logo





بهار دموکراسی عرب

از :عبدالله البیاتی، هانا البیاتی،ایان دوگلاس*
برگردان: رحمان اسدیان

جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۲۱ ژانويه ۲۰۱۱

شورش مردم تونس نتیجه طبیعی شکست مدل " موندیالیزاسیون " ،جهانی شدن و به بن بست رسیدن آن در کل جهان است. در واقع ، این شکست اقتصادی است که در های خود را به روی سرمایه های خارجی باز می کند و اقتصاد محلی را درخدمت نیروهای بازار آزاد می گذارد. در این حالت است که به طور اتوماتیک نقش دولت کاهش می باید و تنها محدود به حفاظت از خود می شود. نتیجه این که در تونس یا هر یک از کشور های روبه توسعه میان منافع مردم و طبقه یی که که به وجود آمده است تا از سرمایه های خارجی پشتیبانی کند ، تضاد و در گیری به وجود می آید.
در کشور های عربی ، مدل جهانی شدن باعث شده است تا دولت ها ی این کشورها ، ویژگی عرب- مسلمان خود رااز دست بدهند و خود را از مسئولیت اجرای برنامه هایی که به بهبود زندگی مردم منجر می شود کنار بکشند. این امر مخالف مفهوم دولت – ملتی است که به ویژه پس از جنگ جهانی دوم تحت لوای جنبش های استقلال طلبانه به وجود آمد و هدف از آن رفاه و بهبود بخشیدن زندگی شهروندان بود. جهانی شدن هم چنین باعث از بین رفتن آرمان های سوسیالیستی مردمی بود که تمایل به دولت- رفاه ( État-providence ) داشتند و می خواستند نیازهای عمومی جامعه خود را برآورده سازند.
مدل جهانی شدن گاه در بعضی از کشور های روبه رشد مانند عراق، مصر یا در اندونزی با فشار سیاسی یا اقتصادی همراه بوده و در کشور های ثروتمند مانند کشور های تولید کننده نفت به ظهور و رشد یک طبقه وابسته یی انجامیده است که به طور داوطلبانه در پی ادغام اقتصاد ملی با اقتصاد جهانی بر آمده اند. در این حالت ، دولت تنها به نقش پلیس و حامی نظام های وابسته و تقویت وضعیت موجود برای تامین منافع بیشتر سرمایه داری داخلی و خارجی تبدیل شده است. در کنار این امر، در همه جا از جمله در کشورهای روبه توسعه، این مدل درخدمت غنی شدن هرچه بیشتر ثروتمندان شده و درنتیجه طبقه متوسط را به حاشیه رانده و در کنار تهی دستان قرار داده است.
در تونس، این توهم وجود داشت که به دلیل وجود رژیم دیکتاتوری که از آغاز استقلال تونس در قدرت است ، مدل جهانی شدن خوب عمل کرده و بازده خوبی داشته است، اما، نتیجه این را نشان داد که مردم تونس نیز مانند خیلی از نقاط دیگر جهان، از حیث اقتصادی تهی دست و از نظر سیاسی به حاشیه رانده شده اند و یک دولت پلیسی به وسیله طبقه یی ثروتمند وبی تفاوت نسبت به رفاه مردم که هر روز خود را غنی تر می سازد بر کشور جکومت و هر نوع اعتراضی را به سود بازار ازاد به شدت سرکوب می کند. در دنیای امروز، جامعه یک سازمان نیست که بتوان برای همیشه سرکوب کرد و نه یک ایدئولوژی است که بتوان آن را ممنوع ساخت. جامعه یک موجود زنده وفعالی است که حتا به وسیله خود قابل کنترل نیست.
اگر در گذشته طبقات تحصیل کرده می توانستند مهاجرت کنند و موقعیت خود را ارتقا بخشند، بحران اقتصادی در جهان ورکود اقتصاد غرب و کشور های هم پیمان ، امکانات این مهاجرت را محدود ساخته است . نتیجه این وضعیت این که ، یک ارتش بی کار اما تحصیل کرده و از لحاظ فنی ماهر در کشور های روبه توسعه شکل گرفته است. به طور طبیعی، آن ها سازندگان اقتصاد ملی ، نگهبانان رفاه عمومی مردم خود اند و می خواهند توسعه کشورشان را رقم بزنند. اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور های عربی به گونه یی است که این جوانان را تشویق می کند درباره حق طبیعی خود به زندگی عمیقا بیندیشند و همان چیزی را بخواهند که مشابه ان در هرجای جهان می تواند وجود داشته باشد و گاه به شورش و زمانی به نا امیدی می انجامد.
پس از سال 1973 ، اعتقاد حکومت های عربی بر این بود که می توانند بر غرب تاثیر بگذارند و روند صلح را به ارمغان آورند. آزادی ساز اقتصادی سادات و پذیرفتن شرکت های آمریکایی و اروپایی برای سرمایه گذاری در مصر به معنی پایان گرفتن دولت – رفاه در جهان عرب بود. از آن زمان ، رویای خود توسعگی (Auto-développement ) رها و درهای بازار آزاد در همه کشورهای عربی و به درجات متفاوت گشوده شد. این سیاست آزاد سازی شرط نخست کمک های آمریکایی بود که در آغاز با ریگانیسم و تاچریسم و سپس با مذاکرات تجارت جهانی و سیاست های بانک جهانی تنظیم شده بود.
عراق از این آزاد سازی و ادغام در اقتصاد جهانی نئولیبرال خودداری کرد، اما با سلطه نیروها وبا قوانین " برمر Bermer" ناچار شد به خصوصی سازی صنایع نفتی اش تن دهد و آینده عراق را زیر سلطه شرکت های خارجی در آورد. در این امر، یعنی برای باز کردن در های اقتصاد عراق و برداشتن موانع از جلوی نیروهای خارجی ، کشور به صورت اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی یا نظامی اشغال شد و با تخریب زیر ساخت های فیزیکی و توانایی های انسانی ، ظرفیت خود توسعگی عراق را نابود ساختند. همان طور که تجربه عراق نشان داده است، رشد واقعی اقتصاد کشور ها، مورد نظر سرمایه های خارجی نیست، بلکه منظور نابودی تمام ظرفیت های موجود برای فرایند خود توسعگی است. در فاز مالی سرمایه داری وامپریالیسم هدایت شده به وسیله آمریکا، کشورهای جهان سوم آخرین کشور هایی هستند که که از پیشرفت بهره مند می شوند و نخستین کشور هایی می باشند که تاوان بحران سرمایه داری را می پردازند. حتا موسسات مالی در دوبی که از نظر سیاست های اقتصادی نمونه بودند در معرض تهدید و بحران مالی با ورشکستگی روبه روشدند و کشور های دیگر امارات به نجات او برنخاستند.
همه رویاها و توهماتی که نسل پیش از 1973 به عنوان سوسیالیسم ، اتحاد و رستاخیز عرب ، صلح آمریکایی در فلسطین و انطباق با مدل غربی و یا اسلام به عنوان یک راه حل با خود داشتند ، با وجود مبارزه قاطع جریان های سیاسی عرب برای تحقق این ارمان ها نشان داد که ناموفق و غیر عملی است . مدل سوسیالیستی سقوط کرد؛ وحدت جهان عرب دیگر در دستورکار دولت ها نیست؛ اسلام به عنوان یک راه حل ، تنها فرقه گرایی وتجزیه را آن چنان که در عراق شاهدیم به ارمغان آورده است؛ صلح آمریکایی برای فلسطین، اسراییل را از ادامه کارش باز نداشته است و سرانجام این که ادغام و باز کردن درهای بازار های محلی بر روی اقتصاد سرمایه داری منجر به سرمایه گذاری و راه حلی برای بیکاران و تهی دستان نشده است. این امر به مردم اجازه نمی دهد تا حقوق قانونی شان را مطالبه کنند، مشارکت آزادی در امور همگانی کشورشان داشته باشند و یا از ثروت کشور و اقتصادشان سهمی به چنگ آورند.
جوانان عرب ، اگر چه با رویاهای نسل گذشته مخالف نیستند، بلکه هنوز به وسیله جریان های سیاسی محلی گوناگون، همان را تکرار می کنند و این جریان های سیاسی بر روی جوانان عرب اعمال نفوذ دارند. جوانان خواهان تغییر فوری اند. نسل تازه آگاه اند. در تونس، جوانان سرنوشت خود را به دست گرفته اند و می خواهند تغییرات واقعی به وجود آورند و به عنوان یک ملت زنده یی در جهان عرب که در رابطه و مبادله پیوسته با اطرافیان دریای مدیترانه اند، دریافته اند که جهانی شدن یک بی عدالتی ، سوءاستفاده و اشغال است. هیچ وعده یی از رفاه ، توسعه و آزادی یا دموکراسی به مرحله عمل در نیامده و نظام در ظلم و فسادگسترده و غارت خلاصه شده است: یک طبقه وابسته دولتی و یک حکومت پلیسی مطیع و خدمتگزار سیاست های کشور های امپریالیست ها و تامین کننده منافع آنان است.
فرو پاشی بن علی و دولت او ، تنها فروپاشی یک رژیم دیکتاتوری نیست، بلکه فروپاشی مدل جهانی شدن سرمایه داری و امپریایسم مالی در جهان سوم است. شرایط در کشور های دیگر عرب و حتا در کشور های تولید کننده نفت در تحلیل نهایی با تونس فرقی نمی کند. شاید شرایط متاثر از عناصر تشکیل دهنده اقتصادی ، جغرافیایی و جمعیت محلی تک تک کشورها اندکی متفاوت باشد ، اما همه می دانند که ادغام در جهانی شدن نئولیبرال نه توسعه یی باخود می آورد ونه پیشرفتی ، اما باعث ثروتمند شدن عده قلیل و تهی دست شدن اکثریت جامعه و رها کردن منافع ملی به سود منافع سرمایه جهانی می شود.
به یقین باید گفت همه کشور های عرب که وضعیت مشابه اما با اندکی اختلاف دارند،از این به بعد بسیار متزلزل اند ، زیرا شرایط مشابه نتایج مشابه را دربر دارد. با اطمینان می توان گفت که تمام کشور های عرب ، تمام امپریالیست ها و همه انقلابیون در حال مطالعه دلایل موفقیت تجربه تونس می باشند. همه از خود می پرسند چرا مردم تونس توانستند دولت را ساقط کنند ، در حالی که دیگر شورش های مشابه شکست خورده اند. در سراسر جهان عرب ، همین شرایط و همین میل به تغییر و دور کردن شر مدل جهانی سرمایه وجود دارد، تنها تفاوت در این است که قیام تونسی ها خود جوش و غیر ایدئولوژیک است . این یک در گیری میان سازمان های سیاسی نیست، اما مبارزه آگاهانه و خود جوش جوانان و تحقق یافتن تعارض بین طبقات حاکمه در مقابل مردم است. این قیام عزت، ازادی ، دموکراسی و رفاه در برابر توسعه ی شکست خورده است. بنا به تجربه ، کشور های دیگر نیز همین سرنوشت را دارند.
در واقع، موفقیت پدیده تونس در وحدت آن نهفته است. قیام های مشابه ، از جمله شورش مردم عراق به خاطر افزایش بهای برق در تابستان سال 2010 به واسطه اختلافات ایدئولوژیکی در سیاست که عمدتا به وسیله نیروهای خارجی برای منحرف کردن اذهان عمومی عرب ها از منافع واقعی شان صورت می گیرد ، شکست خورد. جوانان عرب خواهان زندگی در عزت، آزادی ، دموکراسی و توسعه کشور شان اند. در گیری های ایدئولوژیکی و عقیدتی ، ان چنان که در عراق است ، مانند ماسکی منافع حقیقی مردم را می پوشاند. این در گیری ها مورد سوء استفاده طبقات حاکمه برای توجیه سیاست شان و پنهان کردن اهداف واقعی شان است. اما دیر یا زود ، واقعیت در گیری ها میان توده ها ی تهی دست و طبقات ثروتمند حاکم روشن می شود.
گرچه با وقایع تونس ، همه دولت ها به لرزه در آمده اند واتاق های فکر درحال تلاش برای دادن توصیه های لازم به حکومت گران برای سرکوب و خاموش کردن جنبش های مشابه در جوامع خود می باشند، مردم عرب اعلام می کنند که قیام تونس نشانه امید است و از آن به عنوان یک الگو مورد ستایش قرار می دهند. با توجه به مدل عمومی نفوذ کشور های غربی از یک دیگر ، تعجب آور نیست که این امر مشابه جنبش هایی باشد که در سال های 1848 یا 1968 سراسر اروپا را در نوردید . در جهان عرب ، جایی که همه فکر می کنند به یک ملت وابسته اند و همگان شرایط مشابه یی با هم دارند، آیا نمی توان منتظر این گونه شورش ها بود؟ چگونه تونس نمی تواند بر دیگر کشور های عرب تاثیر داشته باشد ، در حالی که همه عرب ها به یک ملتی تعلق دارند که به وسیله استعمار به ایالت های جداگانه تقسیم شده اند؟
شاید نیروهای مخالف مردم تونس، به منظور حفظ منافع خود تلاش کنند تا جنبش تغییر چهره بدهد، اما تا زمانی که میان منافع مردم و حکومتی که بر سر کار است آشتی برقرار نشود، این وضعیت انفجاری ادامه خواهد یافت. دموکراسی و استقلال در جایی است که مردم و حکومت ،آموزگاران حال و آینده شان باشند.
آیا دوره جدیدی درجهان عرب شروع شده است ؟آیا قیام منجر به یک تغییرات عمیق خواهد شد ؟ ایا بالاخره عرب ها دموکراسی را تجربه خواهند کرد و بر سرنوشت خود پیروز می شوند؟ ایا رژیم های دیگری که در وضعیت مشابه هستند درس خواهند گرفت و به گونه مسالمت آمیز در پی تغییرات ساختاری حکومت های شان بر خواهند آمد یا این که همه دست به هم می دهند تا پدیده تونسی و اهداف آن را خفه سازند ؟ آینده خواهد گفت، اما تغییر کردن افراد ، ریشه قیام را تغییر نخواهد داد. تجدید حیات عرب می تواند از تونس آغاز شود .

* عبدالله البیاتی یک تحلیل گرسیاسی عراقی است ، هانا البیاتی نویسنده وفعال سیاسی وایان دوگلاس استاد کنفرانس سیاسی هستند. هر سه تن عضو دفتر اجرایی نشریه تریبون بروکسل می باشند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد