logo





درسوگ حمید آرش آزاد
شاعر تبریزی

يکشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۰

رضا اغنمی

«باغلا شیطان قوطوسون کس سسین او ابلیسین
صفحه سینده تزه لیکده تارایلن ساز گورونور.»
«اوکی اینترنته گیرمیش، گزیری سایت لاری
گوزومه فاسق و بی دین و قمارباز گورونور.»
«هرکیم الده قلم آلمیش منی تنقید ایله سه
نظریمده «سکولار» هم ده «برانداز» گورونور.»
ایمیل دوست عزیزی که برایم فرستاده بود، من را از« فوت حمید آرش آزاد» شاعر و نویسندۀ همشهری ام آگاه کرد. حمید شاعر بود. به ترکی و فارسی شعر می سرود. خوش قریحه بود. هشیار و آگاه. فرزند زمانه بود. با حرمت به سنت ها و آداب و رسوم ملی، از تحجر وخام خیالی بیزاربود. ازهمکاران دایمی هفته نامۀ «گل آقا» که بانام های مستعار «گول اوغلان»، «قزلباش»، «خان دایی»، بچه طوطی»، «وروجک تبریزی»، «بیگلربیگی»، «لک لک کوتوله» می نوشت و ... علاوه برآن همکار همیشگی روزنامه «امین» درتبریز بود که درآن نیز با نام های مستعار «کوره باشی اوشاغی»، «آراز»، مطالب طنزآمیز خود را منتشر می کرد.
دو دفتر شعر به فارسی و ترکی از حمید به چاپ رسیده است :
«جیزیقدان چیخما بالا» سال 1381- و دومین دفتر «جولو جولویه قالمادی» درپاییز 1383. هردو دفتر در تبریز چاپ و منتشرشده است.
زبان شوخ، اما گزندۀ آرش آزاد، درسروده های لبریز از دردهای تحمیلی، او را درردیف سخنگویان ملی قرار داده است. همپای هنرمندانی که درافشای آمال سرکوفت شدۀ مردم درمقابل استبداد و دیکتاتوری مذهب کنونی، بدون واهمه اززندان و شکنجه و تکفیر، سوداگران بهشت و جهنم را رسوا میکنند. نگاهی به سروده های حمید، غم و اندوهِ او را که در ژرفای فکرش لانه کرده مخاطبین را بااندیشه هایش آشنا می کند. صمیمیت وهمدلی و اندیشۀ خیرخواهی شاعر، که درسراسرعمرش، بیداری مردم کوچه بازار از گرانخوابی های باستانی، ملکۀ ذهنش بوده قابل درک وستودنی ست. همچنانکه، خشم و عصیان او برعلیه منادیان جهل ومسخ که با افسونگری های دنیای بعد ازمرگ، انبوه مردم رابه فلاکت و ذلت وبنده وار زیستن معتاد کرده اند قابل تأمل است .
در قطعۀ « من کی خوشام»، به طنز از زبان ملایی متحجر و ریاکار، با تظاهر به دفاع از حقوق مردم، به درون ملا می خزد و از زبان همیشه پسماندۀ او میگوی :

«باغلا شیطان قوطوسون کس سسین او ابلیسین
صفحه سینده تزه لیکده تارایلن ساز گورونور.»

قوطی شیطان را ببند. صدای ابلیس را قطع کن
تازگی ها در آن تار و ساز آواز دیده میشود.

«اوکی اینترنته گیرمیش، گزیری سایت لاری
گوزومه فاسق و بی دین و قمارباز گورونور.»

آنکس که به اینترنت میرود و در سایت ها میچرخد
به چشم من فاسق و بی دین و قمارباز دیده میشود .

«هرکیم الده قلم آلمیش منی تنقید ایله سه
نظریمده «سکولار» هم ده «برانداز» گورونور.»

هرکسی که قلم به دست گرفته و مرا نقد کند
درنظر من سکولار و هم برانداز است .

«کیم کی دانشجو دور، اولموش «لیبرال» هم ده «لائیک»
بی سوادلاردا ولی بئله صفت آز گورونور .»

هرکس که دانشجو شده، لیبرال و هم لائیک است
حال آنکه این صفت در بیسوادها کم دیده میشود .

« اوخوما بیرده کتاب، «لاکتاب» ائیلر آدامی
دینسیز اولموش اوخوماقلا اوکی دمساز گورونور .»

کتاب نخوان.آدم را بی کتاب [درفرهنگ دینی لاکتاب یعنی بی دین] میکند.
با خواندن بی دین میشود آنکس که همآوا دیده میشود.

شاعر، جوهر رسالت بنیادیِ علمای تشیع و چکیدۀ سخنان تکراری و هزاران خرواریِ هزارسالۀ آن ها که همانا، تبلیغِ جهل و نادانی مطلق و تحکیم عوامل خواب رفتن بندگان مطیع و سر به زیر خداست را در سروده های خود دنبال میکند.
با توجه به شغل روزنامه نگاری شاعر، از رویدادها غافل نیست. هرنوع حادثه روزانه را زیرنظر دارد. با مشکلات اجتماعی درگیراست. ذاتِ ناپاک ریا کاران و پیشوایان مذهبی را خوب میشناسد از تورم تا بیکاری ، ازبی بندوباری وبی اخلاقیِ تازه به دوران رسیده ها، اوضاع نابسامان کشوررا به باد انتقاد میگیرد. با زبان ساده و سالم محلی، گوشه های درخشانی از گوهرعقل نقاد را به نمایش می گذارد.

«دونیانی خلع سلاح ائتسه، سنی کیمسه ائدنمز
هیچ رادار یا دستگاه یوخدور کی، کشف ائتسین ریانی .»

دنیا را خلع سلاح کنند، کسی زورش به تو نمیرسد.
هیچ رادار یا دستگاهی نیست که بتواند ریا را کشف کند .

شاعر به درستی میداند مسئلۀ اتمی و هسته ای ایران که دوسه سالی ست برسرزبانها افتاده، برنامه ایست برای سرگرمی خلق الله. دیریا زود فراموش خواهد شد. به این گونه جنجال های عوامانه اهمیتی قائل نیست و مسئلۀ را جدی نمیگیرد. از ریا میگوید. از ریای کهنسال که دین را از معنویت وپاکی تهی کرد ورندانه درون لاشۀ پوسته خزید و با شغل خودساخته روحانیت درجایگاه خدا تکیه زد. ازاین روست که با حیرت و شگفتی میپرسد آیا دستگاهی وجود دارد که ریا را کشف کند. ریا که نخستین بذرفریب است درکشتزار نادانی. ازگسترشِ نفاذ همین بذر شوم است که جهل وگمراهی به تقدس رسیده و ابلیس دلشاد از رشد تخمگان درحکومت ریاکاران .
در قطعۀ «قالما بئکار!» خطاب به معشوقه، سرودۀ زیبایی دارد که اینگونه آغاز میکند:

«ایسته ییردیم دولانام باشینا ای نازلی نیگار
اینجاریم یوخدور، حییف! چون کی یئنیب صفره فشار.»

میخواستم دورش بگردم، ای نگار نازم
حیف که نا نداشتم فشارخونم به صفر رسیده است.

... ...
... ...

«ملی پول جانسیز اولوب من کیمی،یوخدور چیخاری
کارمندم، منه ده وئرمه ییر هیچ کیمسه دلار»

پول ملی بی جان شده مثل من، بُرد چندانی ندارد
کارمندم، کسی به من دلار نمیدهد .

«آیدا یوزمین تومن اولموش گلیریم، چوخ کی دئیل؟
بو تورم قاباغیندا، بئله پولدان نه چیخار؟.»

درآمد ماهیانۀ من صد هزارتومانه . زیاد که نیست؟
درمقابل این تورم با این پول چه میتوان کرد ؟!

«کئف ایچینده کئف اولوب باشچیلارین ایندی ایشی
پای بولن کیمسه، قویوب جامعه ده بئیله قرار.»

لذت جویی و در لذت ها غرق شدن، سرگرمی بزرگان شده
این قرار را مقسّم گذاشته، و سهم هرکس را معین کرده است.

«من پیاده گئده رک، تئزجه نفس تنگه دوشور
او کادیلاک دان انیب، تئزجه اولور بنزه سوار.»

من پیاده میروم خیلی زود به نفس تنگی میافتم
او از کلادیک پیاده شده سوار بنز میشود.

با گرامیداشت خاطره و آثار با ارزش این خادم فرهنگ، فوت حمید آرش آزاد، شاعر و نویسنده گرامی را به خانواده گرامی وبازماندگان و دوستداران فضل و ادب تسلیت می گویم .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد