باز این سحر
دستار به سربریدنِ کدام صنوبر
بر سر نهاده اید؟
آیا وضویتان
از سرخیِ گلویِ کدامین سپیده است؟
سیلی به صورت صبح از چه میزنید؟
به سنگسارِ کدام سوسنِ خسته
صد باره میروید؟
این تازیانه که دنبالتان زبان می کشد به خاک
در زیر عبا
چندبار پیچیده بر مچ و بر پنجه هایتان؟
این کاردهای برهنه برای چیست؟
این زهر از زبانِ کدامین نمازتان، می چکد چنین
که اذان در گلوی مناره ها
شرحه شرحه می شود؟
پس این خدای ریحان و رازیانه و رویا
کی از خواب و خانه ی شما
برای همیشه رفت؟
*
( هر روز صدبار سکینه را تکه تکه میکنند. صدبار بر سر و سینه و رخسار آدمیت سنگ می زنند. من با که حرف میزنم؟)
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد