كمپين هاي زيادي توسط روشنفكران فلسفي در سراسر جهان به راه افتاده بود تا ميزباني همايش يونسكو در ايران را لغو كند، اما به نظر مي رسد تير خلاص بر پيكر اين مراسم، انتصاب يك مسئول حكومتي و شخصيتي غير فلسفي به رياست همايش بود. جايگزيني غلامعلي حدادعادل كه هم خويشاوند رهبر فعلي است و هم نزديك رئيس دولت فعلي، به جايي رسيد كه يونسكو حمايت خويش از همايش را برداشت.
* * *
خبر كوتاه بود، اما قابل پيش ببيني! «یونسکو از همایش روز جهاني فلسفه در ایران حمایت نمی کند» ديروز خبري روي سايت هاي خبري قرار گرفت مبني بر اينكه سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد - یونسکو - حمایت خود از برگزاری یک همایش بین المللی فلسفه در ایران را پس گرفته است.اما به چه دليل ميزباني ايران در اين همايش مهم لغو شد. خبر رسمي اين است كه "مدیرکل سازمان بر این نظر است که شرایط لازم برای سازماندهی موثر یک همایش مورد قبول سازمان ملل برآورده نشده است." اما شايد تغيير رياست همايش، آن هم سه ماه مانده به برگزراي آن، يكي از دلايل اين تصميم بوده است. شايان ذكر است كه در اقدامي غير منتظره غلامعلي حداد عادل جايگزين غلامرضا اعواني در سمت رياست همايش بين المللي روز جهاني فلسفه شده بود كه اين تصميم اعتراض برخي ها را در داخل كشور نيز برانگيخته بود، چه اينكه اكثر زحمات اين همايش را اعواني متحمل شده بود و جايگزيني حداد عادل به جاي وي آن هم در روزهاي پاياني چندان معمول به نظر نمي رسيد. رئيس جديد همايش نيز در اولين اقدام خود، هيئت برگزار كننده همايش را به قم برده و با محمد تقي مصباح يزدي، حسن زاده آملي و جوادي آملي ديداري ترتيب داده بود. البته پيش از اين نيز حدادعادل تلاش كرده بود تا مكان انجمن حكمت و فلسفه را از تهران به قم انتقال دهد تا بدين ترتيب رسمي ترين مرجع فلسفي كشور را به حوزه علميه نزديك كند. با همه اين اوصاف به نظر مي رسد اگر چه در تاريخ هاي ياد شده مراسمي در ايران گرفته خواهد شد، اما با لغو حمایت یونسکو از همایش فلسفه در ایران، مراسم بین المللی روز جهانی فلسفه تنها در مرکز این سازمان در پاریس برگزار خواهد شد
«از در درآمد و آمد وسط نشست!» اين جمله نه ضرب المثل است و نه حكايت و متل! اين جمله عاميانه ترين كلماتي است كه به ذهن من مي رسد تا به مدد آن دخالت ناگهاني غلامعلي حداد عادل در جريان برگزاري مراسم روز جهاني فلسفه در ايران را بيان كنم. همايشي كه مي رفت به خوبي و خوشي برگزار شود، با بركناري غلامرضا اعواني و جايگزيني غلامعلي حدادعادل كه هم خويشاوند رهبر فعلي است و هم نزديك رئيس دولت فعلي، به جايي رسيد كه اكنون يونسكو حمايت خويش از همايش را برداشته است. نبايد ناگفته گذاشت كه كمپين هاي زيادي توسط روشنفكران فلسفي در سراسر جهان به راه افتاده بود تا ميزباني همايش يونسكو در ايران را لغو كند، اما به نظر مي رسد تير خلاص بر پيكر اين مراسم، انتصاب يك مسئول حكومتي و شخصيتي غير فلسفي به رياست همايش بود. اگر ملاك اين تغيير توانايي علمي است، بر همگان مبرهن است كه غلامرضا اعواني بر غلامعلي حداد عادل اشرف است و هم فضل تقدم دارد و هم تقدم فضل. اگر بركناري اعواني به خاطر نزديكي اش به فيلسوفاني سنت گرايي همچون سيد حسين نصر است، حدادعادل نيز اكثر اوقات جواني و برنايي اش پشت سر سيد حسين نصر و مصروف به دوش كشي كيف و لوازم استاد گذشته است. اگر ملاك جايگزيني حدادعادل به جاي اعواني كوشش هاي مربوط به حوزه فلسفه اسلامي است، حدادعادل يك تاليف مستقل درباره فلسفه اسلامي ندارد و برعكس غلامرضا اعواني در اين مسير مساعي ويژه اي داشته است و اولين فدراسيون فلسفه اسلامي را راه اندازي كرده است كه خودش نيز به رياست آن انتخاب شده است. تنها دليلي كه براي اين جايگزيني مي ماند، نزديكي به حكومت است. نزديكي كه براي حدادعادل، رياست كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي، رياست فرهنگستان زبان و ادب فارسي، رياست دانشنامه جهان اسلام، رياست شوراي سياستگذاري علوم انساني، رياست مجموعه دبيرستان هاي غيرانتفاعي فرهنگ، رياست مراكز سعدي شناسي در خارج از كشور، عضويت در هيئت علمي دانشگاه تهران، عضويت در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام و رياست عاليه مراسم روز جهاني فلسفه در ايران را فراهم آورده است و در مقابل دوري از حكومت، باعث عزل اعواني از رياست مراسم روز جهاني فلسفه و به زودي زود، عزل وي از رياست انجمن حكمت و فلسفه مي شود.
اما تا كنون كه سه روز از انتشار خبر عدم حمايت يونسكو از همايش روز جهاني فلسفه در ايران مي گذرد، غلامعلي حدادعادل كه رياست عاليه همايش را بر عهده دارد، هيچ واكنشي نداشته است و تنها خبري كه از او در رسانه ها منتشر شده است با اين عنوان و تيتر است كه «اخلالگران در هدفمندسازي يارانهها ستون پنجم جنگ اقتصادي هستند» بلاخره از در درآمدن و به ناگاه وسط نشستن همين نتايج را هم بر عهده دارد و بايد منتظر بود و ديد كه فيلسوف حكومت چگونه مي خواهد اين داستان را به سر برد.
اما اين تنها يكي از اقدامات همفكران غلامعلي حدادعادل است. كساني كه فكر آن را در سر دارند كه كل بساط فلسفه را به قم منتقل كنند و هر كسي بخواهد تفلسف كند بايد به قم هجرت كند تا در جوار فقها به فلسفه روي آورده باشد. اصلا مسئله اين نيست كه فلسفه را بايد در قم آموخت يا تهران! مسئله نگرش ظاهري اين گروه از نزديكان به حكومت است. قم از مهمترين پايگاه هاي فلسفه معاصر بوده است و حتي شخصيت هايي مثل آيت الله جوادي آملي مظهر تام يك فيلسوف است. حتي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، كوشش هاي ارجمندي در باب فلسفه و انديشه سياسي داشته اند و بايد ادامه داشته باشد. اما نبايد از ياد برد كه تا همين ۵۰ سال پيش فلسفه در حوزه هاي علميه حرمت داشت و ماجراي آب كشيدن كوزه را به وجود مي آورد. بايد اذعان كرد كه در مقابل تهران، ميزبان ميراث فلسفه اي است كه ابونصر فارابي آغاز شده و به دست توانمند ابن سينا رسيده است و پس از ظهور در چهره هايي نظير سهروردي و خواجه نصيرالدين طوسي و ميرداماد و ملاصدرا، و پس از استقرار در شهرهايي نظير ري و نيشابور و تبريز و شيراز و اصفهان، اكنون به تهران رسيده است. تهران 300 سال است كه ميزبان سنت فلسفي متعاليه اي است كه اگر چه به عنوان مثال جلال الدين آشتياني در مشهد بود و جوادي آملي در قم است، اما مركز و مكتب متاخر فلسفه ايراني، تهران است. در اين مسير نيز نمي توان با تعريف فلسفه اسلامي، قم را به پايگاهي براي آن تبديل كرد. چه اينكه فلسفه ايراني، تفاوتي با فلسفه اسلامي ندارد و هر دوي آنها حكمت معنوي هستند كه به قول هانري كربن، در پي تاسيس و تبيين فلسفه نبوي بوده اند.
طرح هاي از پيش شكست خورده اي همچون «مجمع عالي حكمت اسلامي»، كه بر پايه تجربه شكست خورده ديگري مثل «فرهنگستان علوم اسلامي» ارزيابي و فهم مي شود، آينده اي معيني در قم خواهد داشت. قم المقدسه شهر فقه و شريعت و مرجعيت است. اصرار بر تمركز دانش فلسفه و علوم ديگر در قم، نه تنها باعث فروريختگي هيمنه حوزه علميه آن شهر در جهان اسلام مي شود، كه مسبب آميزش بي دليلي مي شود كه به سود هيچكس نيست به جز شخصيت هايي نظير غلامعلي حدادعادل كه هر روز در پي راه اندازي دفتري هستند تا رياست آن را بر عهده بگيرند و علوم انساني را اسلامي كنند. اما به نظر مي رسد كه فعاليت هاي دفتر تبليغات حوزه علميه قم و نهادهايي همانند موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني براي روزآمد شدن طلبه ها كافي است و تا كنون نيز موفق بوده است. انتظار بيش از اين باعث هدر رفتن اين موفقيت ها مي شود. انتظاراتي كه با بخشنامه هاي حكومتي بر آن است كه حتي ساختمان و سكناي انجمن حكمت و فلسفه از تهران به قم منتقل شود. هنوز كه هنوز است بايد به همفكران حدادعادل گوشزد كرد كه فلسفه، فلسفه است و ايراني و اسلامي ندارد! به قول رضا داوري اردكاني ما فلسفه اي نداريم كه با دين همسو باشد، اما فلسفه اي داريم كه در يك حوزه ديني به وجود آمده باشد و به قول مرتضي مطهري پرسش هاي نويي را مطرح كرده باشد. از اين رو ما مفتخريم كه فلسفه اي داريم كه در ايران زمين و در تمدن اسلامي بارور شده است و به دست ما رسيده است. بايد از آن مواظبت كرده و به قول فارابي به دست نا اهلان نسپريم.
حاضران غائب و غائبان حاضر
پس از حرف و حديث هاي فراواني كه به دنبال لغو حمايت يونسكو از همايش روز جهاني فلسفه در ايران به وجود آمده بود، اين همايش يكشنبه 30آبان با حضور رئیس قوه مجریه شروع شد و با حضور رئیس قوه قضائیه در مراسم اختتاميه به كار خود پايان داد. به نظر نمی رسد که در هیچ کجای دنیا همایشی برای فلسفه برگزار شود که رئیس قوه قضائیه آن کشور حسن ختام ماجرا باشد. البته حضور رئیس قوه مجریه نیز در همایشی که فیلسوفان در آن حضور دارند٬ مخصوص به کشور ما است. البته همه این اتفاقات از برکات حضور غلامعلی حدادعادل در محور این همایش بود. بگذریم! اين همايش كه در محل كتابخانه ملي برگزار شد، به دليل حضور مقامات حكومتي، با حضور گستره نيروهاي حفاظتي و امنيتي همراه بود. اين افراد در ورودي ها ايستاده بودند و همه مهمانان و خبرنگاران و حتي فلاسفه وطني نظير كريم مجتهدي را تفتيش و بازرسي بدني مي كردند. چيزي كه طبق شنيدها مورد اعتراض فيلسوفاني نظير رضا داوري اردكاني در روز افتتاحیه نيز قرار گرفته است. در وهله بعد، حضور روحانيون قم و طلبه هاي مدارس ديني بيش از هر چيزي در اين مراسم به چشم مي خورد كه بعضا به همراه همسر و فرزندان خود به همايش روز جهاني فلسفه آمده بودند. در نمايشگاه جنبي همايش نيز، غرفه هايي برپا شده بود كه سهم قم و مراكز مذهبي، از سهم تهران و مراكز فلسفي بيشتر بود. اما به هر رو بايد اذعان كرد كه با وجود همه اين سخنان، اين همايش، بزرگترين مراسم فلسفي بود كه به نحو بين المللي در ايران پس از انقلاب اسلامي برگزار شده بود. چه اينكه پيش از انقلاب نيز كنگره هاي عظيمي نظير بزرگداشت ابن سينا و ملاصدرا برگزار شده بود.
اما به نظر مي رسد كه همايش روز جهاني فلسفه با وجود نقاط و ضعف و قوتي كه داشت، در كارنامه انجمن حكمت و فلسفه ايران ماندگار مي شود. همايشي كه با پيگيري هاي مدام و مداوم غلامرضا اعواني به بار نشست. هر چند كه با عزل وي از رياست همايش و جايگزيني رئيس فرهنگستان زبان و ادب فارسي به جاي وي، پاسخ اين پيگيري ها داده شد! امري كه اعتراض بسياري را در داخل كشور و همچنين خارج از ايران برانگيخت. تا آنجا كه برخي معتقدند اصلي ترين دليل لغو حمايت يونسكو از همايش روز جهاني فلسفه در ايران، همين تغيير ناگهاني بوده است. اما به نظر مي رسيد كه با مقاومت اعواني، بيش از نود درصد مهمانان خارجي به تهران آمده بودند و اين كار يونسكو، ريزش مهمانان را به دنبال نداشته است. این امر نیز به دلیل پیگیری های اعوانی بود و نه حدادعادل. چه اینکه غلامعلی حدادعادل در مورد عدم حمایت یونسکو از همایش روز جهانی فلسفه در ایران به خبرنگارن گفته بود که «بهتر شد!» البته نباید از یک مقام حکومتی توقع داشت که موضع فرهنگی بگیرد.
با اين حال ليست فلاسفه و متفكراني كه به اين همايش نيامدند، به همان سنگيني ليست فلاسفه حاضر ارزيابي مي شود. از نام هايي نظير داريوش شايگان، مصطفي ملكيان، سيد جواد طباطبايي، محمدرضا حكيمي، عبدالكريم سروش و سيد حسين نصر كه بگذريم، از همه مشهود تر، تحريم پانل «فلسفه و حوزه عمومي» توسط جامعه شناساني نظير سارا شريعتي، تقي آزاد ارمكي، يوسف اباذري، محمد جواد غلامرضا كاشي و همچنين ناصر فكوهي بود، كه پيش از اين قرار بود با حضور در همايش روز جهاني فلسفه، اين پانل را اداره كنند. بدين ترتيب با عدم حضور اين افراد، پانلي كه اشتياق بسياري از جوانان و دانشگاهيان را برانگيخته بود، از رونق افتاد و برگزار نشد. این درحالی است که یوسف اباذری به نمایندگی همه این جامعه شناسان به انجمن حکمت و فلسفه ایران وعده داده بود که در همایش حضور می یابند. حتی نحوه چینش سخنرانان در این پانل با نظر اباذی صورت گرفته بود. با توجه به این نکته که انجمن حکمت و فلسفه برای متقاعد کردن مقامات دولتی برای حضور جامعه شناسان در همایش روز جهانی فلسفه وقت زیادی گذاشته بود و رایزنی های فراوانی صورت گرفته بود عدم حضور این «جامعه شناسان اهل ایدئولوژی» را تنها باید ناشی از بی اخلاقی و کج سلیقگی و نه کنش سیاسی ازریابی کرد. چه اینکه تحریم برگزاری سخنرانی و همزمان ارائه مقاله و عقد قراردادبرای نگارش مقاله٬ جالب به نظر نمی رسد. البته ظاهرا تنها مقاله شریعتی و فکوهی در کتاب خلاصه مقالات همایش چاپ شده بود و نامی یا مقاله ای از اباذری٬ آزادارمکی و غلامرضا کاشی در کتاب همایش نبود. البته نام همه این افراد در بروشورها و کاتالوگ ها به چشم می خورد. اما مسئولین انجمن حکمت و فلسفه معتقدند که با همه این افراد قرارداد نگارش مقاله بسته شده بود. به هر حال بهتر بود که «جامعه شناسان اهل ایدئولوژی» از همان ابتدا که برای حضور در همایش به آنان رجوع شد٬ عذر می خواستند. نه اینکه روز همایش تلفن همراه خود را خاموش کرده و در خانه را به روی پیک موتوری نگشایند!
آن چیزی که به عهده من به عنوان ناظری که آگاه به روند برگزاری همایش است باید بگویم این است که زحمتی که انجمن حکمت و فلسفه ایران و به خصوص غلامرضا اعوانی در برپایی این همایش برده است٬ شایسته توجه است. اما نمی توان ناگفته گذاشت که به هر صورت همه چیز دست به دست هم داد تا بگوئیم بزرگترین همایش فلسفی در ایران بعد از انقلاب اسلامی در غیبت بزرگترین فیلسوفان ایرانی برگزار شد. فلاسفه ای مثل داريوش شايگان، مصطفي ملكيان، سيد جواد طباطبايي، عبدالكريم سروش و از همه مهمتر سيد حسين نصر و استادانی مثل محمدرضا حکیمی و حسن زاده آملی و روشنفکرانی نظیر مرادفرهادپور٬ عزت الله فولادوند٬ خشایار دیهیمی٬ بابک احمدی٬ محمود عبادیان٬ سیاوش جمادی و پژوهشگرانی نظیر بهالدین خرمشاهی٬نصرالله پورجوادی٬ حسین ضیائی٬ پرویز ضیاء شهابی٬ عبدالکریم رشیدیان٬ علی پایا٬ محمد قائد٬ خسرو ناقد٬ احسان شریعتی٬ محمد سعید حنایی کاشانی و بسیاری دیگر٬ حاضران غائب همایش بودند. البته این همایش غائبان حاضری نیز داشت. هانری کربن٬ علامه طباطبایی٬ جلال الدین آشتیانی و مهدی حائری یزدی از آن جمله اند. نام حاضران غائب و یاد غائبان حاضر٬ بلند و گرامی باد که اگر اینها نبودند از فلسفه ایرانی و اسلامی هیچ نداشتیم. ولی آیا همایش روز جهانی فلسفه نیز هیچ نداشت؟ پاسخ را خودتان بدهید.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد