logo





عصر جدید اعراب، فریاد زندگی است نه مرگ

جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۴ فوريه ۲۰۱۱

عباس شکری

egypt-200.jpg
“ما آزادی، دمکراسی، نان و کار می خواهیم”
شهروند:
“ما خواهان آزادی هستیم، ما دموکراسی می خواهیم، ما نان می خواهیم و کار” این شعارها از فریاد مردم جان به لب آمده ی تونس، مصر و سایر کشورهای عربی این روزها به گوش می رسد. برای یک بار هم که شده این بار اگر مردم جهان عرب به خیابان ها می آیند و فریاد بر می آورند، نه برای فلسطین که برای التیام یافتن همه ی آزاری است که سال ها بر تن و جان شان نشسته. فریادهای مردم مصر اکنون چون پتکی بر کوپال بی قدرت دولت محلی از یک سو فرود می آید و از سوی دیگر نیز لرزه بر اندام قدرت های بزرگ حامی و پشتیبان شان؛ آمریکا و اسرائیل انداخته است.

اکنون توده های وسیعی از مردم برای حق خواهی به خیابان آمده اند. مردم فقیر کشورهای تولیدکننده نفت مثل تونس، مصر و یمن علیه بیکاری، سوء مدیریت و فقر به پا خاسته اند. به همین دلیل می توان شاهد آغاز عصر جدیدی در تاریخ اعراب بود، اما این که این آغاز به کدامین پایان می انجامد، هنوز زود است که به داوری نشست و باید صبر کرد تا ترکیب نیروهای شرکت کننده در تظاهرات خیابانی مشخص تر شود.

چنین سازماندهی و بسیج همه جانبه در برابر رهبرانی که هنوز اریکه ی قدرت را در دست دارند، آن هم از سوی مردم کشورهای عربی، را شاهد نبوده ایم. چنین بسیج همه جانبه ای را می توان در مبارزه آزادی خواهانه ی دهه ی پنجاه در قرن پیشین آن هم از قید و بند استعمار شاهد بود. در آن زمان هم در خط مقدم “جمال عبدالناصر” قرار داشت که ناسیونالیسم عربی که تن می زد به پان عربی یسم، از یک سو و سوسیالیزم از سوی دیگر را نمایندگی می کرد. این جنبش ملی گرایانه ی افراطی هم در ده سال بعد از جنگ موسوم به “جنگ سوئز” در سال 1956، زمانی که عبدالناصر در مقابل مثلث توطئه از سوی انگلیس، اسرائیل و آمریکا برای شکست او، قرار داشت، از اهمیت ویژه ای برخوردار شد.

پیروزی شوک آمیز اسرائیل در جنگ موسوم به “جنگ شش روزه” در سال 1967 منتهی به یأس و ناامیدی زیادی بین مردم از یک سو و رهبران ملی گرای عرب از سوی دیگر شده بود. این ناامیدی سرانجام اش این شد که جنبش رهایی طلبی ناصریسم نیز با دیوار سرد و بی تفاوتی بخش بزرگی از اعراب روبرو شود. از همان زمان به بعد به طور مداوم جمهوری هایی که از خرابه های رژیم های ظلم و جور پادشاهی یا استعمار برخاسته بودند، به تدریج خود نیز آلوده سیستم تمامیت خواه، دولت های پلیسی، مدیریت اقلیتی نابخرد بر اکثریت شدند که بیشتر تکیه داشتند بر همبستگی گروه های خودی، پلیس امنیتی بی کفایت و ارتش تا بن دندان مسلح از یک طرف و حمایت این یا آن دولت خارجی از سوی دیگر. این مدل بیشتر در جمهوری های شمال آفریقا همان قدر نمایان بود که در کشورهای سوریه و عراق در خاورمیانه. گویا این نوع جمهوری های تازه به دوران رسیده و تمامیت خواه عرب به نوعی یخ زدگی رسیده بودند و ذوب کردن و تغییر آنها هم امکان پذیر نبود. تنها کشورهای تولید کننده ی نفت عرب تقریباً از این قاعده استثنا شده بودند. تمامیت خواهی در این کشورها موجب عقب ماندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی در عرصه ی جهانی شد.

اکنون در آغاز سال 2011 گویا پنجره ای جدید برای مبارزان راه آزادی باز شده است. البته این بار دیگر این جنبش مردمی به وسیله ی قهرمانانی چون “عبدالناصر” یا “بورقیبه” هدایت نمی شود. این جنبش مردمی بیشتر شبیه انتفاضه های فلسطینی ها است که معمولا خودبخود به وجود می آید و مردم برای حق خواهی به خیابان ها می آیند و تا پای جان نیز ایستادگی می کنند. این جنبش های مردمی که این بار به نظر می رسد که حتا می تواند کوه را هم جابجا کند، از نیروی لایزال مردمی برخوردار است و انگار که تا پایان راه که آزادی از قید و بند و دستگیری، زندانی کردن، شکنجه و کشتار است، نیز ادامه خواهد داشت. بدیهی است که در چنین شرایطی که رژیم های تمامیت خواه در حال فروپاشی هستند، آن چه نقطه ی عطف خواهد بود این است که کدام یک از صحنه گردانان یا نیروهای سیاسی پیش از دیگران برای کسب قدرت سیاسی و ایجاد نظم و قانونی نوین پای جلو بگذارد. در اولین مرحله حتما شاهد یک همکاری فراگیر بین نیروهای متفاوت با رویکردهای سیاسی گوناگون خواهیم بود که همگی هم از مخالفان رژیم های فعلی هستند. این نیروها یا شخصیت های سیاسی و اقتصادی و بازرگانی که در موضع مخالف با رژیم فعلی برای کسب قدرت سیاسی فعالیت می کنند به طور سنتی نیم نگاهی به نیروی ارتش دارند که در کنار آنها برای اداره ی امور مملکت بماند. چنین رویدادی می تواند در کوتاه مدت مؤثر باشد و حتا آزادی های فراوانی هم چنانچه مردم خواهان آن اند نیز به جامعه داده شود، اما پرسش اصلی این است که آیا در درازمدت هم این نظم و قاعده ی نوین پا برجا خواهد ماند یا مثل ایران گروهی با نام دین و خدا، همه ی آرزو و آرمان هایی را که میلیون ها انسان برایش به پا خاسته بودند، ندیده می گیرد و باز هم تمامیت خواهی را برقرار می کند. باید البته آرزو کنیم که چنین نشود و همان شرایط کوتاه مدت نیز به عنوان قاعده ی جدید کشورداری بر جای بماند. البته اگر سوابق تاریخی دو کشور مصر و تونس را به عنوان کارپایه در نظر داشته باشیم، احتمالا نیروهای نظامی در انتظار خواهند ماند تا یکی از نیروهای سیاسی آنان را برای ایجاد نظم و قاعده ی نوین فرا بخواند. حرکت نظامی ها در روزهای یکشنبه و دوشنبه همین هفته ناظر بر این بدبینی من است که مردم آنها را در آغوش می گرفتند و گل می دادندشان. نیروهای سرکوبگر پلیس از میدان به در رفته اند و جای خود را به توپ و تانک ارتش داده اند که علیرغم حکومت نظامی، حضور مردم در خیابان ها را هم تحمل می کنند. آیا کاسه ای زیر نیم کاسه است؟ باید منتظر ماند و روزهای آینده را به شهادت گرفت.

از ویژگی های قابل توجه کشورهایی مثل تونس، الجزایر و مصر تحت تأثیر قرار داشتن دو حرکت است؛ بخشی تحت تأثیر امپراتوری قدیم ترکیه اند و بخشی هم تحت تأثیر استعمار فرانسه. هر دو تجربه نشان داده است که سرانجام ریاست جمهوری جدیدی سر کار آمده که در کنارش نیروهای ارتش برای برقراری امنیت و ثبات نیز قرار داشته اند و تضمینی هستند برای حفظ نظم و قاعده ی جدید. مثلا، عبدالناصر تحت تأثیر “آتاتورک”، که نظم و قانون نوین ترکیه را برقرار کرده بود، ناسیونالیسم عرب را دامن می زد. اما ناصر به آتاتورک اکتفا نکرد و گوی سبقت را از او هم ربود و دستگاه بروکراسی نظامی یی برقرار کرد که در ظاهر پرده داران آهنین به نظر می آمدند. در سال 1952 ناصر در موقعیت انقلابی بزرگی قرار گرفت. این موقعیت در شرایطی بود که اگر جنبش انقلابی با شکست روبرو شود، رهبران کاریزماتیک ارتش پا پیش خواهند گذاشت و باز برای مردم مأیوس، امید ایجاد می کند و ادامه ی نظم و قاعده ای جدید را در دل هاشان می کارند. این را توضیح دادم تا به این نتیجه برسم که ممکن است در شرایط امروز مصر کسی مثل ناصر در کنار ارتش قرار بگیرد و همان موقعیت را تکرار کند. این رنسانس ناصریسم در شرایطی ممکن است رخ دهد که اخوان المسلمین مثل روزهای اخیر هم چنان در عقبه ی حرکت های مردمی بماند و نخواهد موج سواری کند و سکان دار حرکت مردم مصر شود.

آیا واقعا در روزهای آینده شاهد برنامه ریزی هایی خواهیم بود که راه به دموکراسی دارند یا دیکتاتوری؟ نیروهای ارتش (به غیر از نیروهای پلیس امنیتی) بخشی از نظام فعلی مصر هستند که هنوز تصمیمی به برکناری ندارد. چنانچه پیش از این هم گفتم، نرمش امروز ارتش احتمالا برای باقی ماندن در اریکه ی قدرت یا با مبارک یا بدون مبارک است. به گزارش تلویزیون ملی نروژ، مردم مصر در اندیشه ی یک راه حل سریع برای بازگرداندن نظم و از بین رفتن آنارشی گری هستند تا از این بحران جان سالم به در برند. حرکت آرام ارتش هم موجب شده است که مردم در این شرایط در مورد سرکوبگری نیروهای ارتش و ژنرال های آن با اغماض بنگرند و از قضاوت های تند در مورد آنان پرهیز کنند. راه حل های دیگری نیز وجود دارند که باید در ادامه ی حرکت های مردم به آن ها پرداخت. تا دستیابی به دموکراسی راه درازی پیش رو است.

آیا مصر و تونس اسلامی خواهند شد؟

برای پاسخ به این پرسش باید یک بار دیگر به حرکت جوان تونسی معطوف شویم که با خودسوزی خود، یادآور حرکت راهب بودایی مسلک ویتنام در سال 1963 بود یا عملکرد “جان پالاچ” در چکسلواکی سابق در سال 1969. کردار این جوان که جان خود را از دست داد را به هیچ وجه نمی شود با عملکرد کسانی مقایسه کرد که با بستن بمب به خود و “عملیات انتحاری” موجب کشته شدن تعدادی بی گناه می شوند. این حرکت از نوع تروریستی نیست که خود نیز عامل حرکت آزادی خواهانه در بین مردم شده است. در آن لحظه ای که او مرتکب خودسوزی به عنوان اعتراض به ظلم و جور حاکمان شده بود، هیچ اثری از دین و مذهب نبود؛ نه دستار به سری سبز حضور داشت و نه عمامه به سری سفید. از عبا و عمامه سیاه و سفید هم خبری نبود. از شعار “الله اکبر” هم خبری نبود و هیچ کس را هم به جهاد مقدس دعوت نکرد. او یکی از میلیون ها انسانی بود که از زور و جور به تنگ آمده بود و به عنوان اعتراض دست به این کار زد بی آن که از بهشت موعود کلامی به زبان بیاورد یا رهایی جاودانه در روز قیامت. خودکشی او آخرین آوای آزادی بود. او با این حرکت، دامان سیاه دیکتاتور را بیش از هر کسی لکه دار کرد و نظر مردم را برای احقاق حق به خود معطوف تا از یأس و نومیدی دست بردارند و حرکتی کنند که باید. این خودسوزی در واقع فریادی بود برای زندگی و نه مرگ. به دنبال این حرکت آزادی خواهانه هم مردم اگر بیدار شدند و به خیابان آمدند تا امروز از بنیان گذاری حکومت اسلامی حتا یک شعار هم داده نشده است. در ردیف اول تظاهرکنندگان هم مردانی با عبا و عمامه قرار ندارند و زنان هم مجبور به پوشیدن نوع لباس خاصی که نماد اسلامی بودن حرکت مردم باشد نشده اند. بنابراین آن چه در تونس می گذرد، نمونه ی آنچه در سال پنجاه و هفت در ایران رخ داد نیست و احمدی نژاد هم بی خود فریاد می زند که مردم تونس خواهان حکومت اسلامی آن هم از نوع ناب محمدی اش می باشند. در چند روز تظاهرات مردم تونس و مصر آیا شنیده شده که مردم شعار مرگ بر آمریکا سر دهند؟ اما شعارهای آزادی، نان، کار، دولت جدید و استعفای رئیس جمهور مبارک گوش آسمان را هم کر کرده است. همین کردار نیز در تونس بن علی را واداشت که از مملکت فرار کند و مسئول حزب اسلامی تونس هم رسما اعلام کند که من نه خمینی ام و نه بن لادن. او خود را بیشتر به حزب مسلمان ترکیه که عدالت و توسعه نام دارد نزدیک می داند تا خمینی و بن لادن. در مصر هم امروز عصر که در اروپا ساعت ده بعداز ظهر است، اعلام شد که اخوان المسلمین از البرادعی حمایت کرده و از او خواسته که در گفتگوهای دیپلماتیک سخنگوی این نهاد مذهبی باشد. ضمن مثبت ارزیابی کردن این کردارها، مدام در ذهن ام مرحوم بازرگان رژه می رود که اولین نخست وزیر ایران بود و اگرچه او باران می خواست اما سیل آمد، ولی تحت فشار بنیادگرایان مجبور شد ترک خدمت کند و سرانجام اش آن شود که همه شما می دانید. این پرسش بزرگ که مبادا در مصر و تونس هم همانی شود که در ایران. حیله گری در ذات قدرت است بویژه که قرار باشد در اختیار دین قرار گیرد. این هراسی است که کشورهای غربی هم دارند و مدام از من شرقی می پرسند با توجه به تجربه ی انقلاب ایران، فکر می کنی چه می شود؟

تنفر مردم تونس در روزهای گذشته بیشتر متوجه رژیم بن علی بوده است و رفتارهای غیرانسانی اش. آنها خواهان روی کار آمدن رژیمی هستند که به حقوق بشر احترام بگذارد و مردم را به حساب بیاورد. مردم نمی خواهند زیر بار رژیمی بروند که عروسک دولت های آمریکا یا فرانسه باشد آن طور که تا کنون چنین بوده است. این در حالی است که خصومتی هم با روابط متقابل و برابر با دولت های نام برده شده ندارند.

در مصر دو جنبش جوان کشور مردم را تشویق به تظاهرات کرده اند و تا امروز نقش بزرگی در هماهنگی و بسیج مردم داشته اند یکی در سامانه ی فیس بوک است که نام “ما همه خالد سعید هستیم” را بر خود نهاده و بیش از سی و پنج هزار هوادار دارد. خالد جوانی بود که در تابستان سال پیش توسط پلیس مصر در بیرون از یک کافه اینترنتی دستگیرشد و در مرکز پلیس پس از اذیت و آزار فراوان سرانجام کشته شد. نهاد دیگری که بین جوانان مصر از محبوبیت خاصی برخوردار است “جنبش ششم آوریل” نام دارد. این نهاد هم بیش از هفتاد و پنج هزار عضو دارد و نام خود را از جنبش کارگری در منطقه صنعتی قاهره به وام گرفته است. بیش از نیمی از جمعیت مصر زیر بیست و پنج سال سن دارند و این یعنی که جمعیت مصر جوان است و نهادهای جوانان هم در کشاندن هم نسلان خود به خیابان موفق تر از هر نهاد سیاسی دیگر عمل کرده است. از جمعیت هشتاد میلیونی مصر، هفده میلیون به اینترنت دسترسی دارند که اگرچه در مقایسه کل جمعیت درصد کمی را در بر می گیرد، اما همین میزان نیز با استفاده از سامانه های توئیتر و فیسبوک توانسته است خبرهای خود را در سطح ملی و بین المللی گسترش دهد و مردم را به طور هماهنگ به خیابان ها بکشاند. حرکت موزون مردم در روزهای اخیر مقامات دیکتاتور را هم به حیرت واداشته و وادارشان کرده است که سیستم اینترنت را کلا قطع کنند، خبرنگاران رسانه های عربی زبان را دستگیر یا اخراج کنند و جلوی آزادی بیان را تا آنجا که ممکن هست، بگیرند. البته “اوباما” در سخنرانی روز یکشنبه خود رسماً از دولت مصر خواست که به آزادی بیان احترام بگذارد و علاوه بر آزادی روزنامه نگاران، سیستم اینترنت را هم قطع نکند.

آنچه در تونس روی داد نیز حاصل دوران طولانی از بی حرمتی به کرامت انسانی بود. رشوه خواری، سوء مدیریت، بیکاری، گرانی و فقر دست به دست هم دادند و اعتراض عمومی مردم را موجب شدند. بنابراین آنچه ما شاهد آن هستیم ماحصل حرکتی یک روزه که خودسوزی جوان تونسی بود، نبوده که او با حرکت خویش مردم را به اعتراض سراسری فراخواند که مردم هم لبیک گفتند و بن علی را از اریکه ی قدرت ساقط کردند. در تونس ده میلیونی هم حدود چهل درصد از جمعیت به اینترنت دسترسی دارند و از سامانه های اجتماعی برای خبررسانی استفاده شده است. به این ترتیب نقش بارز جهان دیجیتال نیز هر روز روشن تر می شود که دو سوی متضاد نیز دارد؛ برای مردم که آگاهی دهنده است و برای دولت ها که گویا دشمن اصلی شان همین سامانه های اجتماعی اند که مردم را نه تنها آگاه که برای حرکت های ضد دولتی آماده می کند.

از زمان روی کار آمدن مبارک، هرگز این کشور شاهد چنین حرکتی نبوده است. حرکتی که کاملا سازماندهی شده باشد و هماهنگ. به همین خاطر هم دولت مجبور می شود که اینترنت و تلفن های اینترنتی را ببندد. مردم اما به طور متراکم و در کنار هم زندگی می کنند شبکه ی “کلام ماه” که منظور گردش شفاهی اخبار است، بهترین کانال انتقال خبر شده است. در مصر قانونی وجود دارد که طبق آن هر نوع تجمع یا تظاهراتی که از سوی مقامات تأیید نشده باشد را ممنوع می داند و کسانی که سازماندهی چنین حرکتی را به عهده داشته باشند، مستوجب مکافات نیز می داند. در مصر هم مثل تونس آنچه مردم را به خیابان کشانده است، نه اسلام بوده و نه قوانین شرع. مردم برای آزادی، رهایی از رشوه و رشوه خواری، شکنجه و زندان، کشتار و بی عدالتی به خیابان ها آمده اند.

اسرائیل و تظاهرات مردم

در جهان عرب، دو کشور مصر و اردن تنها کشورهایی هستند که با اسرائیل پیمان صلح امضا کرده اند. مصر هم پیمان استراتژیک اسرائیل در منطقه است و تا اکنون کارشناسان اسرائیلی امیدوارند که رژیم حسنی مبارک فرونپاشد و اگر هم قرار است فرو بریزد، دولتی سر کار بیاید که پیمان های بسته شده را منسوخ اعلام نکند. در همین رابطه یکی از اعضای دولت اسرائیل که نخواسته نام اش فاش شود، به روزنامه ی “داگس آویزن” نروژ گفته است: “ما شاهد زلزله ی شدیدی در منطقه هستیم. اما با این وجود فکر می کنیم که دولت مبارک، از پس این امواج سونامی بر می آید و فرو نمی پاشد”.

درواقع اسرائیل شدیدا نگران اوضاع در مصر است. اوضاعی که از تونس شروع شد و خیلی زود به بخشی از کشورهای عرب همسایه اسرائیل نیز سرایت کرد. دولت مردان اسرائیلی اکنون این نگرانی را پنهان نمی کنند که تغییر رژیم در مصر به نفع آنان باشد. از سوی دیگر، مردم عادی مصر اصلا دل خوشی از اسرائیل ندارند و به پیمان صلحی که سی سال پیش نیز بین مصر و اسرائیل بسته شده است باور ندارند. این ناباوری تا آنجایی پیش می رود که اخیرا شایعه ای بین مردم مصر در گردش است که دولت اسرائیل کوسه ای را تربیت کرده تا گردشگران ساحل دریای سرخ را بترساند و درآمد مردم مصر را کاهش دهد.

رویداد دیگری که موجب ناخوش آیندی مردم مصر شده، همکاری و هم پیمانی دولت مبارک با اسرائیل در محاصره ی شهر غزه است. مردم مصر احساس همدردی با مردم غزه داشته اند و هرگز نمی خواسته اند که دولت متبوع شان راه رساندن مواد غذایی و آب به روی مردم ستمدیده ی فلسطین را ببندد. بنابراین باز هم برای دولت اسرائیل جای نگرانی است که چه کسی یا کدام نیروی سیاسی، در صورت تغییر، سکان اداره ی کشور را در دست می گیرد. شاید تنها دلخوشی اسرائیلی ها این است که اخوال المسلمین تا کنون در تشویق مردم برای شرکت در تظاهرات زیاد فعال نبوده است که برای اولین بار روز جمعه مردم را برای شرکت در تظاهرات بعد از نماز جمعه فراخواند. اسرائیلی ها حاضر هستند حتا دولت مسلمان اخوان المسلمین را هم بپذیرند اگر کلیت پیمان سی سال پیش دست نخورده بماند. روز دوشنبه در گفتگو با تلویزیون دولتی نروژ، یکی از تحلیل گران امور مصر و اسرائیل گفت: “نیروهای مخالف اسرائیل، علیرغم نارضایی شان از اسرائیل، آرامش دوران “صلح سرد” را نیز به یاد دارند و شاید به همین خاطر و برای حفظ این صلح به جنگی جدید فکر نکنند.

آمریکا و اروپا

کشورهای اروپایی تا امروز که دوشنبه است موضع روشنی در برابر جنبش آزادی خواهانه ی مردم مصر نداشته اند. هر یک از سیاست مداران به طور مستقل چیزهایی گفته اند اما نظر اتحادیه اروپا هنوز رسما اعلام نشده و از اخبار چنین برمی آید که روز سه شنبه قرار است که وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در بروکسل جمع شوند، اما از حرف های همین سیاست مداران می شود فهمید که دولت های اروپایی خواهان نوعی اصلاحات در رژیم مصر هستند و تغییر رژیم را نمی پسندند. ترس از روی کار آمدن یک رژیم اسلام پناه نیز آنان را وامی دارد که کاملا در پناه چراغ حرکت کنند و از نور روشن آن پرهیز. در گفتگوی یک دقیقه ای که با معاون وزارت خارجه نروژ داشتم، گفت: “تحلیل شما از مصر با توجه با پس زمینه ی شرقی و خاورمیانه ای ات، با من غربی تفاوت دارد.” او گفت:”شاید حق با تو باشد که در فرهنگ منطقه بزرگ شده ای و شاهد تغییر رژیم شاه به جمهوری اسلامی بوده ای، اما من با چشمان غربی و تو با چشمان شرقی به این رویداد نگاه می کنیم و به همین خاطر و تفاوت فرهنگی با هم هم رأی نیستیم”.

موضع دولت آمریکا را که هم چنان یکی به نعل می زند و یکی به میخ، حتما در سخنرانی روز یکشنبه ی آقای “اوباما” شنیدید. ایشان هنوز هم حرف های خود را معطوف به مبارک می کند و نه مردم. البته از مبارک می خواهد که آزادی بیان را رعایت کند و از خشونت بپرهیزد. اما آیا مبارک در شرایطی هست که بتواند این دستورات یا خواسته های اوباما را اجرا کند؟ مردم در خیابان های قاهره، اسکندریه و سوئز فریاد تغییر و فرار مبارک در گلو دارند و رئیس جمهور آمریکا که احتمالا ایشان هم با چشمان غربی به تحلیل رویدادهای شرق می نشیند، خطاب به مبارک حرف می زند و با مردم نیز انگار کاری ندارد. البته تا آنجایی که من مطالعه کرده ام مردم مصر ضد آمریکایی نیستند و قرار هم نیست که الزاما یک رژیم شبیه ایران یا طالبان در مصر برقرار شود که دولت آمریکا این قدر دست به عصا راه می رود و از مبارک نمی خواهد که اریکه ی قدرت را ترک کند و به امید این که در انتخابات پاییز سال جاری شرکت کند و پسرش را نیز رئیس جمهور مادام العمر کند، نباشد.

خیزش آزادی خواهی مردم در کشورهای عربی، فریاد آزادی است و زندگی، فریاد رهایی از قید و بندهای غیردموکراتیک است، فریاد رفع بیکاری است و فقر. در این خیزش، مردم برقراری حکومت اسلامی که غربی ها از آن هراس دارند را در دستور روز قرار ندارد. به گزارش خبرگزاری های مستقل در روز سه شنبه که بیش از یک میلیون نفر در تظاهرات شرکت داشتند و فرمانده ی ارتش هم اعلام کرده بود که در کنار مردم خواهد بود و تیری به سوی مردم شلیک نخواهد شد، در پلاکاردهایی که دست مردم بود، این شعار را نوشته بودند: “ما خواهان تغییر رژیم هستیم و نه عوض شدن نام ها”. این شعار مرا به یاد سال پنجاه و هفت انداخت که شاه به جای تدبیری اساسی، نخست وزیر عوض می کرد و مردم می گفتند: “ما می گیم شاه نمی خوایم، نخست وزیر عوض می شه”. اکنون آرزو کنیم که با تغییر رژیم در مصر، مردم این کشور، گرفتار همان بلایی که بر سر ما آمد نشوند و به آرمان های انسانی شان برسند.

مؤخره بعد از ارسال مقاله به دفتر شهروند

اکنون سخنرانی حسنی مبارک از شبکه ی تلویزیونی الجزیره به پایان رسید و وی در این سخنرانی ضمن اعلام کناره گیری از انتخابات پیش رو از مردم خواست تا برای انتقال آرام و صلح آمیز قدرت به نیرویی که توسط مردم انتخاب خواهد شد، خود را آماده کنند. او در این سخنرانی تلاش کرد که خود را سربازی جان بر کف برای حفظ امنیت کشور قلمداد کند. او هم چنین گفت که برای ثبات و صلح در کشور هر کار دموکراتیکی که لازم باشد انجام می دهد، اما فراموش کرد بگوید که چرا تا کنون چنین اتفاقی نیفتاده و مردم در ظلم و ستم و فقر و نداری زندگی می کرده اند. او هم چنین از تغییر قانون اساسی برای محدودیت دوران انتخابات ریاست جمهوری سخن به میان آورد تا کسی نتواند چندین دوره و بخوان مادام العمر بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زند. این در حالی است که ایشان در برنامه ریزی هایی که کرده بود، تصمیم داشت پسرش را برای تصدی پست معاون ریاست جمهوری معرفی کند تا در صورت مرگ اش جای او را بگیرد و تا سالیان درازی هم اریکه ی قدرت را با زور در اختیار داشته باشد.

این سخنرانی در حالی ایراد شد که دیروز فرمانده ی ارتش وفاداری نیروهای تحت فرمان اش به مردم را رسما اعلام کرده بود و گفته بود که به خواست مردم احترام می گذارد و در ادامه اين بيانيه آمده است: “نيروهای مسلح در مقابل ملت بزرگ مان متوسل به زور نمی‌شوند.”

گزارش ها حاکی است که فرانک وایزر، نماينده ويژه باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا، روز دوشنبه با حسنی مبارک ديدار کرده و در خصوص بحران مصر با وی گفت وگو کرده است. یک منبع مطلع به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است که فرانک وایزر، سفیر سابق آمریکا در مصر، به حسنی مبارک گفته است که از نظر آمریکا عمر دولت وی به پایان رسیده است.

کارشناسان سياسی می گويند سقوط دولت حسنی مبارک باعث تغيير جغرافيای سياسی منطقه خواهد شد که دامنه اين تغيير از اسرائيل تا عربستان در بر خواهد گرفت. در همين حال، جان کری، سناتور دمکرات، نيز روز سه شنبه گفته است که در صورتی که آرامش به مصر بازی می گردد که حسنی مبارک از قدرت کناره گيری کند. جان کری همچنين گفته است باید به دوران پس از حسنی مبارک نگاه کرد. اين در حالی است که احمد شفيق، نخست وزير دولت حسنی مبارک از واکنش کند دولت در مقابل خواسته ها و مطالبات جوانان مصر عذرخواهی کرده است.

اکنون باید تا روز جمعه که مردم به حسنی مبارک فرصت داده اند تا از قدرت کناره گیری کند، صبر کرد و دید چه روی خواهد داد. بعضی از کارشناسان بر این باورند که احتمالا روز پنجشنبه میدان های اصلی شهر توسط نیروهای ارتش مملو از نیروی نظامی می شود تا از حضور مردم برای تظاهرات بعد از نماز جمعه جلوگیری کنند، البته این در صورتی است که تا آن روز، مبارک هم چنان در قدرت بماند و چنان چه امشب اعلام کرده است بخواهد تا پاییز بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زند. به باور من مردم گول این حرف های زیبا که من وطن پرست هستم و انتقال دموکراتیک قدرت را قبول دارم را نخواهند پذیرفت، اما باید تا روز جمعه صبر کرد و دید که چه پیش خواهد آمد.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد