logo





از خشم و نفرت تا انقلاب

اولیویه پیو (روزنامه نگار، فرستاده ویژه به تونس)
ترجمه بهروز عارفی

پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰ فوريه ۲۰۱۱

بسیج مردمی ، سرکوب : چرخه ای شناخته شده و تکراری .
اما، چه شرایط ویژه ای تونس را به پیروزی سوق داد؟


اگر حرکت اندوه بار محمد بوعزیزی، 26 ساله که روز 17 دسامبر 2010 در شهر سیدی بوزید، در مرکز تونس خود را به آتش کشید، به شورش دامن زد، ولی به یقین این خودسوزی اولین مورد نبود . در سال 2010، دو جوان دیگر خود را به آتش کشیده بودند: اولی در منستیر، در کرانه دریا در روز 3 مارس، و دیگری در 20 نوامبر در متلوی. یک بررسی بخش سوختگی بیمارستانی در شهر تونس، که در اواخر دسامبر 2010 بر روی سایتی اینترنتی فاش شد، برآورد می کند که «خودکشی از طریق خودسوزی » 1/15 درصد مراجعا ت به بیمارستان است (1). در این گزارش، این عمل «فوق العاده خشونت بار» تلقی شده و آن را «پاسخ جوانان به خشونتی دیگر بویژه در تونس بزرگ و از جمله حومه های دارای سطح اجتماعی-اقتصادی پائین » می دانند، («نظیر شهرک های التضامن و ابن خلدون») و منطقه شمال غربی (بخش روستائی). این بررسی در سال 1998 انجام شده است...
بنابراین، خودسوزی بوعزیزی یکی از حلقه های سلسله دراز اقدامات نومیدانه است. ولی این رخداد، در اذهان حک شده است. محمد خمیلی، معلم بازنشسته 63 ساله، عضو عفو بین المللی و از مخالفان حکومت می گوید: «این جوان متعلق به قبیله ای قدیمی است که در دامنه جنوبی منطقه زندگی می کند. نام او از واژه عزیز مشتق شده است که در اینجا «سرافراز» معنی می دهد.». قدرت این قبیله ها که حتی مدت ها پیش از حضور استعمار فرانسه در کشور (1956-1881) وارث تاریخ طولانی تونس بود، تار و پود مناسبات اجتماعی منطقه های مختلفی را بهم می ریسد. زیرا این بهم بافتگی قبیله ای بر رویدادهای سیدی بوزید ، قصرین و ثاله سنگینی کرده است. در نواحی دارای سنت قوی تجارت مانند شمال (بنزرت) و ساحل (صفاقص و سوسه)، برعکس، نام های خانوادگی و وابستگی اجتماعی ترجمان نقش عمده اخوت قدیمی حرفه ای ست.
آقای خمیلی تاکید می کند که «پیش از این که محمد ابزار کارش [چرخ دستی میوه فروشی] را از دست دهد، یک زن کارمند شهرداری به او سیلی زده بود. در فرهنگ ما، این عمل غیر قابل قبول است!». این پسر جوان شرفش لگدمال شده بود، در نتیجه انزجار بصورت جمعی ظاهر شد. پس از 19 دسامبر، ابتدا در سیدی بوزید و سپس در شهرهای اطراف، رودرروئی ها جوانان را در برابر پلیس قرار داد. از جمله در منزل، بوزیان، مکناسی، رقب، مزونه، قابس... از همان وقت، رویدادها یکی پس از دیگری رخ دادند. درگیری، خشونت های پلیسی، دستگیری های وسیع، تظاهرات پشتیبانی، درگیری های دوباره .... وضع طوری شد که زین العابدین بن علی شخصا در تلویزیون ظاهر شد. میلیون ها تونسی نخستین سخنرانی او را در 28 دسامبر دنبال کردند، که بازتابی در رسانه های بین المللی نداشت باستثنای تلویزیون الجزیره که از 24 دسامبر، بصورت شبانه روزی رویدادها را بی وقفه پخش می کرد.

«نسل های جدید تحصیلکرده به امید چیز دیگری اند»

بن علی، با کت و شلوار تیره، قامتی رزمی در تلویزیون کانال 7 «سوء استفاده از موارد منزوی» را نکوهش کرد و از «ابزار سازی سیاسی» سخن راند و سپس با بوعزیزی بستری در بیمارستان عکس انداخت.این تصاویر تبلیغاتی اثر معکوس گذاشت و به ضرر عاملانشان تمام شده به نخستین کلیشه های شورش تبدیل شد. بوعزیزی روز 4 ژانویه 2011درگذشت.. روز پنجم ماه، شش هزار تظاهرات کننده سراپا در خشم فرورفته در تشییع جنازه او در روستای قرات بالنور شرکت کردند. روز بعد، مرد سی و یک ساله ای بنوبه خود در شهر متلوی خود را به آتش می کشد.
بنا به گفته اتحادیه عمومی کارگران تونس، در شهر پنجاه هزار نفری متلوی، از مراکز صنایع معدن تونس، 40 درصد جمعیت فعال بیکارند. یکی از دلایل این وضع، تجدید ساختارگسترده معادن بزرگ فسفات در قفصه است: تعداد کارکنان این حوزه در مدت بیست و پنج سال با از دست دادن سه چهارم آنان به پنج هزار نفر رسید. (2) این شهر ستم کشیده از 15 سال پیش، در اثر مهاجرت مخفیانه بسوی ایتالیا هزینه بالائی پرداخته است.(3) در این گیر ودار، شهرهای قصرین و ثاله شعله ور شدند. بیزاری محلی جایش را به شورشی اجتماعی داد که در مناطق به حال خود رها شده از مرکز تا غرب گسترده شد. در اینترنت صفحه مشهور «خطا 404» ، نماد سانسور، ظاهر شد. حاکمیت هنوز گمان می کرد که می تواند جنگ اطلاعات را ببرد.
ناحیه توریستی مشهور توزر در جنوب غربی کشور، هنوز بر کنار از شورش با قی مانده بود و در میان تلویزیون ها، فرانس 24 مسیر الجزیره را در پیش گرفت. در پاریس، مجری عرب زبان تلویزیون خبری فرانسه «خشونت ها» را تفسیر می کند. یوسف، چهل ساله در رستوران کوچکش بر صحنه ها خیره شده است. او شرح می دهد که: «مسئله، بیکاری جوانان دیپلمه است. دو برادر جوان من یکی لیسانس (کارشناسی) کامپیوتر و دیگری فوق کارشناسی مدیریت دارند. اولی در هتلی در سوسه مستخدم است و دومی بیکار. این وضع نمی تواند دوام بیاورد!»

بیکاری جوانان تحصیلکرده اولین باروتی است که بدنبال جرقه سیدی بوزید منفجر می شود. درست است که بوعزیز فقط دیپلمه دبیرستان بود. ولی در کشوری که در برخی مناطق بیش از 50 درصد بیسوادند، دیپلم دبیرستان مقدس است. از اوایل سال های دهه 1990، دولت جوانان را به کسب دیپلم و ادامه تحصیلات عالی تشویق می کند: بر طبق آمار موسسه ملی آمار تونس (INTS)، در سال 2010، یک سوم جوانان 19 تا 24 ساله دانشجو بودند. محمود بن رمضان، استاد اقتصاد در دانشگاه تونس و مولف یک کتاب جدید (4) می گوید: «در دبستان و دبیرستان، موانع انتخاب را برداشته اند. سپس، با افزایش معدل متوسط سال تحصیلی تا میزان 25 درصد، کسب دیپلم دبیرستان را ساده تر کرده اند.». در نتیجه: «در سال 2010، حتی اگر نیمی از محصلین نمره قبولی دیپلم را نمی گیرند، 70 درصد انان دیپلم دریافت می کنند». در سال 1980، میزان قبولی دیپلم فقط 35 درصد بود. ترقی اجتماعی از راه تحصیل و امید موفقیت از راه کار و شایستگی که دسته دسته جوان دیپلمه تولید کرده ، از اصولی است که در دوره ریاست جمهوری حبیب بورقیبه (1987-1956) مقدس شمرده می شد. بن رمضان ادامه می دهد: «بین سال های 2008 و 2010، هر سال نزدیک به هفتاد و پنج هزار دانشجوی دیپلمه آموزش عالی وارد بازار کار می شدند، در حالی که در سال های دهه 1980، تعداد آنان فقط هشت هزار نفر بود». این گرایش به تحصیل، که در گزارش های رسمی به عنوان نماد پویائی مورد تمجید قرار گرفت، فقط توانست معضل اشتغال را به تعویق اندازد.
اقتصاد تونس بین سال های 2000 و 2008، رشد سالانه ای از 4 تا 5 درصد داشت. جهانگردی (توریسم) که 8 درصد در تولید ناخالص داخلی است (ده درصد برای کشاورزی، 54 درصد برای خدمات و 35 درصد برای صنعت) چهره مرفهی از کشور بدست می دهد. اما، در پشت این سلامتی اقتصادی ناهماهنگی های با اهمیتی وجود دارند. پیرو یک بررسی جدید(5)، بیکاری 15 تا 29 سالگان در سال 2008 به 2/31 درصد می رسید و بیکاری جوانان دیپلمه به 22 درصد (بیکاری متوسط کشور 14 درصد است). قریب به دوسوم بیکاران (72درصد) کمتر از سی سال دارند... به عقیده گروهی از کارشناسان، اقتصاد باید به رشدی معادل 8 % در سال برسد تا همه این دانشجویان بتوانند کار پیدا کنند. یکی از اسناد جدید اتحادیه کارگران تونس درباره فرمانداری سیدی بوزید (6) حاکی از این است که میزان بیسوادی در این ناحیه هنوز 60% است، در حالی که میزان موفقیت دانش آموزان در کسب دیپلم نزدیک به 95%.... محمد علی غندام، دبیر سندیکا در توزر می گوید: «جوانان و والدین آنان را امیدوار کردند. نسل جدید تحصیلکرده خواهان شغل دیگری غیر از کسب و کار کوچک و کشاورزی است. اما آرزوی آنان بر باد رفته.»
شهر های ثاله، سبیتله، سیدی بوزید، رقب، دور و نیز القیروان که با بیکاری (بدون دریافت حق یبکاری) سر در گریبان اند، پیش از بقیه مناطق به شورش پیوستند. برای نخستین بار پس از 17 دسامبر، روز 7 ژانویه ارتش به قصرین اعزام شد. رقم رسمی کشته شدگان در کشور، 12 نفر اعلام شد ولی فدراسیون بین المللی حقوق بشر تعداد آنان را بیشتر از بیست تن دانست. شهادت افراد و تصاویر انتشار یافته توسط شبکه های اجتماعی خشونت پلیسی را نشان داد. و شایعه ای به راه افتاد: تیراندازان مستقر در پشت بام ساختمان های بلند، با «اسنایپر» های مجهز به دوربین هدف های خود را از میان جوانان تظاهر کننده انتخاب می کنند.
این سرکوب خشن دومین باروت انقلاب بود. هنگامی که تونسی ها به سرنوشت جوانان شورشی در محله های فقیر نشین آگاه می شوند، این انبار باروت در روز های 7 و 8 ژانویه منفجر شد. سرکوب، کینه دیرینه را نسبت به نیروهای پلیس (صد و پنجاه هزار مامور)، که ده ها سال است بخاطر غرور ، فسادشان و تحقیر مردم شناخته می شوند، تیز تر می کند. خمیلی توضیح می دهد که «این بار، شورش رنگ سیاسی می گیرد. سرتاسر تونس قیام می کند». ولی با چه بازیگرانی؟
ابتداجوانان، چرا که چهل درصد جمعیت زیر 25 سال است. به یقین، دیپلمه های بیکار ولی همچنین کسانی که نتوانستند تحصیلات دبیرستانی را بپایان برسانند. از چهار میلیون جوان زیر بیست و پنج سال، فقط پنج هزار نفرشان دانشجوی دانشگاه هستند.این جوانان فقط بن علی و رژیم آزادی کش او را دیده اند. و همه در استفاده از رایانه ماهرند (بیش از یک تونسی روی سه از اینترنت استفاده می کند). توفیق ثامر دریس، استاد فلسفه در صفاقص این پدیده را چنین تحلیل می کند: «این نسل از طریق بلاگ ها، تویتر و فیس بوک، فضای آزادی و اعتراض خود را بر روی اینترنت ساخته است.»
اما، در تظاهرات ها، بزرگ تر ها ، پدران، مادران و پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها نیز حضور دارند. آنان نیز قربانی بیکاری بوده و بویژه از سال ها تحصیل بیهوده فرزندانشان خشمگین اند. شورش که ابتدا اقشار مردمی نیروی محرکه آن بودند، گروه های دیگر مردم را نیز در بر می گیرد، بویژه طبقات متوسطی که اقتصاد در اوایل سال های دهه 1990 موقعیت شان را تقویت کرده بود: استادان دانشگاه، معلمان، وکلا، بازرگانان، سرمایه گذاران، پزشکان.... این پایه اجتماعی جدید در ارتباط با گسترش جغرافیائی اعتراضات قرار دارد.
پس از اعتصاب عمومی پیروزمند در روز 12 ژانویه درصفاقص، شهرهای بزرگ کشور مانند تونس، سوسه، صفاقص، بنزرت نیز شعله ور می شوند. بورژوازی لیبرال، بازرگانی و مالی نیز بیکار نمی مانند. این بورژوازی که بطور سنتی با رژیم بورقیبه و در آغاز حکومت بن علی با او همکاری می کرد، هنگامی که بدست شبکه مافیائی خانواده بن علی و دار ودسته طرابلسی (خانواده لیلا، همسر دوم بن علی از سال 1992)، به کنار گذاشته می شود، شروع به غر ولند می کند.آقای خمیلی اشاره می کند: «روز 8 ژانویه هیئتی از بازرگانان سوسه که از پایگاه های منطقه ای بن علی و نیز در گذشته بورقیبه بودند، در کاخ ریاست جمهوری کارتاژ حضور بهم رسانده و از رئیس جمهور می خواهند که قدرت آنان را به ایشان باز گرداند.»
بنا به گفته رضا الرداوی، وکیل و دبیر کل عفو بین المللی تونس، صبح روز 10 ژانویه، «بن علی هنوز مستقیما مورد حمله نیست، ولی لحن تندتر می شود. ابتدا، وکلا و استادان دانشگاه، دو گروهی که مورد تحقیر بوده و از نزدیک با مشکلات اهالی در تماس بودند، از مطالبات اجتماعی و مردمی پشتیبانی کردند. سپس نکوهش سرکوب اوج می گیرد. ولی یک پرسش همچنان باقی است. در مورد رهبری سیاسی این جنبش؟ فعلا، چنین رهبری ای وجود ندارد.»

سربازان، هرگز علیه شورشیان مداخله نکردند

کدام بازیگران سیاسی قادر به رهبری سیاسی اند؟ بن علی، هنگام سخنرانی مشهور آغاز ریاست جمهوری اش در هفتم نوامبر 1987، که مورد استقبال میلیون ها تونسی قرار گرفت، از «بلوغ» کشور برای ایجاد «دموکراسی» بر پایه «نظام چند حزبی و کثرت گرائی سازمان های توده ای» تمجید کرد. اما، با گذشت یک «بهار» و چند ماه، فرمانروای جدید زندگی اجتماعی و سیاسی را مسدود کرد.
بن علی با تاسیس اجتماع موسسان دموکراتیک (RCD)، وارث حزب بزرگ دستور نو که بورقیبه بنیان گزارش بود (1934) و در سال 1964 به حزب سوسیالیست دستوری تبدیل شد، در ظاهر نظام چندحزبی ای را پذیرفت (تونسی ها آنرا «دکور» می نامند) که در آن چند حزب موسوم به «اپوزیسیون قانونی» این نقش را بازی می کنند. برخی نظیر جنبش دموکرات های سوسیالیست (MDS) و جنبش التجدید (نوسازی) در مجلس نماینده دارند. برخی دیگر، مثل حزب دموکراتیک پیشرو (PDP) «مضحکه انتخاباتی» را تحریم می کنند.

در حاشیه دوم نظام، هزاران سازمان سیاسی حضور دارند که «اپوزیسیون قانونی» خوانده می شوند. (به مقاله چه بدیلی برای تونس، امین علال در همین شماره مراجعه کنید). تنها سندیکای انحصاری، اتحادیه عمومی کارگران تونس (UGTT) است، در حالی که جنبش دانشجوئی که بسیار فعال بود و در سال های دهه 1970 و 1980 پیرامون اتحادیه دانشجویان تونس (UGET) سازمان می یافت، از چند سال پیش مجبور به فعالیت مخفی شده است.
بازیگر دیگری که اهمیت دارد جامعه مدنی و شبکه اعتراضی آن (رادیو،گروه های موسیقی، کانون ها)، و انجمن های دفاع از حقوق بشر است. برخی مانند عفو بین المللی خود را «غیرسیاسی» می دانند ولی برخی دیگر را کادرهای پیشین اپوزیسیون بورقیبه و بن علی ایجاد کرده اند. جامعه (لیگ) حقوق بشر تونس که در سال 1976 تاسیس شده از جمله آنان است. این لیگ، قدیمی ترین جامعه دفاع از حقوق بشر در آفریقا و جهان عرب است.
آخرسر نوبت ارتش ملی می رسد. بورقیبه این ارتش را در سال 1956 با اصل عدم دخالت در «امور دولتی» تاسیس کرد. این ارتش محقر سی هزار سرباز دارد (بیست و هفت هزار در نیروی زمینی).
برخلاف نیروهای پلیس که تعدادشان در دوره بن علی سه برابر شد، ارتش «جمهوری خواه» بوده و از وجهه خوبی بین مردم برخوردار است. قانونی مصوبه 1957 وابستگی به گروه های سیاسی را برای افراد نظامی ممنوع ساخته و هرگز، در آشوب های مشهور تاریخ کشور – جنبش دانشجوئی (1972)، شورش نان (1984) و اعتصاب معدن (2008) – سربازان برای سرکوب دخالت نکرده اند. چهره افتخار آمیز بی طرفانه که نماد آن حرکت رئیس ستاد ارتش، رشید عمار است که در 12 ژانویه بخاطر خودداری از«شلیک بسوی مردم» برکنار شد.
قفصه، صبح 10 ژانویه. در ساختمان مرکزی اتحادیه کارگران تونس، سی عضو فعال جر و بحثی پر شور دارند. از روز 6 ژانویه، آن ها تلاش می کنند شعبه محلی را به پشتیبانی از جنبش وادارند. ولی رهبری کشوری با حمایت عباسی عماره، دبیر منطقه ای سندیکا که به فساد و مداحی رژیم بن علی شهرت دارد، مقاومت می کند. انسداد مشابهی در صفاقص، توزر و سوسه احساس شده است.
همان روز، بن علی دومین سخنرانی اش را ایراد کرده و به «تروریستها» حمله می کند که از خشم اجتماعی « سو استفاده » کرده اند. اما جنبش تند ترمی شود. زمان وعده های بن علی فرا می رسد. او اعلام کرد که تا سال 2012 «سیصدهزار شغل جدید» ایجاد می کند. خمیلی با خشم می گوید: «از سال 1990، بن علی مدام این شغل ها را به ما وعده داده است. هیچ کس او را باور ندارد. به هر حال، جنبش به چنین حیله ای اعتنا نمی کند».
بن علی که از جنبش اعتراضی دانسجویان می ترسید، همه آموزشگاه های کشور را بست. بالاخره، چند ساعت بعد، اتحادیه کارگری واکنش نشان داد: رهبری اتحادیه به بخش های منطقه اس صفاقص، القیروان و توزر اجازه داد که روز بعد در مناطق و سپس 14 ژانویه در تونس اعتصاب عمومی به راه بیاندازند. یکی از کادرهای التجدید بلافاصله واکنش نشان داد: «به هر حال این شهرهای معترض هستند که به تنهائی وارد کارزار خواهند شد». همان شب، در شهرک های مردمی پایتخت (التضامن و منیهله) اولین شورش ها براه افتاد.

و اما نقطه عطف اعتصاب عمومی پیروز مند صفاقص (شهر ششصدهزار نفری) است ، که منطقه ای تجاری و بندری ، ثروتمند و مرفه می باشد که تحت تسلط یک بورژوازی مالی و یک طبقه متوسط با اهمیت قرار دارد. در سوسه نیز که شهری است که از توریسم بهره برده، کارکنان بیمارستان فرهت حشاد راه پیمائی بزرگ اعتراضی برگزار کردند. کارکنان هتل ها که شغل و وضعیت شان در اثر بحران سال های 2009-2008 آسیب دیده و بدتر شده، به آنان پیوستند. روز قبل، پلیس از انتقال زخمی ها به بیمارستان جلوگیری می کرد. یک بار دیگر، بن علی حس کرد که جهت باد تغییر کرده است. 13 ژانویه، بن علی سخنرانی سومش را ایراد کرد که در آن موضعی فروتنانه گرفت. او از «آزادی مطبوعات» و «حقوق احزاب اپوزیسیون» سخن رانده، وزیر کشور را برکنار و تعهد کرد در انتخابات سال 2014 شرکت نکند. ولی دیگر دیر شده بود. اعتراض سیاسی به انقلاب تبدیل شده است. انبار باروت سومی که تاکنون تکان نخورده بود، آشکارا منفجر می شود: نفرت نسبت به مافیای طرابلسی ها.

کارهای ننگین این باند از چشم روشنفکران و مبارزان سیاسی مخفی نبوده اند، اما، کم کم بحث ها در خانواده ها پیرامون انحصار بنگاه ها هنگام اجرای برنامه خصوصی سازی (بین 1995 و 2005)، تصاحب روزنامه ها و املاک (کاخ ها) در یک کلام، نمایندگی سازندگان اتومبیل، سوپرمارکت ها، بانک ها، شرکت های هوائی، موسسات ارتباطات تلفنی....می گردد. از پانزده سال پیش، نزدیکان خانم طرابلسی بر کلیه حوزه های اقتصاد دست گذاشته اند.

14 ژانویه، بالاخره آنچه نا محتمل می نمود رخ داد: بن علی از کشور فرار کرد. انقلاب سر دولت قطع کرد. روزهای اول پر هرج و مرج بود. سازمان های سیاسی که از یوغ سانسور آزاد شده بودند، یک باره در جلو صحنه قرار گرفتند. این گروه ها که در مکتب مخفی کاری شکل گرفته و با انحرافات سکتاریستی خو کرده اند، مجبورند که با همدیگر بسازند. زیرا، کوچه ها ساکت نمی شوند. یکی از فعالان PDP روز 18 ژانویه شعار می دهد: «با بریدن تارک یک درخت، ریشه های آن کنده نمی شوند».

در این جاست که سخنان یک هفته پیش محمد خمیلی دوباره طرح می شود(7): «تا حالا، هرگز مردم تونس سرنوشت خود را بدست نگرفته بودند. نه در دوره استعماری (1956-1881)، نه هنگام استقلال (1956)، نه هنگام سقوط بورقیبه با سرکردگی بن علی (1987). اگر این بار، تونسی ها بن علی را ساقط کنند، این یک غرور بزرگ ملی است. و این شرف بازیافته را هیچکس نمی تواند از آنان بگیرد.»
-----
عنوان اصلی مقاله:
De l’indignation à la révolution, par Olivier PIOT
پاورقی ها:
1 – بررسی بخش جراحی بیمارستان عزیز عثمانه در شهر تونس(1988)
www.tunivisions.net
2 – به مقاله زیر مراجعه کنید:
Karine Gantin et Omeyya Seddik, « Révolte du “peuple des mines” en Tunisie », Le Monde diplomatique, juillet 2008, et « Tunisie : jugement iniques à Gafsa », www.monde-diplomatique.fr, 12 janvier 2009.
3 – در آوریل 2009، 15 تونسی اهل متلوی در دریای مدیترانه و نزدیکی های کرانه های لیبی جان خود را ازدست دادند.
4 – به کتاب زیر مراجعه کنید:
Mahmoud Ben Romdhane, Tunisie : Etat, économie et société. Ressources politiques, légitimation et régulations sociales, Publisud, Paris, 2011.
5 -
Lahcen Hacy, « Substituer des emplois précaires à un chômage élevé. Les défis de l’emploi au Maghreb », Cahier Carnegie, Carnegie Middle East Center, Beyrouth, 15 novembre 2010.
6 - گزارش اتحادیه کارگران تونس به زبان عربی:
« Le développement régional à Sidi Bouzid : entre mythe et réalité », rapport de l’UGTT (en arabe), Tunis, août 2010.
7 – به مقاله زیر در سایت لوموند دیپلماتیک (فرانسه) نگاه کنید: در این مقاله «هفته ای که بن علی را سرنگون کرد»، کریم، نام مستعارآقای خمیلی است.
« La semaine qui a fait tomber Ben Ali », sur le site du Monde diplomatique – 19 janvier 2011. M. Khemili est cité sous le pseudonyme de « Karim ».

تونس: تقویم تاریخ

1881. آغاز قیمومت فرانسه
1921-1911. اعلام حالت فوق العاده برای مبارزه با جنبش ضد استعماری.
4 ژوئن 1920. ایجاد حزب لیبرال موسسان تونس یا حزب دستور (قانون اساسی).
2 مارس 1934. حبیب بورقیبه حزب دستور نو را تاسیس کرد.
مارس-آوریل 1937. تظاهرات دردفاع از ایجاد مجلس بر پایه خواست دستور نو.
جنبش در خون سرکوب شدو در 12 آوریل حزب دستور نو منحل شد.
20 ژانویه 1946. ایجاد اتحادیه عمومی کارگران تونس UGTTکه از دستور نو پشتیبانی می کند.
31ژوئیه 1954. شناسائی خودمختاری داخلی توسط فرانسه.
1965. 20 مارس. اعلام استقلال؛ 9 آوریل. تشکیل دولت بورقیبه، پس از انتخابات مجلس موسسان.
13اوت. تصویب آئین نامه فردی مبنی بر برابری قضائی زنان و مردان.
25 ژوئیه 1957. الغاء سلطنت و اعلام جمهوری. ریاست جمهوری حبیب بورقیبه.
1961. درگیری های خشن با ارتش فرانسه پیرامون پایگاه فرانسه در بنزرت. این پایگاه در 15 اکتبر 1963 تخلیه شد.
1963. ممنوعیت حزب کمونیست.
18 مارس 1975. پس از تغییری در قانون اساسی، بورقیبه رئیس جمهور مادام العمر شد.
26 ژانویه 1978. «پنجشنبه سیاه»، اعتصای عمومی بزرگ اتحادیه کارگران تونس در مخالفت با آزادسازی اقتصاد همراه با درگیری ها (20 نفر کشته شدند).
دسامبر 1983-ژانویه 1984. «شورش نان» که به سرکوب و تزلزل اتحادیه کارگری منجر شد و ژنرال زین العابدین بن علی به وزیر مشاور در امور امنیتی منصوب شد.
1987. در ماه اوت، سوءقصد اسلام گرایان در منستیر. 7 نوامبر، بن علی، نخست وزیر به اتکای گواهی پزشکی بورقیبه رابرکنار کرده و جانشین رئیس دولت شد.
1988. حزب سوسیالیست دستوری به «اجتماع دموکراتیک قانونی اساسی» تبدیل شد.
1994. بن علی، تنها نامزد انتخابات 3/99 درصد آرائ را کسب کرد. او که همواره تنها نامزد بود در سال های 1999، 2004 و 2009 مجددا انتخاب شد.
فوریه 1999. تظاهرات خشونت بار دانش آموزان در قفصه. دستگیری های گسترده.
11آوریل 2001. سوء قصد به کنیسای جربه.
ژانویه-مه2008. اعتصاب در ناحیه معدنی قفصه. رهبری کشوری اتحادیه کارگران تونس از اعتصاب پشتیبانی نمیکند.
17 دسامبر 2010. محمد بوعزیزی خود را به آتش می کشد. تظاهرات در سیدی بوزید که به سراسر کشور سرایت می کند.
14 ژانویه 2011. محمد غنوشی، نخست وزیر اعلام می کند که موقتا جایگزین بن علی شده است. فرار بن علی. روز بعد، فواد المبزع رئیس مجلس، رئیس دولت می شود.


http://ir.mondediplo.com/article1651.html
http://ir.mondediplo.com/article1649.html


خاطرات یک سفیر
اریک رولو ،روزنامه نگار و سفیر پیشین
ترجمه بهروز عارفی

اریک رولو در ژوئیه 1985 به سفارت فرانسه در تونس برگزیده شد. او در زمانی مسئولیت یافت که پاریس از جانشینی «قریب الوقوع» حبیب بورقیبه، بنیانگذار جمهوری تونس نگران بود.

ماموریت من به لحاظی به یک بازپرسی در کشوری کاملا دستخوش حوادث می مانست. رئیس بورقیبه که چند بار ملاقاتش کردم، از قدرت تشخیص درست برخوردار نبود. هنگام دیدار،بارها با بیان مطالب نه چندان دیپلماتیک، حتی نامنسجم، الباجی قائد السبسی، وزیر خارجه اش را دچار مخمصه می کرد. پس از ملاقات، وزیر مجبور به پوزش خواهی می شد. در دیداری که ژنرال موریس اشمیت Maurice Schmitt، رئیس ستاد ارتش فرانسه، از روی ادب مرسوم انجام داد، بورقیبه برخاست و پیش از فشردن دست او، شروع به دکلمه شعر بسیار بلندی از ویکتور هوگو کرد. در حرافی یک جانبه اش، او فراموش کرد که به هدف ماموریت مهمانش اشاره کند، در حالی که این موضوع با امنیت ملی ارتباط داشت.
بورقیبه که فقط چند ساعت در روز هشیار بود سکان دولتی را که رهبرش بود دردست نداشت. حکومت او که در راس آن محمدالمزالی قرار داشت، به چند دسته رقیب تجزیه شده بود.نخست وزیر بیشتر وقتش را صرف مراقبت از وجهه اش می کرد و هدف آشکارش جایگزینی بورقیبه در قدرت بود. این کار دندان ها را در کاخ کارتاژ به هم می سائید. دختر برادر شخص بورقیبه که بر او نفوذ غالبی داشت، تحسین آغشته به مهر خود را نسبت به ژنرال زین العابدین بن علی مخفی نمی کرد؛ باوجود این، هیچکس گمان نمی برد که او نردبان ترقی بن علی بسوی قدرت شده و در خلع عمویش نقش بازی کند.
ژنرال بن علی که در سال های 1986-1985، ابتدا وزیر مشاور و سپس وزیر کشور بود، برای فرانسه معمائی بود. او به بهانه های مختلف از پذیرفتن شخصیت های فرانسوی که از تونس دیدار می کردند، خودداری کرد. از جمله خانم ادیت کرسون Edith Cresson و پییر برگوآ Pierre Bérégovoyکه وزیر بودند. از آن ها شگفت آور تر، خودداری وی از ملاقات با ژنرال رنه امبو René Imbotرئیس کل امنیت خارجی فرانسه (DGSE) بود. اوج ماجرا زمانی بود که سرهنگ (ژنرال آتی) ایوان دو لی نییر Ivan deLignière وابسته نظامی سفارت به من اطلاع داد که از چند هفته پیش، بن علی او را بایکوت کرده است، در حالی که مرتبا با رئیس سیا CIA در تونس ملاقات می کند. در حالی که او و بن علی، هر دو دانشجوی همدوره پیشین دانشکده افسری سن سیر بودند و همدیگر را « تو» خطاب می کردند و عادت داشتند که در مورد مسائل مورد علاقه مشترک گفتگو کنند. ایوان دو لی نییر، گلیست چپ، دارای مدال افتخار برای خدمات مسلحانه اش در مبارزه با «سازمان ارتش مخفی» OAS* در الجزایر، آشنا به زبان عربی تونسی بخاطر درستکاری و علاقه به کشورش مشهور بود. طبیعتا، این اطلاعات در یک تلگرام سری و خطاب به مسئولان بالای وزارت خارجه و کاخ الیزه ارسال شد.
تناقض به اسرار افزود: بن علی داوطلبانه با من ملاقات خصوصی می کرد. گفتگوهای ما عمدتا به فروش سیستم ارتباطات بسیار پیچیده به گارد ملی تونس اختصاص داشت. دولت فرانسه اعتبارات سخاوتمندانه ای برای این خرید ها در اختیار تونس می گذاشت. باوجود این، مزالی نخست وزیر، مرتبا با این خریدها مخالفت می کرد و دلیل می آورد که این خریدها بودجه کشور را سنگین تر خواهد کرد. پیرو اطلاعات ما، این بهانه ای بیش نبود. نخست وزیر از جاه طلبی های سیاسی وزیر کشورش هراس داشت.
درست است که گذشته حرفه ای بن علی در اعضای غیرنظامی دولت، اعتماد چندانی بر نمی انگیخت. او را به عنوان «سرکلانتر» سنگدلی می شناختند که شورش های گرسنگان را در سال 1984 در خون سرکوب کرده بود و همچنین تظاهرات گوناگون اعتراضی کارگری و دانشجوئی را. بن علی که در یک مدرسه عالی اطلاعات و امنیت در ایالات متحده تحصیل کرده بود، تا حد وسواس بدگمان بود و همه میدانستند که در مورد همه بایگانی اطلاعاتی دارد.
در یکی از دیدارهایمان، او ، خارج از موضوع، سه عامل بی ثبات کننده رژیم را چنین بیان کرد: نا بسامانی اجتماعی، تنش با لیبی قذافی، «تهدید اسلام گرایان» که به عقیده او خطرناکترین بود. او توضیح داد که جنبش وابسته به رشید غنوشی در همه محیط ها حضور دارد از جمله در بین افسران جوان. و با حرکتی تآتری، به دکمه دستگاهی فشار داد و فهرست درازی از نام کسانی بیرون زد که مظنون بودند و زیر مراقبت دائمی. بن علی که مهندس کامپیوتر و شیفته فنون است از استفاده این دانش کسب اطلاعات، برای هدف های پلیسی خسته نمی شد.
او ادامه داد که مسلم است که غنوشی به دولت تضمین صریح داده بود که هرگز دست به خشونت نخواهد زد. او نتیجه می گرفت که چالشی که باید از میان بردارد سیاسی است یعنی بسیار جدی تر، زیرا او فکر نمی کرد بتواند بطور نامحدود از «توسعه سریع» جنبش اسلامی جلوگیری کند. من نمی توانستم با عقیده او موافق باشم، چرا که اطلاعاتی که به سفارت می رسید و نیز نظر کارشناسان در پاریس خلاف نظر وی بود و حاکی از واقعی بودن رشد جنبش اسلامی بود ولی آن را تهدیدی نمی دانست. وانگهی، دو سال پس از به قدرت رسیدن جانشین بورقیبه در انتخابات مجلس در 1989 که تا حدودی آزاد بود، هواداران اسلام گرایان 14 درصد رای آوردند. با وجود این، بن علی حزب را منحل و هزاران هوادار آن را زندانی کرد که برخی در زیر شکنجه به قتل رسیدند. او هرگز از تکان دادن مترسک اسلام گرایان دست برنداشت. و این امر موجب پشتیبانی قدرت های غربی ونیز بیشتر دولت های عربی از او گشت. این دولت ها خود از همین ترفند برای خفه کردن کل اپوزیسیون از جمله لائیک ها استفاده می کنند.
آقای غنوشی آن طوری نبود که تبلیغات تونس معرفی می کرد. من که در محل تبعید او لندن، در سال 1990 او را ملاقات کرده بودم، استنباطم این بود که «شیخ»، عنوانی که برایش دکترای الهیات از دانشگاه سوربن را به ارمغان آورد – فرد با ایمان پرشور و پیرو اسلام رهائی بخشی است که عدالت و بهزیستی همه شهروندان را تضمین کند. ولی به عنوان استاد فلسفه، نظراتش را با چنان ظرافتی همراه با خردمندی طرح می کرد که بن علی در صحبت های خصوصی، «هراسناک» ارزیابی اش می کرد. در جهان عرب، او با تجدد اندیشه و وابستگی اش به یک جامعه کثرت گرا از رهبران اسلام گرای دیگر تمیز داده می شد. و این خصلت وی بود که از نگاه رژیم خودکامه بیشتر از طرفداران مشی خشونت آمیز خطرناک تر جلوه می کرد.
در یک گفتگوی طولانی که در ژوئن 1996 در لندن با او داشتم (فرانسه تقاضای پناهندگی سیاسی وی را رد کرده بود)، او توضیح می داد که کاربرد زور «اثر معکوسی» دارد، همان طوری که تجربه نقاط دیگر نشان داده است. به همین رو، او کسانی از اعضای حزب را که برای تضعیف رژیم بن علی ، دست زدن به سوءقصد را توصیه می کردند، از حزبش اخراج کرد. او با جنبش هائی هم نظر بود که با موفقیت روش مشارکت در زندگی سیاسی، در مجلس و حتی در برخی حکومت های کشورهای عربی را برگزیده بودند. سمت گیری او به «دموکرات های اسلامی» ترکیه شباهت داشت که موفق شدند از راه های پارلمانی به قدرت برسند. آنان به نظام لائیکی که کمال آتاتورک پایه گذاشته است، پای بندند. غنوشی، مرتبا سوءقصدهائی را که جنبش های دیگر منتسب به اسلام مرتکب می شدند، محکوم می کرد. از این رو، برای من طبیعی بود که در دوران مسئولیت دیپلماتیکم در تونس، با او مثل بقیه مخالفان تونسی رفتار کرده و نامش را به مدعوین ضیافت های سفارت اضافه کنم. و روشن بود که او با کمال میل در آن ها شرکت می کرد. این اقدام من برخی را می آزرد.
این حرکت خلاف جریان، نمی توانست تنها عامل تیرگی تدریجی روابط من با وزیر کشور وقت بوده باشد. در روز خداحافظی از وزیر کشور، بن علی با خشمی آشکار از من پرسید که چرا من او را مامور سیا دانسته و فردی با جاه طلبی مبالغه آمیز ارزیابی می کردم؟
و او برای اثبات گفته اش، تقریبا کلمه به کلمه، تلگرام های محرمانه مرا که به وزارت خارجه فرانسه فرستاده بودم، بازگوئی کرد....
سفیر نیز از حلقه شبکه های جاسوسی او در امان نمانده بود.
----
عنوان اصلی مقاله:
Souvenir d’un diplomate, par Eric Rouleau

*OAS سازمان نظامی مخفی، یک سازمان مخفی سیاسی- نظامی فرانسوی بود که خواهان حفظ وضع استعماری در الجزایر بود. این سازمان که در سال 1961 تاسیس شد، دست به قتل های زیادی در الجزایر زده و در مخالفت با استقلال الجزایر، یک بار نیز به جان ژنرال دوگل سوء قصد کرد.

http://ir.mondediplo.com/article1654.html


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد