logo





دو عاملی که می تواند نظام اسلامی را به تمکین وادارد

سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۸۹ - ۳۱ اوت ۲۰۱۰

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
به دور از استثنائات، هر نظام سیاسی بر حسب موقعیت اجتماعی و نوع تفکر انسان به موضوعات مربوط به خود و عمل او در این راستا در قالب هنجارهای جامعه، سطح توقعات مردم و نوع نگرش آن ها به زندگی و هستی مشروعیت می یابد و هر گاه این توقعات و نگرش ارتقاء و تحول یابد و خود را در اصل زندگی این جهانی که طبعأ انُس و الفت با معیارهای عقلی است بیابد، به همان ترتیب نظام سیاسی متناسب با آن شکل می گیرد.
نظامات اجتماعی و سیاسی در طول تاریخ در ایران هیچگاه به مفهومی تحول نیافتند تا لزوم وضعیت بهتر زندگی عقلانی مهیا گردد. دو بنیاد تولید قدرت یعنی حکومت در شکل و مضمون استبدادی و مردم در شکل توده انتظام نیافته در جامعه، همواره در تخاصم با یکدیگر بوده و ناخرسندی مردم از ظلم و ستمی که از سوی حاکمان مستبد بر آنها روا داشته می شد، در تحلیل نهایی اسباب قهر راه حل مسئله بود و به جز این تدبیری دیگر اندیشیده نمی شد و به همین سبب زندگی یکنواخت با احتمال یک جابجایی در رأس هرم قدرت به تحکیم خود تداوم می بخشید. یعنی انتظام نداشتن، نیاندیشیدن، و بی تدبیری سه فاکتور مهم زندگی یکنواخت اجتماعی است که قرنهای متمادی در ایران بدینگونه پیش رفته است.
دو عاملی که می تواند بر این بن بست طولانی مدت و خصوصأ خشونت نهادینه شده کارگر افتد و بر آن خط بطلان کشد و هم اکنون نشانه های آنرا شاهدیم، یکی عنصر مدنی و دموکراسی نسبتأ قدرتمند و دیگری رسمیت یافتن بلوک سیاسی متفاوت در رأس هرم قدرت است. این هر دو عامل مهم و فاکتور اساسی، مستبدترین حکومت ها را در نهایت به تمکین وا می دارد. فرایند دموکراسی در جوامع با نظامات مدرنیته کنونی از ممکنات فراهم شده ی این دو عامل بوده است.
بدون تحقق سهم خواهی قدرت و تثبیت آن در درون نظام سیاسی امکان رویکرد حکومت به تمکین دشوار است، سهم خواهی و رویکرد به تمکین هم هنگامی میسر می شود که توده ها رغبت به انتظام یافتگی و مسئولیت پذیری از خود نشان دهند و بر این اساس و معیار انتظارات خود را از قدرت مرتفع سازند. آنچه اکنون در ایران شاهدیم گواه بر برجستگی و هر چه کاراتر شدن این دو عامل است، بلوک بندی های سیاسی در درون قدرت و اجبار به پذیرش آن از سوی نظام اسلامی، و از سوی دیگر سرو ایستاده ی جنبش سبز و تداوم در سازمانیافتگی اش، بر این امر صحه می نهد.
صرف پوسیدگی درونی نظام نمی تواند عامل حتمی در واژگونی اش باشد بلکه فقدان دو عامل فوق امکان تحقق شعار سرنگونی را فراهم می سازد. به همین دلیل پوسیده گی درونی نظام پیشین عامل سرنگونی اش نبوده زیرا در پوسیدگی تعمیق یافته تر نظام اسلامی، به دلیل وجود آن دو عامل شانس انتخابات آزاد به مراتب بیش از دوران نظام پیشین است.
گروبندی سیاسی موجود در درون نظام اسلامی از صدر تا ذیل یکی از عوامل مهم بازدارندگی سرکوب و قلع و قم همه جانبه امنیتی-پلیسی-نظامی بوده و به سبب حضور پررنگ جنبش سبز حذف گرایشات سیاسی موجود در رأس نظام ناممکن شده است، حکومت دریافته که بایست بابت هر حذف،هزینه ای سنگین به سنگینی ریزش اجتماعی قدرت خود پرداخت کند وچنین هزینه ای را در رابطه با نحوه برخورد حذفی با اصلاح طلبان پرداخت کرده است.
ادامه حذف می تواند برای کلیت نظام شکننده باشد، و این پاشنه اشیل نظام است که تمکین به انتخابات آزاد را ممکن و در اینصورت نظام با مفهومی دیگر تداوم خواهد یافت. علت اصلی امکان و شانس چنین تداومی را باید بر خلاف دوران نظام پیشین در استقلال جامعه مدنی و گسترش جنبشهای اجتماعی غیر خشونت جستجو نمود که این خود باعث تقویت آرایش قدرت سیاسی به منظورسهم خواهی قدرت در حکومت است.
بنابراین به تناسب روند رو به رُشد و تقویتی این دو عامل، قهر و خشونت نیز در روند تعدیل قرار می گیرد و برای اولین بار در تاریخ ایران می توان روشهای مدنی شهروندان و ساختار عقلانی حکومت را بر شعار سرنگونی و استبداد حکومتی نشاند و به این دور تسلسل باطل زندگی یکنواخت اجتماعی پایان داد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد