پرفسور وهابزاده، جامعه شناس مدرس دانشگاه ویکتوریای کانادا، کتاب اودیسه چریکی به زبان انگلیسی را در 2010 منتشر کرد؛ در سایت شهرگان هم مصاحبه ای در باره کتاب داشت. نیز 2 سخنرانی نویسنده در باره این کتاب، نوامبر 2010، در کانون کتابخوانی تورنتو و انجمن فلسفی اگورا نشر شده اند. آقای سیاوش آزاد برای معرفی کتاب، خلاصه ای از آن را در سایت عصر نو ارایه داد. این آثار گامهایی ارزنده در شناخت از فداییان دهه 50 بوده؛ با تبیین امر فداییان، خواننده را به اندیشیدن، پرسیدن، نظردادن وا میدارند. نظرات بنده در باره برخی مقولات این کتاب بمرور نشر می شوند.
کتاب اودیسه چریکی در خور مدح است؛ نباید آنرا ذم کرد؛ ولی نقد آن – اگرچه شتابزده- به 2 دلیل مورد نیاز است: اول روشن است که پرسشها و برخی نکات دیگر منقد در نوشته کنونی تاثیری در متن کتاب نخواهند داشت. ولی برای برخی خوانندگان ممکن است این نقد به اندیشیدن، ابراز نظر و تحلیل نوین بیانجامد.
دلیل دیگر حق ابراز نظر خواننده بخاطر حقیقتگویی از دید خودش است. این حقیقتگویی توهم تغییر متن کتاب را نداشته؛ مگر در چاپهای بعدی که نویسنده کتاب را به غور بیشتر کشانده؛ نظرات جدلی خوانندگان را مد نظر قرار دهد. بهرجهت هر نویسنده در محدودیت "روح زمانه" خود اثری می آفریند که نکاتی را روشن می کند؛ ولی نکات دیگری در تاریکی می مانند.
برخی تاریخنویسان برونمرزی، در آغاز کار ادبیشان، شاعر یا کنشگر سیاسی بوده؛ سپس بدلایلی به گذشته نویسی یک رجل یا سازمان سیاسی یا کشور در یک بازه زمانی می پردازند. این نوع نویسش در حقیقت اظهار نظر شخصی است نه تاریخ. زیرا دانش تاریخ تخصص، تدریس، تجربه، شرکت در کنفرانسهای علمی و نشریات ژوری دار علوم انسانی می طلبد. نتیجه این گونه کتب آثار مکاشفه ای، ذهنی، باشیوه غیرعلمی، تسبیح نقل قولها، تزریق عقاید شخصی نویسنده یا سازمان متبوعش در لابلای اوراق کتاب می باشند.
این گونه افراد گاهی یک تیتر دکتر هم جلوی نام خود می گذارند. فارغ از این که دکتر نیاز به پذیرش تزی مستقل موجود در نهادی معتبر، فارغ التحصیلی از یک دانشگاه مشخص، تدریس و پژوهش شغلی در نهادی علمی، حضور ادواری در کنفرانسهای تخصصی جهانی دارد. روشن است که برای آنها "دکتر" یک عنوان اشرافی است؛ بدون چند دهه آموزش و تدریس تخصصی، پژوهش و مشارکت در مجامع علمی برای دفاع از اظهار نظر خود که در آغاز ذهنی، اشراقی، مکاشفه ای، فردی می باشد. این نظرات فردی با معیارهای معتبر و علمی محک خورده تا هرچه بیشتر عینی تر شوند.
در غرب رسم است: پس از 30 سال اسناد دولتی که بخرج مردم تهیه شده؛ از طبقه بندی خارج شده؛ در دسترس شهروندان قرار می گیرند. ولی در جوامع گذاری خاورمیانه بخشی از دولت قیم شده؛ اسناد طبقه بندی را گزینه ای با تفسیرهای جهتدار دولتی بصورت کتابی بخرج ملت نشر می کند. گاهی هم بهنگام تلاشی دولت، کارکنان ارشد نهاد امنیتی برخی از این اسناد را آتش می زنند و پاکسازی می کنند.
تحلیل یک سازمان انقلابی نیاز به 2 شرط دارد. 1- تمام اسناد مربوطه ساواک از طبقه بندی محرمانه، سری، فوق سری به آرشیو ملاء عام ترخیص شده؛ مسقیما در دسترس محققان و تاریخنویسان قرار گیرند؛ تا بتوانند آنها را با اسناد منتشره خود سازمان و خاطرات بازماندگانش تطبیق کنند. 2- تحلیلگر هم نیاز به یک کمینه فعالیت تشکیلاتی دارد؛ تا شرایط مشخص خانه تیمی و پیگرد ساواک را تجربه کرده باشد؛ تا تحلیلگر در تجسم اوضاع روزمره یک کنشگر انقلابی، گاهی اشتباه لُپی، غلفتی/ غفلتی نکند.
آثار خود سازمان مانند مهره های تسبیح در نخ زمانند. نیز در اثر حملات ساواک کلی از اسناد درونی سازمان نابود شده اند. ولی در مرکز آرشیو زندانها یا ساواک بازجوییها و اطلاعات جنبی تل انبار شده؛ پنجره ای مرکزی به عملکرد سازمان برای پژوهشگر می گشاید. لذا تحلیل می تواند جمعبندی یک دوره از حیات سازمان را همه جانبه تر ارایه دهد تا یک اثر تاریخدار سازمان.
البته تحلیل آکادمیک رویدادنگاری صرف نبوده؛ بلکه شمای کلی تر از روند یک سازمان می باشد. تحلیل رئوس اصلی سازمان را در یک بازه زمانی برجسته می کند. در واقع تحلیل نوعی فشرده کردن پندار، گفتار، کردار یک سازمان است. کسروی در تاریخ مشروطه ایران و فخرایی در سردار جنگل، با وجود سانسور دولت وقت، نمونه های ارزنده از رویدادنگاری مشارکتی تاریخند. یعنی نویسنده خود یا ناظر حوادث بوده؛ یا دسترسی به رجل سیاسی می دارد.
روشن است که برای تحلیل نیاز به یک 4چوب نظری می باشد. این 4چوب از تعمیم قیاسی حوادث مشابه اجتماعی در جهان با برخی اصول منطق، علیت، علل، عوامل، خصایل، تقیل گرایی، خصلتنمایی/ کاراکترایزه کردن بدست می آید که در تحلیل برخی حوادث دیگر هم می تواند صدق خود را اثبات کند. معمولا این 4چوب را فیلسوفی در قبل تهیه و نشر کرده است.
لذا با این 4چوب به تحلیل اجزا و کارکرد یک سازمان می توان پرداخت؛ آنرا در یک الگو/ مدل تلخیص کرد. این نوع مدل سازی در مهندسی پروژه های بزرگ با شرکت هزاران انسان و ماشین مانند ساختن هواپیما، کارکرد سهام بورس، همکنشی نوترون در نیروگاه اتمی، و هزاران نمونه دیگر کاربرد دارند. مدلهای مهندسی همراه با 4چوب کیفی کمییات اندازه پذیر را هم در بر دارد.
تحلیل یک سازمان بیشتر بر عوامل کیفی تکیه میکند. ولی باید از تعمیم استثناء به کل پدیده حذر شود. روشن است که تحلیل آکادمیک با جمعبندی سیاسی عملکرد سازمان در یک بازه زمانی مشخص تفاوت دارد. این جمعبندی- برای تقلیل خطاهای کارکردی، تدقیق راهبرد/ استراتژی، تصحیح راهکار/ تاکتیک، گاهی رویکرد نوین مثلا از منطقه روستایی به شهری- بوسیله کادرها بکار می رود.
تحلیلهای آکادمیک برای آموزش در دانشگاهها، سلسله مراتب آموزشی، مطالعه علاقمندان در امور دیپلماتیک و سیاسی، و نیز کنجکاوی نویسنده پدید می آیند. البته نویسنده باید از تخصص و رفاه برخوردار باشد تا بتواند به کنجکاوی خود و برای مدارج آکادمیک تحقیقات خود را بانجام رساند. این نوع تحلیل برای خود سازمان ارزش چندانی ندارد؛ یعنی چون بسیار دیر است؛ روی کارکرد سازمان تاثیر نمی گذارد. شاید برای سازماندهی آینده بتوان تحلیل سازمان را مطالعه کرد.
ولی بهرجهت شرایط مبارزه در جامعه گذاری نرخ تغییر شدید داشته؛ با گذشته چندان همگن نیست. این را بطور تلویحی می توان در نوآوری لنین در آغاز سده 20م در روسیه، اندیشه مائو در نیمه سده 20م در چین، رهنمودهای هوچی مین در ویتنام، و قرائت جدیدتر کاسترو و گوارا در کوبا دید. این نوآوریها در سده 21م در آمریکای لاتین، بوِیژه برزیل بوسیله لولا و روسف تاحدودی مبارزه برای حقوق مدنی در بهار عربی در خاور میانه کنونی دید.
کنشگران ایده الوژیک بخاطر اصول اعتقادی و عاطفی در کورتکس مغز خود، میانه چندانی با تحلیل آکادمیک نداشته؛ زیرا اولا صاحب اطلاعات تخصصی نیستند؛ ثانیا اغلب نظرات و نتایج آکادمیک توهین به عصمت آنها قلمداد می شود. لذا بطور غریزی به نیت نویسنده شک کرده؛ او را با برچسبها، معمولا مزدور در خدمت یک دشمن خارجی تجریدی، قرار می دهند.
در یک محفل ایده الوژیک سیاسی، یک سازمان خودی تا سطح اسطوره تصعید کرده؛ در شبکه اعتقادی مغز کادرها مستقر شده؛ و با عصبهای ربط به شبکه حاوی عواطف لیمبیک حب و بغض متصل می شوند. لذا فحاشی نخستین واکنش این نوع خوانندگان نسبت به تحلیل بیرونی از سازمان خودی است؛ البته اگر این خوانندگان در قدرت باشند، شکنجه و اعدام نویسنده امری بدیهی است. این تصویه فیزیکی در تاریخ مستند سده 20م، کاملا طبیعی و بر"حق" برایشان جلوه می کند. این را در اعدام سقراط، حلاج، لورکا، گلسرخی، سعید در هزاران نام دیگر در سراسر گیتی می توان دید.
2011.04.25
*اودیسه، شاه اسطوره ای ایثاکا در یونان، نیز نام دیگر اولیس است. اودیسه و ایلیاد 2 اثر ادبی هومر می باشند که در قرن 8 ق.م. در یونان پدید آمدند. اولیس با اودیسه مترادف بوده؛ او در سفری 30 ساله دور از میهن، با رویدادهای خطرناکی مواجه شد. این داستان تمثیل تولد در زادگاه و حیات یک انسان در غربت است. نمونه های این نوع "سفر" را در دیگر اساطیر از جمله گیلگمش، هبوط آدم از خانه پدری، گذر هرکول از 12 خوان، سفر رستم در مواجه با 7 خوان می توان دید. در ادبیات اودیسه کنایه از سفری مخاطره آمیز و طولانی است. پس عنوان کتاب می تواند سفر مخاطره آمیز چریکی را القاء کند.
پانویس.
http://www.asre-nou.net