logo





خانم آمنه بهرامی عفو کنید تا سمبل شوید

(بکوشیم تا رضایت آمنه حاصل شود)

شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۲۱ مه ۲۰۱۱

فرید انصاری دزفولی

farid-ansari-d.jpg
31/اردیبهشت/1390

خانم آمنه مطمئن هستم شرایط مشکلی را سپری می کنید که حتی نزدیک ترین فرد به شما نمی تواند، جسم و روان و احساسات لطمه خورده شما را درک کند.

شیرین خواهرتان در نامه تکاندهنده اش بدرستی می نویسد « شما از دور در حال تماشای جریانی هستید که اصلاً درک و فهمش برای تان دشوار است؛ فقط خوانده اید. ندیده اید. «جرم» را در کتاب می بینید و از تاثیر آن بر زندگی، توانایی، سرنوشت و به طور کلی آینده، درکی ندارید. سخن گفتن چه زیبا و ساده است وعمل کردن چه دشوار.»

آری سخن گفتن از آن چه بر شما رفته مشکل است ولی چون مسئله امروز شما، مسئله جامعه خشونت زای ما است و هر چند که درک شرایط شما برای دیگران نا ممکن و دشوارتر از دشوار است اما به منظور خشونت زدائی در جامعه ای که خشونت فزاینده ای بر آن حاکم است، حتی در شرایط طاقت فرسای شما، سخن گفتن ضروری به نظر می رسد.

طبیعی است کسی به مانند شما زیبائی صورت خود را از دست نداده و چشمانش با این طرز فجیع فاقد بینائی نگشته است، هیچ کس نمی تواند خودش را به جای شما بگذارد. آنچه بر شما رفته است فاجعه بزرگ انسانی است. فاجعه ای که در اثر آن جسم و جان شما زخمی عمیق و جبران ناپذیر برداشته که قلم قاصر به تصویر کشیدن آن است. شما حق دارید علیه همه کس و همه چیز عصیان کنید. و صد البته حق دارید که خواستار قصاص باشید. و بدینطریق برای تسکین زخم های جان و روانتان خواهان نابینا کردن مجید از طریق مقابله به مثل: فروپاشی اسید به چشمانش باشید تا درس عبرتی برای دیگران باشد. اما شما با عفو مجید می توانید الگوی گذشت را برای خود ثبت کنید و هر چند بسیار سخت است اما نشان دهید که پاسخ خشونت، می تواند خشونت نباشد.

خانم آمنه هموطنم می خواهم عمق فاجعه را که شما یکی از قربانیان آن هستید، با شما در میان بگذارم: بانی ضایعه ای که شما دچار آن شده اید، انسان دیگری است که در همان جامعه زندگی می کرده و همکلاسی تان بوده است و چه بسا هر روز شما را می دیده و تک تک رفتار و اعمال شما را زیر نظر داشته است چون ظاهراً عاشق شما بوده است.

حق مسلم انسانی شما بوده که عدم علاقه خود را به او اعلام دارید و به او جواب رد دهید. ولی او که دلباخته شما بوده با شنیدن جواب رد شما دنیا را برای خود پایان یافته احساس می کند. و چشم و دلش با جنون و تاریکی پر شده وبه ناگاه دست به عمل سبعانه ای زده که ضایعه جبران ناپذیری برای شما به بار آورده است . اما باور این نکته که عمل سبعانه او حاصل خشونتی است که در جامعه ما نهادینه شده است حقیقتی تلخ و سخت است.

در جامعه ای که طبق آمارهای اخذ شده 50 درصد از والدین اش معتقدند که تنبیه بدنی برای تربیت بچه مفید است، شکی نداشته باشید که در این جامعه خشونت نهادینه شده است. خشونت امری ذاتی در سرشت هیچ بنی بشری نیست بلکه موضوعی اجتماعی است و تک تک افراد جامعه در ایجاد و گسترش آن سهیم می باشند. قصد ندارم با چنین حرفهائی عمل جنایتکارانه مجید و مجید ها را توجیه کنم و یا از شدت آن بکاهم بلکه می خواهم بگویم ما در جامعه ای بی رحم و خشونت گرا زندگی می کنیم که مردمش میان اخلاق و بی اخلاقی، هرزگی و نجابت، انسانیت و سبعیت ، بد و بدتر سرگردانند و طبیعی است که در نهایت دچار بدترین ها می شوند. آری ما مواجه با یک مصیبت همگانی هستیم که تمام آحاد جامعه در ایجاد آن نقش دارند: آنانی که باور دارند چوب استاد به ز مهر پدر است، والدینی که تنبیه را برای تربیت فرزندشان واجب می شمرند، آنانی که شبانه روز دروغ می گویند و شیره بر سر خلق الله می مالند، و یا کسانی که برای دیدن شلاق خوردن انسان دیگری صف می کشند و از تماشای به دار آویخته شدن انسان دیگری لذت می برند و تا آنانی که از محنت دیگران بی غمند، همه و همه در ایجاد جوّ خشونت وحشتزا سهیم هستند.

هموطنم! با آگاهی به چنین خشونت گرائی گسترده و با آگاهی از رنج و زجر روزانه شما و خانواده اتان، و با آگاهی به اینکه چه بسا شما همانند فرزندم همواره با معلولیت زندگی کنید. من بعنوان فردی که خود دارای فرزند معلولی می باشد و بخاطر شرایط شغلی و زندگیم که در کنار معلولین و کم توانان سپری می شود و تلاش برای بهبود وضع زندگی و حقوق انسانی آنان می کنم. (1) از حضورتان می خواهم عفو را با تمام سختیش بر قصاص ترجیح دهید. نمی گویم عفو کنید تا دیگران جرئت بیابند چنین عمل غیرانسانی دهشتناکی را مرتکب شوند. نمی خواهم عفو کنید تا مجید بعنوان مجرم اجتماعی از زندان آزاد شود؛ نه نه من این را نمی خواهم و بر این باور هم نیستم. برعکس می خواهم عفو کنید تا آموزگار گذشت شوید. عفو کنید تا برای جامعه خشونت زده ما الهام بخش و الگوئی تازه شوید.

عفو کنید و نشان دهید که خون را با خون شستن خطا است و بر شدت خون می افزاید. دوستی و عشق را جایگزین دشمنی کردن، بهترین الگو و نمونه خشونت زدائی است و چه بهتر که شما این الگو باشید. به لحاظ مجید، مطمئنم که عذاب وجدان و خاطرۀ چنان عمل سبعانه ای او را تا آخرین لحظۀ حیات رها نخواهد کرد و با عذاب دائمی دست به گریبان خواهد بود.

اینجانب به شما وخواهرتان شیرین که می نویسد « اگر به جای خواهرم بودید جز قصاص نمی خواستید. کما این که او به حبس ابد راضی است؛ اما به عملی شدن آن امیدوار نیست. پس بهتر می بیند دست دراز مردسالار و مغرور مجید را با قصاص از تجاوز و آسیب مجدد به او کوتاه کند.» می گویم هیچ کس نمی تواند جای خواهر شما باشد ولی این را می دانم که بجز قصاص راه دیگری هم هست و عفو آن راه دیگراست.

آمنه عزیز!عفو کنید و بدانید که در طولانی مدت هیچ لذتی مثل عفو کردن نیست. دفاع و گرفتن حقوق خود عین انسانیت است. ولی شخصی نظیر شما و در موقعیت شما که می تواند حق خود را بگیرد اما از حق خود برای دشمن خود گذشت می کند تا به دیگران رسم زندگی را بیآموزد، او سمبل و قهرمان همیشه جاوید است. حال که شما دچار ضایعه عظیمی شده اید، می توانید با عفو کردن، قهرمان جاودانه ای باقی بمانید.

خانم آمنه شما گفته اید خرج معالجه شما دو میلیون یورو است و در صورتیکه این مبلغ برای معالجه شما مهیا شود شما حاضرید دست از قصاص بشوئید. مطمئن هستم ایرانیان نیکوکار شما را تنها نخواهند گذاشت و تلاش خواهند کرد تا دو میلیون یورو معالجه شما را برای بخشی از ضایعه ای که بر شما رفته است مهیا سازند زیرا وظیفه فرد فرد ایرانیان است که نسبت به سرنوشت شما احساس مسئولیت کنند و در کمپین حمایت از شما شرکت نمایند تا رضایت خاطر شما را برآورده سازند. لازم است که شما شماره حسابی را معین کنید تا این کمپین بتواند جامه عمل بخود بپوشاند.

(1) http://www.manoto-1.tv/Videos/norouz90p6

فرید انصاری دزفولی: فعال اجتماعی، مدافع و فعال حقوق معلولین و سالنمندان، بنیانگذار انجمن حمایت از معلولین ایرانی در بریتانیا و سر دبیر نشریه توانا. برای اطلاع بیشتر به سایت زیر رجوع کنید
www.iraniandsa.com

برای تماس
faridansari@hotmail.co.uk

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد