۱-
لکاته های شهر
شهریور را در پرسهی عصرانه
با لک لک سیاه خال میزنند.
ما زپشت سوزمان خاطره اما
مهرگان را در سرود خرامش سروها
در انتظار
آه
میکشیم.
****
۲-
آن گه که باد خزان رقص زرد را
در معرض چنار های مهر
میوزید
چشمان ما
-به یمن مهرگان-
از غرفه های اشتیاق فریاد میزدند:
عشق، عشق.
اکنون ولی نگاه
در اندیشهی گناه
در جاده های مدرسه کور میشود!
******
جهانگیر صداقت فر
وست وود - ۲۹ اکتبر ۲۰۰۱
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد