده‌رويى مى‌پذيرد و هرجور شده انجامش‏ مى‌دهد. اين‌ها حتا اين را هم به‌خوبى ياد گرفته‌اند كه «اين بار آخر است» گفتن‌هاى او را هم چندان جدى نگيرند. پيروزى او در انتخابات اخير تحول مهمى در فضاى سياسى كبك بود چرا كه خبر از تولد يك تفكر نو مى‌داد كه ممكن است موفق شود تعادل جديدى به‌نفع جناح چپ در اين استان به وجود آورد. حزب همبستگى كبك كه امير خدير نمايندگى‌اش‏ را مى‌كند حزب نوپايى است كه براى پر كردن خلاء سياسى چپ در كبك به‌ وجود آمده است.
امير دومين ايرانى است كه به پارلمان‌هاى ايالتى كانادا راه پيدا مى‌كند، اما آن‌چه موفقيت او را برجسته مى‌كند اين است كه او بدون تكيه بر حمايت يك حزب بزرگ و تنها با تلاش‏ شبانه‌روزى خود و هم‌فكرانش‏ بود كه موفق شد در حوزه‌اى كه به‌طور سنتى در سى سال گذشته به حزب قدرتمند کبک، "پارتى كبكوا" راى داده‌ است به پيروزى برسد.
امير پيش‏ از انقلاب، وقتى تنها ده‌ سال داشت به كانادا آمد. پدر و مادرش‏ از فعالان كنفدراسيون دانشجويان خارج از كشور در زمان شاه بودند و همين او را از همان كودكى با سياست آشنا كرد. پدرش‏، جعفر خدير، بعد از انقلاب از آن توده ‌اى‌هاى دوآتشه‌ شد كه هنوز هم كه هنوز است پاى صحبتش‏ كه مى‌نشينى با حرارت يك جوان انقلابى بيست ساله از استالين دفاع مى‌كند. بعدتر امير هم، اگرچه هيچ‌گاه آبش‏ با حزب توده به يك جوى نرفت، به جنبش‏هاى دانشجويى پيوست و پيش‏ و پس‏ از انقلاب با ديكتاتورى در افتاد. ورود او و خانواده‌اش‏ به كبك هم‌زمان بود با تحولات اجتماعى بزرگى كه در آن جامعه در حال شكل گرفتن بود و بعدها به انقلاب آرام مشهور شد. كليسا داشت سلطه خلل‌ناپذير چند صد ساله‌اش‏ را در اجتماع و سياست كبك از دست مى‌داد، گرايش‏ جدايى‌طلبى در كبك، چه در شكل خشونت‌آميزش‏ مثل بمب‌گذارى‌هاى جبهه آزادى‌بخش‏ كبك و چه به شكل قانون‌گرايش‏ مثل تشكيل حزب پارتى كبكوا، داشت قدرت نمايى مى‌كرد. و اين‌ها هم‌زمان بودند با شكوفايى اقتصادى كبك كه متروى مونترآل و آموزش‏ و پرورش‏ رايگان و بيمه درمانى از جمله پيامدهاى آن بودند.
در دانشگاه، امير اول فيزيك خواند و فوق‌ليسانسش‏ را در اين رشته گرفت اما بعد (گويا به تشويق نيما، همسرش) تصميم گرفت پزشكى بخواند كه منجر به گرفتن تخصص‏ در زمينه بيمارى‌هاى عفونى شد و تا امروز در همين زمينه كار مى‌كند. در كنار كار روزانه‌اش‏، امير در هر زمينه اجتماعى و سياسى كه فكرش‏ را بكنيد فعاليت كرده. از همكارى با سازمان پزشكان بدون مرز و بعد با سازمان پزشكان جهان‌وطن گرفته تا همكارى موثر با انجمن زنان ايرانى مونترآل و تا سازمان‌دهى تظاهرات ضد جنگ در كبك و كمك به برگزارى نمايشگاه نقاشى و عكس‏. امير خدير بيست سالى است كه با نيما مشعوف ازدواج كرده و سه دختر دارند به نام‌هاى دريا، يلدا، و ليلى (اول برنامه‌شان اين بود كه شش‏ بچه بياورند، اما بعدتر، خدا را شكر، تصميم‌شان عوض‏ شد).
نطفه تشكيل يك حزب چپ در كبك از زمانى ريخته شد كه بوشار از حزب محافظه‌كار به پارتى كبكوا آمد و رهبرى آن را به دست گرفت و به‌دنبال آن اين حزب براى هميشه انديشه سوسيال دموكراسى را كنار گذاشت. امير خدير و فرانسواز داويد و چند نفرى ديگر از هم‌فكرانشان اول «اتحاد نيروهاى پيشرو» را بنيان گذاشتند كه بيشتر براى مخالفت با جنگ عراق و جهانى‌شدن بازار شكل گرفته بود. بعد، با پيوستن چند ارگان سياسى و اجتماعى ديگر حزب همبستگى كبك را در سال 2006 پايه‌گذارى كردند. در كنار افكار بعضا كلاسيك و بعضا نوى چپ، اين حزب به جدايى كبك از كانادا هم اعتقاد دارد كه اين موضوعى است كه بر سر آن هيچ‌گاه نتوانسته‌ام با امير كنار بيايم چرا كه معتقدم جدايى‌طلبى يك تفكر راست افراطى است كه با چپ بودن در تضادى بنيادى است. به‌خاطر همين يك دليل هم كه شده اگر در حوزه ی انتخاباتى او زندگى مى‌كردم احتمالا به او راى نمى‌دادم. در آخر گفتگوى زير مسئله جدايى‌طلبى كبك را هم به ميان كشيده‌ام كه خواهيدش‏ خواند.

اين سومين بارى است كه در انتخابات كبك شركت مى‌كنید. چه عاملى باعث شد كه اين‌بار پيروز شويد؟

ـ در اين زمينه چند عامل نقش‏ داشتند كه مهم‌ترين‌شان يكى انباشت سياسى و يكى هم طراحى يك استراتژى بهتر بود. انباشت سياسى به اين مفهوم كه طى چند سال گذشته به تدريج و به ‌طور ريشه‌اى با مردم و نهادهاى مختلف تماس‏ بگيريم و خودمان و مواضع حزب‌مان را به آن‌ها بشناسانيم و پشتيبانى آن‌ها را ذخيره كنيم تا روزى كه امروز باشد اين انباشت به حد نصاب برسد و موفق شويم به پارلمان راه پيدا كنيم. در بسيارى جوامع تغييرات سياسى به دنبال شورش‏هاى اجتماعى صورت مى‌گيرند مثل بوليوى يا اكوادور كه در آن‌ها انقلاب اجتماعى صورت گرفت. اما وقتى شورش‏ وجود ندارد و نهادهاى اجتماعى در حالت قيام قرار ندارند تنها راه حل انباشت سياسى است. در انتخابات اخير مردم بيشتر از پيش‏ با مواضع حزب ما آشنا شده بودند و نامزدهاى انتخاباتى را بهتر مى‌شناختند. تيمى كه ما براى تبليغات تشكيل داده بوديم همگى آدم‌هاى زبده‌ و با سابقه كارهاى تشكيلاتى بودند كه باعث شد نيروهاى ما به هدر نروند. ما اين‌بار حساب‌شده‌تر كار كرديم و نيروها را فقط در چند حوزه متمركز كرديم.

اما شما در 122 حوزه از 125 حوزه انتخاباتى نامزد داشتيد.

ـ درست است، اما نيروى اصلى را فقط روى بيست حوزه متمركز كرديم. در بسيارى حوزه‌ها فعاليت ما به معرفى نامزد محدود مى‌شد. بخصوص‏ حوزه ی مرسيه از اهميت بالايى برخوردار بود. اين حوزه از زمانى كه بوراسا به رهبرى حزب پارتى كبكوا رسيد، يعنى از سال 1976، از دست ليبرال‌ها خارج شد و به پارتى كبكوا راى داد. مشخصه اصلى اين حوزه اين است كه بافت جوان و روشنفكرى دارد. بيش‏ از 30درصد آدم‌ها هنرمند هستند يا به نوعى با هنر سر و كار دارند. فقر هم هست چون هنرمندان اغلب فقيرند. سطح تحصيلات هم در اين حوزه بالا است. اين‌ها همه مشخصاتى هستند كه با عملكرد حزب ما سازگارى دارند. هدف ما به‌دست آوردن 5 درصد از مجموع آراء كبك بود كه نهايتا موفق شديم 4درصد آراء را كسب كنيم، اما اين زمينه خوبى براى انتخابات بعدى است.
پلاتفرم تبليغاتى‌تان خيلى طولانى‌تر از حزب‌هاى ديگر بود: «براى بيمه درمانى همگانى، براى درآمد مناسب، براى استقلال در همبستگى، براى يك اقتصاد محلى و سبز (زيست محيطى)، و براى نيروگاه‌هاى بادى به ما بپيونديد».
ـ نكات اصلى كه ما بر آن‌ها تاكيد داريم عدالت اجتماعى و اكولوژى است. اين‌كه ما بر اكولوژى به‌ جاى محيط زيست تاكيد مى‌كنيم از اين زاويه است كه ما نسبت به احزاب سنتى فقط به حفظ محيط زيست بسنده نمى‌كنيم. مثلا حزب محافظه كار هم معتقد است كه نبايد جنگل‌ها را نابود كرد. ما اما تلاش‏ مى‌كنيم تغييرات بنيادى در شكل برخورد جامعه و محيط اكولوژيك به وجود آوريم. انسان و محيط اطرافش‏ بايد به يك تعادل برسند. بايد در بنيادهاى تمدن بشرى تغييراتى به وجود آورد كه اكولوژى تهديد نشود.
سومين ديدگاه ما برابرى است، نه تنها برابرى زن و مرد و نه تنها برابرى اقتصادى، بلكه برابرى كبك و كانادا. بسيارى نهادهاى دولتى و اجتماعى در كشورى كه مهاجرپذير به‌شمار مى‌آيد با كبك و با مهاجران با تبعيض‏ برخورد مى‌كنند. اين، هم در مورد كبك و هم در مورد كانادا صادق است. كبك چون خودش‏ اقليت است و دچار ناامنى فرهنگى است بيشتر حساسيت نشان مى‌دهد و اين ناامنى را به مهاجرانى كه با اين فرهنگ هم‌خوانى نشان نمى‌دهند، منتقل مى‌كند.

صحبت از اقليت‌هاى قومى شد، فكر مى‌كنى پيروزى شما چه نفعى براى مهاجران و اقليت‌هاى قومى دارد؟

ـ از همان اول كه اين كار را شروع كردم مهاجران جوامع مختلف از من توقع داشتند و دارند كه در پارلمان كبك صدا و زبان آن‌ها باشم. مهاجرانى مثل عرب‌ها، ايرانى‌ها، و آمريكاى لاتينى‌ها كه بيشتر با آن‌ها در تماس‏ هستم از اين دست هستند. من با كمال افتخار اين مسئوليت را مى‌پذيرم. چون بخصوص‏ مهاجران تازه‌پا مثل اين‌هايى كه مثال زدم نسبت به مهاجران قديمى‌تر مثل ايتاليايى‌ها و يهودى‌ها آسيب‌پذيرتر هستند و مانند آن‌ها كانال‌هاى سياسى و تاريخى خودشان براى دسترسى به قدرت را ندارند. با اين‌حال اين را هم مى‌خواهم اضافه كنم كه هدف من چيزى بالاتر از اين است. من مى‌خواهم به‌ طور مساوى با ديگر اعضاء اين جامعه در قدرت سياسى شريك شوم، نه فقط براى گرفتن امتياز براى اقليت‌ها بلكه براى دستيابى به برابرى و استفاده از حقوق مدنى و اقتصادى كه براى همه افراد اين جامعه در نظر گرفته شده‌اند. ما امتياز ويژه براى اقليت‌ها نمى‌خواهيم بلكه برابرى مى‌خواهيم. اقليت‌ها مى‌خواهند حقوق شناخته‌شده‌شان در قانون به رسميت شناخته شود و تبعيضى كه بر آن‌ها تحميل مى‌شود پايان پذيرد.

چند نفر مهاجر در ميان نامزدهاى حزب شما حضور داشتند؟

ـ تعدادشان قابل توجه بود. مثلا روبا غزال Ruba Ghazal كه يك زن مهندس‏ لبنانى است، مى كيو May Chiu يك زن چينى و وكيل حقوق اجتماعى است و سال‌ها با زنان مهاجر محله كوت دنژ كار مى‌كند، رابى نهود Roby Nhood يك پزشك مهاجر است كه الان به‌خاطر ندارم اهل كدام كشور است. افرادى از اين قبيل در بين نامزدهاى ما كم نبودند. مهاجران در همه سطوح حزب همبستگى كبك حضور دارند.

موضوع ديگرى كه در پلاتفرم انتخاباتى شما به چشم مى‌خورد مسئله ملى كردن نيروگاه‌هاى بادى بود. منظورتان از ملى كردن چيست؟

ـ آن‌چه ما به‌ طور سنتى از موضوع شركت‌هاى ملى درك مى‌كنيم غول‌هاى بزرگ اقتصادى هستند كه همه‌چيزشان مثل شركت‌هاى خصوصى است جز اين‌كه به ‌وسيله دولت اداره مى‌شوند و به ‌همين دليل به درد بوروكراسى هم دچارند. اين چيزى نيست كه ما مى‌خواهيم. آن‌چه ما به دنبالش‏ هستيم اين است كه از مدل كمپانى‌هاى بزرگ دست بكشيم و اداره ی اين شركت‌ها را به صورت كاميونيتى درآوريم. يعنى اين‌كه سهامداران كمپانى‌ها كاميونيتى‌ها باشند و همان‌ها اداره ی اين كمپانى‌ها را به ‌عهده بگيرند. سيستمى كه در آن مالكيت شركت‌هاى بزرگ به عموم تعلق دارد بى‌آن‌كه دولتى باشد. چنين شركت‌هايى خصوصى نيستند و سودشان به همه جامعه بازمى‌گردد و در عين حال دولتى هم نيستند و مشكلات اقتصاد دولتى را با خود ندارند.

آيا حزب شما جدايى طلب است؟

ـ ما معتقديم مردم كبك بايد در اين مورد تصميم بگيرند نه دولت مركزى كانادا. اما مردم فقط جدايى نمى‌خواهند بلكه مى‌خواهند برابر با مردم ديگر اين سرزمين باشند. مثلا اگر يك حزب مترقى مثل ان دى پى دولت فدرال را در دست بگيرد و ضديت با كبك را از بين ببرد و دست دوستى به سمت كبك و سرخپوستان دراز كند هيچ‌كس‏ نمى‌تواند در مقابل چنين پيشنهادى ايستادگى كند. اما تا زمانى كه نخبگان سياسى كانادا حقوق كبك را نفى مى‌كنند ما اصرار خواهيم كرد كه استقلال كبك را به دست آوريم.

اين خواست سياسى شما در تضاد با مسئله حمايت‌تان از مهاجران است چرا كه آن‌ها به وضوح مخالف جدايى كبك هستند.

ـ مهاجران به‌طور طبيعى و در برخورد اول مخالف جدايى كبك هستند و به‌طور تاريخى به ليبرال‌ها راى داده‌اند. ولى اين معادله با حضور حزب همبستگى كبك مى‌تواند به ‌هم بخورد، چون اين مهاجران خواهند فهميد كه دليل وجودى ما، به ‌عكس‏ پارتى كبكوا، در وهله اول استقلال كبك نيست، بلكه مسائل و مشكلات اقتصادى است و اين اقشار همان‌هايى هستند كه بيش‏ از هركس‏ ديگرى از قدرت گرفتن حزب ما استفاده خواهند برد. كسانى مثل پاريزو ممكن است تحت تاثير الكل حرف‌هاى ناروايى عليه مهاجران زده باشند، اما اين را به حساب مردم كبك نبايد گذاشت. ما انترناسيوناليست هستيم و معتقديم روزى مرزها از ميان برداشته خواهند شد. ما مى‌خواهيم در يك رابطه برابر با ساير مردم كانادا وارد يك اتحاد شويم. همان‌طور كه مثلا چاوز و لولا در ونزوئلا و برزيل در عين حال كه قدرت ملى را در دست دارند براى يك اتحاد برابر با ساير مردم آمريكاى لاتين هم تلاش‏ مى‌كنند.

اما مخالفت با جدايى‌طلبى تنها به مهاجران محدود نمى‌شود، بلكه بر اساس‏ رفراندوم‌ها و نظرخواهى‌هاى مختلف اكثريت مردم كبك با جدايى از كانادا مخالف هستند.

ـ نمى‌توان با قاطعيت گفت كه اكثريت مردم كبك با استقلال كبك مخالفند. چيزى در حد 40 تا 45 درصد مردم با اين امر موافقند و همين تعداد با آن مخالفند. اين ميان 15 تا 20 درصد هم هستند كه موضع‌شان به‌نسبت اين‌كه دولت مركزى چه سياست‌هايى را در پيش‏ بگيرد عوض‏ مى‌شود. مثلا موضع‌گيرى‌هاى اخير هارپر عليه بلاك كبكوا باعث شد كه اين نيروهاى ميانى به‌سمت استقلال طلبان متمايل شوند و حزب پارتى كبكوا كه انتظار مى‌رفت تنها 30 درصد آراء را به ‌دست آورد بيشتر از حد انتظار موفقيت به‌دست آورد.

مسئله جدايى كبك از كانادا خواست اصلى پارتى كبكوا هم هست. اين‌جا شايد بهترين موقعيت باشد كه توضيح بدهى تفاوت حزب همبستگى كبك و پارتى كبكوا در چیست؟

ـ پارتى كبكوا يك حزب ائتلافى از نيروهاى چپ و راست است كه به استقلال كبك اعتقاد دارند. علت وجودى اين حزب مبارزه براى كسب استقلال كبك از راه‌هاى قانونى است، اما ما يك حزب چپ هستيم كه مسئله اول‌مان برابرى و عدالت اجتماعى است. وزنه غالب در پارتى كبكوا هنوز در دست سوسيال دموكرات‌هاى كمرنگ است. آن‌ها با سرمايه‌دارى مشكلى ندارند و برنامه‌هاى عدالت اجتماعى مورد توجه‌شان نيست. ما اما فكر مى‌كنيم چگونه بايد سرمايه‌گذارى را پشت سر بگذاريم. اگرچه هنوز يك طرح كلى براى اين هدف در دست نيست اما مطمئنيم كه جامعه بشرى بايد از سرمايه‌دارى بيرون بيايد. سرمايه‌دارى مخرب محيط زيست و مانع اصلى عدالت اجتماعى است و محتوم به رفتن است.

بگذار گفتگوى‌مان را با بحث هميشگى من و تو در رابطه با جدايى‌طلبى به آخر برسانيم. اگرچه ما هردو از نظرات هم به‌خوبى اطلاع داريم اما اين‌جا مى‌خواهم همان صحبت‌ها را با خوانندگان اين گفتگو در ميان بگذاريم. من معتقدم جدايى طلبى در ذات خود يك تفكر راست افراطى است كه تا اتحاد شوروى هنوز قدرت داشت به دليل حمايت‌هاى آن كشور خود را زير پوشش‏ چپ پنهان كرده بود و امروزه با فروپاشى آن ابرقدرت، خودش‏ را در غيرانسانى‌ترين شكل ممكن نشان مى‌دهد. نمونه‌هايش‏ فراوان هستند كه يوگسلاوى سابق از غير انسانى‌ترين مثال‌هاى آن است و تبعيض‏ دوگانه‌اى كه در كبك نسبت به مهاجران قائل مى‌شوند از متعادل‌ترين آن. اما همه از راست افراطى تغذيه مى‌كنند كه با يك تفكر چپ در تضاد بنيادى است.

ـ جدايى‌طلبى به خودى خود نه چپ هست و نه راست. ما امروز مى‌بينيم كسانى در بوليوى تلاش‏ دارند مناطق نفت‌خيز را از دولت مركزى كه سوسياليست است، جدا كنند. در بوليوى جدايى‌طلب‌ها نهادهاى سرمايه‌دارى هستند، اما مثلا جدايى‌طلبى هائيتى يا الجزاير از فرانسه و كشورهاى آمريكاى لاتين از اسپانيا را نمى‌توان هم‌طراز جدايى‌طلب‌هاى بوليوى قرار داد.

اما همه اين مثال‌هايى كه زدى كشورهايى بوده‌اند كه به‌وسيله يك كشور خارجى اشغال شدند و براى بيرون راندن آن نيروى خارجى جنگيدند و استقلال‌شان را به‌دست آوردند. تفاوت بسيارى بين استقلال‌طلبى آن كشورها و جدايى‌طلبى كبك وجود دارد.

ـ هيچ‌كس‏ در كبك نمى‌گويد ما جدايى‌طلب هستيم. ما به دنبال استقلال كبك هستيم. يعنى اگر در كانادا يك دولت مترقى بر سر كار بيايد ما با كمال ميل وارد مذاكره مى‌شويم. استقلال‌طلبى كبك متكى به محروم‌ترين اقشار اين جامعه است و تفاوت زيادى با مثلا بوليوى دارد.

محروم‌ترين اقشار جامعه مى‌توانند فاشيست هم باشند. آلمان هيتلرى و جمهورى اسلامى مثال‌هاى بارز آن هستند. اما خوب است توضيح بدهى كه برنامه حزب شما در رابطه با جدايى كبك چيست؟

ـ ما معتقديم اين بحث را تنها يك‌بار و براى هميشه بايد در جامعه مطرح كنيم و آن را به يك نتيجه برسانيم. ما پيشنهاد مى‌كنيم يك مجلس‏ شوراى موسسان تشكيل شود كه همه مردم، مستقل از احزاب، از موافق و مخالف در آن نماينده داشته باشند. و نه‌ تنها در رابطه با استقلال كبك بلكه در باره ی همه مسائل در آن بحث كنند و به يك نتيجه نهايى برسند. مسائلى مثل زبان، منابع ملى، حقوق سرخپوستان، آموزش‏ رايگان، و غيره. اين‌ها بر اساس‏ طرح كلى كه براى آينده ی كبك در نظر مى‌گيرند تصميم خواهند گرفت كه آيا استقلال لازم است يا نه.

يك سئوال فرضى مى‌خواهم بكنم: اگر كبك به‌ عنوان يك كشور مستقل از كانادا جدا شود و بعد بخش‏هايى از آن مثل سرخپوست‌‌ها و مناطق انگليسى‌نشين مثل گتينو بخواهند از آن كشور جدا شوند و به كانادا بازگردند (سناريويى كه بسيار محتمل است)، آيا حزب شما از اين خواست آن‌ها حمايت خواهد كرد؟

ـ ما بر مبناى قوانين بين‌المللى تصميم خواهيم گرفت. بر اساس‏ اين قوانين يك شهر نمى‌تواند از يك كشور جدا شود بلكه يك مردم هستند كه مجاز به اين كار هستند. بنابراين در مورد سرخپوست‌ها بايد بگويم مسلما ما از اين حق آن‌ها حمايت خواهيم كرد، اما در مورد گتينو چنين چيزى را مجاز نمى‌شماريم. اين را هم اضافه كنم كه اقليت سرخپوست كبك به دليل همين موضع‌گيرى‌هاى ما تمايل زيادى به حزب همبستگى كبك نشان مى‌دهند.

برايت آرزوى موفقيت دارم.

shahram@shahrvand.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


فرهاد هستی
2009-03-26 13:35:15
فقط اینو بگم امیر دمت گرم. من می دونستم از سال 57 تو به بالا تر ازینا می رسی. به امید دیدار

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد