۱-
نه رمزیّ و نه رازی به کار است؛
احساس
تغذیه از عصارهی خون میکند
و عقل
ز نوالهی چرب مایهی مغز.
شگفتِ معمّا، امّا
فرو نهفته در این پرسش موهن است
که کدامین خطِ رابطه پیوند میزند آیا
ضریبِ غلظتِ خون را
به هیبتِ منطقِ عقل ؟
*****
۲-
ولی،
به معادله گر نظر بر بیفکنی،
دگر گونه مجهولکی نیز هست
نهفته در این معمّا:
عشق خود مگر ، به راستی،
از آبشخوار کدامین یک از دو پدیده لب تر میکند:
سرچشمهی جوشان خون،
یا ملتقای عقل و جنون؟
*****
۳-
با این همه،
عشق،
-می پندارم-
غریزه یی است خام؛
جَنمی است، یعنی -
تکامل نپذیرفته در مدار تحوّل جنسیتِ انسان.
و از این روست ، شاید
که درد عشق را
می خَرَد آدمی، بی تامل
به نقد مایهی جان.
********
وست وود- ۱۸ مارس ۲۰۱۱
جهانگیر صداقت فر
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد