هیج ترسی از تغیر دنیا برای بهتر کردن آن نداشته باشیم.
نلسون ماندلا
به راستی که دنیای دیگری ممکن است باید به آن اعتقاد داشته باشیم. مبارزات اخیر مردم تونس، مردم مصر، مردم لیبی، عمان، بحرین، الجزایر و آغاز دوباره مبارزات مردمی در ایران این مهم را به ما یاد آوری می کند. آری جهان بهتری ممکن است. جهانی عاری از تبیعض و نابرابری، جهانی عاری از خشونت و جنگ. ما محکومان ابدی مدل تا کنونی این جوامع نیستیم.
هرگز فراموش نکنیم که مردم تاریخ را می سازند. زنان و مردانی که هرگز تسلیم شرایط نشدندو با مبارزه بی امان و پیگیر خود قدم های موثری در راه برابری و آزادی برداشه اند. در این راه زنان همواره نقش مهمی در پیشبرد مبارزات داشته اند. روز جهانی زن، تاریخ زنانی است که خود تاریخ را ساخته اند. این تاریخ ریشه خود را در مبارزه زنانی که در جامعه، از یک طرف برای آزادی و برابری کل جامعه و از طرف دیگر برای برابری با مردان مبارزه کرده اند، یافته است. روز جهانی زن ،فرصتی است برای بررسی شرایط زنان، برای یادآوری این که پیشرفت زنان، پیشرفت بشریت است و هر قدمی که زنان به جلو می نهند، گامی بشریت را به جلو می رانند.
یک صدمین سالگرد روز زن و ۳۴ امین سالگرد به رسمیت شناختن این روز به وسیله سازمان ملل، بهانه ای است برای نگرشی به نقش جنبش زنان در خیزش های مردمی اخیر.
مبارزه زنان از همان فردای انقلاب اسلامی آغاز شد. زنان که به صورت گسترده در انقلاب ۵۷ شرکت کردند (البته بدون هیچ گونه مطالبات فمنیستی و در پرتو شعارهای کلی ضد دیکتاتوری)، به زودی متوجه شدند که اولین قربانی آن هستند و سرنوشت آن ها دچار ضربه جدی خواهد شد.
جمهوری اسلامی قبل از هر چیز به حقوق زنان حمله برد.از امروز به فردا زن به شهروند درجه دوم تبدیل شده و دیگر نه به عنوان یک انسان کامل، که نیمه شد.
استقرار جمهوری اسلامی با رفرم جایگاه زن و تطابق آن با شریعت شروع شد. حقوق زنان رسما و قانونا به نصف مردان تقلیل پیدا کرد. تبعیض و اپارتاید جنسی نهادینه شد. حجاب اجباری گردید برای همه زنان و بدون توجه به ملیت و مذهب. شعار معروف یا روسری یا تو سری آغاز خشونت دولت مذهبی به زنان بود. جدا سازی در مراکز دولتی و دانشگاه ها، اتوبوس ها و غیره آغاز شد. خمینی گفت:« اگر تن زنی به تن مردی بخورد، پایه های حکومت اسلامی لرزان می شود».
۸ مارس ۱۳۵۷ زنان بسیاری و البته بدون حجاب و عمدتا لائیک به خیابان ها ریخته و برای دفاع از حقوق خود، و علیه قوانین ضد زن دولت مذهبی به تظاهرات پرداختند. زنان فریاد بر آوردند« انقلاب نکرده ایم که به عقب برگردیم». زنان از ۸ تا ۱۱ مارس به تظاهرات خود ادامه دادند. در روز ۱۱ مارس حدود ۲۰،۰۰۰ نفر در دانشگاه تهران جمع شدند تا بر حقوق خود پا فشاری کنند. اما متاسفانه از یک طرف به دلیل عدم حمایت اکثریت زنان و حتی زنان لائیک و زنان سازمان های چپ و در کل سازمان های دموکرات و چپ، و از طرف دیگر سرکوب رژیم، به مرور مجبور به عقب نشینی شدند. در این جا اندکی مکث را لازم می دانم. متاسفانه عدم درک و بی توجهی سازمان های چپ ، دموکرات و روشنفکران مستقل اعم از زن و مرد به این مهم که حجاب اجباری، نماد سرکوب و عقب راندن زنان بوده و سرکوب زنان یعنی نیمی از جامعه، زمینه ای برای سرکوب کل جامعه است، ضررهای جبران ناپذیری به بار آورد که حوادث بعدی به خوبی آن را نشان دادکه بحث در باره آن خارج از حوصله این نوشته است.
انقلاب بهمن و آن چه گذشت سئوال های بسیاری را بر می انگیزد، اما شاید سئوالی که بیش از همه توجه بر انگیز و آموزنده باشد و باید درس جدی از آن آموخت ،مسئله زنان و آن چه بر آنان رفت، می باشد. مسئله زنان که به درستی مسئله روز است، اما همیشه، ان گونه که تصور می کنیم، روشن و واضح نیست و به درستی و عمیق به آن پرداخته نشده است.
هدف از مبارزه زنان چیست؟ چه نمی خواهیم؟ چه می خواهیم؟
انقلابات و قیام های مردمی ، نه فقط اعتراض یک جنبش به نطم موجود، بلکه اساسا وسیله ای برای برپائی یک روابط اجتماعی جدید است وطبیعتا جنبش زنان هم نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد و نیاز به یک هویت جدید زنانه دارد. در این جا اساسا باید نگرش روشن باشد.
در این راستا درک درستی از وضعیت موجود ما زنان از یک طرف و توان و ظرفیت های مان در حال حاضر از طرف دیگر، کمک موثری به پیشبرد مبارزه است.
بیش از سی سال از استقرار حکومت جمهوری اسلامی ایران، زنان همواره مورد تبیعض و خشونت برای ابتدایی ترین حقوق خود بوده اند. تمامی ابعاد زندگی زنان از خانه تا بالاترین سطح جامعه قانون گذاری شده و هیچ حریمی خصوصی برای آنان باقی نماند. زن حتی مالکیت بر بدن خود رااز دست داد. زن در بعضی حوزه ها، نه حتی نیمه که هیچ شد. اجازه ازدواج، اجازه مسافرت، حق نگه داری فرزند و..... به دستان پدر و همسر افتاد. زن موجودی تا ابد تحت قیمومیت در آمد. حتی جنازه او را مردان بر دوش می کشند.
و اما زنانی که قرار بود به مردگانی متحرک تبدیل شوند تا بر جسدهای آنان حکومتی مذهبی بنا شود، رستاخیز کردند و دولت دینی را با شجاعت و بی هیچ ترسی به چالش کشیدند. آن ها در خیرش مردمی دو ساله اخیر نشان دادند که نمرده اند، که دیگر دنباله رو نیستند، که کنشگر و پیشرو هستند، که ظرفیت و توان خود را باز یافته اند، که زندان و شکنجه، تجاوزو اعدام نمی تواند مانعی برای خواسته هایشان باشد.
حضور گسترده و خط مقدم، زنان حتی از چشم جهانیان هم پنهان نماند و همگان را به تحسین واداشت. قدرت و توانایی زنان در به دست گرفتن سرنوشت خود نه تنها جمهوری اسلامی که جامعه مرد سالار ما را بشدت غافلگیر کرد. جمهوری اسلامی تکلیفش روشن است. سرکوب شکنجه و کشتار برای عقب راندن زنان. اما خطرات جدی دیگری هم برای به هرز دادن و منحرف کردن جنبش زنان وجود دارد.
۱ : باوراندن این امر که گویا در چهار چوب همین قانون اساسی، خواسته های زنان امکان پذیر است.
۲: منحرف کردن مطالبات زنان به طرف مطالبات کلی برای دموکراسی و حق شهروندی و قبولاندن حل خود به خودی خواسته های زنان در این راستا.
اولا: قانونی و نهادینه بودن قوانین ضد زن، گره گاه اصلی است که باید به چالش کشیده شود. نشناختن عمق این فاجعه یعنی قانونی بودن نابرابری بین زن و مرد در قانون مدنی و قانون جزائی و در نتیجه در قانون اساسی ایران، توهم زا بوده و مبارزه زنان را از مسیر اصلی خود منحرف می کند. برابر حقوقی زن و مرد اولین و اصلی ترین قدم برای از بین بردن دیگر تبعیضات جان سختی است که در جامعه ما ریشه عمیقی دارد. تصور بیهوده ای است که با زدن شاخه ها، ریشه خود به خود خشک می شود. اگر ریشه را از بن نخشکانیم، شاخه با طراوت بیشتری سر بر می آورد. زمان بیشتر از هر وقت آماده قطع ریشه است. فرصت ها را از دست ندهیم.
دوما :تجربه قیام های مردمی در سراسر جهان و انقلاب ۵۷ به خوبی به ما نشان می دهد که زنان هرگز در پرتو شعارهای کلی به خواسته های خود نرسیده اند. انقلابات اخیر کشورهای تونس و مصر و هشیاری زنان می تواند تجربه آموزنده ای برای ما باشد.
در تونس جنبش زنان با شرکت فعال خود در کنار دیگر جنبش های اجتماعی باعث سقوط بن علی شدند، اما لحظه ای خواسته های خود را فراموش نکردند. و امروز علاوه بر خواسته عمومی نان و آزادی به طور مشخص خواستار:
حفظ و ابقای برابری زن و مرد در قانون اساسی، برقرای لائیسته، رفرم در قانون خانواده از جمله نابرابری در ارث، قبول کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان هستند.
در مصر پس از آن که به نقل از نوال السعداوی فمنیست مشهور مصری زنان در کنار مردان بی توجه به ملیت، مذهب به شورش گرسنگان پیوستدند. بلافاصله پس از سقوط مبارک، به عدم حضور خود در کمیسیون طرح و تدوین قانون اساسی جدید اعتراض کردند و خواستار:
شرکت فعال زنان در کمیسیون طرح و تدوین قانون اساسی، برقراری دولت لائیک، لغو تمامی قوانین نابرابر در مورد زنان شدند.
در الجزایر ضمن شرکت در تظاهرات مردمی خواستار:
پایان دولت اضطراری و برقراری دولت قانونمند، برابر حقوقی زن و مرد، بر قراری آزادی های فردی و اجتماعی، عدالت اجتماعی و کار برای همه، لغو قانون اخیر خانواده و قانون مدنی مساوی برای همه شدند.
امروزه ما زنان ایران دو راه بیشتردر پیش رو نداریم:
یا آن چه را که هست بپذیریم یا به نفی آن برسیم و نظمی دیگر را جایگرین آن کنیم.
از تجربه ها بیاموزیم و در ارتباط تنگاتنگ با جنبش های اجتماعی دیگر، جنبش کارگری، جنبش دانشجوئی، جنبش ملی، برای نان، آزادی، حقوق مساوی زن و مرد در تمامی عرصه ها، به مبارزه پی گیر خود برای نفی جمهوری اسلامی و جدائی دین از دولت به عنوان پیش شرط هر گونه دموکراسی، تا رسیدن به خواسته هایمان بی امان ادامه دهیم.
فریبا ثابت ۶ مارس ۲۰۱۱