logo





غلط ننویسیم!

کم گوی و گزیده گوی، چون دُر

سه شنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۰ - ۱۲ آپريل ۲۰۱۱

محمد علی مهرآسا

mehrasa.jpg
با تأسف فراوان باید گفت، زبان شیرین پارسی و پارسی نویسی، هم در درون ایران و هم در بیرون کشور، به گونه‌ای چشمگیر به بیراهه می رود که معلوم نیست به چه سرانجامی خواهد رسید. تکنولوژی نو و گسترش بی حد و اندازه ی اینترنت و به تبعِ آن درست شدن سایتهای اینترنتی توسط هر کم سواد و اندک مایه ای، چنان لطمه ای به زبان و ادبیات فارسی زده است که اگر استادان دراین مورد چاره ای نیندیشند، دور از باور نیست که غلط نویسی و نا به سامانی به جائی برسد که «نه از تاک نشانی مانَد و نه از تاکنشان»

سالهای دور - پیش از انقلاب سال 1357 خورشیدی - مقاله ای خواندم از علامه «محمد قزوینی» در توصیف و تعریف استاد تاریخ نگار«عباس اقبال آشتیانی» و البته مقاله مربوط به گذشته ای نسبتاً دور یعنی زمان زنده بودن هردو استاد بود. در این مقاله ی توصیفی، علامه قزوینی در ضمن وصف تاریخ نگاری و مورخ بودن زنده یاد عباس اقبال آشتیانی، اشاره ای کامل کرده بود به نثر اقبال و درست نوشتن انشای فارسی توسط آن زنده یاد. برای اثبات نظرش مثال هائی هم در این مورد ذکر کرده بود که یکی از آنها را که در حافظه ی به پیری رسیده ام مانده است نقل می کنم. علامه قزوینی نوشته بود:

«...مثلاً من هیچگاه در آثار آقای اقبال ندیده ام که نوشته باشد فوق الذکر... زیرا فوق الذکر به آن مفهوم که به کار می رود یعنی «نوشته ی بالا»، کاملاً غلط است؛ و متأسفانه غالب نویسندگان ما مرتب این غلط را تکرار می کنند؛ و نمی دانند فوق الذکر معنایش( بالای نوشته یا بالای ذکر شده) است و به هیچ وجه معنای نوشته ی بالا را نمی دهد؛ و به جای آن باید بنویسند: مطلب ذکر شده در فوق؛ یا نوشته ی آمده در بالا...»

اگر علامه قزوینی امروز زنده بود و این فارسی نویسی های ما را می دید و می خواند، چه آه و فغانی سر می داد و چه اشکهائی برای مرگ زبان فردوسی، نظامی، سعدی و حافظ و ... از دیده می ریخت.

گویا برپا کنندگان و صاحبان این سایتها یا متوجه نیستند که کار آنان یعنی گشایش سایت و نوشتن مطلب و ارتباط نوشتاری با دیگران، به منزله ی روزنامه نگاری است و این سایتها امروز جای روزنامه و نشریات کتبی را گرفته است؛ و بدیهی است روزنامه و نوشته، آینه ی تمام نمای معلومات ناشران است و باید درآنها ادبیات خودنمائی کند. گویا حضرات براین باورند که روزنامه نگاری با کتاب نوشتن متفاوت است و نیازمند آگاهی ی کامل از زبان و فن درست نویسی نیست و می توانیم با همان معلومات اندکمان، بنویسیم. همچنان که روزنامه نگاران درون میهن نیز از این گونه بیسوادی‌ها بی بهره نیستند و بسیارشان غلط و نادرست می نویسند.

یکی از بیراهه رفتنهای این سایت نویسان در این است که این حضرات با همان لحنی که در کوچه و بازار با عام و خاص گفتگو می کنند، می نویسند و همان لغات شکسته و عوامانه؛ و همان جملات ناقص و عامیانه را به کار می گیرند. این عزیزان متوجه نیستند که زبان محاوره با زبان نوشتاری توفیر دارد... و نان را نون، و همان را همون، و میکند را میکنه و... فارسی نوشتاری نیست و غلط فاحش است...«منو خبر کن» به جای مرا خبرکن؛ به من میگه، به جای به من می گوید و... سدها غلط دیگر از این دست، در نوشته و مقالات این خود روزنامه نگار شده ها به چشم می خورد که نه خود به آن واقفند و نه خواننده به آنان تذکر می دهد. بدیهی است این کاتبان به غلط نویسی خویش نا آگاهند، وگرنه چنین نمی کردند. بدبختانه گویا دیگرانی هم که خواننده ی آثار این ادیبان نوپا هستند یا خود درهمان ردیفند و یا اگر مشکل را درک کرده اند و به این نوع ادبیات عنایتی ندارند ازهمان یک دو جمله ی نخست، از خواندن مابقی چشم می پوشند. گذشته از این شکسته نویسیهای خنک - که تنها در داستان نویسی و از زبان پرسوناژها ممکن است پذیرفتنی و قابل تحمل باشد - این نویسندگان مطلقاً دربند رعایت دستور زبان نیز نیستند. ضمن مغلق نویسی، نه از مبتدا در نوشته شان خبری هست و نه از خبرش اثری. اغلب می کوشند تا اگر در جائی متنی را خوانده اند، همان متن را برای ادای مفهوم مطلب خویش با تغییراتی بازنویسی کنند؛ و همین بازنویسی کار دستشان می دهد و نوشته شان چیزی از آب درمی آید بی سر و ته ...

گذشته از این سوء استقاده ی نادرست از نوشتار دیگران، همچنان که اشاره کردم نویسندگان روزنامه و سایت چه درون ایران و چه در بیرون، هیچ توجهی به دستور زبان فارسی ندارند و چنین می نماید که در مسیر درس خواندن و تحصیلات، درس دستور زبان فارسی را حائز اهمیّت ندانسته و به آن عنایتی نداشته اند.

از جمله نادرست نویسی های این عزیزان، به کار بردن واژۀ «هست» به جای «است» است. واژۀ«هست» معنای موجود بودن را می دهد، در حالی که «است» معنائی دیگر دارد و تنها برای تکمیل فعل و یا جمله به کار می رود و در غالب جملات، جمله به همین «است» پایان می گیرد.

مثلاً یکی از همین اربابان سایت نوشته است:«این سایت متعلق به آقای فلان هست...» این هموطن باید می نوشت:«...این سایت متعلق به آقای فلان است...»

این را نیز بیفزایم که در زبان فارسی مصدر مرکب داریم و بسیاری از افعال با فعل کمکی ره به مقصود می برند و معنا پیدا می کنند؛ و به این جهت به کارگیری واژه«است» نیاز پیدا میکند.

اتفاقاً زنده یاد استاد خانلری چند سال پیش از فوتش در یک مصاحبۀ تلویزیونی به این موضوع اشاره کرد و نویسندگان را از نوشتن کلمۀ«هست» به جای لفظ «است» برحذرداشت.

غلط دیگری که خیلی مصطلح شده است، به کاربردن «هرکجا» به جای «هرجا» است. به عنوان مثال می گویند هرکجا می روم و یا هرکجا هستید و... در صورتی که باید گفته و نوشته شود، هر جا می روم و هرجا هستید. زیرا «کجا» مخفف کدام جا است و تنها در پرسش باید به کار رود. به طور مثال، هنگامی کسی می گوید می خواهم سفر بروم؛ و مخاطبش می پرسد: کجا؟ یعنی چه جائی و کدام جا می روید. پس باید بگوئیم: هرجا بروم آسمان همین رنگ است؛ و هرکجا بروم غلط است.

موضوع دیگر مواجهه با افعالی(مصدرها ئی) است که با« الف یا همزه» و یا با « آ » شروع می شود. افعالی که با همزه شروع می شود در مواجهه با «ب زینت» یا « ن نفی» همزه به «ی» تبدیل می شود؛ مانند افتادن، بیفتاد و نیفتاد. یا فعل اندوختن، بیندوخت و نیندوخت می شود؛ و نیاندوخت و بیاندوخت غلط است(دستور زبان پنج استاد)

همچنین، چون « آ » مجموع یک همزه و یک الف است، در مواجهه با ب و نون همزه به «ی» تبدیل شده و الف باقی می ماند؛ مانند آمدن که می شود بیامد و نیامد. یا آرمیدن، می شود بیارام و نیارام.

موضوع دیگر تنوین است که مختص زبان عربی است و تنها بر روی لغاط عربی باید گذاشته شود. ولی می بینیم عده ای می نویسند«ناچاراً» و یا حتا «گاهاً» اینها غطهای فاحشی هستند که باید از آنها پرهیز کرد و باید به جای آنها نوشت: به ناچار؛ و گاه به گاه.

یکی دیگر از نقصهای نوشتاری مخصوصاً میان جوانان فارسی نویس، غلطهای املائی است که شوربختانه کلمات عربی را نمی توانند درست بنویسند. علت این نقص نیز چیزی نیست جز کم خواندن و تمایل به زیاد نوشتن. یک نویسسنده باید سدها برابر آنچه درسال می نویسد، بخواند. با خواندن است که نویسنده با کلمات همانگونه که هست و درست است مواجه می شود و آن را به حافظه می سپارد.

صاحب این قلم غلط نویسی‌های فراوانی را در شتاب نویسی ها و سردست نویسی‌های درون فیس بوک و نوشتارهای سایتهای شخصی بیش از هر جای دیگری می بیند؛ زیرا این نوع نوشتار چون به دست مصحح و یا ویراستار نمی رسد تا غلط‌گیری کند، در نتیجه با همان اشتباه های املائی منتشر می شود که هم برای نویسنده کسر شأن است؛ و هم سبب می شود دیگر خوانندگان این آثار نیز به این غلطها عادت کنند و آنان نیز غلط بنویسند... یک نفر در فیس بوکش واژه ی «تسلی یا تسلا» را با ص نوشته و سلحشور را نیز با ص نوشته است؛ دیگری مصیبت را مثیبت و مثبت را مصبت نوشته است. این گونه اشتباه و خطا تنها نتیجه ی کم خواندن و دقت نکردن است زیرا این عزیز هموطن قطعاً می داند «تسلیّت و اسلحه» با سین نوشته می شوند و اگر می دانست تسلا و سلحشور نیز برگرفته از واژه های تسلیّت و اسلحه اند، این اشتباه املائی را مرتکب نمیشد. دیگری کلمه «حاضر» را حاظر می نویسد. آن دیگری کلمه قاضی را «غاضی» نوشته و دیگری، بحران را بهران نوشته بود. اینها اشتباه تایپی نیستند؛ زیرا در اشتباه تایپی معمولاً حرف کناری ممکن است با اشتباه انگشت به جای حرف اصلی بیاید؛ و نه حروفی که در ردیفی دیگر از «کی بُرد» قرار دارند. خلاصه غلط نویسی به جائی رسیده است که به شدت خطرناک می شود و بیم آن است که زبان فارسی در آینده به مضحکه تبدیل گردد.

موضوع دیگری که باید از آن به عنوان یک بدآموزی نام برد، لغت سازی توسط کسانی است که صلاحیّت این کار را ندارند. در این باب نیز به یاد می آورم سالها پیش از مرگ زنده یاد دکتر خانلری، یکی از دست اندرکاران ادبیات فارسی از او پرسید: «ما تاچه حد حق واژه سازی در زبان فارسی داریم؟» آن زنده یاد عین این عبارت را در پاسخ گفت:«ما برای این کار حرفه ای نیستیم...» عنایت فرمائید در عرصه ای که بزرگ ادیبی مانند خانلری با شکسته نفسی خود را برای این کار حرفه ای نمی داند، تکلیف ما و دیگرانی شبیه ما معلوم است. یکی از این واژه سازیها که خیلی به کار می رود، واژه ی «شاکله» است که نویسندگان محترم آن را به مفهوم فورم و شکل و گاه نوع و جنس به کار می برند که لغتی به غایت حرامزاده است. در فرهنگ دکتر معین تنها یک معنی در جلو این لغت به چشم می خورد و آن هم«توت فرنگی» است؛ یعنی شاکله نام دیگر توت فرنگی است؛ ولی حضرات تازه با ادبیات آشنا شده، چگونه به همان مفهوم اشاره شده رسیده و آن را به عنوان شکل و فورم به کار می گیرند، شگفت آور است.

واژه یا اصطلاح دیگری که در بعضی نوشته ها می بینیم، اصطلاح غلط «هر از چند گاهی...» است؛ که کاملاً بی معنی است؛ و این را به جای«هر چند وقت و یا هر چند گاه»به کار می برند.

همچنین روزنامه نگاران خود ساخته ی صاحب تلویزیون و جریده، چنان از قواعد زبان فارسی نا آگاهند که کسرۀ نسبت و یا مالکیّت را به «ه» تبدیل کرده اند و به طور مثال، به جای کتابِ احمد و یا سیبِ خوب، می نویسند: کتابه احمد و سیبه خوب! یکی از حضرات تلویزیون دار در ای میلی که برای من فرستاده، در مرگِ خودخواستۀ علیرضا پهلوی به جای غمِ فرزندان، نوشته بود:«غمه فرزندان»

چنین است که من نسبت به آیندۀ زبان و ادبیات فارسی نگرانم. و توصیه می کنم: بس کنیم از این غلط نویسی ها و به جای پر حرفی و پر نویسی، اندکی هم بخوانیم و مطالعه کنیم!

یکی دیگر از غلطهائی که در نوشتن و گفتن مرتکب می شویم، جمع بستن واژه های پارسی اصیل است با علائم جمع عربی؛ به عنوان نمونه واژه «گرایش» پارسی سره است و لی می بینیم که عده ای از نویسنگان جمع آن را«گرایشات» می نویسند که غط است و باید نوشت گرایشها. یا فرمایش را فرمایشات نوشتن و کلمات سبزیجات میوه جات و ... درست نیستند و باید سبزیها و میوه ها نوشته و گفته شود. اصولاً حروف« پ، چ، گ» در عربی وجود ندارند. پس واژه هائی که این حروف را داشته باشند، پارسی اند و باید به قاعده ی پارسی با آنها رفتار کرد.

همچنین در زبان فارسی، «ها»ی غیر ملفوظ در انتهای واژه، در جمع، و یا تبدیل به اسم مصدر، به «گ» تبدیل می شود و «ها» حذف میشود. مانند خودکامه که درجمع تبدیل به «خودکامگان» می شود و در اسم مصدر به «خودکامگی» بدل میشود. پس نوشتن خودکامه گان و خودکامه گی غلط است.

به هرحال شاید بسیاری نادرست نویسی‌های دیگر از این دست باشد که از یاد و خاطر من گم شده و اینها مشتی نمونه خروار باشند؛ اما امید است این نوشتار تأثیری بنهد و هممیهنانی که علاقه به نوشتن دارند، ضمن نوشتن، اندکی هم به کتابهای دستور زبان فارسی رجوع کنند و درست نویسی را از یاد نبرند!

کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا 11/4/2011


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

یادآوری
بهروز به کیش
2011-04-14 13:16:16
در واژه نامه «دهخدا» نیز،این معنای را برای «شاکِلَه» آورده است:شاکلة. [ ک ِ ل َ ] (ع اِ) صورت . شکل . هیأت . مثل . (از اساس البلاغة) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة): علی شاکلة ابیه ؛ بر هیأت پدر خویش است . || خوی . (ترجمان القرآن ص 54). جدیلة. (متن اللغة): عمل علی جدیلته ؛ ای شاکلته . (اساس البلاغة) (اقرب الموارد). عادت و طبیعت . (بحر الجواهر). سَیرة. (اقرب الموارد). طَریقَة. (اقرب الموارد). وَتیرَة. (اقرب الموارد). دَأب . (اقرب الموارد). هِجّیرة. هِجّیرَة. (اقرب الموارد). || سپیدی بناگوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (از متن اللغة) (بحر الجواهر). || پوست مابین کناره ٔ تهیگاه اسب و زانوی اسب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (آنندراج ). || تهیگاه . (منتهی الارب ): اصاب شاکلة الرمیة؛ تهیگاه آن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (اساس البلاغة) (آنندراج ) (بحر الجواهر). خاصِرَة. (صحاح ). تهیگاه . (مهذب الاسماء). ج ، شواکل . || کرانه و جانب . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة): شاکلتی الطریق ؛ دو جانب و دو کرانه ٔ راه . (از اقرب الموارد) (اساس البلاغة). طریق ظاهرا الشواکل . (اساس البلاغة). راه که جوانب آن معلوم باشد. || ناحیت . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). سوی . (منتهی الارب ). || حاجت . (از متن اللغة). || شاهراه که از آن راه فرعی منشعب گردد. (از اقرب الموارد). طریق ذوشواکل ؛ و هی الطریق التی تنشعب منه . (تفسیر کشاف زمخشری ج 2 ص 244). || مذهب و طریقت . (از متن اللغة) (کشاف زمخشری ). نیت و راه و روش . (منتهی الارب ). قل کل یعمل علی شاکلته ؛ ای علی مذهبه و طریقتة. (از تفسیر کشاف زمخشری ج 2 ص 244).قصد و آهنگ . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). عقل .
همچنین آورده اید: «پ.چ.گ» و «ژ» را فراموش کرده اید. «پ.چ.ژ.گ»
با سپاس

گفتار ونوشتار
دارابی
2011-04-13 09:21:54
بادرود بر شما.نکته ای که مایل هستم دراینجا بنویسم جدا ازنوشتار مقالات در گفتار هم متاسفانه رعایت اصول نمیشود.برای نمونه گوینده گان بی بی بسی بسیار بازاری حرف میزنند ودرحقیقت این نوع سخن پراگنی را من توهینی به زبان پارسی میدانم.این گوینده گان جملات را ناقص و جویده جویده ادا میکنند.یک گوینده برای ملیونها نفر سخن میگوید و نه برای دوست وو یا همکار خود.
این اشگال را نیزدرصدای امریکا میتوان دید.بدون شک کارشناسان و استادان زبان پارسی درغرب نیز وجود دارد و میتوان از دانش انها بهره برداری کرد. با سپاس.

پاسخ
مهرآسا
2011-04-12 23:00:27
هممیهن گرامی سرور حبیب، من واژه برای 100را چون پارسی می دانم، آن را با سین می نویسم و نه با صاد. سد به معنای مانع و آب بند، واژه ای عربی است و با سد100 فارسی اشتباه نخواهد شد. پاینده باشید.

نکته‌هایی بسیار درست
حبیب م.
2011-04-12 17:16:24
آقای مهرآسا، سلام. نکته‌های بسیار خوبی را اشاره کردید. البته همیشه زبان و خط در معرض تغییر همراه با دگرگونی‌های اجتماعی و فرهنگی یک ملت است، ولی غلط، غلط است و باید از آن جلوگیری کرد. دو مورد: نمی‌دانم چرا عدد ۱۰۰ را سد نوشته‌اید. در این صورت باید نوشت پانسد، که غزیب است و به نظرم غلط. دوم، «و یا» درست نیست. «و» علامت وصل و ربط است و «یا» علامت اختیار. باید یکی را انتخاب کرد.
با سپاس
حبیب

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد