logo





از روحپروری مذهب تا بدنسازی معنوی

نگاهی به کتاب جدید پتر اسلوتردایک

چهار شنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸ دسامبر ۲۰۱۰

مهدی استعدادی شاد

mehdi-estedadi-shad.jpg
1- وقتی از متن فرنگی خوانشی داریم، خوانشی که قرار است در زبان فارسی بازتاب یابد، فقط با مشکل معادل یابی روبرو نیستیم. زیرا انتقال کلمه به کلمه اثر، حتا در صورت گزینش مترادفهای درست، به خودی خود به فهم دقیق، یا به درک و دریافت درست مطلب منتهی نمیشود.
انتقال یادشده شاید کلیتی از مضمون را به زبان دیگر موجب شود ولی الزاما تمام ظرایف آن را بهمراه ندارد. برای همین اگر در متن فرنگی مورد نظر صحبت از مفهوم دین میشود، ما برای در جریان گذاشتن خواننده خودی باید از مفهوم مذهب استفاده کنیم تا حق مطلب را ادا کرده باشیم.
میپرسید چرا این جابه جایی؟
اروپایی ها وقتی از دین میگویند، به لطف روشنگری و دمکراسی، دیگر دُچار تفسیر مناقشه برانگیز مذاهب انحصارگرا از دین نیستند. جمعبندی تاریخی جنگهای خانمانسوز فرقه های مذهبی را نیز در آرشیو فرهنگی خود بایگانی کرده و درس این جدال را آموخته اند. از این گذشته، رشد و تناوردگی جامعه چنان بوده که مذاهب مختلف را وادار به دیگر پذیری و قبول پلورالیسم کرده است.
این رهنمود رفتاری به آنجایی رسیده که، هنگام نیایش و جشنهای دینی، مومنان مذاهب مختلف یک کیش حتا زیر یک سقف مشترک به اجرای آئین خود بر آیند. فرای این بردباری آئینی، حق برابر برای اعتقاد داشتن یا از ایمان بری بودن افراد، چنان روشن در قانون اساسی دمکراتیک استقرار یافته که تبعیضی نمیتواند با هیچ بهانه ای خود را حُقنه کند.
در حالی که قانون اساسی در ایران معاصر، بخاطر تهی بودن از عنصر دمکراسی بی شیله پیله، به برداشت انحصار گرایانه شیعیان دوازده امامی وابسته است و مدام زنجیره ای از حذف شدگان بی حق و حقوق را باز تولید میکند.
این قانون اساسی که بر بنیاد صغیر دانستن شهروندان سرهم بندی شده، سوای حق کُشیهای جنسی و قومی به شهروندان سایر مذاهب اسلامی(فرقه های چهارگانه سنی یا شیعه هفت امامی) جایی برای حضور در مقام اداره کشور و لشگر نمیدهد. تا چه رسد به این که برای زردتشتیان، یهودیان و مسیحیان امکان ریاست یا ابراز وجود در تصمیم گیری ملی داشته باشد.
با تعصب ورزی جاری شیعه مسلکان در ایران وضع کسانی ناگفته روشن است که نمیخواهند اعتقاد به خدا را علنی اعلام کنند و یا آن را صرفا امر وجدانی میدانند یا کسانی که داشتن اعتقاد را الزامی برای حقانیت شهروندی نمیدانند.
بنابراین وقتی اندیشمندان در اروپا به سبک و سنگین کردن عیار دین بر می آیند، به چالش مذهبی و فرقه ای گرفتار نیستند. در حالی که این نوع سنجشگری برای ما ایرانیان هنوز بوجود نیامده و از محصولات آن بی بهره ایم. ما هنوز در مرحلۀ نقد مذهب قرار داریم. هنوز به سنجش دینی نرسیده ایم تا چه رسد به اینکه جانهای آزاده ای باشیم که فرای ایدئولوژیها سیر میکنند.
از این تفاوت البته میشود این نتیجه را هم گرفت که جامعه ایرانی هنوز صاحب روشنفکر دینی نشده است. لقبی که در اروپا به برخی از یزدان شناسان اطلاق میشود. مومن شیعه، حتا اگر تحصیل کرده اروپا یا مقیم امریکا باشد، اگر از سنی و ادیان مختلف و از جمله بهائیان و ازلیان در داشتن حق شهروندی دفاع نکند و ایشان یا دگراندیشان آته ئیست را در مقابل قانون و حقوق برابر نداند، خود را روشنفکر دینی نمیتواند بخواند. چون هنوز مذهبی است و موقعیتش وابسته به سیطرۀ هم جرگه ایها مجذوب خلیفه.
2- اینجا در رابطۀ با گزینش روحپروری مذهبی یا بدنسازی معنوی گزارشی خواهیم داشت. گزارشی از اثر تازۀ فیلسوف آلمانی پتر اسلوتردایک، با نام "تو بایستی روش زندگی خود را تغییر دهی"؛ او که به فیلسوف کارلسروحه ای(شهری در آلمان) نیز شهرت دارد.
البته اسلوتردایک، با آن ظاهر آرام و متین که گاهی بر صفحۀ تلویزیون نشان میدهد، در این سالها در کنار آثار درخور توجه ای چون"سنجش خرد وقیح" با ایده و موضعگیریهای خود چندین و چند جنجال بر پا کرده است؛ از جمله بحرانی دانستن وضع دولت رفاه که میتواند به حذف کمکهای اجتماعی به تهیدستان منجرشود. ایده و برداشتی که البته با مخالفت هواداران همیاری اجتماعی روبرو شد. زیرا نهاد دولتی مددیاری اجتماعی با این اوضاع فرومیپاشد و کمک به نیازمندان به همت ثروتمندان منوط میشود که هر چند یکی صدقه ای دهند و مردمان را مدیون خود سازند.
از این جدل صورت گرفته در مطبوعات آلمانی زبان گذشته، او در اثر جدید خود( چاپ2009، انتشارات زوهرکامپ) با الهام از مصرع شعری از راینر ماریا ریلکه که آن را همچون عنوان بر جلد کتاب گذاشته، بررسی جدیدی از "وضعیت انسانی" به دست داده و سعی کرده نکاتی دربارۀ دین و معنویت بگوید.

Peter Sloterdijk, Du muss dein leben ändern, Über Anthropotechnik , Ed. suhrkamp,2009.

نویسنده در پیشگفتار مدعی شده که سخن وی نقطۀ عطفی را در مسیر اندیشه ورزی رقم خواهد زد. نقطه عطف، تحولی خواهد بود در شناسایی تکنیک انسان پروری.
منتها پیش از این داعیه نویسنده، کتاب در فهرست خود قول میدهد که به " تجربۀ ریلکه" بپردازد و این تجربه مشخص را از خلال بررسی شعر وی( مجسمۀ باستانی آپولو) به تجزیه و تحلیل بنشیند. فراز بعدی کتاب در ترتیب فهرستی نگاه کردن به "پروژۀ احیای عهد عتیق نیچه" است. اندیشگری که میخواست از فاصله دور به زندگانی ستارگان زُهد و پرهیزکاری بنگرد.
در همین بخش پیشگفتار که زیر عنوان "سیارۀ تمرین کنندگان"(Der Planet der Übenden ) آمده با بررسی آرای کافکای هنرمند و آرتیست و نیز با ارزیابی حیات چیوران( در فارسی سیوران هم به وی گفته میشود) رو در رو میشویم. چیورانی که به جوانی رومانی را به قصد پاریس تر گفته و با عمری نویسندگی یک غربتی در پی رهایش بود.
بخش پیشگفتار سرانجام با ارزیابی نظریه پیر دوکوبرتن و ران هوبارد به پایان میرسد. اولی احیا کننده ایدۀ اُلمپیک در دوران مُدرن و دومی بنیانگزار کلیسا و آئین "ساینتولوژی" است. اسلوتردایک با سبک و سنگین کردن کارنامه این دو نفر به نتیجه زیر میرسد که در جهان چیزی بنام "دین و ادیان" وجود ندارد. در چارچوب این برداشت، انسان نه به صورت مومن که در شکل تمرین کننده معنویات بر سیارۀ زمین روزگار میگذراند.
این پیشگفتار سنگ بنای کتابی میشود که در سه فصل مجزا بیانگر نظرات فیلسوف آلمانی در مورد اخلاق، روشهای اغراق آمیز آئینها و آموزش و پرورش ناشی از کنج عزلت نشینی و پرهیزکاری است. کتابی که 714 صفحه حجم دارد.
3- برای آن که به فهم منظور اسلوتردایک نزدیک شویم که موجودیت دین را به معنایی که مومنان از دین میفهمند منکر میشود، باید بر فعل تمرین کردن تمرکز کنیم. تمرین کردنی که معناهای ضمنی چون ورزدادن و پروراندن هم دارد. اسم فاعلی که از فعل نامبرده مشتق میشود، تمرین کننده، ورزنده و پرورانده است که وقتی جامه عمل میپوشد، یعنی وقتی مراسم آئینی اجرا میکند، بدنسازی را حاصل دارد.
در هر حالت پیشگفتار با این جمله آغاز میشود که" بر جهان غرب شبحی در پرواز است". اسلوتردایک که در جوانی به تفسیر مائوئیستی از مارکسیسم متمایل بوده، در کتاب خود چندین اشاره ضمنی به افکار مارکس دارد و چند فرمول وی را با شکل دیگری به کار میبندد. از این جمله، یکی تمثیل پرواز شبح بر فراز آسمان است که زمانی در مانیفست مارکس و انگلس پدیدۀ کمونیسم خوانده میشد. ولی حالا در کتاب اسلوتردایک پرواز شبح به معنای فعال شدن دوباره مذهب در اروپا است. اسلوتردایک همچنین در پایان کتاب، به هنگام جمعبندی آرای خود، تاریخ انسانی را تاریخ دستیابی به سطح ایمنی بهتر میداند. برداشتی نظیر آن فرمولبندی مارکسی که تاریخ انسانی را تاریخ مبارزه طبقاتی میدانست.
البته در رابطه با موضوع حضور دوباره مذهب، نویسنده خاطر نشان میسازد که تحرکات آن شبح بی پیامد نمیماند. چرا که به گرایشی دامن میزند تا جوامع پسا سکولار را به مرزبندی در مقابل آموزه های نقد دین و روشنگری مجبور سازد.
در واقع عقب نشینی اجتماعی و فرو گذاشتن دستاوردهای نظری دوره های قبلی چیزی نیست جز به فراموشی سپردن آمال و آرزوی هاینریش هاینه شاعر که میخواست آسمان را به گنجشگها سپارد و بهشت را بر زمین بنا کند.
البته اسلوتردایک آنطوری که در جعمبندی کتاب خود میگوید با این خوشبینی قرن هژده ای هم رای نیست تا بر طبل پیشرفت طلبی بی اما و اگر بکوبد. وی حتا وضعیت جهان را روندی بسوی فاجعه ارزیابی میکند اگر که روال امروزی مصرف گرایی و غارت منابع محدود زمین ادامه یابد.
در راه ارزیابی آنچه تمرین معنویات میخواند، نکته ای که بنظرش از سر سوءتفاهم دین خوانده میشود، به پرسش ایمنی جویی انسانی میرسد.
در پیشگفتار کتاب از تلقی خود میگوید که انسان فرای وابستگی قومی و زیست در شرایط اقتصادی سیاسی( یعنی مناسبات مادی) با پوشش و برنامه های آئینی و در ساختاری نمادین بدنبال ایمن سازی حیات خود است. بنابراین نکته محوری انسان شناسی وی موجودیت گرایش به ایمنی جویی انسان است که راز بقایش را تامین و تضمین کرده است. با تکیه بر دستارد نظری پیروان جوان هگل و از جمله مارکس که میگفتند انسان، انسانیت را میسازد، به جدل با برداشتهای نظریه پردازان دیروزی برامده که کار و کنشمندی را پایه ساختن انسانیت میدانستند. اسلوتردایک در مقابل این برداشتهای نامبرده عنصر سازندۀ انسانیت را تمرین کردن انسان میداند. تمرین را هم عملکردی تعریف میکند که با تکرارش هربار کیفیت کنش انسان را بالا میرود. در این چارچوب نظری، انسان همانا موجود زنده ای تعریف شده که از طریق تکرار تمرینات پرداخته میشود. انسانی که، همچون موضوع انسان شناسی، در قرن نوزده با تامل بر فرایند تولید شناخته میشد و در قرن بیست با تامل بر رفتار فردی و اجتماعی ولی بزعم اسلوتردایک در آینده با تامل بر میزان پرهیزکاریش شناخته خواهد شد. منتها نباید این پرهیز را با تعاریف مذهبی معنا کرد. وی با تکیه بر پروژه نظری نیچه از پرهیزکاری امتناع از گناه نمیفهمد بلکه پرهیز را لازمه تناوردگی انسانی میداند که میخواهد کیفیت زندگی خود را بالا برد. بنا براین پرهیز در اینجا عملی ایجابی است و نه سلبی.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد