logo





تویی آیا؟

شنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۷ - ۱۳ دسامبر ۲۰۰۸

ویدا فرهودی

vida-farhoudi1.jpg
به دنبال کسی هستم که با شب ها نیامیزد
کسی با وسعت فردا که خفتن را فرو ریزد

شکافد سقف غربت را شهاب آسا و بی پروا
صداقت را به آیینش در آیینه برانگیزد

حضورش پرده ی غم را ز روی شیشه برگیرد
و شب با او ز تکرار سیاهی ها بپرهیزد

ببارانــَد به ایمانش، تمام ابر ماتم را
و با بیداری سبزش بهار خفته برخیزد

کسی همرنگ گل های تمام ِ فصل روییدن
که بر هر شاخه ی هستی نویدی نو بیاویزد

به قلبش چشمه ی عشق و به چشمش مستی خواهش
که با گل واژه ی سرخش غریو کینه بگریزد

بگو با من تویی آیا، همان همواره در رویا
که باید بشکند شب را و با هر سایه بستیزد؟

گر از عشقی بسوزانم، و گر قهری، بمیرانم
مبادا غربت سردم به گرمایت درآمیزد

ویدا فرهودی

از دفتر"ای شعر پروازم بده"انتشارات پیام ۱۳۷۷


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

مصداق
ایرج شکری
2008-12-15 08:23:16
شعرهای خانم فرهودی خود«شهاب آسا» سقف غربت را می شکافد و به همین خاطر در برای خوانندگان شعرهایشان کسی هستند که «حضورش پرده ی غم را ز روی شیشه برگیرد
و شب با او ز تکرار سیاهی ها بپرهیزد»


منوچهر عوض نیا
2008-12-15 06:16:54
زبان خامه بگشاید؛ ز طبع خوش مدد گیرد
غزلهای چنان گوهر ز سر تا پای تو ریزد
زمان مهربانی را چو در خاطر همی آرد
سرشک بی امان هر شب از ابر
دیده خوش بیزد
سحرگاهان چو خورشید جهانآرا نماید رخ
برای دیدن یاری ز خواب صبحگه
خیزد
به کوه و دامن صحرالبش خندان، دلش خونین
به گاه ماه فرورین چنان آلاله آویزد

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد