logo





چرا چنین است که ما . .

یادی از خان مرضیه

چهار شنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۹ - ۲۰ اکتبر ۲۰۱۰

رضا بایگان

bayegan.jpg
واقعیت این است که می بایست مدتی با خودم می جنگیدم تا به نتیجه برسم . جنگ با خود شاید از اینکه دشمنی را رودررو داشته باشی سخت تر باشد . چرا که ، نتیجه این جنگ هرچه باشد بازنده توئی و برنده هرگز حضور ندارد .
میخواستم در مورد روان شاد مرضیه بنویسم . اینکه بنویسم یا ننویسم ، جنگی بود که در درون من بود و زخمی بود که بقول صادق هدایت از درون داشت مرا می خورد .
این چند روزه که از رفت آن بزرگ هنرمند صحنه موسیقی ایرانی می گذرد از هیچ بزرگی دیگری ، من مطلبی نیافتم که در رفت او به قلم اورده شده باشد . جای سئوال و دلیل جنگی نیزکه گفتم ،‌ همین بودست و هست .
من موزیسین نیستم اگرچه گاهی تلپ تلوپی می کنم و افتخار شاگردی برادران سامانی راهم داشته ام ولی بیشتراز انکه بر این پایه قصد نوشتن در من جوشیده باشد ، دلیل اصلی و واقعی ، عشقی است که من به موسیقی دارم و اینکه با حفظ موسیقی در ذهن و یا بهتر اگر بگویم ،، ریتم ،، توانِ آنم می شود که کلامم اندکی آهنگین شود.
در هر حال ، اگر بنوشته هائی که در زمینه تاریخ موسیقی قرن اخیر ایران هست و می شود که یافت ، مراجعه شود . و اگر در زمینه حضور زن خواننده ( من کلمه بانو ویا خانم را محترمانه تر می دانم ) در صحنه موسیقی ایرانی بخواهیم اندکی بنویسیم و یا اجازت باشد تا که من بنویسم . بی تردید قدیمی ترین نام خانم پروانه است.
از ایشان شاید چیز زیادی در خاطره جامعه باقی نمانده باشد ، ولی حضور نام دختر ایشان ( خانم اقدس خاوری ) که بیاد مادر ازدست رفته اش برای خود نام «خاطره پروانه » را انتخاب کرده بود . این نام رادر ذهن جامعه و دوستدارن موسیقی زنده ومانا کرده است .
بعد از نام خانم پروانه که بیشتر به خواننده دربارناصری شهرت دارد ما با نام خانم قمرالملوک وزیری روبرو می شویم .
قمر بی تردید اولین نام آور صحنه موسیقی بانوان ایران است . هیچکس در این زمینه نمی تواند در حد ایشان نام آور باشد و جاودان .
نام قمر با موسیقی ایرانی پیوندی جاودانه خورده است . اگر از تمام کار های این بزرگ بانو بشود صرف نظر کرد از شاهکار ایشان تصنیف ،، مرغ سحر ،، در دستگاه ماهور با شعر استاد بهار و موسیقی اقای موسی نی داود . نمی شود که گذشت .
اگر چه این تصنیف را خیلی ها خوانده اند ، از جمله خانم ضرابی و استاد شجریان و . . . ولی این تصنیف با صدای ان بزرگ بانو، خاص خود ایشان بودست .
از آن نسل خوانندگان می توان از ، خانم ملوک ضرابی ، و روح انگیزو خانم روحبخش نام برد.
از این نسل بانوان خواننده ایرانی که گذری تاریخی و زمانی بکنیم . با نسل جدیدی از خوانندگان روبرو می شویم که خود داستانی دیگر میشود با پراکندگی و گستردگی هایش.
وجود رادیو و پراکندگی و گسترش شنیدن موسیقی در زندگی روزمره جامعه و امکانات جدید ضبط و تاثیر کار اقای کلنل وزیری که موجب شد موسیقی شخصیت دیگری درمیان هنرهای رایج در جامعه بیابد و وجود اساتیدی که فرم تدریس موسیقی را متحول کرده بودند نظیر،، مین باشیان ،، با فرم کار خودش و،، صبا،، با تاثیر گیری از کار وزیری و مهرتاش با در آمیختگی موسیقی و تاتر و عبداله دوامی که حافظ تصنیف های بازمانده از بزرگانی ، چون درویش خان و شیدا و عارف بود . همه اینها فضای دیگری را پدید آورده بود برای رشد و پرورش هنر خوانندگی .
نسل بعد از قمر را گروه بیشتری از خوانندگان تشکیل می دادند . این گروه اگر چه از نظر تعداد و گستردگی و حتا فرم و رنگ ( در این فاصله فرم لاله زاری نیز وارد صحنه موسیقی شد ) وسعت بیشتر نسبت به نسل قبل خود داشت ، ولی از نظر ستارگان این نسل نمی شود که روی اعداد زیاد هم تکیه داشت .
بزرگان این نسل عبارتند از
خانم دلکش : که از صدائی وسیع برخوردار بودند و توان آوازخوانی در کنار تصنیف خوانی را بخوبی داشتند . از جمله کار های خوب ایشان ( اگرچه به فراوان است ) روزگار کودکی و آتشی زکاروان را می توان نام برد .
خانم الهه : که از صدائی گرم برخوردار بوده و ترانه وتصنیف را زیبا اجرا می کردند .ازجمله کارهای شناخته شده ایشان ،،دلم ترس جدائی داره ،، و اجرای جدیدی از تصنیف معروف عارف قزوینی ،، از خون جوانان وطن ،، می باشد .
خانم پوران : ایشان از صدائی خاص خود برخوردار بودند و از تصنیف به ترانه و به عبارت ساده تر ، مدرن شدن تصنیف نزدیک تر شدند . موسیقی ایشان شاید بشود گفت که بنوعی تازه آوری بودست در سبک خواندن که به موسیقی پاپ آن زمان اروپا نزدیکی داشته .
در کنار اینان شاید بشود از خانم سیما بینا ( که از برنامه کودک آغاز کرد ) و خانم سیمین غانم و خانم خاطره پروانه و چند نفر دیگر هم یاد کرد.
و اما شادروان مرضیه چیز دیگری بود . جنس صدای ایشان خاص خودشان بود . اگر چه از نظر وسعت صدا به خوبی خانم دلکش نبود و از نظر نرمی و لطافت به صدای خانم الهه نمی رسید . ولی صدای ایشان خاص خودشان بود با گرمای خاصی که داشت . از همه مهمتر احساسی بود که پشتوانه ای گرانمایه ای بود ،‌ در اجرای ترانه های ایشان .
فرم بیان و در هم آمیختگی احساس و کلمه چنان در کار ایشان هویدا بود که ، شنونده را وادار به پذیرش متن نوشته شده برای تصنیف می کرد .
من شک ندارم که این بخش از هنر خانم مرضیه ، از تاثیرات وجود دو استاد بزرگ اوست . خانم مرضیه اگرچه می شود گفت که موسیقی را از دو استاد دیگر ، یعنی صبا و حسین تهرانی فراگرفته بودست . ولی بی تردید فن دکلاماسیون کلامات را از استاد مهرتاش ( بدلیل آشنائی کامل آن بزرگ مرد به فن تاتر ) و تسلط برتصنیف خوانی را از استاد دوامی فراگرفته است ، چرا که ایشان در واقع حافظه تاریخی تصنیف های ایرانی بودند و بر شاگردان خود حق بزرگی دارند .
در هر حال ، نسل من که با صدای ایشان بزرگ شده ایم ، با هربار شنیدن مجدد تصنیفی اجرا شده توسط آن بزرگ بانوی موسیقی . بنشخوار مجدد دوران شیرین گذشته دلخوش میداریم.
جالب برای من این است که گاه درمیهمانی های دوستانه که صحبت از موسیقی می شود و خواندن دسته جمعی آغاز، می بینم جوانانی راکه چندنسل بعد از دوران ما هستند ، همخوانی کرده و تصانیف را از حفظ دارند . واین چیزی نیست مگر اینکه .
۱- شعر از توان لازم برای درحافظه تاریخ ماندن برخوردار بوده است .
۲- موسیقی قدرت جذب شدن در احساس شنوده را دارا بوده است .
۳- فرم اجرا چنان بودست ،‌ که همراهی عاطفه و موسیقی را فراهم می ساخته است و از احساس پر بار می شدست .
در هر حال مرضیه و موسیقی بجا مانده از ایشان چیزی نیست که بشود بدورش ریخت .
روانش شاد باد

و اما یک واقعیت تلخ
من قرارندارم که از رفتارهای سیاسی خانم مرضیه دفاع کنم . این به من هیچ ارتباطی ندارد . ایشان در زمان ترک ایران . انسانی بالغ و عاقل بوده که بی تردید از شعوری کامل هم برخوردار بوده اند . ولی در پاسخ به آن گروهی که تمامی بار هنری یک هنرمند را برای یک عمل سیاسی به باد انتقاد میگیرند ، بخودم اجازه می دهم که چند موضوع کوچک را بمیانه کل برخوردهای اجتماعی حاصل از رفتار ایشان بکشانم .
اول از هرچیز : چرا باید یک خواننده ای که بجز اجرای تصنیف های دلنشین و شور انگیز و هنرمندانه کار دیگری انجام نداده . بدلیل همین عمل ترکِ وطن ، یعنی خانه و آشیانه کند .

مقصر کیست ؟
آیا: مردم هستند که یک هزارم لذتی که از شنیدن کار این هنرمند برده اند ، حاظر به دفاع از حق حیات ایشان در وطن نبوده و نیستند ؟.
ایا: مقصر دولت است که ،ارزش کار هنرمند را نمی داند: .
آیا: این تاثیر رفتارهای دینی است ؟ .
در همین دو زمینه آخر باید بگویم که ، شیعه مذهب وارداتی از لبنان است و هیچ پیوند تاریخی با ایران تا قبل از صفویه نداشته است . رئیس جمهور محبوب و مردمی که با رای درست و دقیق ملت انتخاب شده است ( بقول جاهل های قدیم ، اینجای بابای دروغگو ) چند روز پیش در لبنان بودنند .
بد نبود اگر ایشان اندک تحقیقی هم در زمینه میزان محبوبیت سرکار خانم فیروز(خواننده لبنانی ) در لبنان می کردند.
شاید ایشان بعد از این تحقیق در می یافتند که بانوان هنرمند ما نیز حداقل یک صدم خانم فیروز حق زیست باید که داشته باشند .
ودیگر اینکه : در سرزمینی که حزب و دسته و سازمان را هیچ رسمیت و هیچ موجودیت دمکراتیک نیست تا حضوری سالم در جامعه داشته باشند . چگونه یک آدم از هر جنس و رنگ و بو که باشد ، اگر قصد کار سیاسی کردن را برای خودحق بداند ، بتواند جایگاه و پایگاه خود را بیابد و بدان حزب پیوند که ازخوبش می داند و همراه عقیده خویش .
و دیگر اینکه : من و شما تا چه حد حق هنرِ هنرمند را پرداخت می کنیم.
یک نگاه به آن قسمت از خانه که نوار یا کاست و یا سی دی های خود را نگهمیدارید بیندازید .
برای من که لازم نیست راست یا دروغ بگوئید . خودتان کلاه خودتان را قاضی کنید .
چنددر صد این نوارها کپی است .
چند در صد حتا نواری که شما خریده اید قلابی وکپی بی اجازه بوده است.
چقدر رادیو تلویزیون حق هنرمند را پرداخت می کند .
آخه بابا یک کم هم انصاف چیز خوبیه .
من عضو هیچ حزب دسته و گروهی نیستم وابسته هم نیستم و نبودم . این نه خوب است و نه بد . من این هستم . ولی آخه آن مادر مرده چه باید می کرد، کجا باید می رفت . من آن حزب یا این حزب را گناه کار یا بی گناه نمی دانم . این اصل و زیر بنا است که از انتقاد لبریز است . یک جورائی همه جای کار ایراد دارد .
مشکل یکی دوتا نیست ، مشکل همه جاست . مشکل این است که خود ما هم آموزش رفتار ها و کردار های حزبی و عقیدتی و سیاسی را در فضای آزاد فرانگرفته ایم .
مشکل اینجاست ، که ما هم یاد نگرفته ایم که حق هنرمند را بدهیم .
بگذارید یک قصه ساده برایتان تعریف کنم .
رفته بودم چشم پزشگی ، درست چند وقتی بعد از زلزله بم . در مطب و زمانی که در اطاق انتظار نشسته بودم . برای گذراندن وقت به مجله های روی میز وسط اطاق خودم را سرگرم می کردم .
در یکی از این مجلات رپرتاژی بود در مورد زندگی خصوصی ،، پاواروتی ،، خواننده شناخته شدی اپرا، باور کنید هیچ پادشاهی در اروپا چنان زندگانی را ندارد .
شجریان مرد اول موسیقی تمام دوران ماست . باور نمی توانم بکنم که وضع او یک صدم پاواروتی بوده باشد .
و نکته دیگر اینکه همان دوران DVD کنسرت استاد برای کمک به زلزله بم به بازار آمده بود ، تا شاید با درآمد آن بشود که کاری برای شهر بم صورت گیرد .
باور کنید قبل از نوار های اصلی کپی ها داشت در دست مردم می چرخید .
من در این گوشه جهان از صدای یک خواننده المانی بنام ،، هربرت گرون مایر ،، خیلی لذت میبرم .
باور کنید بلیط کنسرت ایشان را هفت یا هشت ماه قبل از کنسرت و تا قبل از اینکه تمام شود میخرم
تازه کنسرت هم در زمین فوتبال و برای بیش از پنجاه هزار نفر است و بلیط هم بالای پنجاه یورو .
کدام خواننده ایرانی چنین کنسرتی داشته و چنین پولی را در آورده تا با داشتن زندگی راحت ، هنری راحت را هم عرضه کند .
واقعیت این است که هنرمند را باید مثل یک هنرمند دوست داشت و احترام گذاشت . چه در حیات وچه بعد آن .
شاد باشید
رضا بایگان
reza@baygan.net

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد