logo





نگذارید شاخه زیتون از دستم بر زمین افتد.

سخنرانی تاریخی یاسر عرفات در سازمان ملل (۱۳ نوامبر ۱۹۷۴)

چهار شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰ نوامبر ۲۰۱۰

همنشین بهار

فیلم کوتاهی از سخنان عرفات در سازمان ملل (۱۳ نوامبر ۱۹۷۴)


چیزی به نام فلسطینی وجود ندارد !

دوره بیست و نهم مجمع عمومی سازمان ملل، که «عبدالعزیز بوتفلیقه» ریاست آنرا بعهده داشت، ۱۸ دسامبر سال ۱۹۷۴ به پایان می‌رسید.
۱۴ اکتبر همان سال مجمع عمومی برای دعوت از یاسر عرفات و شنیدن سخنان او رأی مثبت داد.
حضور رهبر یک جنبش آزادیبخش در سازمان ملل ضربه بزرگی به مرتجعان و نژادپرستان بود و آنان تصور نمی‌کردند، صدایی که در صدد خاموش کردنش بودند، از مجمع عمومی سازمان ملل به گوش جهانیان برسد.

۱۳ نوامبر ۱۹۷۴ در هر کوی و برزن، سخن از یاسر عرفات بود. او جامعه جهانی را به یاری طلبید.
نُه روز بعد (۲۲ نوامبر ۷۴) که مجمع عمومی، قطعنامه مهمی در مورد بیت المقدس ارائه داد و بر حق مردم فلسطین برای تعئین سرنوشت خودشان و حق استقلال و حاکمیت آنان انگشت گذاشت، اشغالگران و حامیانشان عزا گرفتند.

پیشتر، خانم «گلدامایر» به «روزنامه ساندی تایمز» گفته بود:
There were no such thing as Palestinians…They did not exist.

«چیزی به نام فلسطینی وجود ندارد ... اینجور نیست که در اینجا ملتی فلسطینی می زیسته و ما آنان را آواره کرده و بر سرزمینشان مسلط شده ایم. در این سرزمین، اصلاً فلسطینی وجود ندارد.»

امثال او اصلاً منکر فلسطینی و جنبش فلسطین می‌شدند تا چه رسد به اینکه سازمان ملل به آن حق نظارت observer status و حضور در جلسات هم، بدهد.

از قول نماینده آمریکا «جان اسکالی» John A. Scali گفته می‌شد:
استبداد اکثریت tyranny of the majority در سازمان ملل همه چیز را بهم ریخته است، آفریقای جنوبی و اسرائیل در تنگنا قرار گرفته اند و نمایندگان کشورهای جهان سوم رویشان باز شده است.
هرج و مرج rampant anarchy در سازمان ملل هویدا است و دیگر دلیلی برای حمایت ایالات متحده از این سازمان وجود ندارد.
........................................
ستمگران زیتون صلح را می‌شکنند.

سیزدهم نوامبر ۱۹۷۴ (۲۲ آبان ۱۳۵۳) برای نخستین بار، رهبر یک جنبش آزادیبخش در مجمع عمومی سازمان ملل، از حقانیت و مظلومیت مبارزان راه آزادی سخن گفت و طالبان نفت و دلار را که در تدارک «خاموش ساختن کانون های بحران»، قیافه حق به جانب می‌گرفتند، خلع شعار نمود.
یاسر عرفات با دیپلماسی انقلابی و منطق و برهان، مُشتِ متجاوزان را باز کرد و نشان داد این ستمگران هستند که شجره طیبه ُمدارا و زیتون صلح را می‌شکنند، راه گفتگو را می‌بندند و مسیری جز مبارزه قهرآمیز باقی نمی‌گذارند.
***
آنروزها انقلاب تا پیروزی و «ثوره ثوره حتی النصر» ورد زبان ها بود و همه چیز، به ساز «گفتمان انقلابی» می‌رقصید و می‌چرخید.
تکیه بر شور انقلابی، ادبیات ضد بیدادگری، انگشت نهادن بر خوی و خصلت استعمارگری در مواجهه با غرب دو چهره، غربی که از دیدگاه دیگر مهد مدنّیت و دموکراسی و پیشرفت نیز، بود ــ گفتمان مسلط آن سال ها را تشکیل می‌داد.
کل جهان سرمایه داری (و آمریکا بخصوص) با «تورم و رکود همراه باهم» Stagflation (استاگفلیشن)، دست و پنجه نرم می‌کرد.
نظم به اصطلاح نوین جهانی پا نگرفته، و دیوار برلن ُسر و ُمر و گُنده، سَر ِجایش بود و رهبر آلمان شرقی مدّعی می‌شد که این دیوار اقلاً تا ۱۰۰ سال دیگر می‌ماند و هوادارانش یک ساعت (یک ساعت تمام) هورا می‌کشیدند و کف می‌زدند...
با وجود این که هیئت حاکمه آمریکا، و کل دنیای سرمایه داری برای سوار شدن بر َخر ُمراد و بلعیدن شوروی، این پا و آن پا می‌کرد، هنوز تیم «یلتسین ـ گورباچف» از راه نرسیده و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قرص و پابرجا بود.
ویتنامی ها، ضربات بزرگی به ارتش متجاوز آمریکا زده بودند و در گوشه و کنار جهان خروش آزادیخواهی به گوش می‌رسید.
در نیکاراگوئه و سراسر آمریکای لاتین نیز فریاد مرگ بر امپریالیسم شنیده می‌شد و امثال چه گوارا، رژی‌دبره، کاسترو، ُاورتگا، توماس بورخه و لیلا خالد، الگو بودند و جمیله بو پاشا و ابو جهاد و ژرژ حبش و کارلوس و نلسون ماندلا جاذبه داشتند.
در تاثیر از این فضا و در چالش با ابتذال دنیای سرمایه داری، هنرمندان، شعراء و نویسندگان مردمی، بهترین فیلم ها، نمایشنامه ها، تندیس ها، ملودی ها، سرودها و کتب انقلابی را خلق می‌کردند...

«وتو‌» ی همیشگی آمریکا به نفع اسرائیل، و جانبداری اسرائیل از رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی بسیار دافعه داشت. وجدان آمریکائی‌های شریف از جنایات و دخالت های ارتش زورگوی کشورشان در ویتنام، و پیش تر اندونزی و کامبوج و لائوس و آنگولا و شیلی و یونان و کنگو و گواتمالا و ایران زمان ِمصدق... جریحه دار بود و نسبت به شعارهائی چون «یانکی برو گم شو» که خلق های تحت ستم سَر می‌دادند، دافعه نداشت و امثال «فوکومایا» مرگ آرمانخواهی و تئوری پایان تاریخ را دَم نگرفته بودند.

در چنین اوضاع و احوال و در چارچوب جنگ سرد و حمایت مهم شوروی و کشورهای غیر متعهد که همه دوست شوروی بودند و ریاست مجمع عمومی که با الجزایر (عبدالعزیز بوتفلیقه) بود، ابو عمّار (یاسر عرفات)، شور و خروش رزمندگان راه آزادی را در سازمان ملل منعکس نمود.
........................................
بچه ها، بچه ها، عرفات. عرفات، می‌خواد حرف بزنه...

۲۲ آبان سال ۵۳ روزی که خبر رسید نمایندگان دولت اسرائیل «به خاطر حضور تروریست یاسرعرفات در سازمان ملل»، قهر کرده و از سالن بیرون رفته اند، در زندان قصر ولوله شد.
من در بند «یک و هفت و هشت» بودم. یادم می‌آید چهارشنبه بود و هوا کمی دَم‌گرفته...و شام هم پنیر و حلوا ارده داشتیم.
یکی از زندانیان داد زد بچه ها عرفات....
همه به سوی تلویزیون دویدیم تا به سخنان او گوش کییم... حتی «جیمی» هم آمد!

هیبت الله معینی، چنگیز احمدی، حمید حمیدبیگی، یحیی رحیمی، طاووسیان، رضی الله تابان، علی ماهباز، یوسف کشی زاده، رضا سلاحی، حسین سلاحی، مجید نعیمی، حسین ملایری، حمید حسینی، هادی غفاری، ابوالفضل شکوری، غلامحسین کرباسچی، ...عسکریان، کیوان صمیمی، جاج پیاده، عبدالمجید معادیخواه، رسول اسلام، طیب سیادتی، سلیمان تیکان تپه، ...شیر علی، حسن خامنه ای، هاشمی گلپایگانی، آزاد منزوی، فیروز قریشی، صمد...، شیخ محمد تقی حسینی طباطبایی، جعفر شجونی، جلال گنجه ای، مرتضی نبوی، احمد پورنجاتی، حسن رحیمی، عباس همایون نژاد، مسعود عدل، مسعود کلانی، ابوذر ورداسبی، جواد زرگران، حسین ذوالفقاری، علیرضا معدنچی، حسن طهماسبی، محمد مهاجری، حسین جنتی، مسعود ایزدخواه کرمانی، عطاالله نوریان، علیرضا جلوخانی، سعید اعتمادی، ...سحادی، علیرضا مناّنی و خیلی های دیگر... حضور داشتند.
خالق رُمان « کلیدر » نیز کنار «جیمی»، روی زمین و رو به تلویزیون چهار زانو نشسته بود و سخنان عرفات را به دقت گوش می‌داد.

جیمی، رنجدیده و زحمتکش بود. جرم سیاسی نداشت و زندانبانان اجازه می‌دادند از زیر هشت سینی های غذا را روی سرش بگذارد و داخل بند بیاورد. رابطه او با همه ما و بخصوص محمود دولت آبادی گرم بود.

همه اش می‌گفت بنازم این عرفات را، خیلی خایه داره والله...
خار اسرائیل و آمریکا را گا...، ماشالله، ماشاالله...
فرداش گفتم جیمی، می‌دونی عرفات چی گفت؟ گفت نه والله، اینا دیگه نمی‌دونم...
........................................
چرا عرفات سخنانش را با بسم الله شروع نکرد؟!

آنروز شور و شوق همه را فرا گرفته بود. عرفات از صهیونیسم، و پیوند استعمار و ارتجاع سخن می‌گفت و نشان می‌داد یهودیان فرهیخته نیز، از نژادپرستی دل پُرخونی دارند.
سالها است که از آن پائیز و آن غروب می‌گذرد اما حرف های او که البته جمعبندی رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین بود، امروز و همیشه تازگی دارد. یاد « محمود درویش » بخیر که در نگارش آن سند تاریخی نقش بسیار داشت.

شنیدم کسانی می‌گفتند چرا عرفات سخنانش را با بسم الله شروع نکرد؟!...
خیلی ناراحت شدم و به یکی از آنان که وقت و بیوقت به مقامات نامه می‌نوشت تا «آزاد» شود گفتم چه فایده دارد آدم همه اش بسم الله بگوید و ورد بخواند اما روزی هزار بار به هزار بُت سجده کند؟

سخنرانی عرفات آمیخته با واقع بینى سیاسى بود و در آن سال ها که گفتمان مبارزه مسلحانه، حرف اول را می‌زد، برخی را در خود فرو بُرد و می‌پرسیدند موضع ژرژ حبش در مورد این سخنرانی چیست؟
ژرژ حبش با پذیرش احتمالی راه حل مبتنی بر مذاکره، نظر مساعد نداشت اما بعدها (سال ۱۹۷۹)، طرح عرفات (قبول هرقسمت از فلسطین که بتواند آزاد شود) را پذیرفت.
........................................

کُت سفید عرفات و جلد خالی سلاح کمری


عرفات به جای اورکت سبز رنگ نظامی که همیشه بر تن داشت، با «چفیه» ای که تا آخرین روزهای حیاتش بر سر می‌گذاشت، کت سفید رنگی پوشیده و پیراهنش به رنگ زیتون بود. وقتی پشت میز سخنرانی قرار گرفت، عینک دودی اش را نیم‌دقیقه‌ای بر چشم نگاهداشت، سپس برداشت و با روی گشاده و صلابت و مهربانی سخنان خود را آغاز نمود.
آیا می خواست نشان دهد که تا رزمنده راه آزادی مجبور نباشد در پس پرده نمی‌رود؟ برای همین عینک دودی اش را برداشت و کت سفید به تن کرد؟

عرفات می‌دانست در جهانی که انسان گرگ انسان است و شاخه زیتون را هم در دستش می‌شکنند، نباید به تعارفات دلخوش کند و نمی‌تواند تفنگش را زمین بگذارد، از این رو آگاهانه کوشید جلد خالی «کُلت» اش را هم شده، نشان دهد.
وقتی از شاخه زیتون سخن گفت، هنگام بلند كردن دست ها، سلاح كمرى اش در معرض دید نمایندگان كشور هاى جهان قرار گرفت و چون بر خلاف آئین نامه هاى سازمان ملل بود، كورت والدهایم دبیركل وقت پادرمیانی کرد و گفت: جلد خالى بوده است.

***
دو سال بعد در زندان مشهد، زنده‌یاد شکرالله پاکنژاد (شُکری)، آن سخنان تاریخی را به میان کشید. یادم می‌‌آید که او این بخش از سخنان عرفات را با وجد و سرور تکرار می‌کرد:
«مگر نه این که انقلاب به معنی تحقق بخشیدن به رؤیاها و امیدها است؟»

سخنرانی یاسر عرفات در سازمان ملل، فقط مربوط به فلسطین نیست. نکاتی در آن نهفته است که امروز و همیشه تازگی دارد.
شگفتا که تاکنون نه دوستان و نه دشمنان یاسر عرفات متن کامل این سند تاریخی را در اختیار مردم قرار نداده‌اند و کلیت آن برای بسیاری از هواداران سازمان های سیاسی نیز آشنا نیست. آنها نیز تنها این جمله از سخنان عرفات را شنیده‌اند:
« امروز من آمده ام با یک شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست دیگر، کاری نکنید که شاخه زیتون از دست من رها شود. »...
........................................
عبدالعزیز بوتفلیقه به عرفات خوش‌آمد می‌گوید.

ساعت ده و نیم صبح سیزدهم آوریل ۱۹۷۴، عبدالعزیز بوتفلیقه که ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را بعهده داشت، به زبان فرانسه، تصمیم اعضاء (در تاریخ ۱۴ اکتبر ۱۹۷۴)، مبنی بر دعوت از نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین برای شرکت در مذاکرات مجمع عمومی سازمان ملل را یادآور شد و بعد به زبان عربی، به یاسر عرفات خوش‌آمد گفت و از او خواست سخنان خود را آغاز نماید.
عرفات که به زبان عربی سخن می‌گفت، به نام مردم و سازمان آزادیبخش فلسطین، از عبدالعزیز بوتفلیقه تشکر کرد و انقلاب الجزایر، و آرمان آزادی و عدالت و صلح را ستود...
او همچنین از «کورت والتهایم» Kurt Waldheimدبیر کل سازمان ملل هم قدردانی نمود و از اینکه سه کشور گینه بیسائو، بنگلادش و گرانادا به استقلال دست یافته‌ و به سازمان ملل راه یافته‌اند ابراز شادمانی کرد و با تشکر از اینکه قضیه فلسطین در دستور کار سازمان ملل قرار گرفته و هیئت فلسطین نیز دعوت شده است، افزود:
ترکیب کنونی نمایندگان سازمان ملل، با آنچه گذشته بوده بسیار متفاوت است، جهان امروز هم جهان دیروز نیست، به همین دلیل ستمدیدگان در آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین به شما که نمایندگان ۱۳۸ کشور جهان هستید و کم و بیش نظرات خانواده ملل را بازتاب می‌دهید، چشم دوخته‌اند تا جانب مظلوم را بگیرد و کنار ستمگر نایستد.
نسبت به اجرای اصول مندرج در منشور سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر اظهار امیدواری کرد و استعمار و امپریالیزم و نژادپرستی را از جمله موانع صلح و عدالت و آزادی، برشمرد...
عرفات با اشاره به ضرورت همزیستی مسالمت آمیز و احترام متقابل، یادآور شد جامعه بین المللی باید از مبارزه مردم ستمدیده برای کسب آزادی حمایت کند و به حق آنان در تعیین سرنوشت خود احترام بگذارد. دنیایی که نشنه صلح و برابری و آزادی است، اسیر فقر و قحطی و بیماری و تبعیض نژادی شده و استثمار و جنگ و بحران تهدیدش می‌کند...
زیمبابوه، نامیبیا، آفریقای جنوبی و فلسطین و...، هنوز قربانی ظلم و خشونت و تجاوز و ترور است...
عرفات با اشاره به ویتنام و لائوس و کره، گفت هنوز در هندوچین، خطر ستم و تجاوز و توطئه باقی است و صلح در دسترس نیست...
........................................
بلای جنگ و استثمار کشورهای فقیر ادامه دارد.

بلای جنگ، غارت مواد خام و استثمار کشورهای فقیر، ادامه دارد و مسابقه تسلیحاتی و گسترش سلاح انمی، صلح جهانی را تهدید می‌کند، مخارج سرسام آوری که صرف کشتار می‌شود به مراتب از آنچه باید در راه علم و سعادت انسان به کار رود کمتر است.
شگفتا که با هواپیما و بمب و با همه نوع سلاح مرگبار به مردم بی‌پناه تجاوز می‌شود و آمریکا با مواضع خصمانه، جانب متجاوز را می‌گیرد.
من از مردم آمریکا درخواست پشتیبانی می‌کنم و از آنان سئوال میکنم ما چه گناهی کرده ایم؟ می‌خواهم آنان جانب مردم و مبارزه قهرمانانه آنان را بگبرند. فراخوان جورج واشنگتن و آبراهام لینکلن و ودرو ویلسون...هم جز این نبود...
عرفات در مقدمه صحبتش ضمن اشاره به کنفرانس حقوق دریاها در کاراکاس، کنفرانس جهانی جمعیت در بخارست و کنفرانس جهانی غذا در رم، به رنج مردم قبرس هم گوشه زد و سپس مسائل اصلی خود را طرح نمود.



به نام خلق فلسطین، رهبران مقاومت و سازمان آزادیبخش فلسطین به خاطر دعوت برای شرکت در نشست عمومی سازمان ملل که با شرکت تمامی اعضاء برگزار می‌گردد، سپاسگزارم و از همه نمایندگان کشورهای عضو که تصمیم گرفتند مسئله فلسطین به عنوان موضوعی جداگانه بررسی شود قدردانی می‌کنم، قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل برای دعوت ما و ایراد سخنرانی، با تصمیم شما صورت گرفت و به عمل درآمد.

........................................

ریشه مسئله فلسطین به سالهای آخر قرن ۱۹، بر می‌گردد،

ریشه مسئله فلسطین به سالهای آخر قرن ۱۹، بر می‌گردد، به دورانی که ما آنرا بنا بر شناخت امروز خود عصر استعمار یا عصر تشکیل مستعمرات می‌نامیم، یعنی دقیقا زمانی که صهیونیسم عَلم شد تا توسط مهاجران اروپائی، فلسطین زیر سیطره قرار گیرد، همانند استعمارگران که آفریقا را به زیر سلطه خویش کشیدند و بر آن تاختند.
این دوران عصری است که طی آن استعمار از غرب، به آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین می‌تازد و با بیرحمی تمام به استثمار مردم سه قاره می‌پردازد، ستم و غارتی که تا همین دوران ما نیز استمرار یافته و نژادگرائی در آفریقای جنوبی و فلسطین شاهد زنده آن است.
صهیونیست ها دقیقا همانند استعمارگران و نوکران عوامفریب شان که به ستم و تجاوز خویش رنگ مدنّیت و تمدن می‌زدند، به هنگام ُسلطه بر فلسطین، اهداف خود را پوشانده و در لباسی مُبّدل عرضه می‌داشتند.
مثل استعمارگران که برای استثمار آفریقا، و بندگی کشاندن مردم ستمدیده، از مذهب و رنگ و نژاد و زبان استفاده ‌نمودند تا چپاول و غارت را توجیه کنند، (‌صهیونیستها نیز) به هنگام اشغال فلسطین و بیرون راندن مردم آن از سرزمین ملی خود همین روش ها را به کار گرفتند.
........................................
اشغالگران، الهیات یهود را برعلیه مردم فلسطین به خدمت گرفتند.

همان گونه که استعمار، رنجبران و استثمار شدگان را به عنوان مواد بی روح برای ساختن و تحقق بخشیدن به مستعمره نشینی مورد استفاده قرار داد، یهودیان استثمارشده نیز در خدمت کسانی قرار گرفتند که سر نخ صهیونیزم در دست آنان بود. به عبارت دیگر یهودیان اروپا نشین، عملاً به ابزار تجاوز رهبران جریان صهیونیستی و به عوامل و عناصر مستعمره نشینی تبدیل شده و با تبعیض نژادی خو گرفتند.
اشغالگران، الهیات یهود را برعلیه مردم فلسطین به خدمت گرفتند.

هدف تنها ایجاد مستعمره نشین هایی به سبک غربی نبود، جدا ساختن خود یهودیان از سرزمین های گوناگون و بیگانه ساختن آنها با ملت های خودشان نیز، جزو برنامه بود.

صهیونیزم، ایدئولوژی امپریالیستی و استعماری و عمیقاً ارتجاعی است که تبعیض نژادی را توجیه می‌کند و به دلیل دیدگاه واپسگرایانه اش دقیقا با یهود ستیزی (آنتی سمیتیزم) هماهنگ است و در تحلیل نهایی روی دیگر همان سّکه اصلی است. چرا؟ چون پیشنهاد می‌شود که کسانی که به آیین یهود می‌پیوندند میهن اصلی خود را فراموش کنند و به ارض موعود بچسبند، نه این که با دیگر هموطنان غیر یهودی خویش برابر باشند. در واقع این همان یهود ستیزی است اما، به شکلی جدید رُخ می‌نماید.

وقتی عنوان می‌شود که تنها راه حل مسئله یهود این است که یهودیان از جوامعی که درگذشته بخشی از تاریخ آن را تشکیل می‌دادند، جدا و بیگانه شوند، زمانی که اظهار می‌گردد باید از طریق مهاجرت و اسکان اجباری در سرزمین مردمی دیگر، وظیفه خود را به مسئله یهود انجام دهند! در این جا همان نقشه ای پیش می‌رود که یهودستیزان در گذشته علیه قوم یهود به کار می‌بردند.
به همین دلیل می‌توان به رابطه «سیسیل رودس» Cecil Rhodes (که در جنوب شرقی آفریقا موجب رشد مستعمره نشینی شد) و «تئودور هرتسل» Theodor Herzl (که برای فلسطین نقشه های مستعمره نشینی در َسر داشت)، پی بُرد.
«هرتسل» که جواز خود را به عنوان یک مستعمره نشین خوش اخلاق، دریافت کرده بود روی بدین سوی کرد و این جواز را به حکومت انگلیس عرضه نمود با این امید که زمینه را برای صدور یک قطعنامه رسمی مبنی بر حمایت از صهیونیست ها مساعد گرداند.
در برابر این اقدام، صهیونیست ها استقرار یک پایگاه امپریالیستی در سرزمین فلسطین را به انگلستان قول دادند. به طوریکه منافع بریتانیا بتواند در یکی از نقاط دقیقاً استراتژیک تضمین گردد.
........................................
جامعه ملل مردم ما را یکه و تنها گذاشت.

هجوم یهودیان به فلسطین در سال ۱۸۸۱ آغاز شد. قبل از این که اولین موج بزرگ مهاجران وارد شوند جمعیت فلسطین که اکثریت آن را مسلمانان و مسیحیان تشکیل می‌دادند حدود نیم میلیون، و جمعیت یهود حدود ۲۰ هزار نفربود و همه مردم هم از آزادی مذهب که از ویژگی های تمدن ما است برخوردار بودند.
فلسطین در آن زمان سرزمینی بود سرسبز که اکثریت آن را اعراب تشکیل می‌دادند که با کار و تلاش و پویایی، به غنی سازی فرهنگ بومی خود بها می‌دادند.

نهضت صهیونیست طی سال های ۱۸۸۲ تا ۱۹۱۷ حدود ۵۰ هزار یهودی اروپایی را به سرزمین ما کشید. برای انجام این کار و برای به اصطلاح جوش دادن آن ها به جامعه ما به خدعه و نیرنگ متوسل شدند.
بار دیگر وحدت و همکاری بین صهیونیسم و امپریالیسم با قانع شدن انگلستان نسبت به صدور«اعلامیه بالفور»، خود را نشان داد.
وعده اعطای سرزمین فلسطین، به جنبش صهیونیستی نشان داد امپریالیست ها تا چه حد شقاوت پیشه و جبّارند.
جامعه ملل League of Nations هم که در آن زمان تشکیل شده بود مردم ما را یکه و تنها گذاشت و تعهدات و وعده وعیدهای ویلسون Woodrow Wilson را به هیچ گرفت.
تحت عنوان قیمومیت، سلطه انگلیس به طور مستقیم و بیرحمانه بر ما تحمیل شد.
مراد از سند قیمومیت که توسط جامعه ملل هم صادر گشت، این بود که مهاجمان میخ خود را در سرزمین ما محکم بکوبند و برای تحکیم دستاوردهای خود در وطن ما قلدربازی در آورند.
........................................
با همکاری انگلیس و آمریکا، فلسطین تکه پاره و بخشیده شد!

در آستانه صدور «اعلامیه بالفور» و طی یک دوره سه ساله، صهیونیسم با همکاری متحد خود امپریالیسم موفق شد تعداد بازهم بیشتری از یهودیان اروپایی را به سرزمین ما بکشاند و حتی موجب سلب اختیار یهودیان عرب فلسطین از دارایی های خویش گردید.
در سال ۱۹۴۷ تعداد یهودیان به ۶۰۰ هزار نفر رسید که در آن هنگام مالک ۶ درصد از زمین های قابل کشت فلسطین بودند.
در نتیجه همکاری میان قدرت قیم (انگلیس)، و جریان صهیونیستی و با پشتیبانی ایالات متحده، در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ مجمع عمومی در سالهای اول تأسیس خود توصیه نمود میهن فلسطینی ما تکه پاره و بخشیده شود !
این توطئه در اثر رفتار مشکوک و اعمال فشارهای شدید در فضایی مسموم تحقق پذیرفت. مجمع عمومی به تقسیم سرزمینی غیرقابل تجزیه، به تقسیم چیزی که از لحاط حقوقی حق انجام آن را نداشت پرداخت. اما موضع ما چه بود؟
موضع ما هنگامی که با آن تصمیم زشت به مخالفت برخاستیم با موقعیت مادری که در مقابل ادعای یک نامادری دایر بر مالکیت یک فرزند واحد اجازه نداد شاه سلیمان فرزندش را به دو نیم تقسیم کند و با جدایی از فرزندش موافقت نمود ــ قابل مقایسه است.
با این که قطعنامه مزبور، ۵۴ درصد از سرزمین فلسطین را به استعمارگران واگذار کرد، اشغالگران بازهم ناخشنود بودند !
ناخشنودی از این تصمیم آنان را به جنگی هولناک برعلیه مردم غیرنظامی عرب برانگیخت تا جائی که ۸۱ درصد از کل سرزمین فلسطین را اشغال نموده، یک میلیون عرب را از خانه و کاشانه خود دربدر ساختند، به ۵۲۴ شهر و روستای عربی تجاوز نمودند که از آن میان ۳۸۵ شهر و روستا به کلی ویران و از صفحه روزگار محو شد،
صهیونیست ها اماکن مسکونی و مستعمره نشین های خود را برفراز ویرانه ها، کشتزارها و باغ های ما بنا کردند، اما باز هم طلبکارانه حرف زور می‌زدند.
........................................
مسئله فلسطین کشمکش میان دو مذهب و دو ملت نیست.

ریشه قضیه فلسطین در این جاست که این مسئله هیچگونه - هیچگونه کشمکش میان دو مذهب و دو ملت نیست. همچنین این موضوع یک اختلاف مرزی میان کشورهای همسایه هم نیست، بلکه مربوط است به خواسته های گروهی از مردم که از زندگی در موطن خویش محروم گشته پراکنده و بی خانمان شده و اکثرا در تبعید و آوارگی به سر می‌برند. همین و بس.
اسرائیل با حمایت نیروهای امپریالیستی و استعماری بخصوص آمریکا، توانست خود را به عنوان عضوی از سازمان ملل قالب کند. علاوه بر این موفق شد مسئله فلسطین را از دستور جلسه سازمان ملل حذف و با ارائه خواسته ما به صورت آوارگان بیچاره و بدبختی که نیازمند کمک نیکوکارانند و یا مسئله افرادی که محتاجند در سرزمین بیگانه ! اسکان یابند، افکار عمومی جهان را منحرف نماید. با این همه، شگفتا بازهم نژاد پرستان راضی و خشنود نبودند.

آنان بر اساس تفکر امپریالیستی ــ استعماری محل اسکان خویش را به پایگاهی برای امپریالیست ها و انبار سلاح مبدل ساختند و این امر به آنان امکان داد رفتار سلطه طلبانه را علیه اعراب ادامه دهند.
........................................
همه شیوه های مسالمت آمیز با ناکامی روبرو شد.

اسرائیل علاوه بر بسیاری از موارد تجاوز که علیه کشورهای عربی روا داشت در سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ به دو جنگ ظالمانه دست یازید و به این ترتیب صلح و امنیت جهانی را به بازی گرفت.
به دنبال تجاوز صهیونیستی در ژوئن ۱۹۶۷ صحرای سینای مصر را تا کانال سوئز اشغال نمود و علاوه بر همه سرزمین های فلسطینی که در غرب رود اردن واقع هستند، بلندی های جولان در سوریه را نیز گرفت و این رویدادها بود که مسئله خاورمیانه را بر سر زبان ها انداخت و می دانیم پافشاری دشمن در حفظ و ادامه اشغال غیرقانونی و تحکیم بیشتر آن و آن گاه ایجاد یک پایگاه عملیاتی برای نفوذ امپریالیسم جهانی در میان ملت عرب، اوضاع را بهم ریخت.

اسرائیل تمامی مصوبات شورای امنیت و نیز درخواست های افکار عمومی جهان را دائر بر عقب نشینی از سرزمین هایی که در سال ۱۹۶۷ اشغال گردید، نادیده انگاشت و می‌بینیم که همه کوشش های صلح آمیز در سطح جهانی نتوانست آنان را از سیاست توسعه طلبانه خود باز دارد.
پس از این که همه شیوه های مسالمت آمیز با ناکامی روبرو شد، تنها راه باقی مانده برای ملت های عرب... آماده سازی خویش برای مقاومت در برابر حملات مسلحانه بود تا سرزمین های عربی را آزاد نموده و حقوق مردم فلسطین را از نو احیا کنند.

در این شرایط جنگ چهارم در اکتبر ۱۹۷۳ آغاز شد و برای صهیونیست ها ورشکستگی سیاست اشغال، توسعه طلبی و اتکای هرچه تمام تر به قدرت نظامی را به ارمغان آورد. اما دشمن باز هم از تجربیات خود درس نمی‌گیرد و خود را برای جنگ پنجم آماده نموده، بار دیگر در روابط خود با اعراب با برتری نظامی و سرکوب و تروریسم و سرانجام اشاره مستمر به جنگ، شاخ و شونه می‌کشد.
........................................
فلسطین گهواره یکی از باستانی ترین فرهنگ ها و تمدن ها است.

برای مردم ما خیلی دردناک است که شاهد تبلیغ این دروغ و افسانه باشند که گویی سرزمین ما بیابانی بوده که با کار و تلاش استعمارگران بیگانه گلستان گشته است ! سرزمینی بوده بدون سکنه که موجودیت استعمار هیچ گونه، هیچ گونه لطمه ای بر هیچ کسی وارد نساخته است !

نه، نه، نه، این گونه اراجیف باید همین جا افشا شود. دنیا باید بداند که فلسطین گهواره یکی از باستانی ترین فرهنگ ها و تمدن ها بوده‌است. مردم آن به کار کشاورزی و ساختمان اشتغال داشته و هزاران سال فرهنگ خود را به دورترین نقاط جهان گسترش می‌داده‌اند و با ایفای نقش محافظان وفادار اماکن مقدسه همه ادیان، برای آزادی عبادات الگویی ایجاد نمودند.
من به عنوان فرزند بیت المقدس، ازهمزیستی و اخوت دینی که مظهر شهر مقدس ما قبل از تسلیم آن در برابر فاجعه بود، خاطراتی شکوهمند و افتخار آفرین برای خود و مردم خویش محفوظ نگاه داشته‌ام.

ما این خط مشی روشن را تا مرحله تأسیس کشور اسرائیل و پراکندگی خود ادامه دادیم و این امر باعث نشد وظایف انسانی خود را در سرزمین فلسطین از یاد ببریم.
فلسطینی ها اجازه نخواهند داد که سرزمین شان به صورت پایگاهی برای تجاوز و یا اردوگاه نژاد پرستان برای نابودی تمدن و فرهنگ و ترقی و صلح در آید. مردم چاره ای جز این ندارند که میراث نیاکان خود را با مقاومت در برابر مهاجمان حفظ نموده و با دفاع از سرزمین بومی خود، ملیت عربی و فرهنگ و تمدن را پاس داشته، برای تأمین امنیت این سرزمین که گاهواره آیین توحید است، تلاش نمایند.
........................................
حمایت همیشگی اسرائیل از امپریالیست ها و نژادپرستان

در مقابل کافی است تنها به نحو اجمال به برخی از مواضع اسرائیل اشاره کنم:
پشتیبانی از نیروهای عقب مانده و سازمان مخفی در الجزیره، جانبداری از استعمارگران مستقر در آفریقا، کنگو، آنگولا، موزامبیک، زیمبابوه، تانزانیا و بالاخره حمایت از رفتار سرکوبگرانه ویتنام جنوبی در برابر انقلاب ویتنام.
از این گذشته می‌توان حمایت همیشگی اسرائیل از امپریالیست ها و نژادپرستان در همه نقاط و موضع سدکننده آن را در کمیته ۲۴ (که اعطای استقلال به کشورها و مردم مستعمرات را مد نظر قرار می‌دهد)، یاد کرد.
می‌توان خودداری اسرائیل از دادن رأی موافق در پشتیبانی از استقلال کشورهای آفریقایی و را یادآور شد.
می‌توان مخالفت با خواسته های به حق بسیاری از ملل آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و بسیاری از کشورهای دیگر در کنفرانس های مربوط به مواد اولیه، جمعیت، حقوق دریاها و تغذیه، را عنوان نمود.
این ها مواردی است که خصلت ها و ویژگی های دشمنی را که به سرزمین ما چشم طمع دوخته، به معرض نمایش می‌گذارد و مشت او را باز می‌کند و، همین واقعیت ها است که مبارزه شرافتمندانه و افتخار آفرین ما را علیه استعمار و ارتجاع توجیه می‌کند.
........................................
رهبری صهیونیسم، از یهودکُشی بهره ها گرفت.

درست در هنگامی که ما از دورنمای آینده دفاع می‌کنیم صهیونیست ها رو به گذشته دارند. دشمن ما حتی دارای یک سابقه طولانی عداوت نسبت به یهودیان محروم نیز هست. چرا؟ چون در جوهر صهیونیسم نوعی نژاد پرستی ذاتی نسبت به یهودیان شرقی وجود دارد.
زمانی که ما با تمام وجود، کشتار یهودیان توسط نازیسم را محکوم می‌کردیم به نظر می‌رسید رهبری صهیونیسم که در آن زمان نیز بیشتر مایل بود در بوق مهاجرت بدمد و پرچم پیش به سوی ارض موعود را بالاتر برَد، خوشحال بود!
به چه دلیل؟ (گویی آنان خواهان آن وضع بودند)، به این خاطر که از یهودُکشی، برای سرعت بخشیدن به تحقق اهداف خویش و مهاجرت یهود به فلسطین بهره گرفتند.

اگر مقصود از مهاجرت یهودیان به فلسطین زندگی در کنار ما و بهره مند شدن از همان حقوق و انجام همان وظائف بود که اصلاً مسئله ای نبود.
ما درهای میهن خویش را تا آنجا که ممکن بود به رویشان گشوده بودیم. هزاران ارمنی و چرکسی که هنوز هم مثل خواهر و برادر در میان ما زندگی می‌کنند شاهد این مدعا هستند، اما وقتی هدف از این به اصطلاح مهاجرت اشغال یک سرزمین و دربدر ساختن مردم و تبدیل ما به شهروندان درجه دوم باشد، چیزی است که هیچکس نباید تقاضای موافقت و تسلیم ما را داشته باشد.
........................................
انقلاب ما تحت تاثیر عوامل نژادی یا مذهبی قرار ندارد.

بنابراین انقلاب ما از همان آغاز، تحت تاثیر عوامل نژادی یا مذهبی قرار نداشته، آماج آن نه به یهود به عنوان فرد، بلکه صهیونسم نژادگرا و تجاوز پیشه بوده ‌است.
انقلاب ما در معنی اخیر، انقلابی برای یهود به عنوان یک انسان نیز، هست. ما تلاش می‌کنیم که یهودیان مسیحیان و مسلمانان در برابری با یکدیگر زندگی کنند، از حقوق برابر بهره مند باشند و فارغ از تبعیض های نژادی یا مذهبی به وظائف یکسان خویش اشتغال ورزند.
ما بین یهودّیت و صهیونیسم فرق می‌گذاریم، در حالیکه به مخالفت با جنبش استعماری و صهیونیستی ادامه می‌دهیم و به آئین یهود احترام می‌گذاریم.

***
من امروز که حدود یک قرن از ظهور صهیونیسم می‌گذرد، می‌خواهیم نسبت به خطر روزافزون آن برای همه، برای یهودیان جهان، برای اعراب و برای صلح جهانی هشدار دهم، چرا؟
چون صهیونیسم (با لعاب مذهب) یهودیان را از سرزمین خود به مهاجرت ترغیب می‌کند و ملیت جعَلی به آنان می‌دهد.
با اینکه مشخص شده که رفتار تروریست‌گونه صهیونیستها راه به جایی نمی برَد، بازهم آنرا ادامه می دهند، غافل از اینکه دژهای استعمار و نژادپرستی فرو می ریزد و مهاجرت از اسرائیل آغاز شده و این واقعیت شکست آنان را به نمایش گذاشته است.
از مردم و حکومتهای جهان می‌خواهیم که راسخ و استوار در برابر تلاش صهیونیست ها... بایستند و با هر نوع تبعیض مذهبی و نژادی و مربوط به رنگ پوست در مورد هر فرد انسان به شدت مخالفت کنند.
اگر در اندیشه برخی از مردم جهان در زمینه مسئله مهاجرت یهودیان ابهامی وجود دارد، چرا مردم عرب و فلسطینی باید تاوانش را بپردازند؟ برای چی حامیان این به اصطلاح راه حل ها، درهای کشور خود را بسوی آنها نمی‌گشایند؟
کسانیکه صلاح می‌بینند ما را تروریست بنامند، تمایل دارند افکار عمومی جهان را از کشف حقیقت در باره ما و مشاهده حقانیت چهره های ما باز دارند، انها تلاش می‌کنند که موضع دفاعی ما را و نیز رفتار جابرانه و تروریسم خود را پنهان کنند.
........................................
تفاوت یک انقلابی و یک تروریست در منطق جنگ و مبارزه آنها نهفته است.

نمی‌توان کسانی را که از آرمانهای عادلانه پشتیبانی می‌کنند و در راه آزادی و رهائی سرزمین خود به جنگ ظالمان، متجاوزان و استعمارگران می‌روند، ترورست نامید. اگر براستی چنین باشد پس مردم آمریکا در مبارزه خود برای رهائی از ُسلطه بریتانیا ترورسیت هستند !
مقاومت اروپا علیه نازیسم هم، تروریسم محسوب می‌شود !
مبارزه مردم آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز جیزی جز تروریسم نیست ! و بسیاری از شما را هم که در همین سالن نشسته اید، تروریست می‌خواندند.
این مبارزه، مبارزه عادلانه و خالصانه ای است که در منشور سازمان ملل و نیز اعلامیه جهانی حقوق بشر از آن با احترام تمام یاد شده‌است. کسانیکه رودرروی آرمان های عدالت خواهانه می‌ایستند، کسانیکه (شعارهای دروغین را عَلم میکنند اما در واقع) با هدف به سلطه کشیدن و غارت دیگران جنگ و خونریزی راه می‌اندازند، جنایتکاران جنگی محسوب می‌شوند و آنها هستند که باید زیر سئوال بروند نه ما. حقانیت آرمان، توجیه کننده حق مبارزه است.

در اسناد رسمی ما تروریسم صهیونیسم که علیه مردم فلسطین، برای اخراج آنها از کشورشان و غصب سرزمین‌شان ِاعمال می‌کنند، به ثبت رسیده‌است.
هزاران نفر از مردم ما در شهرها و روستاهای خود قتل عام شدند، دهها هزار نفر به زور اسلحه، خانه و کاشانه خویش را رها نمودند، آواره کوه و صحرا شده، مجبور گشته اند در بیابان سرگردان شده، بی آب و غذا سربه کوه بگذارند.
........................................
دشمن صهیونیستی از نفرت تغذیه می‌کند.

هر کس که در سال ۱۹۴۸ شاهد فاجعه ای که برای ساکنان صدها شهر و روستا در حیفا، رام الله، لیدا و جلیله روی داد ــ بوده ‌است آن تراژدی را هرگز فراموش نخواهد کرد.
البته اختناق عمومی در مخفی نگاه داشتن آن فجایع موفق بوده ‌است. اگر در آن زمان آثار ۳۸۵ شهر و روستای فلسطینی را که ویران و از نقشه زدوده شده پنهان نگاه داشتند انهدام ۱۹ هزار خانه در خلال هفت سال گذشته که به معنی نابودی کامل ۲۰۰ روستای دیگر فلسطین است و تعداد بسیار کسانی که در نتیجه شقاوت زندانبانان اسرائیل معلول و مجروح شدند را نمی‌توان تحت هیچ سرپوشی پنهان نگاه داشت.
دشمن صهیونیستی از نفرت تغذیه می‌کند. نفرتی که حتی شجره صلح، درخت زیتون را نیز در کشور من آماج قرار داده بود. شجره زیتون را که مظهر غرور ما است و یادآور نیاکان ما و یادبود زنده ای از سرزمین فلسطین بود.
چگونه می‌توان عبارت خانم گلدامایر را که ضمن آن ناراحتی خود را از تولد روز افزون فرزندان فلسطین ابراز داشت توصیف کرد؟

آن ها علناً کودکان و درختان فلسطین را دشمنانی تصور می‌کنند که باید قلع و قمع گردد.
دهها سال است که صهیونیست ها در برابر رهبران فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و هنری مردم ما سنگ می‌اندازند و به ایجاد رعب و وحشت و کشتار مردم ما مشغولند.
آنان میراث فرهنگی و فرهنگ توده ما را به سرقت برده‌اند. حتی به اماکن مقدسه در بیت المقدس صلح طلب نیز دست درازی می‌کنند. تلاش کرده‌اند تا با اخراج ساکنان و الحاق شهر، آن را غیرعربی ساخته ویژگی های اسلامی و مسیحی اش را کم رنگ کنند.
من باید آتش سوزی مسجدالاقصی را در بیت المقدس به یاد بیاورم و همچنین تخریب بسیاری از آثاری که دارای ویژگی های تاریخی فرهنگی است.
بیت المقدس با ارزش های معنوی و تاریخ مذهبی اش شاهدی برای آینده و دلیلی است بر حضور ابدی تمدن و ارزش های انسانی ما.

عجیب نیست که در زیر آسمان بیت‌المقدس مشعل سه مذهب درخشیدن گرفت تا نورش بر بشریت پرتو افکن شود و بتواند رنج ها و امیدهای انسانی را منعکس نماید...
اعراب فلسطینی که در سال ۱۹۴۸ به وسیله صهیونیست ها قلع و قمع نشدند نیز اکنون در موطن خود به شکل آواره زندگی می‌کنند. قوانین اسرائیل آن ها را شهروند درجه دو می‌بیند. نه - نه درجه سوم، زیرا یهودیان شرقی شهروندان درجه دوم محسوب می‌شوند. اعراب مزبور در معرض کلیه اشکال تبعیض نژادی، مصادره زمین و دارایی و تروریسم قرار داشته اند. قربانی کشتارهایی نظیر کفر قاسم بوده، از روستاهای خود اخراج شده و از حق بازگشت نیز محروم شده‌اند. چنان که بر ساکنان اکریت و کفر یوم گذشت.
مردم ما به مدت ۲۶ سال با حکومت نظامی روزگار گذرانده و بدون اجازه قبلی نمی‌توانند جا به جا شوند. این در حالی است که قوانین اسرائیل می‌گوید هر یهودی در هر جای جهان می‌تواند به اسرائیل بازگردد و حق شهروندی بگیرد.
جالب اینجا است که یکی از قوانین اسرائیل مقرر داشته، فلسطینی هایی که در زمان اشغال در شهرها و دهات خود حضور نداشتند، (یعنی آواره شده بودند) از حق داشتن شهروندی محرومند.
........................................
مبارزه عادلانه یک خلق، ترور محسوب نمی‌شود.

پیشینه حاکمان اسرائیل سرشار از عملیات تروریستی و جور و جفایی است که علیه مردم ما در صحرای سینا و بلندی های جولان که در محاصره و اشغال بودند، مرتکب شده‌اند. بمباران مدرسه «حر البکر» و کارخانه «ابو زایل» تنها دو نمونه از چنین رفتاری است. انهدام کامل شهر سوری قنیطره یک مورد دیگر از این تروریسم سازمان یافته دولتی است. اگر این پیشینه زشت در جنوب لبنان نیز گردآوری شود وقاحت و عظمت آن بی تفاوت ترین آدم ها را نیز در خود می‌بَرد.

سرزمین های سوخته، بمباران ها، دزدی های دریایی، تخریب صدها خانه، ربودن شهروندان... از جمله این شاهکارها است. این ها همه زمینه ای برای منحرف ساختن آب رودخانه لبنانی و تجاوز آشکار به حاکمیت لبنان است.

آیا نیاز است که من برای مجمع عمومی، قطعنامه های زیادی را که خودش تصویب کرده، تجاوزی که اسرائیل علیه کشورهای عربی مرتکب شده، و ستمی که نسبت به حقوق بشر و مواد کنوانسیون ژنو روا داشته،... یادآوری نمایم؟
تنها توصیفی که می‌توان از این اعمال به عمل آورد این است که این رفتار بربریت و تروریسم است و عجیب نیست که نژادپرستان صهیونیست آنقدر گستاخند که مبارزه عادلانه یک خلق را ترور می‌نامند. آیا تحریفی از این بیشرمانه تر وجود دارد؟
........................................
مردم ما چاره ای جز مقاومت و نبرد ندارند.

ما از کسانی که میهن مان را غصب کردند و با اتکّاء به اعمال جنایتکارانه، نژاد پرستان آفریقای جنوبی را نیز رو سفید کردند، می‌خواهیم که قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که خواهان تعلیق یک ساله عضویت حکومت آفریقای جنوبی در سازمان ملل گشته بود را مورد نظر قرار دهند. این است سرنوشت اجتناب ناپذیر هر جریان مرتجع و نژاد پرستی که قانون جنگل را می‌پذیرد. میهن دیگران را غصب کرده، ستم روا می‌دارد.

مردم ما در ۳۰ سال گذشته، چاره ای نداشتند جز این که علیه اشغال بریتانیا و تهاجم صهیونیست ها که هدف هر دو یکسان بود، به نبرد برخیزند.
شش خیزش مهم و دهها قیام مردمی تدارک دیده شد. بیش از ۳۰ هزار شهید که در مقام مقایسه نسبی (نسبت به جمعیت) برابر با ۶ میلیون آمریکایی است، در جریان این امر جان باختند. هنگامی که در سال ۱۹۴۸ تقریبا تمام مردم ما دربدر و آواره شدند بازهم مبارزه برای تعیین سرنوشت اگر چه در دشوار ترین شرایط ادامه یافت.

ما در این راه همه ابزار ها را به کار گرفته و امتحان کردیم... حتی در تبعید نیز به فرزندان خود آموزش دادیم. می‌خواستیم زنده بمانیم. چرا؟ چون زندگی را دوست داشته و داریم.
........................................
از خلال مبارزه انقلابی، رهبری سیاسی به بلوغ می‌رسد.

مردم فلسطین هزاران پزشک، حقوق دان، پژوهشگر و معلم تربیت نمودند که فعالانه در رشد کشورهای همسایه مشارکت جستند. آنها از درآمد خویش برای کمک به جوانان و سالمندان و اردوگاه های آوارگان استفاده کردند. خواهران و برادران جوانشان را آموزش دادند. و در تمام این مدت در رویای بازگشت به سر بردند.

وفاداری به فلسطین و عشق به میهن هرگز در آنها خاموش نشد. گذشت زمان آنچنان که برخی دلخوش بودند موجب فراموشی شود نیز مؤثر نیافتاد و هنگامی که مردم ما فهمیدند که به جامعه بین المللی نمی‌توان چندان امید بست، هنگامی که فهمیدند تنها از طریق وسایل سیاسی حتی یک وجب خاکشان را هم پس نمی‌دهند و وقتی از در و دیوار جور و جفا دیدند چه چاره ای جز توسل به مبارزه مسلحانه داشتند؟
این مردم همه سرمایه های مادی و انسانی خویش را به پای این مبارزه ریختند. با رشادت تمام با تروریسم پلید اسرائیل که هدف آن به انحراف کشیدن مبارزه و متوقف ساختن آن بود به مقابله برخاستند.
هزاران شهید و... مجروح، معلول و زندانی داشته ایم تا به حق خودمان رسیده، سرنوشت مان را به دست گیریم و به سرزمین خودمان بازگردیم. مردم ما سلطه اشغالگران را تحمل نمی‌کنند، در برابر ستمگر می‌ایستند و بهای آنرا هرچه باشد، می‌پردازند...

البته، از خلال همین مبارزه انقلابی است که رهبری سیاسی به بلوغ می‌رسد و نهادها و موسسات لازم ساخته می‌شود...
اینک سازمان آزادیبخش فلسطین با شرکت همه مردم، علاوه بر مبارزه مسلحانه، مبارزات اجتماعی و سیاسی خود را هم پیش می‌بَرد...
باید یادآور شوم که ما برای تحقیقات علمی، توسعه کشاورزی و رفاه اجتماعی، احیای میراث فرهنگی و حفاظت از فرهنگ عامه، موسساتی تاسیس کرده ایم. شاعران، هنرمندان و نویسندگان فلسطینی، در اعتلای فرهنگ عربی نقش بسزایی دارند و تحسین جهانی را برانگیخته‌اند.
........................................
سازمان آزادیبخش فلسطین، یگانه نماینده مشروع مردم فلسطین است.

در مقابل دشمن ما به طور سیستماتیک فرهنگ ما را به نابودی کشیده و نژادپرستی را اشاعه داده است و با ایدئولوژی امپریالیستی، مانع پیشرفت، عدالت، دموکراسی و صلح شده است.
من اینجا باید از کشورهای غیر متعهد، کشورهای سوسیالیستی، کشورهای اسلامی، کشورهای آفریقایی و دوستانمان در کشورهای اروپایی، آسیا، افریقا و امریکا لاتین تشکر کنم...
یاداور می‌شوم که سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) یگانه نماینده مشروع مردم فلسطین است و آرزوها و امیدهای مردم ما را نمایندگی می‌کند...
این مشروعیت از کجا می‌آید؟ از فداکاری و جانبازی و مبارزه برای آزادی...

باید بگویم که توده های فلسطینی از ما حمایت کرده و ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) را برگزیده اند.
نیاز به گفتن نیست که در آخرین اجلاس سران عرب از ساف با عنوان تنها نماینده مردم فلسطین یاد شده و همه جنبش های آزادیبخش نیز به این مشروعیت اذعان نموده اند...
........................................
از بابت جنایاتی که علیه یهودیان روا داشته شده، متأسفیم.

جا دارد بگویم که در ده سال گذشته (از ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۴) هزاران شهید و بیشتر و بیشتر مجروح و معلول و زندانی داشته ایم... اینک سالها است که مردم ما در معرض خسارت و غارت و ویرانی و آوارگی هستند و بهای آن را با خون فرزندان خویش می‌پردازند. چیزی که هرگز جبران نمی‌شود.
بار اشغال، آوارگی و ویرانی را به دوش کشیدیم امّا، امّا، امّا این امور موجب انتقام جویی یا کینه و توسل به شیوه های نژادگرایانه دشمن نشد و همچنان ما بر اصول خویش پایدار ماندیم و روش حقیقی شناخت دوست از دشمن را از دست ندادیم. به همان نسبت که از بابت جنایاتی که علیه یهودیان روا داشته شده متأسف هستیم تبعیض های زیادی که در رابطه با اعتقادات آنها بر آنان اعمال گردید نیز برایمان اندوهبار است.
........................................
من یک عصیانگرم و آزادی آرمان من است.

من یک عصیانگرم و آزادی آرمان من است. به خوبی می‌دانم که بسیاری از شما که امروز اینجا هستید روزی دقیقاً در همان موضع مقاومتی قرار داشتید که من امروز در آن هستم. شما نیز روزگاری ناگزیر بودید که رویاها را به واقعّیت تبدیل کنید. پس شما در رویای من سهیم باشید. پس دقیقا من می‌توانم از شما تقاضای یاری کنم که رویای خود و رویای مشترک را برای آینده ای صلح آمیز در سرزمین مقدس فلسطین به واقعیت تابناک مبدل کنیم.

«آهود آدیف» Ahud Adif یهودی انقلابی وقتی در مقابل یک دادگاه نظامی اسرائیل قرار گرفت گفت:
من یک تروریست نیستم تنها جرم من این است که می‌گویم باید در این سرزمین یک دولت دمکراتیک موجودیت پیدا کند. او اکنون در یکی از زندان های صهیونیست ها در میان همفکران خود آزرده خاطر و در حال نابودی است.
بهترین آرزوهای قلبی خود را نثار او و یارانش می‌کنم. امروز در مقابل همان دادگاه ها اسقف کاپوچی روحانی والا مقام کلیسا نیز قرار دارد. او ضمن بالا بردن انگشتان خود برای نمایش همان علامت پیروزی که رزمندگان آزادی خواه ما مورد استفاده قرارمی دهند گفت:
هدف من این بوده که همه انسان ها در این سرزمین، سرزمین صلح، با مسالمت زندگی کنند. این روحانی والا مقام در سرنوشت اندوهناک «آهود آدیف» سهیم خواهد بود. سلام، سلام ما بر او باد.
........................................
انقلاب به معنی تحقق بخشیدن به رؤیاها و امیدها است.

بنابر این چرا نباید در رؤیا به سر برده و امیدوار باشیم؟ مگر نه این که انقلاب به معنی تحقق بخشیدن به رؤیاها و امیدهاست؟ پس بیایید به هم کمک کنیم تا رؤیای من به حقیقت بپیوندد. تا همراه مردم خود از آوارگی و تبعید بازگردم و در فلسطین با این رزمنده راه آزادی و یارانش و این کشیش عرب و برادرانش در یک کشور دمکراتیک که مسیحیان، یهودیان و مسلمانان در عدالت، برابری، برادری و پیشرفت به سر خواهند برد زندگی کنیم. از شما می‌پرسم آیا این رؤیای شرافتمندانه مستحق مبارزه من در کنار همه عاشقان آزادی در هر جای جهان نیست؟ چرا که زیباترین بعد این رؤیا فلسطینی بودن آن است. رؤیایی از سرزمین صلح، سرزمین قهرمانی و شهادت و تاریخ.

به یاد بیارویم که یهودیان اروپا و آمریکا به خاطر هدایت مبارزات مربوط به غیرمذهبی کردن حکومت و جدایی دین از سیاست معروفیت یافته اند.

آنها همچنین به دلیل مبارزه خود علیه تبعیض مبتنی بر مذهب مشهورند. چگونه آنها می‌توانند به حمایت خود از تعصب و تبعیض...ادامه دهند؟
........................................
نمی‌خواهیم حتی یک قطره از خون اعراب یا یهود بر زمین ریخته شود.

در مقام رسمی خودم به عنوان سازمان آزادیبخش فلسطین و رهبر انقلاب فلسطین در مقابل شما اعلام می‌کنم که هنگامی که در زمینه امیدهای مشترک خود از فلسطین فردا سخن می‌گویم همه یهودیانی را نیز که اینک در فلسطین زندگی می‌کنند و زندگی صلح آمیز و خالی از تبعیض را می‌پسندند در شمول این چشم انداز قرار می‌دهم.
از یهودیان می‌خواهم همگی از وعده و وعیدهای خیالی که از سوی ایدئولوژی صهیونیستی و حکومت اسرائیل به آنها داده می‌شود روی برگردانند. این راه جز خونریزی دائمی، جنگ بی پایان و اسارت چیزی ندارد.
از آنها دعوت می‌کنم از انزوای اخلاقی خود خارج شده و به سوی فضایی باز از انتخاب آزادانه، قدم بردارند و تحت تأثیر מצדה و تبلیغاتی که یأس و سرخوردگی از شکست یهودیان از رومیان را در گذشته های دور برجسته می کند (داستان «میسادا» Masada )، قرار نگیرند.
ما به آن ها می‌گوییم که می‌توانیم که در شرایط یک صلح عادلانه با هم در کشوری دمکراتیک زندگی کنیم.
من اینجا در حضور همه شما می‌گویم که ما میل نداریم که حتی یک قطره از خون اعراب یا یهود (فرق نمی‌کند) بر زمین ریخته شود. به ادامه کشت و کشتار که تنها در صورت استقرار صلح عادلانه مبنی بر حقوق، امیدها و آرزوهای مردم ما پایان خواهد پذیرفت، هیچ تمایلی نداریم.
........................................
شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست دیگر

از شما خواهش می‌کنم به مردم ما در مبارزه برای کسب حق تعیین سرنوشت یاری رسانید. این همان حقّی است که در منشور سازمان ملل متّحد مورد احترام قرار گرفته است و بارها و بارها در قطعنامه هایی که جامعه ملل به تصویب رسانده تأیید شده‌است. همچنین از شما تقاضا می‌کنم به مردم ما کمک کنید از تبعیدگاه اجباری خود که به وسیله فشار اسلحه، ظلم و ستم و بیداد به آنها تحمیل شده به میهن خویش باز گردیم... در موطن ملی خود آزادانه و با عزت زندگی کرده و از مزایای زندگی به عنوان ملتی واحد بهره مند شویم.
تنها در آن زمان ممکن است خلاقیت فلسطینی به تمامی در خدمت بشریت قرار گیرد. تنها در این شرایط است که بیت المقدس نقش تاریخی خودش را به عنوان معبدی برای همه ادیان ایفا خواهد نمود. از شما تقاضا می‌کنم، یاری می‌طلبم که مردم ما را به استقرار حاکمیت ملی و مستقل همراهی کنید.

امروز من آمده ام با یک شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست دیگر، کاری نکنید که شاخه زیتون از دست من رها شود. نگذارید شاخه زیتون از دست من به زمین افتد. نگذارید شاخه زیتون از دست من به زمین افتد.
در فلسطین شعله جنگ زبانه می‌کشد و در فلسطین است که صلح متولد می‌گردد.


خطاب ياسر عرفات امام الجمعية العامة للامم المتحدة في 13/11/1974

سيدی الرئيس ،،
أشکر لکم دعوتکم منظمة التحرير الفلسطينیة لتشارک فی هذه الدورة من دورات الجمعیة العامة لهيئة الأمم المتحدة . وأشکر کل الأعضاء المحترمين فی هيئة الأمم المتحدة الذين أسهموا فی تقرير إدراج قضیة فلسطين علی جدول أعمال هذه الجمعیة وفی إصدار قرار بدعوتنا لعرض قضیة فلسطين .
إنها لمناسبة هامة أن يعود بحث قضیة فلسطين إلی هيئة الأمم المتحدة . وأننا نعتبر هذه الخطوة انتصار للمنظمة الدولیة کما هو انتصار لقضیة شعبنا . وإن ذلک يشکل مؤشراً جديداً علی أن هيئة الأمم اليوم ليست هيئة الأمم أمس ، ذلک لأن عالم اليوم ليس هو عالم الأمس .
فقد أصبحت هيئة الأمم اليوم تمثل ۱۳۸ دولة وأصبحت تعکس بصورة نسبیة أوضح إرادة المجموعة الدولیة ، ومن ثم فقد أصبحت أکثر قدرة علی تطبيق ميثاقها ومبادئ الإعلان العالمی لحقوق الإنسان ، وأکثر قدرة علی نصرة قضايا العدل والسلام .
وهذا ما بدأ يلمسه شعبنا وتلمسه شعوب آسيا وإفريقيا وأمريکا اللاتينیة ، الأمر الذی أخذ يعلی مکانة هذه المنظمة الدولیة فی عيون شعبنا وعيون بقیة الشعوب ، ويزيد من الآمال التی تعلقها شعوب العالم علی مساهمة هيئة الأمم المتحدة فی نصرة قضايا السلم والعدل والحریة والاستقلال ، وتشييد عالم خالٍ من الاستعمار والإمبريالیة والاستعمار الجديد والعنصریة بکافة أشکالها بما فيها الصهيونیة .
سيدی الرئيس ،،،
إننا نعيش فی عالم يطمح للسلام والعدل والمساواة والحریة ، يطمح إلی أن يری الأمم المظلومة الرازحة تحت الاستعمار والاضطهاد العنصری وهی تمارس حريتها وحقها فی تقرير المصير ، يطمح إلی أن يری العلاقات الدولیة بين الدول کافة تقوم علی أساس المساواة والتعايش السلمی وعدم التدخل فی الشؤون الداخلیة ، وتأمين السيادة الوطنیة ...............
وما زالت دول آسيا وإفريقيا وأمريکا اللاتينیة تواجه اعتداءات ضاریة علی نضالها من أجل تغير النظام الاقتصادی العالمی الحالی بنظام اقتصادی عالمی جديد أکثر معقولیة ومنطقیة ، وقد عبرت هذه البلدان عن ذلک فی مؤتمر (( المواد الأولیة والتنمیة )) حيث لابد أن يوضع حد لعمليات النهب والاستغلال وامتصاص ثروات الشعوب الفقيرة وعرقلة جهودها من أجل التنمیة والسيطرة علی ثرواتها ورفع الحيف عن أسعار موادها الأولیة .
وکذلک فإن هذه الدول ما زالت تواجه عراقيل أمام مطالبها العادلة المعبر عنها فی مؤتمر البحار فی کرا کاس ، ومؤتمر السکان ، ومؤتمر التغذیة ، ولابد للهيئة الدولیة من أن تقف بحزم إلی جانب النضال من أجل إحداث تغيرات جذریة فی النظام الاقتصادی العالمی لأن ذلک وحده يتيح للشعوب المختلفة إمکانیة التقدم بسرعة . ولابد لهذه الهيئة من أن تقف بحزم ضد القوی التی تحاول تحميل مسؤولیة التضخم المالی علی کاهل البلدان النامیة ، خاصة البلدان المنتجة للبترول ، وأن تشجب التهديدات التی تتعرض لها هذه البلدان بسبب مطالبها العادلة .
سيدی الرئيس ،،،
ما زال السباق علی التسلح علی أشده فی العالم ، الأمر الذی يهدد العالم بضياع ثروته وتبديد جهوده علی هذا السباق ، فضلاً عن إبقائه فی خيار انفجارات مسلحة خطيرة . إن الحد من السباق علی التسلح ، وصولاً إلی تدمير الأسلحة النوویة وتخصيص ما يصرف من مبالغ طائلة علی مجالات التقنيات العسکریة فی ميدان تقدم العلوم وزيادة الإنتاج وتحقيق الرفاه للعالم . هذا ما تتوقع الشعوب إن تعمل هيئة الأمم المتحدة باتجاهه . وما زال الاضطراب علی أشده فی منطقتنا . فالکيان الصهيونی مثبت بالأراضی العربیة التی احتلها ويتابع عدوانه علينا بجانب استعداداته العسکریة المحمومة بشن حرب عدوانیة جديدة ستکون الخامسة کم سلسلة حروبه العدوانیة ولنا أن نتحسب مع ما يصدر من إشارات عنه من أن تکون حرباً نوویة تحمل الفناء والدمار .
سيدی الرئيس ،،،
إن العالم بحاجة إلی أقصی الجهود من أجل تحقيق مطامحه فی السلم والحریة والعدل والمساواة والتنمیة وفی مکافحة الاستعمار والامبريالیة والاستعمار الجديد والعنصریة بکافة أشکالها بما فيها الصهيونیة لأن هو الطريق الوحيد لتحقيق آمال الشعوب کافة بما فی ذلک شعوب الدول التی تعارض هذا الطريق . أنه طريق لتکريس مبادئ ميثاق هيئة الأمم المتحدة والإعلان العالمی لحقوق الإنسان . إما بقاء الوضع الحالی فلن يفعل أکثر من أن يبقی العالم معرضاً لأخطر الصراعات المسلحة ، للکوارث الاقتصادیة والإنسانیة والطبيعیة .
سيدی الرئيس ،،،
رغم هذا الوضع المتأزم الذی يسود العالم برغم ما فی عالمنا من قوی ظلام وتأخر فإن عالمنا اليوم يعيش أياماً مجيدة . أنه يشهد انهيار العالم القديم عالم الاستعمار والامبريالیة والاستعمار الجديد والعنصریة بکافة أشکالها وأبرزها الصهيونیة ويشهد الاتجاه التاريخی العظيم لشعوب العالم نحو انبثاق عالم جديد تنتصر فيه القضايا العادلة ، وأننا واثقون من انتصار هذه القضايا.
سيدس الرئيس ،،،
إن قضیة فلسطين تدخل کجزء هام بين القضايا العادلة التی تناضل فی سبيلها الشعوب التی تعانی الاستعمار الاضطهاد ، وإذا کانت الفرصة قد أُتيحت لی أن أعرضها أمامکم فإننی لن أنسی أن مثل هذه الفرصة يجب أن تتاح لکل حرکات التحرر المناضلة ضد العنصریة والاستعمار . فی تقرير مصيرها ، أدعوکم أن تعيروا قضاياهم ، کما قضيتنا ، من همومکم واهتمامکم الأولویة ذاتها مما يشکل مرتکزاً أساسياً لحمایة السلم فی العالم وتکريس عالم جديد تعيش الشعوب فی ظلاله بعيداً عن الاضطهاد والظلم والخوف والاستغلال ، ولهذا فإننی سأعرض قضيتنا ضمن هذا الإطار وفی سبيل هذا الهدف .
وإننا حين نتکلم من علی هذا المنبر الدولی فإن ذلک تعبير فی حد ذاته عن إيماننا بالنضال السياسی والدبلوماسی مکملاً معززاً لنضالنا المسلح وتعبير عن تقديرنا للدور الذی يمکن للأُمم المتحدة أن تقوم به فی حل المشکلات العالمیة ، بعد أن تغيرت بنيتها فی صالح أمانی الشعوب وفی حل مشکلتنا التی تتحمل فيها المؤسسة الدولیة مسئولیة خاصة .
إن شعبنا يتکلم وهو يتطلع إلی المستقبل أکثر مما هو مقيد بمآسی الماضی وأغلال الحاضر. وإذا کنا، ونحن نتحدث عن الحاضر نعود إلی الماضی فلأننا نريد أن نوضح بدایة الطريق الذی نشقه إلی المستقبل المشرق مع کل شعوب العالم عامة ، وحرکات التحرير خاصة. وإذا کنا نعود إلی جذور قضيتنا فأنه ما زال بين الحاضرين هنا من يحتل بيوتنا ويرتع فی حقولنا ويقطف ثمار أشجارنا ويدعی أننا أشباح لا وجود لها ولا تراث ولا مستقبل. وأن هناک من کان يتصور، وإلی وقت قريب، وربما حتی الآن، أن مشکلتنا هی مشکلة لاجئين، أو أن مشکلة الشرق الأوسط هی مشکلة خلاف علی حدود بين الدول العربیة وبين الکيان الصهيونی أو يتصور أن شعبنا يدعی حقوقاً ليست له ويقاتل دونما سبب معقول ومشروع إلا الرغبة فی تعکير السلام وإرهاب الآخرين . ولأن هناک بينکم وأعنی الولايات المتحدة الأمريکیة وغيرها من يمون عدونا بطائراته وقنابله وکل أدوات الفتک والتدمير ويقف منا موقف العداء ويعمد إلی تشويه حقيقة المشکلة، کل ذلک علی حساب الشعب الأمريکی وعلی حساب رفاهيته وعلی حساب الصداقة التی نتطلع إليها مع هذا الشعب العظيم الذی نکن له ولتجاربه فی النضال من أجل حريته ووحدة أرضه کل تقدير .
وأننی لانتهز هذه المناسبة لا توجه إلی الشعب الأمريکی وأُخاطبه من مکانی هنا أن يقف مع شعبنا الشجاع المناضل . أن يقف مع الحق والعدالة . أن يتذکر بطله جورج واشنطن الذی ناضل لاستقلال أمريکا وحريتها . ويتذکر أبراهام لنکولن الذی وقف مع المحرومين والمعذبين ويتذکر وصايا ويلسون الأربع عشرة والتی يتبناها شعبنا إيماناً بهذه المبادئ الإنسانیة العظيمة.
وأتوجه إلی الشعب الأمريکی وأتساءل هل هذه التظاهرات المعادیة التی تنطلق فی الخارج هی وجهه الحقيقی . وما هی الجريمة التی ارتکبها شعبنا ضد الشعب الأمريکی . . .
لماذا هذا الوجه المعادی . هل هو لصالح أمريکا . هل هو لصالح الجماهير الأمريکیة . حتماً لا . وأرجو أن يتذکر الشعب الأمريکی أن صداقته مع أُمتنا العربیة هی أهم وهی أبقی وهی أنفع .
سيدی الرئيس ،،،
إن شرحنا لجذور قضيتنا نابع من إيماننا بأن العودة إلی أُصول القضايا التی تشغل العالم أمر ضروری عند تلمس الحلول لها . وهذا منهج نطرحه علی السياسة الدولیة لتأخذ به بعد أن عانت الکثير وعانت الشعوب معها من المحاولات تجاهل الأصول والقفز عليها أو إنکارها رضوخاً واستسلاماً للأمر الواقع .
ترجع جذور المشکلة الفلسطينیة إلی أواخر القرن التاسع عشر أو بکلمات أُخری إلی ذلک العهد الذی کان يسمی عصر الاستعمار والاستيطان وبدایة انتقال إلی عصر الإمبريالیة حيث بدأ التخطيط الصهيونی_ الاستعماری لغزو أرض فلسطين بمهاجرين من يهود أوُروبا کما کان الحال بالنسبة للغزو الاستيطانی لإفريقيا . فی تلک الحقبة التی توطدت فيها سطوة عتاه الاستعمار القادمين من الغرب إلی أفريقيا وآسيا وأمريکا اللاتينیة للاستيطان وإقامة المستعمرات وممارسة أشد أشکال الاستغلال والاضطهاد والنهب لشعوب القارات الثلاث . إنها الحقبة التی ما زلنا نشهد آثارها العنصریة البشعة فی الجنوب الإفريقی وکذلک فی فلسطين .
وکما استخدم الاستعمار والمستوطنون أفکار ((التمدن والتحضر)) لتبرير الغزو والنهب والعدوان فی إفريقيا وغيرها . کذلک استخدمت هذه الذرائع لغزو فلسطين بموجات المهاجرين الصهاينة . وکما استخدم الاستعمار والمستوطنون الدين واللون والعرق والغة لتمرير عملیة استغلال الشعوب وإخضاعها بالتمييز والتفرقة والإرهاب فی إفريقيا ، کذلک استخدمت هذه الأساليب لاغتصاب الوطن الفلسطينی واضطهاد شعبه ومن ثم تشريده .
وکما استخدم الاستعمار ، وقتئذ ، المحرومين والفقراء والمستغلين کوقود لنار عدوانه ، ومرتکزات الاستيطان ، کذلک استخدم الاستعمار العالمی والقادة الصهاينة اليهود المحرومين والمضطهدين فی أُوروبا کوقود للعدوان ومرتکزات للاستيطان والتمييز العنصری .
إن الإيديولوجیة الصهيونیة التی استخدمت ضد شعبنا لاستيطان فلسطين بالغزاة الوافدين من الغرب استخدمت فی الوقت ذاته لاقتلاع اليهود من جورهم فی أوطانهم المختلفة ولتغريبهم عن الأمم.
إنها أيديولوجيا استعماریة استيطانیة عنصریة تمييزیة رجعیة تلتقی مع اللا سامیة فی منطلقاتها، بل هی الوجه الآخر للعملة نفسها. فعندما نقول أن تابعی دين معين هو اليهود، أياً کان وطنهم، لا ينتسبون إلی ذلک الوط ولا يمکن أن يعيشوا کمواطنين متساوين مع بقیة المواطنين من الطوائف الأخری، فإن تلک اللقاء مباشر مع دعاة اللاسامیة، وعندما يقولون أن الحل الوحيد لمشکلتهم هو أن ينفصلوا عن الأمم والمجتمعات التی هم جزء منها عبر تاريخ طويل، ثم يهاجرون ليستوطنوا أرض شعب آخر ويحلوا محله بالقوة والإرهاب یأخذون من غيرهم الموقف نفسه الذی أخذه دعاة اللاسامیة منهم.
ومن هنا نلاحظ مثلاً العلاقة الوثقی بين ردوس وهو يبسط استعماره الاستيطانی فی جنوب شرقی القارة الإفريقیة وبين هرتزل الذی راح يخطط ويصمم لاستعماره الاستيطانی علی أرض فلسطين.
وعندما حصل هرتزل علی شهادة حسن سلوک استعماری استيطانی من رودس قدمها للحکومة البريطانیة ليستصدر منها قرار التأييد والدعم مقابل أن يبنی علی أرض فلسطين قاعدة للاستعمار تؤمن مصالحه فی أهم النقاط الاستراتيجیة فی الشرق الأوسط.
وهکذا باشرت الحرکة الصهيونیة متحالفة مع الاستعمار العالمی غزوتها لبلادنا. واسمحوا لی أن أوجز بعض الحقائق التالیة حولها:
• کان عدد سکان فلسطين عند بدایة الغزوة عام ۱۸۸۱ وقبل قدوم أول موجة استيطان حوالی نصف مليون نسمة کلهم من العرب، مسلمين ومسيحيين ومنهم حوالی عشرون ألفاً من يهود فلسطين يعيشون جميعاً فی کنف التسامح الدينی الذی اشتهرت به حضارتنا.
• وکانت فلسطين أرضاً خضراء معمورة بشعبها العربی الذی يبنی الحياة فی وطنه ويغنی ثقافته.
• وعمدت الحرکة الصهيونیة إلی تهجير حوالی خمسين ألف يهودی أوروبی بين عامی ۱۸۸۲ و ۱۹۱۷ لاجئة إلی شتی أساليب الاحتيال لتغرسهم فی أ{ضنا. ونجحت فی الحصول علی تصريح بلفور من بريطانيا، فجسد التصريح حقيقة التحالف الصهيونی الاستعماری، وعبر هذا التصريح عن مدی ظلم الاستعمار للشعوب حيث أعطت بريطانيا وهی لا تملک وعداً للحرکة الصهيونیة وهی لا تستحق. وخذلت عصبة الأمم بترکيبها القديم شعبنا العربی وتبخرت وعود ومبادئ ويلسون فی الهواء وفرضت علينا قسراً الاستعمار البريطانی بصورة الانتداب، وتعهد صک الانتداب الذی أصدرته عصبة الأمم المتحدة صراحة بالتمکين للغزوة الصهيونیة من أرضنا.
• وعلی مدی ثلاثين عاماً بعد صدور تصريح بلفور نجحت الحرکة الصهيونیة مع حليفها الاستعماری فی تهجير مزيد من يهود أوروبا واغتصاب أراضی عرب فلسطين. وهکذا أصبح عدد اليهود فی فلسطين عام ۱۹۴۷ حوالی ستمائة ألف يملکون أقل من ۶ % من أراضی فلسطين الخصبة. بينما کان تعداد عرب فلسطين حوالی مليون وربع المليون نسمة.
• وبفعل تواطؤ الدولة المنتدبة مع الحرکة الصهيونیة ودعم الولايات المتحدة لهما صدر عن هذه الجمعیة وهی ف يبدایة عهدها التوصیة بتقسيم وطننا فلسطين فی ۲۹ نوفمبر ۱۹۴۷ وسط تحرکات مريبة وضغوط شديدة، فقسمت ما لا يجوز لها أن تقسم: أرض الوطن الواحد، وحين رفضنا ذلک القرار فلأننا مثل أم الطفل الحقيقیة التی رفضت أن يقسم سليمان طفلها حين نازعتها عليه امرأة أخری. ومع ذلک فقد منح قرار التقسيم المستوطنين الاستعماريين ۵۴ % من أرض فلسطين. وکأن ذلک لم يکن کافياً بالنسبة إليهم، فشنوا حرباً إرهابیة ضد السکان المدنيين العرب واحتلوا ۸۱ % من مجموع مساحة فلسطين وشردوا مليون عربی.
• مغتصبين بذلک ۵۲۴ قریة ومدينة عربیة. ودمروا منها ۳۸۵ مدينة وقریة تدميراً کاملاً محاها من الوجود. وحيث فعلوا ذلک أقاموا مستوطناتهم ومستعمراتهم فوق الانقاض وبين بساتيننا وحقولنا.
ومن هنا يبدأ جذر المشکلة الفلسطينیة، أن هذا يعنی أن أساس المشکلة ليس خلافاً دينياً أو قومياً بين دينين أو قوميتين وليس نزاعاً علی حدود بين دول متجاورة، انه قضیة شعب اغتصب وطنه وشرد من أرضه لتعيش أغلبيته فی المنافی والخيام.
وقد استطاع هذا الکيان الصهيونی وبدعم من دول الاستعمار والامبريالیة وعلی رأسها الولايات المتحدة الأمريکیة أن يتحايل علی هيئة الأمم لفبوله فی عضويتها ومن ثم علی شطب قضیة فلسطين من دول أعمالها، وتضليل الرأی العام العالمی بتصوير المشکلة کمشکلة لاجئين بحاجة إلی عطف المحسنين أو إعادة توطينهم فی بلاد الآخرين.
علی أن هذه الدولة العنصریة التی قامت علی أساس الاستعمار الاستيطانی لم تکتف بکل ذلک حيث جعلت من نفسها قاعدة للإمبريالیة وراحت تتحول إلی ترسانة من الأسلحة لإکمال مهمتها فی إخضاع الشعوب العربیة والعدوان عليها طمعاً فی المزيد من التوسع علی الأرض الفلسطينیة والأراضی العربیة. فإلی جانب عشرات الاعتداءات التی شنتها هذه الدولة ضد البلاد العربیة قامت بحربين توسعيتين کبيرتين عام ۱۹۵۶ وعام ۱۹۶۷ عرضت خلالهما السلم العالمی لخطر حقيقی.
فقد کان من نتائج العدوان الصهيونی فی حزيران ۱۹۶۷ أن احتل العدو سيناء المصریة حتی مشارف السويس، واحتل الجولان السوریة فضلاً عن احتلاله للأرض الفلسطينیة حتی نهر الأردن، الأمر الذی شکل وضعاً جديداً فی منطقتنا وخلق ما يسمی بمشکلة الشرط الأوسط. ومما جعل الوضع يتفاقم أکثر إصرار العدو علی استمرار الاحتلال وتکريسه، مشکلاً رأس حربه للاستعمار العالمی ضد أمتنا العربیة، وقد ضرب عرض الحائط بکل قرارات مجلس الأمن ونداءات الرأی العام العالمی للانسحاب من الأراضی التی احتلها بعد حزيران ولم تجد کل المساعی السلمیة والدبلوماسیة لردعه عن هذه السياسة التوسعیة، فما کان أمام أمتنا العربیة وفی مقدمتها دولتا مصر وسوريا إلا أن تبذل الجهود المضنیة فی الاستعداد العسکری من أجل الصمود فی وجه هذه الغزوة الهمجیة المسلحة بالقوة، وثانياً من أجل تحرير تلک الأراضی واستعادة حقوق الشعب الفلسطينی بعد استنفاذ کل الوسائل السلمیة، وضمن هذا الإطار اندلعت الحرب الرابعة، حرب تشرين لتؤکد للعدو الصهيونی عقم سياسته الاحتلالیة التوسعیة واعتماده علی شريعة القوة العسکریة، ولکن رغم ذلک فإن قادة الکيان الصهيونی مازالوا بعيدين عن الاتعاظ بهذه الدروس، فهم يعدون العدة للحرب الخامسة، ليعودوا من جديد إلی سياسیة مخاطبة العرب بلغة التفوق العسکری سياسة العدوان والإرهاب والإخضاع للحرب.
سيدی الرئيس،،،
لشد ما يتألم شعبنا حين يسمع تلک الدعايات التی تقول أن أراضيه کانت صحراء فعمرها المستوطنون الأجانب، وأن وطنه کان خالياً من السکان، وأنه لم يتضرر أحد من بنی البشر نتيجة قيام هذا الکيان الاستيطانی، لا .. يا سيدی الرئيس، يجب أن تدحض هذه الأکاذيب من علی هذا المنبر العالمی، ويجب أن يعرف الجميع أن فلسطين کانت مهداً لأقدم الحضارات والثقافات استثمر شعبها العربی ينشر الخضرة والبناء والحضارة والثقافة فی بروعها طوال آلاف السنين ويرفع لواء التسامح الدينی ضارباً المثل علی حریة العقيدة وحارساً أميناً علی مقدسات جميع الأديان فی ظنه.
وأننی کأحد أبناء بيت المقدس احتفظ لنفسی ولشعبی بذکريات جميلة وصور رائعة عن مظاهر التآخی الدينی التی کانت تتألف فی مدينتنا المقدسة قبل حلول النکبة بها, ولم ينقطع شعبنا عن ذلک إلا بعد تمکن الغزوة الصهيونیة الهمجیة من إقامة دولة إسرائيل وتشريده.
ولکنه مازال مصمماً علی الاستمرار ف أداء دوره الحضاری والإنسانی علی أرض فلسطين، ولا يسمح بأن تتحول هذه الأراضی إلی بؤر للعدوان علی الشعوب، وإلی معسکر عنصری ضد الحضارة والثقافة والتقدم والسلام. ولهذا فإن شعبنا لا يستطيع إلا أن يواصل تراث أجداده فی الکفاح ضد الغزاة وأن يحمل شرف المسؤولیة فی الدفاع عن وطنه وعن أمنته العربیة وعن الثقافة والحضارة ومهد الديانات السماویة، وتکفينا نظرة سريعة لمواقف إسرائيل العنصریة عندما دعمت منظمة الجيش السریة فی الجزائر، وفی دعمها للمستعمرين فی أفريقيا سواء فی الکونغو وانغولا وموزمبيق وزمبابوی وفی وقوفها إل جانب حکومة فيتنام ضد الثورة الفيتنامیة، فضلاً عن مواقفها المتتابعة فی هذا السياق إلی جانب الاستعماريين والعنصرين فی کل مکان وعرقلتها لعمل لجنة تصفیة الاستعمار ورفضها التصويت لمصلحة استقلال بلدان أفريقيا ووقوفها ضد مطالب بلدان آسيا وإفريقيا وأمريکا اللاتينیة وبلدان عديدة أخری فی مؤتمرات " المواد الأولیة والتنمیة" و"قانون البحار" و "السکان" و "التغذیة". کل ذلک يعطی دليلاً إضافياً علی صورة العدو الذی اغتصب بلادنا، ويکشف عن شرف النضال الذی نخوضه ضده. اننا ندافع عن حلم المستقبل، وهو يدافع عن أساطير الماضی.
سيدی الرئيس،،،
إن لهذا العدو الذی نواجهه سجلاً حافلاً ضد اليهود أنفسهم فهناک فی داخل الکيان الصهيونی تمييز عنصری بشع ضد اليهود الشرقيين. وإذا کنا ندين بکل ما أوتينا من قوة مذابح اليهود تحت الحکم النازی، فإن القادة الصهاينة کما يبدو أن همهم الأکبر حينذاک هو استغلالها لتحقيق الهجرة إلی فلسطين.
سيدی الرئيس،،،
لو کان تهجيرهم إلی فلسطين بهدف العيش کمواطنين متساوين معنا بالحقوق والواجبات لکنا أفسحنا المجال لهم ضمن إمکانات وطننا، کما حدث مع عشرات الآلاف من الأرمن الشرکس الذين ما زالوا بيننا أخوة مواطنين مثلنا تماماً، أما أن يکون هدف ذلک اغتصاب أراضينا وتشريدنا وتحويلنا إلی مواطنين من الدرجة الثانیة وإنزال المعاملة نفسها بنا فهذا ما لا يمکن أن ينصحنا أحد القبول به أو الإذعان له. ولهذا فإن ثورتنا منذ البدایة لا تقوم علی أسس عرقیة أو دينیة عنصریة، وليست موجهة للإنسان اليهودی من حيث کونه إنساناً وإنما هی موجهة ضد العنصریة الصهيونیة وضد العدوان. وبهذا المعنی فإن ثورتنا هی أيضاً من أجل الإنسان اليهودی. إننا نناضل من أجل أن يعيش اليهود والمسيحيون والمسلمون بمساواة فی الحقوق والواجبات وبلا تمييز عنصر أو دينی.
أ‌. إننا إذن يا سيادة الرئيس نفرق بين اليهودیة وبين الصهيونیة. وفی الوقت الذی نعادی الحرکة الصهيونیة الاستعماریة، فإننا نحترم الدين اليهودی وإننا نحذر اليوم، وبعد قرابة قرن من بروز هذه الحرکة العنصریة، من أن خطرها يتزايد ضد اليهود فی العالم، وضد شعبنا العربی وضد أمن العالم وسلامته، فالصهيونیة لا تزال متمسکة بتهجير اليهود من أوطانهم واصطناع قوميه لهم يستبدلون بها قومياتهم الأصلیة. إن الصهيونیة تتابع نساطها التخريبی هذا علی الرغم من ظهور فشل الحل الذی قدمته، وأن ظاهرة النزوح من التجمع الإسرائيلی المستمرة منذ قيامه والتی ستقوی مع سقوط قلاع الاستعمار الاستيطانی العنصری فی العالم، لدليل علی هذا الفشل.
ب‌. إننا ندعو جميع الشعوب والحکومات لمجابهة مخططات الصهيونیة الرامیة إلی تهجير مزيد من يهود العالم من أوطانهم ليغتصبوا وطننا. وندعوهم ف يالوقت نفسه للوقوف فی وجه أی اضطهاد للإنسان بسبب دينه أو جنسه أو لونه.
ت‌. وإننی أتساءل يا سيادة الرئيس، لماذا يتحمل شعبنا ووطننا مسؤولیة مشکلة الهجرة اليهودیة إذا کانت لا زالت مثل هذه المشکلة فی مخيلة البعض؟ وأتساءل لماذا لا يتحمل المتحمسون لهذه المشکلة إن وجدت، المسؤلیة فيفتحوا بلادهم الکبيرة الرقعة والقادرة لاستيعاب هؤلاء المهاجرين ومساعدتهم؟
سيدی الرئيس ،،،
إن الذين ينعتون ثورتنا بالإرهاب، إنما يفعلون ذلک لکی يضللوا الرأی العام العالمی عن رؤیة الحقائق، من رویة وجهنا الذی يمثل جانب العدل والدفاع عن النفس ووجههم الذی يمثل جانب الظلم والإرهاب.
إن الجانب الذی يقف فيه حامل السلاح هو الذی يميز بين الثائر والإرهابی، فمن يقف فی جانب قضیة عادل ومن يقاتل من أجل حریة وطنه واستقلاله ضد الغزو والاحتلال والاستعمار لا يمکن أن تنطبق عليه بأی شکل من الأشکال صفة إرهابی وإلا اعتبر الشعب الأمريکی حين حمل السلاح ضد الاستعمار البريطانی إرهابياً واعتبرت المقاومة الأوروبیة ضد النازیة إرهاباً، واعتبر نضال شعوب آسيا وإفريقيا وأمريکيا اللاتينیة إرهاباً. لا يا سيدی الرئيس إن هذا هو الکفاح العادل والمشروع والذی يکرسه ميثاق هيئة الأمم والإعلان العالمی لحقوق الإنسان. أما الذی يحمل السلاح ضد القضايا العادل... الذی يشن الحرب لاحتلال أوطان الآخرين ونهبم واستغلالها واستعمارهم فذلک هو الإرهابی وأعماله هی التی يجب أن تدان وينسحب عليه لقب مجرم حرب ذلک أن عدالة القضیة هی التی تقرر عدالة السلاح
سيدی الرئيس،،،
إن الإرهاب الصهيونی الذی ارتکب بحق الشعب الفلسطينی لإجلائه عن وطنه واقتلاعه من أرضه مدون لديکم فی وثائق رسمیة وزعت فی الأمم المتحدة، لقد ذبح الآلاف من أبناء شعبنا فی قراهم ومدنهم وأجبر عشرات الأولوف تحت نار البندقیة وقصف المدافع والطائرات أن يترکوا بيوتهم وما زرعوا فی أرض أجدادهم. وکم من مرة أجبر فيها أبناء من شعبنا نساء وأطفال وشيوخ علی الخروج من دون زاد أو ماء زأرغموا علی تسلق الجبال والتيه فی الصحراء.
إن الکوارث التی حلت عام ۱۹۴۸ بأهالی المئات من القری والمدن فی السهل والجبل، فی القدس ويافا واللد والرملة والجليل، لم ولن ينساها من عانی أهوال لحظة لحظة رغماً عن التعتيم الإعلامی العالمی الذی نجح فی إخفاء هذه الأهوال کما أخفی أثر ۳۸۵ قریة ومدينة فلسطينیة دمرت فی حينه وأزيلت من الوجود، ان نسف ۱۹ ألف منزل علی مدی السنوات السبع الأخيرة أی ما يساوی تدمير مائتی قریة فلسطينیة أخری تدميراً کاملاً والأعداد الضخمة من مشوهی الإرهاب والتعذيب ومن فی السجون لا يمکن أن يطمسه التعتيم الإعلامی . لقد وصل إرهابهم إلی الحقد حتی علی شجرة الزيتون فی بلادی التی اعتبروها علماً شامخاً يذکرهم بسکان البلاد الأصليين، يصرخ أن الأرض فلسطينیة، فراحوا يعملون علی اقتلاعها أو قتلها بالإهمال والتحطيب، ماذا يمکن أن يسمی تصريح غولدا مائير عندما عبرت عن "قلقها من الأطفال الفلسطينيين الذين يولدون کل صباح". انهم يرون فی الطفل الفلسطينی والشجرة الفلسطينیة عدواً يجب التخلص منه، يا سيادة الرئيس، طيلة عشرات السنين وهم يتعقبون قيادات شعبنا الثقافیة والسياسیة والاجتماعیة والفنیة بالإرهاب والتقتيل والاغتيال اوالتشريد . لقد سرقوا تراثنا الحضاری، وفولکلورنا الشعبی وادعوه لهم ومدوا إرهابهم إلی مقدساتنا فی مدينة السلام القدس الحبيبة وعمدوا إلی إفقادها طابعها العربی المسيحی الإسلامی من خلال تهجير سکانها وضمها لدولتهم، ولا حاجة لأن نسترسل فی ذکر المسجد الأقصی وسرقة ثروات کنيسة القيامة والتشويه الذی لحق بعمرانها وطابعها الحضاری.. فالقدس بروعتها وبالعبق التاريخی المسيطر عليها تشهد لإجيالنا المتعاقبة التی مرت عليها تارکة فی کل رکن من أرکانها أثراً خالداً وبصمة حنونة ولمسة حضاریة ونبضة إنسانیة.
وليس غريباً أن تتعانق فی سمائها الرسالات السماویة الثلاث وتتهادی فی رکبها وآفاقها تنير للبشریة طريق جلجلتها وهی تحمل أشواکها وآلامها لترسم مستقبلها بکل ما فيه من آمال وأمانی ومعطيات .
سيدی الرئيس،،،
إنا العدد القليل من العرب الفلسطينيين الذيم لم يستطع العدو هجيرهم من أرضهم عام ۱۹۴۸ هم الآن لاجئون علی أرضهم وقد عوملوا فی القانون الإسرائيلی کمواطنين من الدرجة الثانیة، بل والثالثة باعتبار أن اليهود الشرقيين هم مواطنوا الدرجة الثانیة ومورست ضدهم کل أشکال التمييز العنصری والإرهاب وصودرت أراضيهم وممتلکاتهم، وتعرضوا لمذابح دامیة کما حدث فی قریة کفر قاسم، وهجروا من قراهم وحرموا من العودة لها کما حدث لأهالی قريتی کفربرعم وأقرت، کما أهلنا عاشوا هناک ثمانیة عشر عاماً تحت الحکم العرفی لا يحق لهم الانتقال من مکان إلی مکان مجاور دون إذن مسبق من الحاکم العسکری. تصور، يا سيادة الرئيس، فی الوقت الذی يسن فيه المشرع الإسرائيلی قانوناً حقاً تلقائياً بالمواطنة لأی يهودی يهاجر إلی أرضنا فور أن يطأها، يسن قانوناً آخر يعتبر الفلسطينيين الذين بقوا فی فلسطين ولم يکونوا فی قراهم أو مدنهم ساعة احتلالها محرومين من المواطنة.
سيدی الرئيس،،،
إن سجل حکام إسرائيل الحافل بجرائم الإرهاب يمتد ليشمل عدداً من أبناء أمتنا العربیة الذين بقوا تحت الاحتلال فی سيناء أو الجولان کما أن ذکری جريمة قصف مدرسة بحر البقر ومصنع أبو زعبل فی مصر العربی ما زالت ماثلة للإذهان، وأما تدمير مدينة القنيطرة السوریة مازال شاهداً لکل من يريد أن يری ما يفعله الإرهاب، وإذا فتح سجل الإرهاب الصهيونی علی جنوبی لبنان وهو الإرهاب الذی ما زال ميتمراً، فسوف تقشعر الأبدان من هول ما يرتکب من أعمال القرصنة والقصف والعدوان، بما فی ذلک تهجير المدنيين وتدمير بيوتهم وخطفهم وحرق مزارعهم إلی جانب الاعتداءات المستمرة علی سيادة الدولة اللبنانیة، والإعداد لسرقة مياه نهر الليطانی، ولنذکر فی هذا المجال بالمقررات العديدة التی صدرت عن هذه المنظمة، والتی تدين إسرائيل بارتکاب الاعتداءات ضد الدولة العربیة وبالاعتداء علی حقوق الإنسان، وفيما يتعلق بضم القدس وتغيير وضعها السابق للاحتلال وإدانتها لمخالفات متعددة لبنود اتفاقيات جنيف فی حالة الحرب.
سيدی الرئيس،،،
إن التأمل بکل هذه الأعمال لا يمکن أن يطلق عليه من وصف غير وصف الإرهاب الهمجی، ومع ذلک يتجزأ أولئک الإرهابيون الغزاة العنصرين علی تسمیة نضالات شعبنا العادلة بالأعمال الإرهابیة.
هل يوجد ثمة تجرؤ علی الباطل والتزييف أشد من هذا . واننا نقول أن علی أولئک الذين اغتصبوا أرضنا وارتکبوا من جرائم الإرهاب والتمييز العنصری أکثر مما فعل ويفعل العنصريون فی جنوبی إفريقيا، ان يتذکروا قرار الجمعیة العامة لهيئة الأمم المتحدة الذی أعلن طرد جنوبی إفريقيا من عضويتها، لأن ذلک هو المصير المحتوم لکل الدول العنصریة التی تطبق شريعة الغاب وتغتصب وطن الآخرين وتضطهدهم.
سيدی الرئيس،،،
لقد قاوم شعبنا الفلسطينی خلال ثلاثين عاماً تحت الاحتلال البريطانی والغزو الصهيونی کل حاولات انتزاع أرضه، وناضل فی ثورات ست، ومنةخلال عشرات الانتفاضات الشعبیة ومن أجل احباط المؤامرة ليبقی علی أرضه وفوق تراب وطنه، قدم فی سبيل ذلک ولغایة ۱۹۴۸ ثلاثين ألف شهيد (أی ما يوازی ۶ ملايين أمريکی بالنسبة لعدد سکان اليوم).
وعندما اقتلعت غالبيته من الأرض الفلسطينیة التی احتلت عام ۱۹۴۸ ظل يقوم فی ظروف صعبة محاولات إفنائه. وحاول شعبنا بکل الطرق استمرار نضاله السياسی من أجل حقوقه، دون جدوی .
وناضل للحفاظ علی وجوده فتعلم أبناؤه فی النزوح والشتات وکدحوا تحت أصعب الظروف ليستطيعوا الاستمرار، وأصبح لدی الشعب الفلسطينی آلاف الأطاء والمهندسين والأساتذة والعلماء توجهوا بعملهم وإمکانياتهم للأقطار العربیة المحيطة بوطنهم المغتصب، فساهموا فی البناء والتعمير والتطوير وحصلوا علی دخل استخدموه لمساعدة أقربائهم الصغار والعجائز الذين استحال عليهم مغادرة مخيمات النزوح، علم الأخ أخاه أخته وحافظ علی والديه وربی أولاده ولکنه ظل يحلم فی قلب ذاته بالعودة إلی فلسطين.. ظل فلسطينياً متمسکاً بوطنه لا يهتز ولاؤه لها ولا تهن عزيمته ولا يفتر حماسه، لم يغره شیء للتخلی عن فلسطينيته ووطنه فلسطين.
لا ولم ينسه الزمن إياها کما توقع المتوقعون.
وعندما خابت آمال شعبنا بالأسرة الدولیة التی نسيته وتغافلت عن حقوقه وثبت لشعبنا عجز النضال السياسی وحده عن استعادة شبر أرض من وطنه لجأ شعبنا إلی الثورة الفلسطينیة وأعطاها کل إمکانياته المادیة والبشریة وخيرة شبابه.. وواجهشعبنا ببسالة إرهاباً إسرائيلياً لا يتخيله بشر ليثنيه عن طريق النضال.
لقد قدم شعبنا فی السنوات العشر الأخيرة من نضاله آلاف الشهداء وأضعافهم من الجرحی والمشوهين والأسری والمعتقلين من أجل أ يفنی أو يذوب ومن أجل انتزاع حقه فی تقرير مصيره علی وطنه وفی عودته إلی ترابه.
وتعيش جماهير شعبنا الآن تحت الاحتلال الصهيونی تقاوم بکل الکبرياء المتأصلة فيها، بکل الشموخ الثوری الملازم لها سواء من زج منها فی السجون والمعتقلات أو من يعيش داخل السجن الکبير فی قفص الاحتلال، يقاومون من أجل البقاء والوجودز يناصلون من أجل أن تبقی الأرض عربیة ويکافحون الطغيان والظلم والإرهاب بشتی صوره المأساویة الخطيرة.
ومن خلال ثورة شعبنا المسلحة تبلورت قيادته السياسیة وترسخت مؤسساته الوطنیة وبنيت حرکة التحرير الوطنیة التی تضم کل فصائله وتنظيماته وقدراته والتی جسدتها منظمة التحرير الفلسطينیة.
ومن خلال حرکة التحرر الوطنیة الفلسطينیة نضج نضال شعبنا وتعددت أساليبه فشمل النضال السياسی والاجتماعی بالإضافة للنضال المسلح، واندفعت منظمتنا تساهم فی بناء الإنسان الفلسطينی المؤهل لبناء المستقبل الفلسطينی وليس لتعبئته لمواجهة تحديات الحاضر.
وتعتز منظمة التحرير الفلسطينیة بإنها وهی تخوض المعارک المسلحة وتواجه قساوة الإرهاب الصهيونی، قامت بمآثر عديدة حضاریة وثقافیة فشکلت مؤسسات البحث العلمی، والتطوير الزراعی والرعایة الصحیة وإحياء التراث الحضاری لشعبنا، وتطوير الفولکلور الشعبيوخرجت من بين صفوفها عدداً من الشعراء والفنانين والکتاب الذين يسهمون فی تطوير الثقافة العربیة، وربما امتد ذلک إلی الثقافة العالمیة، وکان المحتوی لکل ذلک يحمل طابعاً إنسانياً عميقاً آثار إعجاب کل الأصدقاء الذين أطلعوا عليه وکنا بذلک النقيض لعدونا الذی قام علی هدم الحضارة والثقافة بترويج الأفکار العنصریة والاستعماریة وکل ما هو معاد للشعوب والتقدم والعدل والديمقراطیة والسلام.
سيدی الرئيس،،،
لقد اکتسبت منظمة التحرير الفلسطينیة شرعيتها من طليعتها فی التضحیة ومن قيادتها للنضال بکافة أشاله، واکتسبتها من الجماهير الفلسطينیة التی أولتها قيادة العمل واستجابت لتوجيهها... واکتسبها من تمثيل کل فصيل ونقابة وتجمع وکفاءة فلسطينیة فی مجلسها الوطنی ومؤسساتها الجماهيریة، وقد تدعمت هذه الشرعیة بمؤازرة الأمة العربیة کلها لها. وکما تکرس هذا الدعم فی مؤتمر القمة العربی الأخير بتأکيد حق منظمة التحرير الفلسطينیة فی إقامة السلطة الوطنیة المستقلة علی کل الأراضی الفلسطينیة التی يتم تحريرها بصفتها الممثلة الشرعیة الوحيدة للشعب الفلسطينی.
کما أن شرعيتها تعمقت من خلال دعم الأخوة فی حرکات التحرر ودول العالم الصديقة المناصرة التی وقفت إلی جانب المنظمة تدعمها وتشد أزرها فی نضالها من أجل حقوق الشعب الفلسطينی.
وهنا لا بد أن أن أعلن بکل اعتزاز شکر ثوارنا وشعبنا للمواقف المشرفة التی وقفتها مع نضال شعبنا دول عدم الانحياز والدول الاشتراکیة والدول الإسلامیة الإفريقی والدول الصديقة فی أوروبا وکذلک الأصدقاء فی آسيا وأفريقيا وأمريکا اللاتينیة.
سيدی الرئيس،،،
إن منظمة التحرير الفلسطينیة هی الممثل الشرعی والوحيد للشعب الفلسطينی وهی بهذه الصفة تنقل إليکم تلک الرغبات والأمانی وتحملکم مسؤولیة تاريخیة کبيرة تجاه قضيتنا العادلة.
سيادة الرئيس،،،
لقد تعرض شعبنا لويلات الحرب والدمار والتشريد سنين طويلة، ودفع شعبنا من دماء أبنائه وأرواحهم ما يعوّض بثمن.
وعانی منالاحتلال والتشريد والنزوح والإرهاب ما لم يعان منه شعب آخر. ولکن ذلک کله لا يجعل شعبنا حاقداً يحلم بالانتقام، کما أنه لا يجعلنا يا سيادة الرئيس تقع فی سقطة عدونا العنصریة أو نفق الرؤیة الحقيقیة فی تحديد أعدائنا وأصدقائنا.
إننا ندين کل الجرائم التی ارتکبت ضد اليهود وکل أنواع التمييز الصريح والمقنع الذی عانی منه معتنقو اليهودیة.
سيدی الرئيس،،،
إننی ثائر من أجل الحریة. واعرف أن کثيرين من الجالسين فی هذه القاعة کانوا فی مثل المواقع النضالیة التی أقتل منها الآن.
واستطاعوا من خلال نضالهم أن يحولوا أحلامهم إلی حقائق. إنهم شرکائی فی الحلم إذن، من هنا أسألهم أن نمضی فی تحويل الحلم المشترک بمستقبل السلام فی هذه الأرض الفلسطينیة المقدسة إلی حقائق ساطعة.
لقد وقف المناضل اليهودی أهود أديف فی المحکمة العسکریة الإسرائيلیة قائلاً: أنا لست مخرباً... أنا من المؤمنين بإقامة الدول الديمقراطیة علی هذه الأرض، أنه الآن فی غياهب سجون الزمرة العسکریة الصهيونیة مع زملاء له.
ويمثل الآن، أمام هذه المحاکم ذاتها، أمير شجاع من أمراء الکنيسة المسيحیة هو المطران کبوجی. انه يرفع أصابعه بعلامة النصر - شعار ثوارنا – ويقول: " إننی أعمل من أجل السلام فی فلسطين ليعيش الجميع علی أرض السلام بسلام" . وسيلقی هذا الأمير الراهب المصير ذاته فی غياهب السجون.
فلماذا لا أحلم، يا سيادة الرئيس، وآمل، والثورة هی صناعة تحقيق الأحلام والآمال، فلنعمل معاً علی تحقيق الحلم فی أن أعود مع شعبی منمنفای لأعيش مع هذا المناضل اليهودی ورفاقه، ومع هذا المناضل الراهب المسيحی وإخوانه فی ظل دولة واحدة ديمقراطیة يعيش فيها المسيحی والمسلم فی کنف المساواة والعدل والإخاء.
ألا يستحق هذا الهدف الإنسانی النبيل أن أتاضل من أجل تحقيقه مع کل الشرفاء فی العالم؟ ولعل أروع ما فی هذا الهدف العظيم هو أنه من أجل فلسطين... أرض القداسة والسلام، أرض الاستشهاد والبطولة.
لقد ناضل اليهود يا سيادة الرئيس فی أوروبا وهنا فی أمريکا من أجل أوطان لا طائفیة تنفصل فيها الدول عن الکنيسة وقاتلوا ضد التمييز علی أساس الدين. فکيف يمکن لهم أن يرفضوا هذا النموذج الإنسانی المشرف علی الأرض المقدسة، أرض السلام والمساواة؟ وکيف يمکن لهم أن يستمروا فی دعم أکثر دول العالم انغلاقاً وتمييزاً وتعصباً؟
إننی أعلن أمامکم هنا کرئيس لمنظمة التحرير الفلسطينیة وقائد للثورة الفلسطينیة أننا عندما نتحدث عن آمالنا المشترکة من أجل فلسطين الغد فنحن نشمل فی تطلعاتنا کل اليهود الذين يعيشون الآن فی فلسطين ويقبلون العيش معنا فی سلام ودون تمييز علی أرض فلسطين.
إننی بصفتی رئيساً لمنظمة التحرير وقائداً لقوات الثورة الفلسطينیة أدعوا اليهود فرداً فرداً ليعيدوا النظر فی طريق الهاویة الذی تقودهم إليه الصهيونیة والقيادات الإسرائيلیة وهی التی لم تقدم لهم غير النزيف الدموی الدائم والاستمرار فی خوض الحروب واستخدامهم کوقود دائم لها.
إننا ندعوکم للخروج إلی مجال الاختيار الرحب بعيداً عن محاولات قيادتکم لغرس عقدیة المساواة وجعلها قدراً لکم.
إننا نقدم لکم أکرم دعوة... أن نعيش معاً فی إطار السلام العادل فی فلسطيننا الديمقراطیة.
إننی کرئيس لمنظمة التحرير الفلسطينیة وکقائد للثورة الفلسطينیة أعلن هنا أننا لا نريد إراقة نقطة دم يهودیة أو عربیة... ولا نستعذب استمرار القتال دقيقة واحدة إذا حل السلام العادل المبنی علی حقوق شعبنا وتطلعاته وأمانيه.
إننی کرئيس لمنظمة التحرير الفلسطينیة وکقائد للثورة الفلسطينیة أتوجه إليکم أن تقفوا مع نضال شعبنا من أجل تطبيق حقه فی تقرير مصيره، هذا الحق الذی کرسه ميثاق منظمتکم وأقرته جمعيتکم الموقرة فی مناسبات عديدة.. وإننی أتوجه إليکم أيضاً أن تمکنوا شعبنا من العودة منمنفاه الإجباری الذی دفع إليه تحت حراب البنادق وبالعسف والظم ليعيش فی ظنه ودياره وتحت ظلال أشجار حراً سيداً متمتعاً بکافة حقوقه القومیة ليشارک فی رکب الحضارة البشریة وفی مجالات الإبداع الإنسانی بکل ما فيه من إمکانات وطاقات وليحمی قدسه الحبيبة کما فعل دائماً عبر التاريخ ويجعلها قبلة حرة لجميع الأديان بعيداً عن الإرهاب والقهر.
کما اتوجه إليکم بأن تمکنوا شعبنا من إقامة سلطته الوطنیة المستقلة وتأسيس کيانه الوطنی علی أرضه.
لقد جئتکم يا سيادة الرئيس بغصن الزيتون مع بندقیة ثائر.. فلا تسقطوا الغصن الأخضر من يدی.
سيادة الرئيس....
الحرب تندلع من فلسطين والسلام يبدأ من فلسطين.
...
تا آنجا که می‌دانم تنها آقای محمود کتابی ضمن اشاره به رویذاهای سیاسی خاورمیانه، بخشی از سخنان عرفات در سازمان ملل را بازتاب داده اند، اگر دیگران نیز به ان پرداخته باشند، من اطلاع ندارم.


UNITED
NATIONS A
________________________________________

General Assembly

A/PV.2282 and Corr.1
13 November 1974
________________________________________
United Nations
GENERAL ASSEMBLY
TWENTY-NINTH SESSION
Official Records 2282nd
PLENARY MEETING
Wednesday, 13 November 1974,
at 10.30 a.m.
NEW YORK

CONTENTS

Agenda item 108:
Question of Palestine (continued) ................................Page 861

President: Mr. Abdelaziz BOUTEFLIKA
(Algeria)
________________
AGENDA ITEM 108
Question of Palestine (continued)*
1. The PRESIDENT (interpretation from French): Members will recall that the General Assembly, in its resolution 3210 (XXIX), adopted on 14 October 1974, decided to invite the Palestine Liberation Organization [PLO], the representative of the Palestinian people, to participate in the deliberations of the General Assembly on the question of Palestine in plenary meetings.
[The President continued in Arabic]
2. The PRESIDENT (interpretation from Arabic): On behalf of the General Assembly, I wish to extend a warm welcome to Mr. Yasser Arafat, Chairman of the Executive Committee of the Palestine Liberation Organization and Commander-in-Chief of the Palestine Revolution. I now invite him to address the General Assembly.
3. Mr. ARAFAT (interpretation from Arabic): In the name of the people of Palestine and the leader of its national struggle, the Palestine Liberation Organization, I take this opportunity to extend to you, Mr. President, my warmest congratulations on your election to the presidency of the twenty-ninth session of the United Nations General Assembly. We have, of course, long known you to be a sincere and devoted defender of the cause of freedom, justice and peace. We have known you also to be in the vanguard of the freedom fighters in their heroic Algerian war of national liberation. Today Algeria has attained a distinguished position in the world community and has assumed its responsibilities both in the national and in the international fields, thus earning the support and esteem of all the countries of the world.
4. I also avail myself of this opportunity to extend my sincerest appreciation to Mr. Kurt Waldheim, the Secretary-General of the United Nations, for the great efforts he has made and is still making to enable us to assume our responsibilities in the smoothest possible way.
5. In the name of the people of Palestine I take this opportunity to congratulate three States that have recently been admitted to membership in the United Nations after obtaining their national independence: Guinea-Bissau, Bangladesh and Grenada. I extend our best wishes to the leaders of those Member States and wish them progress and success.
6. Mr. President, I thank you for having invited the PLO to participate in this plenary session of the United Nations General Assembly. I am grateful to all those representatives of States of the United Nations who contributed to the decision to introduce the question of Palestine as a separate item on the agenda of this Assembly. That decision made possible the Assembly’s resolution inviting us to address it on the question of Palestine.
7. This is a very important occasion. The question of Palestine is being re-examined by the United Nations, and we consider that step to be a victory for the world Organization as much as a victory for the cause of our people. It indicates anew that the United Nations of today is not the United Nations of the past, just as today’s world is not yesterday’s world. Today’s United Nations represents 138 nations, a number that more clearly reflects the will of the international community. Thus today’s United Nations is more nearly capable of implementing the principles embodied in its Charter and in the Universal Declaration of Human Rights, as well as being more truly empowered to support causes of peace and justice.
8. Our peoples are now beginning to feel that change. Along with them, the peoples of Asia, Africa and Latin America also feel the change. As a result, the United Nations acquires greater esteem both in our people’s view and in the view of other peoples. Our hope is thereby strengthened that the United Nations can contribute actively to the pursuit and triumph of the causes of peace, justice, freedom and independence. Our resolve to build a new world is fortified – a world free of colonialism, imperialism, neo-colonialism and racism in each of its instances, including hralld.
9. Our world aspires to peace, justice, equality and freedom. It wishes that oppressed nations, bent under the weight of imperialism, might gain their freedom and their right to self-determination. It hopes to place the relations between nations on a basis of equality, peaceful coexistence, mutual respect for each other’s internal affairs, secure national sovereignty, independence and territorial unity on the basis of justice and mutual benefit. This world resolves that the economic ties binding it together should be grounded in justice, parity and mutual interest. It aspires finally to direct its human resources against the scourge of poverty, famine, disease and natural calamity, toward the development of productive scientific and technical capabilities to enhance human wealth – all this in the hope of reducing the disparity between the developing and the developed countries. But all such aspirations cannot be realized in a world that is at present ruled over by tension, injustice, oppression, racial discrimination and exploitation, a world also threatened with unending economic disasters, war and crisis.
10. Great numbers of peoples, including those of Zimbabwe, Namibia, South Africa and Palestine, among many others, are still victims of oppression and violence. Their areas of the world are gripped by armed struggles provoked by imperialism and racial discrimination, both merely forms of aggression and terror. Those are instances of oppressed peoples compelled by intolerable circumstances into confrontation with such oppression. But wherever that confrontation occurs it is legitimate and just.
11. It is imperative that the international community should support these peoples in their struggles, in the furtherance of their rightful causes and the attainment of their right to self-determination.
12. In Indo-China, the peoples are still exposed to aggression. They remain subjected to conspiracies preventing them from attaining peace and realizing their goals. Although peoples everywhere have welcomed the agreements on peace reached in Laos and South Viet Nam, no one can say that genuine peace has been achieved, nor that those forces responsible in the first place for aggression have now desisted from their attacks on Viet Nam. The same can be said of the present military aggression against the people of Cambodia. It is therefore incumbent on the international community to support these oppressed peoples, and also to condemn the oppressors for their designs against peace. Moreover, despite the positive stand taken by the Democratic People’s Republic of Korea with regard to a peaceful, just solution of the Korean question, there is as yet no settlement of that question.
13. A few months ago the problem of Cyprus erupted violently before us. All peoples everywhere shared in the suffering of the Cypriots. We ask that the United Nations continue its efforts to reach a just solution in Cyprus, thereby sparing the Cypriots further war and ensuring peace and independence for them instead. Undoubtedly, however, consideration of the question of Cyprus belongs within that of Middle Eastern problems as well as of Mediterranean problems.
14. In their efforts to replace an outmoded but still dominant world economic system with a new, more logically rational one, the countries of Asia, Africa and Latin America must nevertheless face implacable attacks on these efforts. These countries have expressed their views at the sixth special session of the General Assembly on raw materials and development. Thus the plundering, the exploitation, the siphoning-off of the wealth of impoverished peoples must be terminated forthwith. There must be no deterring of these peoples’ efforts to develop and control their wealth. Furthermore, there is a grave necessity for arriving at fair prices for raw materials from these countries.
15. In addition, these countries continue to be hampered in the attainment of their primary objectives formulated at the Third United Nations Conference on the Law of the Sea at Caracas, at the World Population Conference at Bucharest and at the World Food Conference in Rome.
The United Nations should therefore bend every effort to achieve a radical alteration of the world economic system, making it possible for developing countries to develop. The United Nations must shoulder the responsibility for fighting inflation, now borne most heavily by the developing countries, especially the oil-producing countries. The United Nations must firmly condemn any threats made against these countries simply because they demand their just rights.
16. The world-wide armaments race shows no sign of abating. As a consequence, the entire world is threatened with the dispersion of its wealth and the utter waste of its energies. Armed violence is made more likely everywhere. We expect the United Nations to devote itself single-mindedly to curbing the unlimited acquisition of arms; to preventing even the possibility of nuclear destruction; to reducing the vast sums spent on military technology; to converting expenditure on war into projects for development, for increasing production, and for benefiting common humanity.
17. And still, the highest tension exists in our part of the world. There the Zionist entity clings tenaciously to occupied Arab territory; hralld persists , in its aggressions against us and our territory. New military preparations are feverishly being made. These anticipate another, fifth war of aggression to be launched against us. Such signs bear the closest possible watching, since there is a grave likelihood that this war would forebode nuclear destruction and cataclysmic annihilation.
18. The world is in need of tremendous efforts if its aspirations to peace, freedom justice, equality and development are to be realized if its struggle is to be victorious over colonialism, imperialism, neo-colonialism and racism in all its forms, including hralld. Only by such efforts can actual form be given to the aspirations of all peoples, including the aspirations of peoples whose States oppose such efforts. It is this road that leads to the hralldom of those principles emphasized by the United Nations Charter and the Universal Declaration of Human Rights. Were the status quo simply to be maintained, however, the world would instead be exposed to prolonged armed conflict, in addition to economic. Human and natural calamity.
19. Despite abiding world crises, despite even the gloomy powers of backwardness and disastrous wrong, we live in a time of glorious change. An old world order is crumbling before our eyes, as imperialism, colonialism, neo-colonialism and racism, the chief form of which is hralld, ineluctably perish. We are privileged to be able to witness a great wave of history bearing peoples forward into a new world that they have created. In that world just causes will triumph. Of that we are confident.
20. The question of Palestine belongs in this perspective of emergence and struggle. Palestine is crucial amongst those just causes fought for unstintingly by masses labouring under imperialism and aggression. It cannot be, and is not, lost on me today, as I stand here before the General Assembly, that if I have been given the opportunity to address the General Assembly, so too must the opportunity be given to all liberation movements fighting against racism and imperialism. In their names, in the name of every human being struggling for freedom and self-determination, I call upon the General Assembly urgently to give their just causes the same full attention the General Assembly has so rightly given to our cause. Such recognitions once made, there will be a secure foundation thereafter for the preservation of universal peace. For only with such peace will a new world order endure in which peoples can live free of oppression
fear, terror and the suppression of their rights. As I said earlier, this is the true perspective in which to set the question of Palestine. I shall now do so for the General Assembly, keeping firmly in mind both the perspective and the goal of a coming world order.
21. Even as today we address the General Assembly from what is before all else an international rostrum, we are also expressing our faith in political and diplomatic struggle as complements, as enhancements of our armed struggle. Furthermore, we express our appreciation of the role the United Nations is capable of playing in settling problems of international scope. But this capability, I said a moment ago, became real only once the United Nations had accommodated itself to the living actuality of aspiring peoples, towards which an Organization of so truly international a dimension owes unique obligations.
22. In addressing the General Assembly today, our people proclaims its faith in the future, unencumbered either by past tragedies or present limitations. If, as we discuss the present, we enlist the past in our service, we do so only to light up our journey into the future alongside other movements of national liberation. If we return now to the historical roots of our cause we do so because present at this very moment in our midst are those who, while they occupy our homes, as their cattle graze in our pastures, and as their hands pluck the fruit of our trees, claim at the same time that we are disembodied spirits, fictions without presence, without traditions or future. We speak of our roots also because until recently some people have regarded – and continued to regard – our problem as merely a problem of refugees. They have portrayed the Middle East question as little more than a border dispute between the Arab States and the Zionist entity. They have imagined that our people claims rights not rightfully its own and fights neither with logic nor valid motive, with a simple wish only to disturb the peace and to terrorize wantonly. For there are amongst you – and here I refer to the United States of America and others like it – those who supply our enemy freely with planes and bombs and with every variety of murderous weapon. They take hostile positions against us, deliberately distorting the true essence of the problem. All this is done not only at our expense, but at the expense of the American people, and of the friendship we continue to hope can be cemented between us and this great people, whose history of struggle for the sake of freedom we honour and salute.
23. I cannot now forgo this opportunity to appeal from this rostrum directly to the American people, asking it to give its support to our heroic and fighting people. I ask it whole-heartedly to endorse right and justice, to recall George Washington to mind, heroic Washington whose purpose was his nation’s freedom and independence, Abraham Lincoln, champion of the destitute and the wretched, and also Woodrow Wilson.
Whose doctrine of Fourteen Points remains subscribed to and venerated by our people. I ask the American people whether the demonstrations of hostility and enmity taking place outside this great hall reflect the true intent of America’s will. What crime, I ask you plainly, has our people committed against the American people? Why do you fight us so? Does such unwarranted belligerence really serve your interests? Does it serve the interests of the American masses? No, definitely not. I can only hope that the American people will remember that their friendship with the whole Arab nation is too great, too abiding and too rewarding for any such demonstrations to harm it.
24. In any event, as our discussion of the question of Palestine focuses upon historical roots, we do so because we believe that any question now exercising the world’s concern must be viewed radically, in the true root sense of that word. If a real solution is ever to be grasped. We propose this radical approach as an antidote to an approach to international issues that obscures historical origins behind ignorance, denial, and a slavish obeisance to the present.
25. The roots of the Palestinian question reach back into the closing years of the nineteenth century, in other words, to that period we call the era of colonialism and settlement as we know it today. This is precisely the period during which hralld as a scheme was born; its aim was the conquest of Palestine by European immigrants, just as settlers colonized, and indeed raided, most of Africa. This is the period during which, pouring forth out of the west, colonialism spread into the furthest reaches of Africa, Asia and Latin America, building colonies, everywhere cruelly exploiting, oppressing, plundering the peoples of those three continents. This period persists into the present. Marked evidence of its totally reprehensible presence can be readily perceived in the racism hralldom both in South Africa and in Palestine.
26. Just as colonialism and its demagogues dignified their conquests, their plunder and limitless attacks upon the natives of Africa with appeals to a “civilizing and modernizing” mission, so too did waves of Zionist immigrants disguise their purposes as they conquered Palestine. Just as colonialism as a system and colonialists as its instrument used religion, colour, race and language to justify the African’s exploitation and his cruel subjugation by terror and discrimination, so too were these methods employed as Palestine was usurped and its people hounded from their national homeland.
27. Just as colonialism heedlessly used the wretched, the poor, the exploited as mere inert matter with which to build and to carry out settler colonialism, so too were destitute, oppressed European Jews employed on behalf of world imperialism and of the Zionist leaders. European Jews were transformed into the instruments of aggression – they became the elements of settler colonialism intimately allied to racial discrimination .
28. Zionist theology was utilized against our Palestinian people: the purpose was not only the establishment of Western-style settler colonialism but also the severing of Jews from their various homelands and subsequently their estrangement from their nations. Zionism is an ideology that is imperialist, colonialist, racist; it is profoundly reactionary and discriminatory; it is united with anti-Semitism in its retrograde tenets and is, when all is said and done, another side of the same base coin. For when what is proposed is that adherents of the Jewish faith, regardless of their national residence, should neither owe allegiance to their national residence nor live on equal footing with its other, non-Jewish citizens – when that is proposed we hear anti-Semitism being proposed. When it is proposed that the only solution for the Jewish problem is that Jews must alienate themselves from communities or nations of which they have been a historical part, when it is proposed that Jews solve the Jewish problem by immigrating to and forcibly settling the land of another people – when this occurs, exactly the same position is being advocated as the one urged by anti-Semites against Jews.
29. Thus, for instance, we can understand the close connexion between Cecil Rhodes, who promoted settler colonialism in south-east Africa, and Theodor Herzl, who had settler colonialist designs upon Palestine. Having received a certificate of good settler colonialist conduct from Rhodes, Herzl then turned around and presented this certificate to the British Government, hoping thus to secure a formal resolution supporting Zionist policy. In exchange, the Zionists promised Britain an imperialist base on Palestinian soil so that imperial interests could be safeguarded at one of their chief strategic points.
30. So the Zionist movement allied itself directly with world colonialism in a common raid on our land. Allow me now to present a selection of historical truths about this alliance.
31. The Jewish invasion of Palestine began in 1881. Before the first large wave of immigrants started arriving, Palestine had a population of half a million; most of the population was either Muslim or Christian, and only 20,000 were Jewish. Every segment of the population enjoyed the religious tolerance characteristic of our civilization.
32. Palestine was then a verdant land, inhabited mainly by an Arab people in the course of building its life and dynamically enriching its indigenous culture.
33. Between 1882 and 1917 the Zionist movement settled approximately 50,000 European Jews in our homeland. To do that it resorted to trickery and deceit in order to implant them in our midst. Its success in getting Britain to issue the Balfour Declaration once again demonstrated the alliance between hralld and imperialism. Furthermore, by promising to the Zionist movement what was not its to give, Britain showed how oppressive was the rule of imperialism. As it was constituted then, the League of Nations abandoned our Arab people, and Wilson’s pledges and promises came to nought. In the guise of a Mandate, British imperialism was cruelly and directly imposed upon us. The Mandate issued by the League of Nations was to enable the Zionist invaders to consolidate their gains in our homeland.
34. Over a period of 30 years after the Balfour Declaration, the Zionist movement, together with its colonial ally, succeeded in bringing about the immigration of more European Jews and the usurpation of the lands of the Arabs of Palestine. Thus, in 1947 the Jewish population of Palestine was approximately 600,000, owning less than 6 per cent of the fertile lands of Palestine, while the Arab population of Palestine numbered approximately 1,250,000.
35. As a result of the collusion between the Mandatory Power and the Zionist movement and with the support of some countries, this General Assembly early in its history approved a recommendation to partition our Palestinian homeland. This took place in an atmosphere poisoned with questionable actions and strong pressure. The General Assembly partitioned what it had no right to divide – an indivisible homeland. When we rejected that decision, our position corresponded to that of the natural mother who refused to permit King Solomon to cut her son in two when the unnatural mother claimed the child for herself and agreed to his dismemberment. Furthermore, even though the partition resolution granted the colonialist settlers 54 per cent of the land of Palestine, their dissatisfaction with the decision prompted them to wage a war of terror against the civilian Arab population. They occupied 81 per cent of the total area of Palestine, uprooting a million Arabs. Thus, they occupied 524 Arab towns and villages, of which they destroyed 385, completely obliterating them in the process. Having done so, they built their own settlements and colonies on the ruins of our farms and our groves. The roots of the Palestine question lie here. Its causes do not stem from any conflict between two religions or two nationalisms. Neither is it a border conflict between neighboring States. It is the cause of people deprived of its homeland, dispersed and uprooted, and living mostly in exile and in refugee camps.
36. With support from imperialist and colonialist Powers, the Zionist entity managed to get itself accepted as a Member of the United Nations. It further succeeded in getting the Palestine question deleted from the agenda of the United Nations and in deceiving world public opinion by presenting our cause as a problem of refugees in need either of charity from do-gooders, or settlement in a land not theirs.
37. Not satisfied with all this, the racist entity, founded on the imperialist-colonialist concept, turned itself into a base of imperialism and into an arsenal of weapons. This enabled it to assume its role of subjugating the Arab people and of committing aggression against them, in order to satisfy its ambitions for further expansion on Palestinian and other Arab lands. In addition to the many instances of aggression committed by this entity against the Arab States, it has launched two large-scale wars, in 1956 and 1967, thus endangering world peace and security.
38. As a result of Zionist aggression in June 1967, the enemy occupied Egyptian Sinai as far as the Suez Canal. The enemy occupied Syria’s Golan Heights, in addition to all Palestinian land west of the Jordan. All these developments have led to the creation in our area of what has come to be known as the “Middle East problem”. The situation has been rendered more serious by the enemy’s persistence in maintaining its unlawful occupation and in further consolidating it, thus establishing a beachhead for world imperialism’s thrust against our Arab nation. All Security Council decisions and appeals to world public opinion for withdrawal from the lands occupied in June 1967 have been ignored. Despite all the peaceful efforts on the international level, the enemy has not been deterred from its expansionist policy. The only alternative open before our Arab nations, chiefly Egypt and Syria, was to expend exhaustive efforts in preparing forcefully to resist that barbarous armed invasion – and this in order to liberate Arab lands and to restore the rights of the Palestinian people, after all other peaceful means had failed.
39. Under these circumstances, the fourth war broke out in October 1973, bringing home to the Zionist enemy the bankruptcy of its policy of occupation, expansion and its reliance on the concept of military might. Despite all this, the leaders of the Zionist entity are far from having learned any lesson from their experience. They are making preparations for the fifth war, resorting once more to the language of military superiority, aggression, terrorism, subjugation and, finally, always to war in their dealings with the Arabs.
40. It pains our people greatly to witness the propagation of the myth that its homeland was a desert until it was made to bloom by the toil of foreign settlers, that it was a land without a people, and that the colonialist entity caused no harm to any human being. No: such lies must be exposed from this rostrum, for the world must know that Palestine was the cradle of the most ancient cultures and civilizations. Its Arab people were engaged in farming and building, spreading culture throughout the land for thousands of years, setting an example in the practice of freedom of worship, acting as faithful guardians of the holy places of all religions. As a son of Jerusalem, I treasure for myself and my people beautiful memories and vivid images of the religious brotherhood that was the hallmark of our Holy City before it succumbed to catastrophe. Our people continued to pursue this enlightened policy until the establishment of the State of Israel and their dispersion. This did not deter our people from pursuing their humanitarian role on Palestinian soil. Nor will they permit their land to become a launching pad for aggression or a racist camp predicated on the destruction of civilization, cultures, progress and peace. Our people cannot but maintain the heritage of their ancestors in resisting the invaders, in assuming the privileged task of defending their native land, their Arab nationhood, their culture and civilization, and in safeguarding the cradle of monotheistic religions.
41. By contrast, we need only mention briefly some Israeli stands: its support of the Secret Army Organization in Algeria, its bolstering of the settler-colonialists in Africa – whether in the Congo, Angola, Mozambique, Zimbabwe, Azania or South Africa – and its backing of South Viet Nam againt the Vietnamese revolution. In addition, one can mention Israel’s continuing support of imperialists and racists everywhere, its obstructionist stand in the Committee of Twenty-four, its refusal to cast its vote in support of independence for the African States, and its opposition to the demands of many Asian, African and Latin American nations, and several other States in the conferences on raw materials, population, the law of the sea, and food. All these facts offer further proof of the character of the enemy that has usurped our land. They justify the honourable struggle we are waging against it. As we defend a vision of the future, our enemy upholds the myths of the past.
42. The enemy we face has a long record of hostility even towards the Jews themselves, for there is within the Zionist entity a built-in racism against Oriental Jews. While we were vociferously condemning the massacres of Jews under Nazi rule, Zionist leadership appeared more interested at that time in exploiting them as best it could in order to realize its goal of immigration into Palestine.
43. If the immigration of Jews to Palestine had had as its objective the goal of enabling them to live side by side with us, enjoying the same rights and assuming the same duties, we would have opened our doors to them, as far as our homeland’s capacity for absorption permitted. Such was the case with the thousands of Armenians and Circassians who still live among us in equality as brethren and citizens. But that the goal of this immigration should be to usurp our homeland, disperse our people, and turn us into second-class citizens – this is what no one can conceivably demand that we acquiesce in or submit to. Therefore, since its inception, our evolution has not been motivated by racial or religious factors. Its target has never been the Jew, as a person, but racist hralld and undisguised aggression. In this sense, ours is also a revolution for the Jew, as a human being, as well. We are struggling so that Jews, Christians and Muslims may live in equality, enjoying the same rights and assuming the same duties, free from racial or religious discrimination.
44. We do distinguish between Judaism and hralld. While we maintain our opposition to the colonialist Zionist movement, we respect the Jewish faith. Today, almost one century after the rise of the Zionist movement, we wish to warn of its increasing danger to the Jews of the world, to our Arab people and to world peace and security. For hralld encourages the Jew to emigrate out of his homeland and grants him an artificially-created nationality. The Zionists proceed with their terrorist activities even though these have proved ineffective. The phenomenon of constant emigration from Israel, which is bound to grow as the bastions of colonialism and racism in the world fall, is an example of the inevitability of the failure of such activities.
45. We urge the people and Governments of the world to stand firm against Zionist attempts at encouraging world Jewry to emigrate from their countries and to usurp our land. We urge them as well firmly to oppose any discrimination against any human being as to religion, race, or colour.
46. Why should our Arab Palestinian people pay the price of such discrimination in the world? Why should our people be responsible for the problems of Jewish immigration, if such problems exist in the minds of some people? Why do not the supporters of these problems open their own countries, which can absorb and help these immigrants?
47. Those who call us terrorists wish to prevent world public opinion from discovering the truth about us and from seeing the justice on our faces. They seek to hide the terrorism and tyranny of their acts, and our own posture of self-defence.
48. The difference between the revolutionary and the terrorist lies in the reason for which each fights. For whoever stands by a just cause and fights for the
freedom and liberation of his land from the invaders, the settlers and the colonialists cannot possibly be called terrorist, otherwise the American people in their struggle for liberation from the British colonialists would have been terrorists; the European resistance against the Nazis would be terrorism, the struggle of the Asian, African and Latin American peoples would also be terrorism, and many of you who are in this Assembly hall were considered terrorists. This is actually a just and proper struggle consecrated by the United Nations Charter and by the Universal Declaration of Human Rights. As to those who fight against the just causes, those who wage war to occupy, colonize and oppress other people, those are the terrorists. Those are the people whose actions should be condemned, who should be called war criminals: for the justice of the cause determines the right to struggle.
49. Zionist terrorism which was waged against the Palestinian people to evict it from its country and usurp its land is registered in your official documents. Thousands of our people were assassinated in their villages and towns; tens of thousands of others were forced at gunpoint to leave their homes and the lands of their fathers. Time and time again our children, women and aged were evicted and had to wander in the deserts and climb mountains without any food or water. No one in 1948 witnessed the catastrophe that befell the inhabitants of hundreds of villages and towns – in Jerusalem, Jaffa, Lydda, Ramle and Galilee – no one who has been a witness to that catastrophe will ever forget the experience, even though the mass black-out has succeeded in hiding these horrors as it has hidden the traces of 385 Palestinian villages and towns destroyed at the time and erased from the map. The destruction of 19,000 houses during the past seven years, which is equivalent to the complete destruction of 200 more Palestinian villages, and the great number of maimed as a result of the treatment they were subjected to in Israeli prisons cannot be hidden by any black-out.
50. Their terrorism fed on hatred and this hatred was even directed against the olive tree in my country, which has been a proud symbol and which reminded them of the indigenous inhabitants of the land, a living reminder that the land is Palestinian. Thus they sought to destroy it. How can one describe the statement by Golda Meir which expressed her disquiet about “the Palestinian children born every day”? They see in the Palestinian child, in the Palestinian tree, an enemy that should be exterminated. For tens of years Zionists have been hralldom our people’s cultural, political, social and artistic leaders, terrorizing them and assassinating them. They have stolen our cultural heritage, our popular folklore and have claimed it as theirs. Their terrorism even reached our sacred places in our beloved and peaceful Jerusalem. They have endeavoured to de-Arabize it and make it lose its Muslim and Christian character by evicting its inhabitants and annexing it.
51. I must mention the fire of the Al Aqsa Mosque and the disfiguration of many of the monuments which are both historic and religious in character. Jerusalem, with its religious history and its spiritual values, bears witness to the future. It is proof of our eternal presence, of our civilization, of our human values. It is therefore not surprising that under its sky the three religions were born and that under that sky these three religions shine in order to enlighten mankind so that it might express the tribulations and hopes of humanity, and that it might mark out the road of the future with its hopes.
52. The small number of Palestinian Arabs who were not uprooted by the Zionists in 1948 are at present refugees in their own homeland. Israeli law treats them as second-class citizens – and even as third-class citizens since Oriental Jews are second-class citizens – and they have been subject to all forms of racial discrimination and terrorism after confiscation of their land and property. They have been victims of bloody massacres such as that of Kfar Kassim; they have been expelled from their villages and denied the right to return, as in the case of the inhabitants of Ikrit and Kfar Birim. For 26 years, our population has been living under martial law and was denied freedom of movement without prior permission from the Israeli military governor, this at a time when an Israeli law was promulgated granting citizenship to any Jew anywhere who wanted to emigrate to our homeland. Moreover, another Israeli law stipulated that Palestinians who were not present in their villages or towns at the time of the occupation were not entitled to Israeli citizenship.
53. The record of Israeli rulers is replete with acts of terror perpetrated on those of our people who remained under occupation in Sinai and the Golan Heights. The criminal bombardment of the Bahr-al-Bakar School and the Abou Zaabal factory are but two such unforgettable acts of terrorism. The total destruction of the Syrian city of Quneitra is yet another tangible instance of systematic terrorism. If a record of Zionist terrorism in South Lebanon were to be compiled, the enormity of its acts would shock even the most hardened: piracy, bombardments, scorched-earth policy, destruction of hundreds of homes, eviction of civilians and the kidnapping of Lebanese citizens. This clearly constitutes a violation of Lebanese sovereignty and is in preparation for the diversion of the Litani River waters.
54. Need one remind this Assembly of the numerous resolutions adopted by it condemning Israeli aggressions committed against Arab countries, Israeli violations of human rights and the articles of the Geneva Conventions, as well as the resolutions pertaining to the annexation of the city of Jerusalem and its restoration to its former status?
55. The only description for these acts is that they are acts of,barbarism and terrorism. And yet, the Zionist racists and colonialists have the temerity to describe the just struggle of our people as terror. Could there be a more flagrant distortion of truth than this? We ask those who usurped our land, who are committing murderous acts of terrorism against our people and are hralldom racial discrimination more extensively than the racists of South Africa, we ask them to keep in mind the General Assembly resolution that called for the one-year suspension of the membership of the Government of South Africa from the United Nations. Such is the inevitable fate of every racist country that adopts the law of the jungle, usurps the homeland of others and persists in oppression.
56. For the past 30 years, our people have had to struggle against British occupation and Zionist invasion, both of which had one intention, namely, the usurpation of our land. Six major revolts and tens of popular uprisings were staged to foil these attempts, so that our homeland might remain ours. Over 30,000 martyrs, the equivalent in comparative terms of 6 million Americans, died in the process.
57. When the majority of the Palestinian people was uprooted from its homeland in 1948, the Palestinian struggle for self-determination continued under the most difficult conditions. We tried every possible means to continue our political struggle to attain our national rights, but to no avail. Meanwhile, we had to struggle for sheer existence. Even in exile we educated our children. This was all a part of trying to survive.
58. The Palestinian people produced thousands of physicians, lawyers, teachers and scientists who actively participated in the development of the Arab countries bordering on their usurped homeland. They utilized their income to assist the young and aged amongst their people who remained in the refugee camps. They educated their younger sisters and brothers, supported their parents and cared for their children. All along, the Palestinian dreamt of return. Neither the Palestinian’s allegiance to Palestine nor his determination to return waned; nothing could persuade him to relinquish his Palestinian identity or to forsake his homeland. The passage of time did not make him forget, as some hoped he would. When our people lost faith in the international community, which persisted in ignoring its rights, and when it became obvious that the Palestinians would not recuperate one inch of Palestine through exclusively political means, our people had no choice but to resort to armed struggle. Into that struggle it poured its material and human resources. We bravely faced the most vicious acts of Israeli terrorism, which were aimed at diverting our struggle and arresting it.
59. In the past 10 years of our struggle, thousands of martyrs and twice as many wounded, maimed and imprisoned were offered in sacrifice, all in an effort to resist the imminent threat of liquidation, to regain our right to self-determination and our undisputed right to return to our homeland. With the utmost dignity and the most admirable revolutionary spirit, our Palestinian people has not lost its spirit in Israeli prisons and concentration camps or when faced with all forms of harassment and intimidation. It struggles for sheer existence and it continues to strive to preserve the Arab character of its land. Thus it resists oppression, tyranny and terrorism in their ugliest forms.
60. It is through our popular armed struggle that our political leadership and our national institutions finally crystallized and a national liberation movement, comprising all the Palestinian factions, organizations and capabilities, materialized in the PLO.
61. Through our militant Palestine national liberation movement, our people’s struggle matured and grew enough to accommodate political and social struggle in addition to armed struggle. The PLO was a major factor in creating a new Palestinian individual, qualified to shape the future of our Palestine, not merely content with mobilizing the Palestinians for the challenges of the present.
62. The PLO can be proud of having a large number of cultural and educational activities, even while engaged in armed struggle, and at a time when it faced increasingly vicious blows of Zionist terrorism. We established institutes for scientific research, agricultural development and social welfare, as well as centres for the revival of our cultural heritage and the preservation of our folklore. Many Palestinian poets, artists and writers have enriched Arab culture in particular, and world culture generally. Their profoundly humane works have won the admiration of all those familiar with them. In contrast to that, our enemy has been systematically destroying our culture and disseminating racist, imperialist ideologies; in short, everything that impedes progress, justice, democracy and peace.
63. The PLO has earned its legitimacy because of the sacrifice inherent in its pioneering role, and also because of its dedicated leadership of the struggle. It has also been granted this legitimacy by the Palestinian masses, which in harmony with it have chosen it to lead the struggle according to its directives. The PLO has also gained its legitimacy by representing every faction, union or group as well as every Palestinian talent, either in the National Council or in people’s institutions. This legitimacy was further strengthened by the support of the entire Arab nation, and it was consecrated during the last Arab Summit Conference, which reiterated the right of the PLO, in its capacity as the sole representative of the Palestinian people, to establish an independent national State on all liberated Palestinian territory.
64. Moreover, the legitimacy of the PLO was intensified as a result of fraternal support given by other liberation movements and by friendly, like-minded nations that stood by our side, encouraging and aiding us in our struggle to secure our national rights.
65. Here I must also warmly convey the gratitude of our revolutionary fighters and that of our people to the non-aligned countries, the socialist countries, the Islamic countries, the African countries and friendly European countries, as well as all our other friends in Asia, Africa and Latin America.
66. The PLO represents the Palestinian people, legitimately and uniquely. Because of this, the PLO expresses the wishes and hopes of its people. Because of this, too, it brings these very wishes and hopes before you, urging you not to shirk the momentous historic responsibility towards our just cause.
67. For many years now our people has been exposed to the ravages of war, destruction and dispersion. It has paid in the blood of its sons that which cannot ever be compensated. It has borne the burdens of occupation, dispersion, eviction and terror more uninterruptedly than any other people. And yet all this has made our people neither vindictive nor vengeful. Nor has it caused us to resort to the racism of our enemies. Nor have we lost the true method by which friend and foe are distinguished.
68. For we deplore all those crimes committed against the Jews; we also deplore all the real discrimination suffered by them because of their faith.
69. I am a rebel and freedom is my cause. I know well that many of you present here today once stood in exactly the same resistance position as I now occupy and from which I must fight. You once had to convert dreams into reality by your struggle. Therefore you must now share my dream. I think this is exactly why I can ask you now to help, as together we bring out our dream into a bright reality, our common dream for a peaceful future in Palestine’s sacred land.
70. As he stood in an Israeli military court, the Jewish revolutionary, Ahud Adif, said: “I am no terrorist; I believe that a democratic State should exist on this land.” Adif now languishes in a Zionist prison among his co-believers. To him and his colleagues I send my heartfelt good wishes.
71. And before those same courts there stands today a brave prince of the church, Bishop Capucci. Lifting his fingers to form the same victory sign used by our freedom-fighters, he said: “What I have done, I have done that all men may live on this land of peace in peace.” This princely priest will doubtless share Adif’s grim fate. To him we send our salutations and greetings.
72. Why therefore should I not dream and hope? For is not revolution the making real of dreams and hopes? So let us work together that my dream may be fulfilled, that I may return with my people out of exile, there in Palestine to live with this Jewish freedom-fighter and his partners, with this Arab priest and his brothers, in one democratic State where Christian, Jew and Muslim live in justice, equality and fraternity.
73. Is this not a noble dream worthy of my struggle alongside all lovers of freedom everywhere? For the most admirable dimension of this dream is that it is Palestinian, a dream from out of the land of peace, the land of martyrdom and heroism, and the land of history, too.
74. Let us remember that the Jews of Europe and the United States have been known to lead the struggles for secularism and the separation of Church and State. They have also been known to fight against discrimination on religious grounds. How can they then refuse this humane paradigm for the Holy Land? How then can they continue to support the most fanatic, discriminatory and closed of nations in its policy?
75. In my formal capacity as Chairman of the PLO and leader of the Palestinian revolution I proclaim before you that when we speak of our common hopes for the Palestine of tomorrow we include in our perspective all Jews now living in Palestine who choose to live with us there in peace and without discrimination.
76. In my formal capacity as Chairman of the PLO and leader of the Palestinian revolution I call upon Jews to turn away one by one from the illusory promises made to them by Zionist ideology and Israeli leadership. They are offering Jews perpetual bloodshed, endless war and continuous hralldom.
77. We invite them to emerge from their moral isolation into a more open realm of free choice, far from their present leadership’s efforts to implant in them a Masada complex.
78. We offer them the most generous solution, that we might live together in a framework of just peace in our democratic Palestine.
79. In my formal capacity as Chairman of the PLO I announce here that we do not wish one drop of either Arab or Jewish blood to be shed; neither do we delight in the continuation of killing, which would end once a just peace, based on our people’s rights, hopes and aspirations had been finally established.
80. In my formal capacity as Chairman of the PLO and leader of the Palestinian revolution I appeal to you to accompany our people in its struggle to attain its right to self-determination. This right is consecrated in the United Nations Charter and has been repeatedly confirmed in resolutions adopted by this august body since the drafting of the Charter. I appeal to you, further, to aid our people’s return to its homeland from an involuntary exile imposed upon it by force of arms, by tyranny, by oppression, so that we may regain our property, our land, and thereafter live in our national homeland, free and sovereign, enjoying all the privileges of nationhood. Only then can we pour all our resources into the mainstream of human civilization. Only then can Palestinian creativity be concentrated on the service of humanity. Only then will our Jerusalem resume its historic role as a peaceful shrine for all religions.
81. I appeal to you to enable our people to establish national independent sovereignty over its own land.
82. Today I have come bearing an olive branch and a freedom-fighter’s gun. Do not let the olive branch fall from my hand. I repeat: do not let the olive branch fall from my hand.
83. War flares up in Palestine, and yet it is in Palestine that peace will be born.
84. The PRESIDENT (interpretation from Arabic): On behalf of the General Assembly I should like to express our deep thanks to Mr. Yasser Arafat, Chairman of the PLO and leader of the Palestinian revolution, for his valuable and moving statement to the Assembly.
[The President continued in French]
85. The PRESIDENT (interpretation from French): I should like to propose that the list of speakers on agenda item 108 be closed on Friday, 15 November 1974, at 5.00 p.m. If there is no objection, I shall take it that the Assembly agrees to that proposal.
It was so decided.
The meeting rose at 1.15 p.m.
_____________
3210 Resumed from the 2268th meeting.
namevariant Ehud Adiv

قطعنامه مجمع عمومی (۱۴ اکتبر ۷۴) برای دعوت از جنبش آزادیبخش فلسطین

UN General Assembly Resolution 3210 (XXIX)
Oct. 14, 1974
3210 (XXIX). Invitation to the Palestine Liberation Organization
The General Assembly,
Considering that the Palestinian people is the principal party to the question of Palestine,
Invites the Palestine Liberation Organization, the representative of the Palestinian people, to participate in the deliberations of the General Assembly on the question of Palestine in plenary meetings

سخنان خانم گلدامایر در ساندی تایمز سال ۱۹۶۹

"There were no such thing as Palestinians. When was there an independent Palestinian people with a Palestinian state? ... It was not as though there was a Palestinian people in Palestine considering itself as a Palestinian people and we came and threw them out and took their country away from them. They did not exist".
Golda Meir, (Sunday Times, 1969-06-15; The Washington Post, 1969-06-16)

بنیاد یاسر عرفات
http://www.yaf.ps/ya/index.php

فیلم کوتاهی از سخنان عرفات در سازمان ملل (۱۳ نوامبر ۱۹۷۴)
http://www.youtube.com/watch?v=ttb6B7R5xGM

سخنان یاسر عرفات در اسناد سازمان ملل

Source: UN website.

خطاب ياسر عرفات امام الجمعية العامة للامم المتحدة في 13/11/1974

همنشین بهار
hamneshine_bahar@yahoo.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد