بازتابی کوتاه به سمینار ضد خشونت توسط آقای پر هرگرن
Per Hergren och icke våld seminariet
سمیناری که هیئت مدیره ی جامعه ی دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران در رابطه با بررسی خشونت و استفاده از راهکارهای بی خشونت در مقابله با قدرت امنیتی/پلیسی برگزار شد تعداد 41 نفر از اعضای جامعه شرکت کردند. این سمینار با سخنرانی پر هرگرن و مشارکت اعضا در پاره ای از کنشهای تمرینی ادامه پیدا کرد. نقطه اساسی سئوالها از هرگرن برمی گشت به قابلیت انطباق این نوع کنشها در جامعه ی ایران.
پر هرگرن بعد از معرفی خود و بخشی از فعالیتهای خود بعنوان کنشگر بی خشونت به توضیح فعالیتهایش با گروهی بنام "گاوآهن" 1پرداخت. این جریان که در اواخر دهه ی هفتاد واوایل دهه ی هشتاد در آمریکا به فعالیت مشغول بود بر علیه جنگ و سلاحهای کشتار جمعی فعالیت و اقدام می کرد. از مهمترین شاخصها و راهکارهای برخورد به فرهنگ خشن و نیروهای امنیتی این گروه عبارت بود از:
- سازندگی بجای تخریب. در هر عملیاتی که صورت می گرفت سعی می شد که از مواد اولیه تخریب شده استفاده شود
- ارتباط منظم و منطقی با کسانی که بعنوان مسئول و یا محافظ سلاح ها و یا پایگاه های نظامی بودند حفظ می شد
- گفتگوهای اولیه و نیز بازتاب به کارهای انجام شده یک عنصر اصلی در فعالیت کنشهای بی خشونت بود
- حفظ جان کنشگرها و نیروی مقابل از پرنسیب های مهم کار بود
- خنثی کردن کار پروکاتورها (تحریک کننده ها) با روشهای مناسب و ایزوله کردن آنها در یک کنش بی خشونت مهم ارزیابی شد
- دیالوگ و ایجاد ارتباط با پلیس و نیروهای امنیتی ضروری معرفی شد. طبیعتن مدل بررسی کشورهای غربی بودند. (بحث عمومی در رابطه با عدم انطباق/ انطباق این اصل در ایران) ضروری است. نظر عمومی بر این بود که نیروهای امنیتی رژیم خشونت را به نیروهای معترض و تغییر طلب تحمیل می کند
- انطباق رویکردهای عمومی تئوریک، سازنده و نوآور بودن در هر کنشی بیشترین اهمیت را دارد. تاکید شد که قوانین عمومی و جهانی مطلق برای مبارزه ی بی خشونت وجود ندارد. ایده ی عمومی بر استفاده از مواد اولیه بجای نفی و تخریب هر مقوله ای استوار است. گاندی، نهرو و ماندلای پیر از پیشتازان کار معرفی شدند. به باور سخنور جلسه، هنوز هم خیلی از کنشهای گاندی قابل اجراهستند.
- نیچه و فیلسوفانی مثل فوکو و دلوز بعنوان کسانی که در توضیح قدرت نوآور بوده و تفسیر قدرت را از هرمی به قدرت سیال و متقابل تغییر داده اند معرفی شدند. بقول هرگرن قدرت تنها در ساختارها و موسسات نیست.
- در هر کنش بی خشونت نباید به قانونی بودن استفاده ی پلیس از خشونت بهای زیاد داد. ما کنشگران بی خشونت همان اندازه قانونی هستیم که پلیس. تعداد تظاهراکنندگان در ایجاد فضای غیر خشن موثر است
- مکانیسم تکامل کنش بی خشونت باید چون گلوله برفی عمل کند. یعنی اینکه بزرگتر شده و به سایرین نیز سرایت کند
- ترس و پذیرش قدرت، دو پدیده اجتماعی هست که به کسانی که حکومت می کنند قدرت حکومت کردن می دهد و در ضمن کسانی که بدلیل ترس و یا حقظ جان خود/املاک خود در مسایل زندگی و سیاست مشارکت نمی کنند در ایجاد و یا بازتولید دیکتاتوری و استفاده ی پلیس از خشونت سهیم هستند.
آنچه در این سخنرانی و تمرینها اهمیت داشت سعی در خارج شدن از فضای ایران و اجازه دادن به سیالیت افکار شرکت کنندگان و یافتن راهکارهای مبارزه ای جدید ازتک تک ما بود. ساختن فضائی فکری که امکان پیاده شدن چنین کنشی را بطور ذهنی و مادی تجربه کنیم پیش زمینه ی کار توضیح داده شد. دوستان شرکت کننده با حفظ انتقادات خود با ذکر مثالهای مشخصی از تظاهرات و اقدامات مردم در دو سال گذشته از امکان کاهش خشونت صحبت کردند. نقش زنان و سالمندان در ایجاد چنین فضائی، کلیدی ارزیابی شد.
باز تاب من به سخنرانی
بنظر من تعداد زیادی از مثالهای پر هرگرن قدیمی بودند – بغیر مثال کشتیهای ارسالی به نوار غزه2 – که بر می گشت به ماه های اخیر و در آن هم نمونه های موفق و ناموفق راهکارهای بی خشونت همزمان حضور/وجود داشت بنظر می رسید که هرگرن برای بروز کردن مطالب خود هم به لحاظ تئوریک و هم عملی می بایست در مثالها و جمع بستهای خود تجدید نظر کند. برای مثال در سالهای اخیر یک موج بزرگی از حرکتهای بی خشونت در سراسر دنیا در مقابله با جهانی شدن اقتصاد نئولیبرال و برخورد به جنگ طلبی جرج بوش و حکومت وقت آمریکا اجرا شده اند که بررسی روشهای استفاده شده و نیز چگونگی ترتیب دادن چنین حرکتهای اعتراضی گسترده و سیویل (برنامه ریزی، نوع شبکه ها و امکانات) می تواند اطلاعات ما را برای چنین راهکاری تقویت کند.
فرق مهم بین فضائی که پر هرگرن زندگی می کند با فضائی که ما زندگی می کردیم و یا هموطنان ما آنرا با گوشت و پوستشان لمس و تجربه می کنند خشونت و بیرحمی بیش از حد مامورین امنیتی (بخوان ضد امنیتی) جمهوری اسلامی است. ترس از شکنجه، اعدام، آزار و اذیتهای مستمر مامورین امنیتی در رفتار و تفکر خیلی از مردم نشسته است. برخورد با عواملی که ترس ایجاد می کنند و از بین بردن چنین روحیه ای، مقابله ی انسانی و قانونی با چنین ماشین جهنمی برمی گردد به سازماندهی مقاومت، آگاهی توده ی مردم از قانونیت و قدرت خود و در ضمن ضعف دشمن.
آسیب شناسی و روانشاسی مردمی که می ترسند و بررسی دلایل آن نمی تواند موضوع این نوشته ی کوچک باشد ولی می تواند در جلسات بعدی و نیز نوشته های بعدی مورد بحث قرار گیرد. سئوال اینکه خانه ی اصلی ترس کجاست و چرا ما آدمها می ترسیم؟ و یا از چه موردی بیشتر می تسیم و همچنین آیا ترس درجاتی دارد و اگر دارد چگونه می توان آنرا کاهش داد؟ و سئوالهائی نظیر اینها می تواند مورد مداقه ی ما قرار گیرد. در نهایت مطالعه ی حرکات زنان جامعه ی ما که در جریانهای مدنی، جنبش یک میلیون امضا و تغییر برای برابری منسجم و سازمانیافته و یا بدون برنامه ریزی و خلاق در مقابل مردسالاری، حکومت مردسالار ایستاده و با حاکمیتی که در خانه، محل کار و خیابانها سعی در تقلیل مقام و ارزش زنان دارند مقابله کرده و مبارزات/مثالهای موفق با این استراتژی ها که عمومن از راهکارهای بی خشونت استفاده شده در سمینار بعدی بررسی خواهد شد.
یک تاکید ضروری است و آن اینکه چنین رویکردی نمی تواند در مدت کوتاهی به تنها راهکار غالب در برخورد با نیروهای امنیتی و تمامیتخواه جامعه تبدیل شود. رشد اقتصادی، تکنیکی، موسسات سازمان یافته ی مدنی و آزادیهای نسبی اجتماعی در گزینش و استفاده از این راهکارها موثر هستند. و نیز اینکه مقابله با خشونت با روشهای بی خشونت بطور مکانیکی امکان پذیر نیست. انسانها ماشین نیستند ولی ...امکان کار و تاثیر روی رفتار و کنشهای ما وجود دارد.
موانع عمده ساختاری در استفاده از راهکارهای بی خشونت به شرح زیر خلاصه شد:
- وجود شبکه ی امنیتی قوی که حرکت نیروهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی سازمانهای سیاسی و مردم را کنترل کرده و با اعمال قهر و خشونت فیزیکی و روانی امکان رفتار صلح آمیز غیر خشن را خنثی و یا تضعیف کند.
- وجود و ساختاری بودن استفاده از سلاح، خشونت در روبروئی با تظاهرات و اعتراضهای مردمی
- پشتیبانی فعال اکثریت و یا بخشی از مردم از حاکمیت زور، اطاعت گروههای با نفوذ جامعه و یا سکوت خاموش بقییه ی مردم در مقابل اعمال خشونت
- کار/اشتغال بخش قابل توجهی از نیروهای انسانی در ارگانهای امنیتی، وابستگی به چنین شغلهائی بدلیل بیکاری بالا، وجود خدمت سربازی اجباری و یا پذیرش اجباری ارتش/ نیروهای امنیتی
- ساختارهای مردسالارانه و هرمی قدرت اجتماعی و عقیدتی
- رضایت منفعلانه
- پراکندگی نیروهای اپوزیسیون و ضعف موقعیت سیاسی آنها
- عدم وجود جامعه ی سازمانیافته ی مدنی و یا ضعیف بودن تشکیلات چنین ارگانهائی
آراز فنی (گوتنبرگ – سوئد) 2010/10/04
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد