logo





جنبش مصر و پیامدهای احتمالی آن

جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۴ فوريه ۲۰۱۱

مازیار آزاد

این حرکت مردم مصر امروزه بخاطر تأثیر فرا کشوری که در دنیا عرب دارد بسیار پر اهمیت است. اگر جنبش مترقی و آزادیخواه نتواند مبانی آزادیخواهی خود را بوضوح ترسیم کرده و در ذهن مردم حک کند و مواضع آزادیخواهی جنبش را بطور کامل از صفوف ارتجاع و سازشکاران مجزا کند این جنبشها نیز قربانی تمام کفتارانی خواهند شد که در درون این سیستم پوسیده کاپیتالیستی و امپریالیستی برای تغذیه از جنبش مردم در کمین نشسته و زوزه سر داده اند.
جنبش در مصر مانند گردبادی سرتاسر کشور را فرا گرفت و تقریباً همه چیز را در هم کوبید. مراکز حزب دموکراتیک ملی در شهرهای مختلف منجمله قاهره تسخیر شده و به آتش کشیده شد، دفتر مرکزی بزرگترین تولید کننده و کنترل کننده بازار استیل در کشور که مالکش یکی از معدود قدرتمندان ثروتمند و یار بسیار نزدیک حسنی مبارک بود به آتش کشیده شده و در هم کوبیده شد، مردم ایستگاه های پلیس را که با خشونت تمام سعی در پراکنده کردن مردم کرده بودند در شهرهای سوئز، اسکندریه، قاهره، و دیگر شهرها به آتش کشیدند و سلاح موجود در بعضی از آنها را بردند، و سعی در گرفتن دفتر مرکزی وزارت داخله که بیشترین نقش را در خفه کردن صدای مردم در تمام سالهای حکومت حسنی مبارک داشته است کردند. در مقابله با پلیس ماشینهای پلیس را به آتش کشیدند و آنها را از خیابانها فراری دادند. سرانجام حسنی مبارک مجبور به ظاهر شدن در برابر مردم و صحبت با آنها شد. البته حرف او صحه گذاشتن به خواسته های مردم نبود بلکه این بود که از قدرت دست برنخواهد داشت و تنها دولت وقت را که دست نشانده و نوکر مآبی بیش نبود و کاملا بیگانه با دردهای مردم بود را با دولت دست نشانده و نوکر مآب دیگر و نخست وزیری که در تمام مدت سی ساله حکومت حسنی مبارک یکی از نزدیکترین یاران او بوده است عوض خواهد کرد. عمر سلیمان، نخست وزیر منتخب حسنی مبارک است که بطور کامل موافقت آمریکا و اسرائیل را یدک میکشد.

این هنگامی است که مردم در اوج حرکت خود بودند و در سراسر دنیا عقیده عمومی براین بود که حسنی مبارک بطور کامل شکست خورده و باید از بازی سیاست کنار گذاشته شود. در اینجا تمام کشورهای امپریالیستی غربی و پیشاپیش آنها امریکا در حالی که باصطلاح از حقوق مردم و درک دردهای آنها دم میزدند همه را به مصالحه برای یک تغییر صلح آمیز دعوت میکردند. دولتهای غربی که در مقابل حرکت وسیع توده ها قرار گرفته بودند بناچار از حسنی مبارک که برای سی سال دست در دست غرب و اسرائیل مردم مصر و تا حدود زیادی مردم منطقه را قربانی منافع سیستم سرمایه داری در کل و کشورهای امپریالیستی غربی و بخصوص امریکا و در کنار آن اسرائیل کرده است گله هائی توأم با قدردانی میکردند. امریکا، انگلیس، و فرانسه مرتب از مصالحه بین مردم و دولت دیکتاتور حسنی مبارک حرف میزدندو اینکه باید یک گذر صلح آمیز اتفاق بیافتد. این گذر صلح آمیز که کسانی مثل البرادعی و حتی اخوان المسلمین نیز به آن دامن میزدند سخن روز شد.

حسنی مبارک عمر سلیمان را به نخست وزیری انتخاب کرد، نیروی سرکوبگر پلیس که بیشترین بخش سرکوب مردم را به دوش میکشید از صحنه بطور موقت خارج شد، در مصاحبه ای که عمر سلیمان با کانال خبری الجزیره بعد از نخست وزیریش انجام داد اول روشن کرد که نقش نخست وزیری هیچ مسئولیت مشخصی از نظر قانون اساسی ندارد و هر مسئولیتی را که حسنی مبارک به هدیه کند انجام خواهد داد و دیگر اینکه حرکت اعتراضی مردم را در سراسر مصر حرکت غیر متمدن یک اقلیت خواند و تأکید خود را بر روی این گذاشت که گروه های دزد و سارق امنیت مردم را بخطر انداخته اند. چندین بار که مصاحبه کننده کانال الجزیره عنوان کرد که این با تصاویری که از حرکت مردم در دست است تطابق ندارد با مخالفت شدید عمر سلیمان و انکار کامل او روبرو شد و عمر سلیمان کماکان اکثریت مردم در خیابان را اخلالگر و آشوبگر و دزد خواند. در حالی که دیگر پلیسی برای مقابله با مردم و بالا بردن هیجان مردم وجود نداشت ارتش دستور گرفت که خیابانهای مهم شهر قاهره و شهرهای دیگر را با نیروی موتوری خود بپوشاند. هیچکدام از باصطلاح گروههائی که باید از حرکتهای اجتماعی درک بهتری داشته باشند و به مردم هشدار بدهند که باید تا هنگامی که برگ برنده را در دست داریم اماکن مهم همچون ساختمان ریاست جمهوری، تلویزیون و رادیوی سراسری، شرکت مخابرات و کنترل اینترنت، و دیگر مراکز قدرت را بدست بگیریم را عنوان نکردند. مردم در یک خلاء رهبری هدفمند به گیجی دچار شده بود. از طرفی با کمک رهبران دروغین به دولت و رهبری ارتش احساس روز به سازش با ارتش و دست کم گرفتن نیروی سرکوب آن شد و بی توجهی آنان به سنگربندیهای ارتش در مراکز مهم همچون کاخ ریاست جمهوری، رادیو و تلویزیون و دیگر امکان دست یافتن مردم به این مراکز رهبری دولت از آنان سلب شد. از طرفی دیگر این سازشکاری به عنوان اصلاح طلبی خوانده شد و دست دوستی و انسانیت به سمت دشمنان حقوق مردم را به اسم تمدن به خورد مردم دادند. مردم با حالتی منفل در خیابانها نظاره گر سنگر بندی ارتش شدند در حالی که هر روز بیشتر و بیشتر نیروهای ارتشی مراکز مهم را در تحت پوشش خود قرار دادند. از طرفی تعداد دزدیها و کارهای خلاف و اختلالات با از کار افتادن هدفدار سیستم انتظامی بالا گرفت. رسانه های خبری بیشتر و بیشتر به اینگونه ناآرامیها پرداختند و بخصوص در امریکا سعی در تهیج حس همدردی مردم برای کسانی که مالکیت خصوصیشان بخاطر آشوب و هرج و مرج بخطر افتاده بود کردند. مواد اولیه مورد نیاز مردم برای زندگی کم کم در عرض چند روز نایاب شد. مردم با مسائلی روبرو شدند که احتیاج به رهبری درست برای جوابگوئی به آنها داشت و در این میان هیچ رهبری که پاسخگو باشد و بتواند حرکت مردم را مدیریتی باکفایت بخشد بچشم نمیخورد. کسانی مثل البرادعی و یا گروههائی همچون اخوان المسلمین بدنبال چانه زدن با دولت حسنی مبارک برای گرفتن خواسته های خود افتادند و از طرفی با دم تکان دادنهای مداوم و خوش رقصی در برابر امپریالیست غرب سعی در بدست آوردن نظر موافق آنها کردند. این نیروها که همیشه سیر تاریخیشان سعی در پیوستن به ارتجاع است همیشه در قلب خود حرکت مردم را آشوب میدانند و هرگز قادر به درک این نکته نیستند که رژیمهای دیکتاتوری هرگز کوچکترین استعداد برای پذیرش دیگران در جمع خود را ندارند. اگر دیکتاتورها قادر به این کار بودند دیگر دیکتاتور نامیده نمیشدند. از طرفی تاریخ حکومتهای امپریالیستی نشاندهندۀ طینت ضد بشری آنها برای بدست آوردن هر چه بیشتر منافع خود است و لا غیز. این رهبران باصطلاح اصلاح طلب که بر حسب طبیعت خود همیشه کار خود را با پشت کردن به مردم و خیانت به آنها و سعی در سازش با رژیم در قدرت باتمام میرسانند این بار نیز قدرت این درک را نداشتند که باید سازمانی را برای بکار انداختن سیستم همیاری شهری در میان مردم بوجود بیاورند. سازمانی که بتواند رهبری اجتماعی را از دست دولت کنونی خارج کند و به یک مرکز قدرت تبدیل شود.

سر در گمی جنبش به دولت حسنی مبارک این فرصت را داد که بتواند دوباره برنامه ریزی کند و با آوردن نیروهای متشکل خود به خیابان اما اینبار خارج از اونیفورم نظامی و بعنوان طرفداران مردمی خود سعی در سرکوب مردم کند. حتی با وجود ناشیگری شدید که باعث شناخته شدن این مزدوران بخاطر داشتن کارتهای شناسائی و استفاده از اسلحه و خشونت شدید و استفاده از اسب و دیگر امکاناتی که از عهده مردم عادی خارج است باز هم با کمک یاران امپریالیست خود توانستند تا حدودی جو غالب را که بنفع مردم و بر ضد دیکتاتوری بود عوض کنند. اکنون در خیابانها آشوب است. کسی نمیداند که نیروهای درگیر از کجا متشکل میشوند. خبرنگاران مورد ضرب و شتم قرار میگیرند ولی کسی نمیتواند مشخصا نیروهای دولتی را مسئول بداند. مردم که از ناتوانی خود و رهبران خود به ستوه آمده اند و از کشورهای خارجی بخصوص غربی دل خوشی ندارند نیز احتمالا بعضا خبرنگاران خارجی را نمائی از دشمن میبینند و با آنها به خشونت برخورد میکنند. از طرفی گروه های دزد و فرصت جو نیز بیشتر میشوند. دیگر آن اطمینانی را که مردم به هم داشتند از بین میرود و جو جنبش مسموم میگردد. این آشوب فرصتی به حسنی مبارک داده است که بهانه ای برای چسبیدن هر چه بیشترش به قدرت داشته باشد و بتواند خودش و تمام غارتی را که از مردم در عرض سی سال کرده است از نوک پیکان حمله و تنفر مردم و دنیا دور کند. عمر سلیمان نیز همچون روباه باصطلاح از این ناآرامی ابراز تاسف میکند و سعی در نشان دادن ضدیت خود با آن میکند. در این شرایط هر کسی میتواند خود را طرفدار انسانیت نشان دهد و تمام اعمال غیر انسانی که در طی سالها داشته اند در پشت پرده این آشوب مخفی کند.

ارتش که آخرین تیر ترکش دولت حسنی مبارک است در این میان تنها بطرزی پراکنده در درگیریها شرکت میکند و حاضر به جلوگیری از خشونت نیروهای لباس شخصی دولتی نیست. این لباس شخصیها و تحت حمایت بودن آنها در ایران چهره ای بسیار شناخته شده است. اما ارتش هنوز چهرۀ واقعی خود را نشان نداده است و سعی میکند که نقشی منفل که در واقع تضرر مردم است را بازی کند.

تنها راه برای در آمدن از این سر در گمی پیش نهادن خواسته های مشخص است، به دور این خواسته ها متحد شدن با کسان و یا گروه هائی که بتوانند با آنها همراهی کنند، متشکل کردن مردم برای گرفتن مراکز خبری و ارتباطات، متشکل کردن گروههای مختلف مردم در کارخانه ها و ادارات و بوجود آوردن اعتصابات، و در نهایت سعی در بدست آوردن سلاح است. در رأس تمام این خواسته ها باید سرنگون شدن این رژیم به رهبری حسنی مبارک و محاکمه تمانی کسانی است که در طی دوران این حکومت سرکوب کنندگان و سوءاستفاده کنندگان اصلی این نظام بوده اند. این محاکمه از نظر من نه بخاطر کشتن آنها که من کاملا با کشتن مخالف هستم و نه بخاطر شکنجه و یا انتقام بلکه بخاطر نشان دادن و روشن کردن کامل حرکت دیکتاتوری، نقش سرمایه و کشورهای امپریالیستی در پایمال کردن حقوق مردم بخاطر بدست آوردن بهره و سود و هر چه بیشتر به تاراج بردن منابع ملی مردم برای منافع مالی امپریالیستی است. این محاکمه باید درسی باشد از ضدیت کامل و بدون سازش سرمایه و نظام سود آوری امپریالیستی و چهره واقعی یک حکومت دیکتاتوری و تأثیرهای مسموم آن در سیستم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی جامعه و مردم.

این حرکت مردم مصر امروزه بخاطر تأثیر فرا کشوری که در دنیا عرب دارد بسیار پر اهمیت است. اگر جنبش مترقی و آزادیخواه نتواند مبانی آزادیخواهی خود را بوضوح ترسیم کرده و در ذهن مردم حک کند و مواضع آزادیخواهی جنبش را بطور کامل از صفوف ارتجاع و سازشکاران مجزا کند این جنبشها نیز قربانی تمام کفتارانی خواهند شد که در درون این سیستم پوسیده کاپیتالیستی و امپریالیستی برای تغذیه از جنبش مردم در کمین نشسته و زوزه سر داده اند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد