logo





از «نافرمانی مدنی» تا «بدفرمانی مدنی»

بخش چهارم)- نظرات «لئو تولستوی» و «مهاتما گاندی» درباره نافرمانی مدنی

دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۷ - ۱۷ نوامبر ۲۰۰۸

عمار ملکی

ammar-maleki.jpg
در بخش پیشین به نظرات هنری‏دیوید ثورو ابداع‏کننده واژه نافرمانی مدنی پرداختیم و در این بخش به نظریات لئو تولستوی نویسنده روسی و مهاتما گاندی مبارز فقید هند درباره نافرمانی مدنی خواهیم پرداخت.

لئو تولستوی (1910-1828)

لئو تولستوی نویسنده‏ی شهیر روسی - کسی که گاندی او را بزرگترین حواری عدم‏خشونت می‏نامد - یکی از کسانیست که به تدوین نظریه‏ی عدم‏خشونت در نوشته‏های ادبی و اجتماعی خود می‏پردازد و بر پیروی از وجدان و مقاومت در برابر بدی با استفاده از تعالیم مسیح تاکید می‏ورزد.
تولستوی، در نامه‏ای که در آغاز قرن بیستم در یک مجله آمریکایی انتشار یافت، ذکر می‏کند که از نوشته‏های ثورو کمک بسیار گرفته و از او تاثیر پذیرفته است.
مسیحیت تولستوی در این تفکر خلاصه می‏شود که کمال شخصی جز در خوشبختی همگان وجود نخواهد داشت. به همین دلیل است که او زندگی برای دیگران را به زندگی برای خویشتن ترجیح می‏دهد، زیرا زندگی واقعی جز در عشق به همنوع وجود ندارد... به نظر تولستوی، نیکی بهترین وسیله برای مبارزه با بدی است.
تولستوی گفته‏های مسیح در انجیل متی را سرمشق قرار می‏دهد که می‏گوید: "شما شنیده‏اید که گفته شده است «چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان» و من به شما می‏گویم هرگز در برابر بدنهاد با خشونت مقاومت نکن، به بیانی دیگر هرگز عملی خلاف عشق انجام نده. اگر به تو ناسزا گفتند توهین را تحمل کن و به رغم هر چیزی هرگز به خشونت متوسل نشو."
تفکر پایداری در برابر بدی و عشق به همنوع، محور اساسی تمام فلسفه‏ی تولستوی را تشکیل می‏دهد. با تاکید بر این تفکر است که تولستوی به انتقاد از دولت و مسیحیت کلیسا می‏پردازد. او نگاهی عمیقا معنوی به مذهب دارد و از این‏رو با دین جزمی و قدرت حکومتی همراه با آن درگیر می‏شود: "دولت خشونت است و مسیحیت تواضع و فروتنی است. از همین‏رو دولت نمی‏تواند مسیحی باشد و انسانی که می‏خواهد مسیحی باشد نمی‏تواند در خدمت دولت قرار گیرد... مذهب، حقیقت و نیکی است، کلیسا دروغ و بدی... کلیسا جز نهادی دروغگو و ستمگر نبوده است که به انحراف و تغییر ماهیت نظریه‏ی واقعی مسیح پرداخته است."
تولستوی در مقاله‏ی «دو جنگ»، تنها راه فتح جهان را با استفاده از تعالیم مسیح در «فرمانبری هر انسانی از عقل و وجدان خویش» می‏داند و این عمل را بسیار ساده، بی‏شبهه و وظیفه هر کس می‏داند. او در آنجا می‏نویسد:
"یک انسانِ عاقل - انسانی که نه تنها وجدان خویش را نمی‏فروشد بلکه آنرا پنهان نیز نمی‏سازد – می‏گوید: شما می‏خواهید مرا مجبور به شرکت در آدم‏کشی کنید، شما از من درخواست پول برای تهیه سلاح می‏کنید، و از من می‏خواهید که در اجتماع سازمان‏یافته قاتلان شرکت کنم، اما من شهادت می‏دهم - و شما نیز به همان شهادت می‏دهید - که قانون در زمان‏های دور نه تنها آدمکشی را، بلکه هر نوع خصومتی را ممنوع ساخته بود و بدین خاطر من نمی‏توانم از شما فرمانبری کنم."
تولستوی در جای دیگر درباره‏ی بکارگیری اصول عدم‏خشونت و عدم‏مشارکت در نامه‏ای به یک هندی می‏نویسد:
"آدمی را طریقی نیست جز زیستن به آیین مهر که خاستگاهش دل است؛ و اصل «عدم‏خشونت» و «عدم‏مشارکت» در هر گونه خشونت را به ارمغان می‏آورد. آنگاه، نه تنها یک صد تن نمی‏توانند میلیون‏ها آدمی را به بند کشند، بلکه میلیون‏ها نفر از به بند کشیدن یک تن عاجزند. به‏رغم دستگاه حکومت - دادگاه‏ها و ادارات مالیات و به‏ویژه ارتش - به بد نکوشید و در بد شرکت نکنید! – و هیچ چیز و هیچکس در دنیا نخواهد توانست شما را به بند کشد!"
با وجود تاکید تولستوی بر اصل عدم بکارگیری خشونت، اما او همواره معتقد به پایداری در برابر بدی و مقاومت در برابر آن می‏باشد. تولستوی در سال 1900، در نامه‏ای که به دوستی می‏نویسد شکایت می‏کند که اصل عدم‏خشونت او را سوء تعبیر کرده اند:
"اصل «در برابر شر، به شر مکوش» را با اصل «با شر مکوش» خلط کرده اند، به این معنا که «در برابر شر تسلیم باش» را بجای این اصل نهاده‏اند که «نبرد با شر تنها هدف مسیحیت است و فرمان عدم‏خشونت در برابر شر، چون موثرترین راه نبرد با آن تلقی شده است.»"
برای تولستوی چون دیگر متفکرین مسیحی عدم‏خشونت، اطاعت از قانون ایزدی، مستلزم سرپیچی از قانون غیرعادلانه است. به نظر او برای چیرگی بر خشونت به طور کلی، باید اطاعت از هر گونه قدرت مبتنی بر خشونت را قطع نمود.
نافرمانی از قدرت، متضمن نه تنها انتقاد تند از نهادهایی مانند پلیس و ارتش، که ابزار خشونت دولت هستند می‏باشد، بلکه همچنین امتناع مطلق از پرداخت مالیات و انجام خدمت سربازی است. در عمل، تولستوی در مورد دو نهاد اخیر از خود می‏پرسد: "چرا تحت عنوان مالیات، محصول کارم را برای آنها رها کنم، درحالی‏که می‏دانم این پول برای خرید کارمندان، ساختن زندان‏ها و کلیساها و نگاهداری ارتش و دیگر ابزار مضری صرف می‏شود که برای ستم‏کردن به من اختصاص داده شده‏اند."
به نظر تولستوی انجام خدمت سربازی، طریقه‏ای است برای مبدل شدن انسان به ابزار خشونت قدرت و از همین طریق از دست دادن بخشی از وجدان شخصی. از این‏رو، تولستوی وجدان مسیحیان را فرا می‏خواند که از دولت و هر گونه خشونتی که از تشکیلات آن ناشی می‏شود، سرپیچی کنند. در همین راستاست که او از "دوخوبوس ها" ،جمعیت امتناع‏ورزان از اعزام به خدمت سربازی، پشتیبانی می‏کند. انتقاد او از جنگ روس و ژاپن در ژانویه 1904 نیز به همین دلیل بود.
از سوی دیگر، تولستوی معتقد به تحمل رنج و پرداخت هزینه برای مبارزه با بدی و بی‏عدالتی بود، لیکن حاکمیت وقت نمی‏توانست او را به‏خاطر موقعیت رفیعی که در جهان داشت، دستگیر کند. این نکته، برای او دردی جانکاه بود که نمی‏تواند آزار و شکنجه شود. او تشنه‏ی شهادت بود اما حکومت زیرک تر از آن بود که این خواست او را ارضا کند. او خود در این‏باره می‏گوید:
"آن کس که رنجی بر خود هموار نمی‏کند، به آن کس که رنج می‏برد، نمی‏تواند هیچ نکته‏ای بیاموزد... گردِ من دوستانم را شکنجه و آزار می‏دهند و مرا آسوده می‏گذارند، با علم به این که اگر مفسدی وجود دارد همان من هستم. مسلما من سزاواری شکنجه و آزار ندارم و از این امر شرمنده
ام... با این وضع باید جان دهم بی آنکه قادر باشم تا با زجرهای جسمی، شاهدی شوم بر اعتلای حقیقت."
حال بهتر می‏توان فهمید که چرا تولستوی را به‏عنوان یکی از کسانی‏که اندیشه و نظریات او، برای فهم روشهای مبارزات مدنی اهمیت دارد، باید مورد توجه قرار داد. اگرچه که اندیشه تولستوی و تاکید او بر پیروی از وجدان و قوانین طبیعی الهی، روش اعتراضی او را شاید جزو «مخالفت وجدانی» (Conscientious Objection) (که در بخش‏های بعد به آن خواهیم پرداخت) قرار دهد، اما با توجه به نوشته‏های او درباره‏ی سرپیچی در برابر دولت و قدرت، می‏توان او را یکی از پایه گذاران تفکر نافرمانی مسالمت‏آمیز دانست که تاثیر بسیار زیادی بر متفکران و مبارزان نافرمانی مدنی پس از خود و به‏خصوص مهاتما گاندی داشته است.
٭ ٭ ٭
در جمع بندی نظرات تولستوی، می‏توان ویژگی‏های زیر را درباره نافرمانی مدنی در اندیشه وی برشمرد:
- مقاومت و پایداری در برابر بدی؛
- عدم توسل به خشونت به طور مطلق؛
- پایبندی به عقل و وجدان و اطاعت از قانون ایزدی و سرپیچی از قانون ناعادلانه؛
- پنهان نکردن وجدان؛
- تحمل رنج و پرداخت هزینه برای مبارزه با بدی و بی‏عدالتی؛

مهاتما گاندی (1948-1869)

بی‎تردید یکی از تاثیرگذارترین افرادی که نافرمانی مدنی را در نظر و عمل بکار برد و آنرا به‏عنوان الگویی موفق در مبارزه با بی‏عدالتی تثبیت نمود، رهبر بزرگ هند، مهاتما گاندی بوده است. او که با الهام از آموزه‏های معنوی هندوئیسم و فلسفه‏ی عدم‏خشونت، روش مبارزه خویش را بر مبنای مقاومت مسالمت‏آمیز و عدم‏همکاری فعالانه قرار داد، از نظرات ثورو و تولستوی برای مبارزه در راه استقلال هند از استعمار انگلیس بسیار بهره گرفت. دراینجا به ذکر گزیده
ای از نظرات او در باب مقاومت مسالمت
آمیز و روش نافرمانی و عدم‏همکاری وی در راه مبارزه با بی‏عدالتی می
پردازیم.
گاندی بیش از هر چیز در روش مبارزه خویش، تاکید بسیار بر عدم بکارگیری خشونت دارد و همواره آنرا خط قرمز مبارزه خویش می‏داند. اگر چه می‏داند که در راه مبارزه، مبارزان مورد خشونت واقع می‏شوند، لیکن او آنها را از بکارگیری خشونت منع می‏کند و به تحمل سختی فرامی‏خواند، زیرا که آنرا کاراتر و موثرتر در غلبه بر دشمنان خشونت‏طلب می‏داند. او می‏گوید:
"مقاومت مسالمت‏آمیز، روش بدست آوردن حقوق از راه تحمل رنج شخصی است و درست صورت مخالف مقابله و مقاومت با اسلحه است. وقتی که من از انجام کاری که وجدانم نمی‏پذیرد، خودداری می‏کنم نیروی روحی خود را به کار می‏برم. مثلا حکومتِ کنونی، قانونی وضع کرده است که شامل من هم می‏شود. اما من آنرا دوست نمی‏دارم. اگر با زور خشونت، حکومت را مجبور به لغو این قانون سازم، چیزی را بکار می‏برم که می‏توان آنرا نیروی جسمی و مادی خواند. اما اگر به این قانون اطاعت نکنم و کیفری را هم که برای این سرپیچی تعیین شده بپذیرم، نیروی روحی خود را بکار برده‏ام که شامل قربانی ساختن خویش است. هر کس قبول دارد که قربانی ساختن خود در مقامی بی‏نهایت عالی‏تر از قربانی ساختن دیگران قرار دارد. به‏علاوه اگر نیروی تحمل رنج برای منظورهای نادرست و غیرعادلانه بکار رود، تنها شخصی که آن را بکار می‏برد رنج خواهد کشید و به خاطر اشتباهات خود، دیگران را به رنج نمی‏افکند. به‏طوریکه می‏دانیم کارهای زیادی شده است که بعدها معلوم شده نادرست بوده‏اند."
البته باید توجه داشت که گاندی هوادار موثر عدم‏خشونت را کسی می‏داند که در برابر بی‏عدالتی‏های اجتماعی در هر جا و به هر صورت که باشد، بی‏اعتنا نماند و قیام بکند. او بی‏عملی در برابر بدی را بیش از خشونت تقبیح می‏کند و می‏نویسد:
"من خشونت را هزاران بار بر نامردساختن تمامی یک ملت و یک نژاد مرجح می‏شمارم... .نظریه‏ی عدم‏خشونتِ من، هرگز نمی‏پذیرد که از مقابله با خطرات بگریزم و عزیزان خود را بلا دفاع رها کنم. میان اِعمال خشونت و گریز بزدلانه، مسلما من خشونت را به بزدلی ترجیح می‏دهم."
گاندی مبارزه را در عملِ مستقیم و اقدامِ فعالانه می‏داند و در این‏باره می‏گوید:
"هرگز هیچ چیز بر روی زمین بدون اقدام مستقیم تحقق نپذیرفته است. من کلمات «مقاومت منفی» را به علت نارسایی‏اش و از آن جهت که آن را سلاحی برای ضعیفان برشمرده اند، رد می‏کنم و قبول ندارم."
گاندی نافرمانی عمدی و مسالمت‏آمیز را حق طبیعی و ضمنی هر فرد می‏داند و می‏گوید: «کسی که از این حق خود صرفنظر کند، انسان شمرده نمی‏شود.» از نظر او نافرمانی عمومی مسالمت‏آمیز هرگز به هرج و مرج منتهی نمی‏شود، در صورتیکه نافرمانی خشونت‏آمیز و همراه با جنایت، ممکن است چنین نتایجی به بار آورد. او خطاب به کسانی‏که قصد انکار این حق را دارند، می‏گوید:
"ای کاش می‏توانستم همه را متقاعد کنم که نافرمانی مدنی، حق مسلم همه شهروندان است... سرکوب نافرمانی مدنی، تلاش برای زندانی‏کردن وجدان است. نافرمانی مدنی جز نیرومند‏شدن و پاک‏شدن ثمره‏ای ندارد. کسی که به مقاومت مدنی متوسل می‏شود، هرگز دست به اسلحه نمی‏برد، پس برای دولتی که اصولا مشتاق شنیدن افکار عمومی است، تهدیدی محسوب نمی‏شود. ولی چنین فردی برای دولتهای خودکامه خطرناک است، چرا که مقدمات سقوط آنها را با جلب افکار عمومی به موضوعی که او را وادار به مقاومت کرده است، فراهم می‏آورد. بنابراین زمانی که دولت، به قدرتی بی‏قانون - یا به عبارتی دیگر فاسد - بدل شده است، مقاومت مدنی، جنبه وظیفه‏ای مقدس به خود می‏گیرد. شهروندی که با چنین دولتی به تبادل منافع بپردازد نیز در فساد یا بی‏قانونی آن شریک است.
ازاین‎رو، شاید در مواقعی خاص و در مورد قانون یا مقرراتی خاص بتوان در عاقلانه‏بودن توسل به این نوع نافرمانی شک کرد و یا گاه درباره به تعویق‏انداختن آن به تامل پرداخت، ولی شک‏کردن درباره اصل وجود چنین حقی به هیچ‏وجه شایسته نیست. حق نافرمانی مدنی، حقی مسلم است که بدون صرف‏نظرکردن از عزت نفس خویش، نمی‏توان از آن صرف‏نظر کرد."
همچنین گاندی وجود این حق را مستلزم قبول هزینه و عواقب رنجبار ناشی از نافرمانی می‏داند و می‏گوید:
"اگر چه حق نافرمانی مدنی از یک سو اجازه نافرمانی از قوانین ناعادلانه و غیراخلاقی دولت را، که فرد در پی نفی آنهاست، به او می‏ دهد، ولی درعین‏حال استفاده از چنین حقی، مستلزم تن دادن بردبارانه و داوطلبانه به مجازات‏های ناشی از نافرمانی و نیز سختی‏هایی است که با آن قرین است."
از نظر گاندی "مبارزه‏ی نافرمانی از قوانین عمومی، باید صمیمانه، احترام‏آمیز و توام با خویشتن‏داری باشد و هرگز نباید گستاخانه و خشونت‏آمیز باشد. باید بر اصول سنجیده و دانسته متکی باشد و نباید دستخوش هوسها و شهوات باشد و مافوق همه، به هیچ وجه نباید بدخواهانه و نفرت انگیزنده باشد."
"نافرمانی کامل عمومی و مسالمت‏آمیز، شورشی است که در آن خشونت وجود ندارد. کسی که به‏وسیله این قبیل نافرمانی به مقاومت می‏پردازد، در کمال سادگی وجود قدرت دولت را نادیده می‏انگارد. او یک قانون‏شکن خواهد بود که هیچ یک از قوانین غیر اخلاقی دولت را محترم نخواهد شمرد و همه را بی‏اعتبار خواهد شناخت و مثلا ممکن است از پرداختن مالیات سرپیچی کند. ممکن است قدرت دولت در امور زندگی روزانه‏اش را نادیده بگیرد و نپذیرد. ممکن است به قوانین ممنوعیت بی اعتنایی کند و به سربازخانه‏ها وارد شود تا با سربازان به گفتگو بپردازد... در تمام این موارد، هرگز زور را بکار نخواهد برد و چنانچه زور بر ضد او بکار رود، به مقابله و مقاومت نخواهد پرداخت. در واقع او با رفتار خود حبس‏شدن و بکاربردن زور بر ضد خود را تشویق خواهد کرد. او در موقعی به چنین اقدامی دست خواهد برد که احساس کند آزادی شخصی ظاهری که از آن بهره‏مند است، برایش باری تحمل‏ناپذیر می‏باشد. پیش خود استدلال خواهد کرد که دولت فقط تا وقتی آزادی شخصی او را به‏عنوان یک فرد کشور رعایت می‏کند که از مقررات و دستورهای دولت اطاعت کند. یعنی بهایی که فرد برای آزادی شخصی خود می‏پردازد، اطاعت از مقررات دولت است. در این صورت اطاعت و پیروی از قوانین دولتی که سراسر یا قسمت عمده آن ظالمانه باشد، عملی غیراخلاقی برای آزادی فردی خواهد بود. فردی که بدین قرار به ماهیت زشت دولت پی می‏برد، طبعا از زندگی در چنین وضع رنجباری راضی نخواهد بود و عکس‏العمل نشان خواهد داد، درحالی‏که در نظر دیگران که اعتقادات او را ندارند، مزاحمی برای جامعه به‏شمار می‏رود. اما او می‏کوشد بدون نقض مقررات اخلاقی، دولت را مجبور سازد که او را به حبس بیفکند. بدین قرار مقاومت از طریق نافرمانی غیر مسلحانه، نیرومندترین تجلی دلتنگی و آزردگی روحی و فصیح‏ترین وسیله بیان برای اعتراض نسبت به ادامه وجود دولتی ناصالح می‏باشد. در واقع تاریخ نشان می‏دهد که تمام اصلاحات به همین وضع صورت پذیرفته است. مصلحان بزرگ حتی با وجود اعتراض‏های پیروانشان، مظاهر اعمال ناپسند را بی‏اعتبار می‏ساختند و از قبول آنها سرپیچی می‏کردند."
گاندی نافرمانی عمومی و مسالمت‏آمیز را کانون و منبع قدرت می‏داند و می‏گوید:
"فرض کنیم که تمام مردم نخواهند قوانینی را که در یک مجمع قانونگذاری تصویب می‏شود، قبول کنند و آماده باشند که رنج عواقب ناشی از اجرا نکردن این قوانین را هم بپذیرند. در این صورت تمام دستگاه قانونگذاری و دستگاه اجرایی وابسته به آن از کار خواهد افتاد."
گاندی علاوه بر روش نافرمانی از قوانین ناعادلانه، از روش «عدم‏همکاری» بهره می‏گیرد و آنرا وسیله مبارزه عدم‏خشونت می‏داند. او در این‏باره سخنی جاودانه دارد که: "زمانی فرا می‏رسد که عدم‏همکاری به اندازه همکاری وظیفه هر کس می‏شود."
او همکاری ارادی با انگلیسی‏ها را خیلی بیش از تفنگ‏های انگلیسی مسئول اسارت و تابعیت مردمان هند می‏داند. گاندی درباره عدم‏همکاری می‏نویسد:
"معنی عدم‏همکاری براساس قانون تحمل رنج آن‏است که ما باید هواداری خود را از حکومتی که بر خلاف میل ما حکومت می‏کند، بازگیریم و طبعا باید آماده باشیم که داوطلبانه خسارات و ناراحتی‏هایی را که عواقب این کار خواهد بود، بپذیریم.
ما نباید در انتظار آن بمانیم که بدکاران به مقامی ارتقا یابند که به بدی کار خود پی ببرند و بدی‏ها و نادرستی‏های کار خود را اصلاح کنند. ما نباید از ترس این که مبادا خودمان یا دیگران گرفتار رنج شویم، در بدکاری خطاکاران سهیم شویم، بلکه باید از راه قطع کمک‏های مستقیم یا غیر‏مستقیم خود به خطاکاران، به مبارزه با بدی بپردازیم. اگر پدری در خانه خویش ظالمانه رفتار می‏کند، وظیفه فرزندانش آن است که خانه پدری را رها کنند. اگر مدیر یک مدرسه، مدرسه خود را با روشهای خلاف اخلاق اداره می‏کند، شاگردان باید آن مدرسه را ترک گویند. اگر شهرداری فاسد و نادرست است، اعضای انجمن شهر باید با استعفای خویش، درستی خود و عدم شرکت خود را در نادرستی‏های او اثبات کنند. به همین قرار اگر حکومتی مرتکب بی‏عدالتی عظیمی می‏شود، مردم آن باید همکاری خود را به طور کامل یا نسبی از آن مضایقه کنند تا حکومت ظالم را از بدکاری‏اش بازدارند. در هر یک این موارد فرضی نیز، عنصر تحمل رنج روحی و جسمی وجود دارد. بدون یک چنین تحمل رنج، غیر ممکن است که آزادی بدست آید."
نهایتا آنکه گاندی تمامی کسانی را که با بی‏توجهی خود، حکومت را در انجام کارهای نادرست یاری می‏رسانند، مسئول می‏داند. از نظر او "بیشتر مردم از ماشین پیچیده و غامض حکومت سر در نمی‏آورند. آنها توجه ندارند که وقتی فرد از آن جهت که از وضع حکومت اطلاع ندارد خاموش و آرام می‏ماند، خودبخود به ثبات آن کمک می‏دهد. به این جهت هر فرد در مسئولیت هر اقدامی که دولتش انجام می‏دهد به سهم خود شریک است. بسیار طبیعی خواهد بود تا موقعی که اعمال حکومت قابل تحمل می‏باشد، مورد حمایت افراد باشد؛ اما موقعی که روش حکومت موجب زیان فرد و ملت باشد، وظیفه هر فرد آن‏است که از هواداری حکومت خودداری کند."
٭ ٭ ٭
در جمع بندی نظرات گاندی می‏توان ویژگی‏های زیر را برای نافرمانی مدنی و عدم‏همکاری در اندیشه و روش مبارزاتی وی برشمرد:
- مقاومت مسالمت‏آمیز از راه تحمل رنج شخصی؛
- مبارزه به شکل عمل مستقیم و اقدام فعالانه؛
- تاکید بسیار بر عدم بکارگیری خشونت؛
- بی‏عملی در برابر بدی، بدتر از خشونت؛
- پاک بودن ابزار مبارزه همانند اهداف؛
- نافرمانی مدنی، حق مسلم شهروندان؛
- نافرمانی از قوانین غیراخلاقی به شکل صمیمانه، احترام آمیز و توام با خویشتن‏داری؛
- پذیرش مجازات سرپیچی از قانون؛
- نافرمانی عمومی و جمعی، کانون و منبع قدرت؛
- وظیفه هر فرد، عدم‏همکاری با حکومت نادرست؛

در بخش بعد به نظرات مارتین لوتر کینگ درباره نافرمانی مدنی خواهیم پرداخت.

عمار ملکی
ammarmaleki@yahoo.com

-----------------
1- مقاله A MESSAGE TO THE AMERICAN PEOPLE از کتاب
Tolstoy’s Writings on Civil Disobedience and Non-Violence
2- کتاب «گاندي و ريشه‏هاي فلسفي عدم خشونت»، رامين جهانبگلو، مترجم: هادي اسماعيل زاده، صفحه 148
3- کتاب «گاندي و ريشه‏هاي فلسفي عدم خشونت»، رامين جهانبگلو، مترجم: هادي اسماعيل زاده، صفحات 149 و 151
4- مقاله two war صفحات 27 و 28 از کتاب
Tolstoy’s Writings on Civil Disobedience and Non-Violence
5- کتاب «زندگي تولستوي»، رومن رولان، ترجمه علي اصغر خبره‏زاده، بخشهايي از نامه به يک هندي، صفحه 230
6- پيشين، صفحه 160
7- کتاب «گاندي و ريشه‏هاي فلسفي عدم خشونت»، رامين جهانبگلو، مترجم: هادي اسماعيل زاده، صفحه 149
8- پيشين، صفحه 150
9- کتاب«زندگي تولستوي»، رومن رولان، ترجمه علي اصغر خبره‏زاده، بخشهايي از نامه به «تنه رومو»، صفحه 162
10- کتاب «همه مردم برابرند»، ترجمه محمود تفضلي، صفحات 245 و 246
11- پيشين، صفحات 277 و 278
12- پيشين، صفحه 275
13- کتاب «مهاتما گاندي و مارتين لوترکينگ: قدرت مبارزه عاري از خشونت»، ترجمه شهرام نقش تبريزي، صفحه 216
14- پيشين، صفحه 229
15- کتاب «همه مردم برابرند»، ترجمه محمود تفضلي ، صفحه 269
16- پيشين، صفحات 402 تا 404
17- پيشين، صفحه 385
18- پيشين، صفحه 378
19- پيشين، صفحه 396
20- پيشين، صفحات 400 و 401
21- پيشين، صفحه 397


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد