logo





حسن نراقی، روح سرگردان خودمانی ما

يکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۲۱ نوامبر ۲۰۱۰

فواد شمس

نگاهی گذرا به عناوین فصل های معروف ترین کتاب حسن نراقی کافی است که مخاطب را با نوع اندیشه و البته سبک نوشته های وی آشنا کند. جامعه شناسی که با زبانی "خودمانی" بدون هیچ تعارفی به نقد جامعه ی خود می پردازد. حسن نراقی نمایشگر روح سرگردان و البته پر تناقض انسان ایرانی مدرن است. انسانی که هر لحظه در حال گذار از وضعیت کهن به وضعیت نو است و هنوز تکلیف خود را به صورت مشخص نمی داند.
Foad.shams@gmail.com
بیگانگی ما با تاریخ، حقیقت گریزی، ظاهر سازی، قهرمان پروری، خودمحوری، بی برنامگی، ریاکاری، احساساتی بودن، توهم دائمی توطئه، مسئولیت ناپذیری، قانون گریزی، نارضایتی دائمی، حسادت، عدم صداقت و همه چیز دانی ما و... کنام فصل های کتاب "جامعه شناسی خودمانی " شناخته شده ترین اثر حسن نراقی است. این همه، تمامشان قطعات ناهمگونی است در بازی پازل گونه زندگی ما ایرانیان مانده در میان "سنت – مدرنیته" که به زور خودمان را در صفحه پازل این جهان پر شتاب جا کرده ایم.
این پازل نیاز به یک جامعه شناس داشت تا با زبانی خودمانی به شرح آن بپردازد. تا این واقعیت ها برای یک بار هم در تاریخ شده است جلوی چشم مخاطب ایرانی روشن شود.
نگاهی گذرا به عناوین فصل های معروف ترین کتاب حسن نراقی کافی است که مخاطب را با نوع اندیشه و البته سبک نوشته های وی آشنا کند. جامعه شناسی که با زبانی "خودمانی" بدون هیچ تعارفی به نقد جامعه ی خود می پردازد. حسن نراقی نمایشگر روح سرگردان و البته پر تناقض انسان ایرانی مدرن است. انسانی که هر لحظه در حال گذار از وضعیت کهن به وضعیت نو است و هنوز تکلیف خود را به صورت مشخص نمی داند.
نراقی دقیقا کسی است که می تواند به این جامعه با دیدگاه انتقادی بنگرد. چون خودش نماینده ی چنین روح سرگردانی است. کسی که خود در طول زندگی اش بیش از چند ماه نتوانسته است در یک وضعیت ثابت بماند. روزگاری مدیریت را تجربه کرده است و روزگاری در کوه و دشت و بیابان به جهان گردی و ایران گردی پرداخته است.
نراقی در مقام یک مدیر نیز همچون زمانی که یک نویسنده است، انسان را فراتر از یک پیچ و مهره ی ساده در روند سیستماتیک زندگی می نگریست. وی نقش خلاقیت و اراده ی آزاد انسانی را به مراتب از برنامه ریزی های آن چنانی مدیران متعارف دیگر بیشتر می داند. این امر در نوشته ها ی وی نیز منعکس است. نراقی به جای آن که با دیدگاه مسلط بر عرصه ی آکادمیک به جامعه شناسی جامعه ی ایران بنشیند با همان روحیه خلاق و آزاد خود با لحنی که بسیاری از مخاطبان با آن به راحتی ارتباط بر قرار می کنند "جامعه خودمانی" ما را مورد کنکاش قرار داد.
او بیشتر عمر خود را در مقام مدیر و بازرگان یا برای خودش یا برای شرکت های بزرگ صرف کرده است اما هیچ گاه یک جا بند نشده است چون این گونه می اندیشیده است که اگر در یک جا بند شود شاید بپوسد. در نتیجه جاری شدن در طبیعت و شناخت و نوشتن در مورد جامعه را بر ماندن در گوشه ی دفتر شیک شرکت های بزرگ بازرگانی و تجاری ترجیح داده است.

زندگی نامه

حسن نراقی در اردیبهشت 1323 در یک خانواده ی نیمه مرفه، نیمه مذهبی، نیمه فرهنگی و همچنین نیمه سنتی در شهر کاشان به دنیا آمد. شاید بتوان گفت برآیند تمام این "نیمه ها" بوده است که موجب شده امروزه بتوان از حسن نراقی به عنوان یک فرد متعادل و میانه رو نام برد. فردی که دقیقا برآمده از جامعه ی نیم بند ایران است و می تواند به خوبی این جامعه را بشناسد و بر خود عنوان جامعه شناس آن هم از نوع "خودمانی اش" بنهد.
اجداد حسن نراقی البته به جز پدرش همه به گونه ای در کسوت روحانیت قرار داشتند و از روزگار گذشته تاکنون این خانواده به کار تالیف، ارشاد و گه گاه شاعری می پرداختند.
خانواده ی نراقی ها جز قدیمی ترین و شناخته شده ترین خانواده ها در شهر کاشان هستند. که بزرگان بسیاری را به این مرز و بوم معرفی کرده اند. از سرشناس ترین های آن ها می توان از ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی نام برد که تالیفات سترگی در زمینه های فقه، اخلاق و شعر از خود برای آیندگان به جا گذاشته اند.
مشغول بودن پدر وی در کسوت کارمندی دولت و نقل و انتقال های پی در پی این خانواده روحیه ی پر جوشش و خروشی را در حسن نراقی از همان کودکی به وجود آورد. به صورتی که از همان عنفوان جوانی تاکنون وی در هیچ نقطه ای از این کره خاکی بیش از چند صباحی دوام نیاورد.

خلبان؟ نقشه بردار؟ مدیر؟ نویسنده؟

وی از همان ابتدا فردی عادی و معمولی نبود. همچون بچه های خوب سرش را به زیر نمی انداخت و به درس و مشقش نمی پرداخت. روح سرکشش همواره سیری ناپذیر در پی تحربه کردن بود. مدارس متعددی را در ایران و آمریکا نیمه تمام رها کرد. به اعتراف خودش نه روحیه و نه پشت کارش با آموزشات رسمی و متعارف مدرسه ای نمی خواند و البته اصولا نیازی به این نوع آموزش را نیز هیچ گاه حس نمی کرد. روح بلند پروازش وی را به سمت خلبانی کشاند. چند سالی را هم در نیویورک به خلبانی و پرواز پرداخت اما گویا آرمان و آرزو های وی فراتر از ابرهایی بود که با هواپیما بر فرازشان پرواز می کرد. در نتیجه بار دیگر به فشار خانواده و کمی هم همراهی همکلاسی ها یش مدرسه عالی نقشه برداری تهران را با حداقلی ترین نمرات ممکن به پایان رساند. اما نقشه برداری هم نتوانست جایگزین نقشه های بزرگ و رویایی حسن نراقی برای زندگی اش شود در نتیجه بعد از چند ماه تجربه ی عملی در نهایت آن را هم برای همیشه کنار گذاشت.
نراقی البته بیشتر عمر کاری اش را در نقش مدیر و بازرگان یا برای شرکت های بزرگ و یا برای شخص خودش سپری کرده است. البته مدت اندکی هم در حوزه ی مدیریت دولتی سپری کرده است. البته در این شغل هم همیشه اصل را بر تنوع گذاشته است چون تنها اصل ثابت زندگی اش آن بوده است که همواره در حال جابه جا شدن باشد از هراس آن چیزی که خودش "پوسیدگی" می نامد.
در نهایت امورات زندگی اش را بعد از گل کردن کتاب هایش از راه نویسندگی می گذراند. گویا عالم نویسندگی برایش آنچنان جذاب و دوست داشتنی بوده است و بلند پروازی ها و رویا پردازی هایش را آنچنان ارضا کرده است که همه چیز را رها کرده است و تنها به کتابت مشغول است. البته همه چیز را رها کرده است به جز "گردشگری" در جهان، ایران و البته طبیعت.

زیر آسمان پر ستاره کویر

حسن نراقی در طول زندگی خودش بیش از چندماه نتوانسته است در یک نقطه ثابت جغرافیایی ساکن باشد. وی همچون نوشته هایش فردی جاری است. تاکنون نزدیک به صد کشور و منطقه جهان از آلاسکا تا صحاری آفریقا از خاور دور تا اروپا و امریکا را دیده است. همچنین تقریبا به جرات می توان ادعا کرد که بسیاری از روستا های ایران را از نزدیک دیده است. همین مسافرت ها و دیدن زندگی تمامی انسان ها از نزدیک این فرصت را برای وی پیش آورده است که کم و بیش با تمامی روحیات و نوع زندگی اجتماعی آنان آشنا شود و این آشنایی اش با همین روحیات و خصوصیات بود که در نوشته هایش نیز انعکاس یافته است.
نراقی همان قدری که عاشق انسان های سرزمین اش است. عاشق طبیعت نیز است. او طبیعت از هر نوع اش را عاشقانه دوست دارد. برای وی جنگل، کویر، دریا، کوه تفاوت چندانی ندارد. برای نراقی هرکدام از این پدیده های طبیعی جاذبه ی اسرارآمیز خودش را دارد. طبیعت برای نراقی حکم ویتامین و مکمل های روحی و جسمی دارد. درواقع طبیعت گردی به مثابه ی مکمل زندگی اش مطرح است.
او تقریبا دو سه هفته یک بار به بیابان می رود. به هر بهانه و هر دعوتی برای رفتن به روستایی پاسخ مثبت می دهد و با شوق و ذوق فراوان به ایران گردی و جهانگردی می پردازد. و البته همواره در مقابل تعجب دیگران در مورد این همه سفر این سوال را مطرح می کند: نمی دانید بر روی شن های بیابان دراز کشیدن و آسمان پر ستاره را نگاه کردن چه حال و هوایی دارد؟

منتقدی با زبانی گزنده!

در سرزمین و تاریخ ایران کمتر کسانی بوده اند که با زبانی گزنده و کوبنده روحیات ما ایرانیان را نقد کنند. اما گویا حسن نراقی در این زمینه هم متعارف نبوده است و غیر عادی بودنش را هم در این جا نشان داده است. او با زبانی تند و رک گویی خاص خودش به نقد روحیات ما ایرانیان می پردازد. بدون لفاظی های معمول با زبانی ساده و "خودمانی" این جامعه و روابط جاری و مسلط بر آن را به تندباد قلم نقادانه اش می سپارد. برای نمونه به همین یک پاراگراف نگاهی بیاندازید:
"در مجموع ما ايراني ها علاقه چنداني به روبرو شدن با حقايقي كه به هر دليل مطابق ميلمان نباشد نداريم. از بيماري صعب العلاجي كه خداي ناكرده گريبان خود و يا عزيزي را گرفته باشد تا معضلات و مشكلات اجتماعي ترجيح مي دهيم در بهترين حالت با سكوت به آساني از كنارآن رد شويم و به اين منظور در حاد ترين شرايط با انشا ء الله و يا به اميد خدا و در اوج نا علاجي با هر چي خداوند مقرر كرده باشد. صورت مسئله را پاك ميكنيم. غافل از آنكه به استناد ده ها توصيه مسلم انجام اين امور را خداوند بر عهده ما گذاشته است و قرار نيست اگر كوشش نكنيم خود بخود حل شوند . داستان آن درويشي كه سگ كاسه اش را ليسيده بود را ميدانيد . درويش ميدانست كه سگ كاسه اش را ليسيده و نه گربه اما ميگفت انشاء الله گربه است . ما هم اغلب مسائلمان را خوب ميدانيم ولي حتي خودمان را هم گول مي زنيم."
البته نباید تصور کرد که حسن نراقی آدم بدبینی است. بلکه اتفاقا او بسیار خوشبینانه و امیدوار به آینده می نگرد اما به شرط ها و شروط هایی، نراقی جامعه را این روزها بیش از هر چیز نیازمند فکر نو، دید نو و نگاه تازه به مسائل می داند و امیدوار است که «ما» بیش از پیش قدر نخبگان مان را بدانیم و حداقل بر زمین شان نکوبیم.

روایتگری سرکش؛ برای تمام فصول

در نوشته های نراقی ما به نوعی یک روایت متفاوت از تاریخ ایران را شاهد هستیم . روایتی که فراتر از روایت های رسمی تاکنون موجود است همان گونه که حسن نراقی در کتاب اولش "چکیده ی تاریخ ایران" می نویسد:
"تاریخ هر جامعه و هر کشوری صرفاً شرح حال بزرگان، امیران، پادشاهان و الزاماً شرح لشکر کشی های آنان و به تبع عیاشی ها و تعداد زنان حرم سرای آنان نیست... اگر در این کتاب عمدتاً به شرح حال این بزرگان!!! برمی خورید به دلیل برداشتی است که من از مطالعه تاریخ سرزمین مان به منظور پیدا کردن علتی از علت های نا به سامانی های امروزین جامعه مان کرده ام و به آن پرداخته ام..."
روایت نراقی از تاریخ و جامعه ی ایران به واقع خودمانی تر از آن است که روایت زندگی این به اصطلاح بزرگان باشد. او در روایت خود از تاریخ این سرزمین به شرح نا به سامانی های این تاریخ می پردازد و همین "بزرگان" را دلیل اصلی این نا به سامانی ها می داند.
البته وی نقش عقب ماندگی فرهنگی جامعه ی ایران را نیز بی تاثیر نمی داند. و می نویسد:"من نمي دانم مردمي که هنوز روي خط کشي کف خيابان نمی توانند حريم و حرمت همديگر را نگاه دارند اين دموکراسي را براي چه می خواهند؟"
شاید اگر بخواهیم تصویری کلی از نوع نگاه او به جامعه و نقدی که به این جامعه ی خودمانی دارد داشته باشیم این چند خط برای جمع بندی ما کافی باشد:
"ما با تفنگ و شلاق مشکلي نداريم به شرط آنکه سر لوله تفنگ به طرف خودمان نباشد و شلاق خور کس ديگري باشد. از خاطرات خود بگويم که زماني يک رستوران درجه سه مرا بدون کراوات به رستوران راه نمي داد حالا به جبران آن روزها در بسياري از اماکن با کراوات راه نمي دهند"

کتابنامه

چکیده تاریخ ایران .... چاپ 1378
جامعه شناسی خودمانی..... 1380
پی نکته هایی بر جامعه شناسی خودمانی ...1383
ناگفته ها... گفت و گوی بلند با روزبه امیر ابراهیمی حاصل گفت و گو های منتشر شده در روزنامه ها بعدن به صورت کتاب در سال 1386
کتاب آخر وی که در نوبت چاپ قرار دارد " دفتر سوم...."
چندین مقاله و مصاحبه های پراکنده در نشریات داخلی
نکته جالب در کتاب های حسن نراقی این است که وی همواره سعی می کند نازک باشد، با حروف درشت چاپ شود تا حتی میان سالان هم به راحتی آن را بخوانند.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد