از سال 2005، مصر شاهد جنبش های اعتراضی است. از اواخر ژانویه، این جنبش ها شدت یافته اند. کل طبقه سیاسی مصر از جمله اخوان المسلمین شگفت زده شده اند.
فرایند دموکراسی در جهان عرب «می بایست» از مصر شروع می شد. جهان عرب آخرین منطقه جهان است که پس از سقوط دیوار برلین، تحول سیاسی چشمگیری به خود ندیده است. ظهور جنبش کفایه حول مطالبات دموکراتیک و رد ریاست جمهوری موروثی حسنی مبارک در سال 2005 و سپس ورود محمدالبراعی، دبیر کل پیشین آژانس انرژی اتمی در بازی سیاسی در سال 2009، بمثابه نشانه هائی از تحول تلقی می شد. اما، به هیچوجه چنین نشد.
چرا رژیم در تونس سقوط کرد و نه در قاهره؟ برای درک این امر، باید به رابطه بین اعتراضات اجتماعی و ساختار سیاسی پرداخت. برخی می گویند که اختلاف اصلی میان دو کشور به ماهیت بسیار سرکوبگرانه و پلیسی رژیم زین العابدین بن علی بر می گردد. گویا، مصر وضع انعطاف پذیر تر، هوشمندانه تر و استبدادی تری دارد: در آن جا می شود آزادنه حرف زد – در مطبوعات، تلویزیون، وجود بلاگ ها – و حتی به ابتکارات سیاسی دست زد، همان طوری که توسعه فزاینده اعتراضات اجتماعی گواه آنست. کسانی خواهند گفت مطالبات اجتماعی در محیط کار «بدنبال» جنبش سیاسی براه افتاده در سال 2005 چند برابر شد، بدون این که ترجمانی سیاسی بیابد.
در چنین عکسبرداری از مصر، تونس نقش «نگاتیو» فیلم را بازی می کند: ظاهرا، شورش اجتماعی که ریشه ای نداشت با سرعتی خیره کننده و به رغم یا بخاطر- سرکوب خونینی که هدفش خفه کردن آن بود، به دگرگونی سیاسی بدل شد.
باوجود این، شرایط دو کشور شباهت های حیرت آوری دارند. هیچ نیروی سیاسی نمی تواند ادعای پدری انقلاب تونس را بکند. شرایط در مصر تفاوتی ندارد. در این کشور نیز نیروهای سیاسی اپوزیسیون بسیار عقب تر از اعتراضات اجتماعی اند. در این کشور، جنبش مطالباتی در مرتبه نخست با بازیگران گوناگون رسانه ای ائتلاف می کند و آنان تقسم قدرت را به عهده می گیرند: تساهل ، شنیدن شکایت ها و در صورت نیاز، عقب نشینی. ولی بطور نسبی.
بدین ترتیب، مجموعه طبقه سیاسی مصر از جمله اخوان المسلمین (1) از گسترش اعتراضات نه فقط در محیط های کارگری بلکه همچنین در محلات غیر رسمی (نوعی آلونک نشین ها)، که خواهان عرضه خدمات وتجهیزات اند، متحیر شدند. بیماران معترضی را دیدیم که علیه کیفیت بد خدمات بیمارستانی شوریدند. با وجود این، پدیده جدید، به بعد دیگری ارتباط دارد. بخش های نیازمند از نگاه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در بین اهالی به گفتارهای مربوط به«جامعه مدنی»، «دموکراسی»، حقوق بشر، «شهر وندی»، «اصلاحات» سیاسی که از سال 2005 فضای عمومی را اشغال کرده، بی اعتنا نیستند. لفاظی های بین المللی مسلط بی تاثیر نیستند: این ها امکان می دهد که بازیگران گوناگون از جمله اقشار مردمی، آنها را از آن خود کرده و بر وضعیت خویش منطبق کنند .
رسانه ها رنج اجتماعی را بازتاب داده ، اعتراضات متعدد مردمی را پخش می کنند. در مقابل انسداد تقریبا کامل همه مکان های بیان سیاسی – که انتخابات بسته مجلس در نوامبر – دسامبر 2010 با پیروزی 90 درصدی حزب دولتی «حزب ملی دموکراتیک» - رسانه ها فضاهای سیاسی بدیلی را نمایندگی می کنند. روز قبل از انتخابات، هیئت حاکمه در روزنامه ها، رادیو و تلویزیون ها، کارزار وسیع انقیاد براه می اندازند.
باوجود کنترل رسانه ای، نارضایتی ها بیان می شوند و گاهی با خشونت
بسیار پیش از این انسداد رسانه ای، جنبش های مطالباتی مصر از دو جنبه توسعه می یافتند. از یک سو، شاهد اوجگیری اشکال کارزار خشونت بار بودیم: بستن راه ها برای نکوهش تلفات تصادفات ناشی از عدم رسیدگی به وضع بد خیابان ها در برخی محلات و همچنین تهدید به خودکشی در ملاء عام که پس از اقدام بوعزیزی زیاد شده بود . این خشونت به بی ارادگی رژیم در مقابل اشکال دیگر آکسیون پاسخ می داد. رژیم که از «غیر سیاسی» بودن این کارزارها مطمئن بود، به خواست هائی پاسخ نمی داد که از حوزه هائی نشات می گرفتند که به بنظر حاکمیت غیر استراتژیکی هستند.
با این همه، پس از رویدادهای تونس، هیئت حاکمه بسیار زود واکنش نشان داد: تعویق انداختن تصویب لایحه قانونی در مورد اصلاحات اداری دولتی، استخدام کارکنان دولت، اعلام تصمیمات اجتماعی و غیره. اما مقامات مذهبی رسمی یادآوری کردند که خودکشی عملی ارتدادی است – امری که در تضاد با اظهار نظر متفاوت یوسف القرداوی واعظ بسیار محبوب در تلویزیون ماهواره ای الجزیره در مورد بوعزیزی بود.
دومین مشخصه جنبش اجتماعی مصر: افزایش مطالباتی که از ریشه های هویتی یا فرقه ای استفاده می کند. بدین ترتیب، بدوی های سحرای سینا علیه رفتار امنیتی که بخاطر نزدیکی منطقه با اسرائیل قربانی اش هستند، شورش می کنند؛ یا اهالی نوبیون (جنوب مصر) که از شرایط زندگی شان شکایت داشته و بخاطر انتقال اجباری شان هنگام ساختمان سد مرتفع در سال های 1960 خسارت می خواهند. اما آن چه بخاطر تازگی شکل کارزار توجه را جلب می کند، اعتراضات قبطی هاست که پس از سوءقصد علیه کلیسای اسکندریه در سحرگاه اول ژانویه 2011 گسترده تر شد.
مطالبات اجتماعی و اعتراضات سیاسی ویژگی تظاهرات 25 ژانویه است.
شماری از تحلیلگران مصری معتقدند که جنبش اجتماعی و سیاسی تونس «میانه روتر»، پخته تر، و سیاسی تر است، چرا که عمدتا از لایه های تحصیلکرده و با سواد نشات می گیرد : طبقه متوسط انگشت نمائی که به زبان متمدن حقوق انسانی، آزادی و دموکراسی (2) صحبت می کند. آیا زبان «فرقه ای» و «هویتی» جائی در تونس نخواهد داشت؟ این حرف کاملا درست نیست، «فرقه گرائی منطقه ای» مردمی وجود دارد که «معجزه تونس» به فراموشی شان سپرده بود و اینان نوک پیکان واقعی انقلاب هستند: پدیده ای که قفصه، سیدی بوزید، ثاله، قصرین، جندوبه را در بر گرفته است. پیش از آن که به حومه های مستمندان پایتخت و سرانجام به خیابان بورقیبه شهر تونس برسد.
در مصر نیز کلام معترض به گونه های مختلف بیان می شود. زبان مربوط به اخلاق و مذهب مشخصه جنبش های اجتماعی محیط های مستمند تر از جمله در محلات «غیر رسمی» است، زیرا تنها زبان قابل دسترسی است. در محافل تحصیلکرده، مانند کارمندان مالیات و یا دبیر دبیرستان ها، زبان معترض از عدالت صحبت کرده و بر ماهیت بی چون و چرا و اکیدا اجتماعی آرمان آنان انگشت می گذارد. انکار حتی سیاست ترفند بازیگرانی است که محدودیتی را که استبداد بر فعالیت اعتراضی تحمیل می کند، درک کرده است.
بهمان ترتیب، چطور می توان در اعتراض جوانان قبطی پس از سوءقصد اسکندریه، خروج از محدودیت «فرقه ای» را ندید که هدفش بردن «مسئله قبطی» در درون فضای همگانی ملی است؟ چگونه می توان در پشت شعار خطاب به نمایندگان دولت «ما حقوق خود را می خواهیم»، زبان شهروندی را تشخیص نداد؟(3) در مصر، شاهد خواست مذاکره مجدد در مورد چگونگی وحدت ملی هستیم. «فرقه گرائی» منطقه ای تونس، مطالبات مشابهی را مطرح می کند.
بوعزیزی خود را در مقابل ساختمان مرکزی دولت در سیدی بوزید به آتش کشید و تظاهرات 14 فوریه 2011 در برابر وزارت کشور انجام شد. این استناد به دولت، مشخصه فضای اعتراضات مصر نیز هست که از طریق بست نشستن( sit-in ) یا گرد هم آئی در مقابل وزارتخانه ها، یا مراکز حکومتی و پایگاه های پلیس ابراز می شود. این مشخصه مشترک دلبستگی جماعت و بویژه مستمندترین آنان را به دولت اجتماعی ای نشان می دهد که فردای استقلال این کشور ها پدید آمدند، دولتی که در دهه های اخیر بصورت وسیعی ناپدید شده است (4)
اما جنبش های اعتراضی تونس و مصر، همچنین متوجه خارج از کشور است و افکار بین المللی را از طریق رسانه ها مخاطب قرار می دهد (5). در اینجا با نقل و انتقال مهمی روبرو هستیم: ما با جامعه های بیش از پیش «جهانی شده» طرفیم که فهمیده اند که دیگر نمی باید زندانی دیو غول پیکر * Léviathan عربی بمانند و خارج از کشوراجبارا تهدیدی تلقی نمی شود.
در دوران « چند گونه شدن» رژیم های سیاسی در جهان – نظریه ای که مطرح می کند که چارچوب جهانی سازی، ظرفیت دولت ها را زیر سوال برده و در صدد محو کردن تمایزی است که بین رژیم های استبدادی و دموکراتیک دره ای ساخته است (6)- اعتراضات در هر دو کشور پیوند موازی اشکال کارزار جمعی و روش های بیان سیاسی را نشان می دهد. حتی در کشورهای عربی، سیاست به نهادهای رسمی خلاصه نمی شود- مصر نشان دهنده شرایطی است که در آن انسداد استبدادی با دگرگونی بنیادی مناسبات دولت با جامعه همزیستی دارند (7)
تونس نشان داد که فاصله میان اعتراض اجتماعی بی چون وچرا و اعتراض سیاسی چندان بزرگ نیست.
تظاهرات بزرگ مردم مصر در قاهره و شهرهای دیگرجلوه ای از این پدیده بود که با فراخوان جوانان در بلاگ های اینترنتی، 25 ژانویه 2011 را «روز خشم» اعلام کرده بود. در این تظاهرات شاهد اختلاطی از شعارهای اجتماعی و سیاسی و نیز گونه گونی گروه های اجتماعی شرکت کنندگان بودیم، گر چه جوانان بخش عمده انان را تشکیل می دادند. علاوه بر آن، اگر اپوزیسیون سیاسی بویژه اخوان المسلمین به خیابان ها آمدند، اکثریت شرکت کنندگان پیش از هر چیز، به «فراخوان تونس» پاسخ داده بودند، گرچه در برخی مناطق، نامزدهای اپوزیسیون که از شکرت شان در انتخابات فرمایشی مجلس جلوگیری شده بود، هدایت تظاهرات ها را به عهده داشتند. برخی از آنان که درخواست اصلاحات عمیق سیاسی، از جمله بازبینی آئین نامه انتخابات ریاست جمهوری را که قرار بود در پایان سال جاری برگزار شود، کرده بودند، این تقاضاها را پس گرفتند.
----
عنوان اصلی مقاله:
L’Egypte saisie par la fièvre régionale, par Sarah Ben Néfissa
-----
پاورقی ها:
* Léviathan لویاتان هیولای دریائی غول پیکر فنیقی که در متن کتاب مقدس آمده است. اشاره به یک هیولا و غول عظیم الجثه ای است که از دریا سَرک میکِشد و مثل و مانند ندارد. این نام از باب چهل و یکم ایوّب، در تورات گرفته شدهاست. م
http://ir.mondediplo.com/article1650.html
لوموند دیپلماتیک، فوریه 2011
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد