در سِحر سَحر، قلب فلات
گلوله باران می شود-
100 سال اینچنین.
اینجا تهران است
جاییکه مردگان سخن می گویند.
آنچه می گویند
فقط اموات می توانند بگویند.
اکنون مردگان ما
حتی زنده تر از گذشته اند؛
گذشته، سمج در آستانه در،
زنده در خاطرات عاشقان قدیمی
در خوابهای کودکان فردا.
گرمای تابستان
قامت بلند کیوان و وارتان
در چنگ دیو کودتا
از 9 سرو سربلند اوین
تا الفبای 4 هزاری خاوران-
در امنیت خاک
دیو کودتا بارها
از غرب و قرون تاریک وسطا
تنوره کشیده؛ فرود آمده
در شهر قروق
در فلات مردن ساده تر است؛
زنده بودن مشکل.
برای رنج دیگران
فریادت در خیابان
بلند می شود
تا نعره تاریخی کاوه، مزدک، بابک؛
سکوت محزون سهراب، ترانه، ندا
تا همیشگی سپید دماوند پابرجا.
091910
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد