logo





سه سخنرانی یک مبارز آنارشیست

باکونین ، - آته ایسم ، سوسیالیسم ، فدرالیسم

چهار شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۵ مه ۲۰۱۱

نصرت شاد

nosrat-shad.jpg
سه سخنرانی میشائیل باکونین ؛ آنارشیست روس ، در کتاب" پرسشی انقلابی" ، با عنوانهای ، سوسیالیسم ، آته ایسم ، و فدرالیسم ، گرد آوری شده اند . در اینجا اشاره کوتاهی به آته ایسم و سوسیالیسم او میشود . باکونین در سال 1867 زمانیکه 53 ساله بود ، در کنگره صلح بین الملل ، در شهر ژنو به انجام این سه سخنرانی طویل پرداخت . وی 6 سال پیش از آن موفق شده بود از زندان و تبعید تزاری در سیبریه فرار کند و به اروپای غربی مهاجرت نماید .

باکونین خود را آته ایست و یا به نقل از فلسفه آگوست کنت ،" پوزیویتیسم" مینامید . او در حین این سخنرانی ها گفت که سوسیالیسم آخرین فرزند خلف انقلاب فرانسه در سال 1848 بود و باید بسوی نظام فدرالیستی هدایت گردد . آنارشیسم او در مقابل سوسیالیسم دولتی مطرح شد و هدف آن بنای یک بهشت اجتماعی در این جهان بود . وی میگفت که پیروزی نظامی در انقلاب معمولا به تزاریسم دولتی منتهی میگردد .

باکونین میگفت که از نخستین ساعات انقلاب 1848 فرانسه ، سوسیالیستها و جمهوریخواهان با هم اختلاف داشتند و با وجود شکست آن انقلاب ، ایده سوسیالیسم در همه جا طرفدارانی یافت چون آن دین خلق شده بود وآنارشیستها میدانستند که سوسیالیسم دولتی هیچگاه به کمونیسم ختم نخواهد شد .

در انقلاب فرانسه اعلان شد که هر کس حق و وظیفه دارد که انسان باشد و همچون انسان با او رفتار گردد و فرق بین مبارز سوسیالیست و روشنفکر بورژوا آن است که سوسیالیستها طرفدار عدالت اجتماعی هستند.

در نظر باکونین نظام سیاسی جمهوری بیان اراده جمعی خلق است . او میگفت با کمک اصل فدرالیسم در کنار اصل سوسیالیسم ، تنها تضمین صلح و آزادی و برابری در اروپا بوجود خواهد آمد . او به بابف اشاره میکند که با پایه گذاری هسته های مخفی، بنیادگذار ایدههای کمونیستی در فرانسه و بلژیک ،پیش از سال 1830 گردید.

باکونین این کوشش بابف را آغاز سوسیالیسم انقلابی در مقابل سوسیالیسم دکترینی مارکسیستی بشمار می آورد . باکونین مدعی بود که آزادی بدون سوسیالیسم ، اقتصاد امتیاز داری و بی عدالتی است ، و سوسیالیسم بدون آزادی ، بردگی و خشونت است . او میگفت که هدف از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی باید آن باشد که نیروی کار خلق را از بند سرمایه و مالکیت خصوصی آزاد گردد . باکونین با اشاره به رمان آلکساندر دوما و از زبان یکی از قهرمانانش میگوید که ارزشی بالاتر از آن نیست که انسان در راه وطن جانش را فدا کند .

باکونین در سخنرانی خود سئوال دین را با عنوان "ضدالهیات" و آته ایسم معرفی میکند و میگوید که تاکنون هیچ انقلاب سیاسی یا اجتماعی بدون جنبشی شبیه در ایده دینی و فلسفی انجام نشده است وآسمان دین یک آینه ای از هوای فشرده است که انسان تصویر خود را در آن بطور بزرگ و وارونه یعنی بصورت خدامی دید .

باکونین ادامه میدهد که تاریخ ادیان و خدایان تاریخ پیشرفت و تحول فکری روشنفکری انسان بوده که بشکل آگاهی جمعی درآمده است ، و چون دین مدعی است که خدا ، حقیقت و عدالت و زندگی ابدی است ، پس باید انسان در مقلبل آن ، دروغ و بی عدالتی و مرگ باشد . و چون خدا ارباب و آقا است ، پس انسان ، برده و رعیت و نوکر آنست . حال شبه فیلسوفان و متفکران دینی را چه خوش بیاید یا نیاید ، قبول وجود خدا ،نفی عقل بشر یا انکار عقل است ،و اگر ما مخالف برده گی هستیم باید به تبلیغات الهیات اهمیتی ندهیم ، کسیکه به عبادت خدا بپردازد باید از آزادی و شرف انسانی صرفنظر کند ، اگر

خدا وجود داشته باشد ، انسان برده است و اگر انسان ، آزاد و عادل و روشن گردد، وجود خدا کشک است .

باکونین در بخشی از سخنرانی خود پیرامون"ضدالهیات" میگوید که درسهای تاریخ بما می آموزند که مذهبی ها، روحانیون و تمام ادیان ، همیشه متحد حاکمان و زورگویان بوده اند ، و تمام دولتها و حاکمان که خود نه مذهبی و نه در قلب خویش به خدا ونه به شیطان باور داشتند ، متافیزیک و دین را تشویق میکردند . برای آنان مهم این بود که صبر و تحمل و بردگی را تشویق کنند . حاکمان و روحانیون به قتل عقل پردختند ، عقلی که عنصر مهم برابری و آزادیخواهی بود .

باکونین اشاره میکند که هر دینی روی خون و سانسور افکار قربانیانش بنا شده. اولین کلام روحانیون ، انتقام و خون ، دومین سخن شان ، نفی عقل ، و حرف آخرشان ، بردگی است . تا زمانیکه دین و روحانیان کوچکترین تسلطی روی فرهنگ و احساسات مردم دارند ، از آزادی و برابری و عدالت و انسانیت ، خبری نیست ،و تا زمانیک مردم اسیر خرافات دین باشند ، آنان آلت دست زورگویان خواهند بود .

باکونین میگفت که ما از دو طریق به اهداف خود میرسیم – از طرف علمی عقلگرا و از طرف تبلیغ سوسیالیسم . علم خردگرا علمی است که دین و شبه متافیزیک را افشا کند و طرفدار علم تجربه گرا و منتقد باشد . در نظر باکونین فلسفه عقلگرا علمی است کاملا دمکراتیک و متکی به تجربه . علم خرد گرا مقولات مورد علاقه متافیزیک یعنی- خدا ، ابدیت ،مطلق بودن ، را طرد و انکار میکند .

در نظر باکونین فلسفه عقلگرا میکوشد تا علل تاریخی و طبیعی تشکیل ، صعود و سقوط ایدههای مذهبی و متافیزیک را توضیح دهد . در فلسفه عقلگرا تنها یک واقعیت و یک جهان و یک علم وجود دارد و علوم مختلف تشکیل نظامی سیستمی میدهند .

باکونین میگوید که آگوست کنت ،متفکر فرانسوی ، نخستین طرح علمی جهان را معرفی کرد . او نظام علمی کنت را با دانش متافیزیک هگل مقایسه میکند . در نظر باکونین هر خلقی دارای یک دانش جمعی است که خالق تاریخ آن نیز میباشد .

او علم جهان انسان را آنزمان شامل علوم – انسانشناسی ، روانشناسی ، منطق ، اخلاق ، اقتصاد اجتماعی ، سیاست ، استتیک ، الهیات ، متافیزیک ، و تاریخ میدانست که همه آنها را با هم زیر عنوان علم "جامعه شناسی" بحساب می آورد . وی مینویسد که تمام تاریخ انسان ، شکوفایی تاریخی از طبیعت حیوانی تا انسان شدن ، بوده است .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد