logo





تئاتر در لاله زار و ریشه های لاله زاری تئاتر لوس آنجلسی

دوشنبه ۸ شهريور ۱۳۸۹ - ۳۰ اوت ۲۰۱۰

مجـيـد فلاح زاده

« تئاتر در لاله زار » پستی و بلندی های فراوانی دیده است که تاکنون شش دوره ی آن مشخص ترند.
دوره ی نخست، دوره ایست که در « باغ لاله زار » و در « گراند هتل » معروف آن و در چاپخانه ای بنام « فاروس »، نخستین گروه های نیمه حرفه ای تئاتر ایرانی به سبک غربی ( تئاتر ملی در 1909 و کمدی ایرانی 1914 – 1915 )، و بویژه به سبک فرانسه – مولیری، پرورده شدند. این دوره دوره ی بس آبرومندی بود ویکی از نخستین زنان بازیگر ایرانی – مادام شیک – را معرفی نمود و تا اواسط دوره ی پهلوی اول و تا قبل از تشدید قوانین سانسور و بسته شدن درب تئاترها طول کشید.
« محمد علیخان نصر » از پایه گذاران معروف این دوره است.
دوره ی دوم، که از سال سقوط دیکتاتوری رضاخانی 1320/ 1941 تا کودتای امریکایی 1332/1953 را در بر می گیرد، بی تردید درخشان ترین دوره ی تاریخ تئاتر ایران به سبک غربی ( غربی نه به معنای سیاسی آن ) و آبروی تئاتر معاصر ایران است. در این دوره بود که در تهران ششصد هزار نفری آن سال ها، هفتاد هزار نفر در ماه، در لاله زار، بدیدن تئاترهای « نوشین » می رفتند. ضمن آنکه روزی نبود که چماقداران و قمه کشان رژیم به تئاترها حمله نکنند.
دوره ی سوم که نام امروزی « تئاتر لاله زاری » را هم با خود یدک می کشد و به واقع، خالق « تئاتر لاله زاری » به معنای یک ژانر و به معنای مصطلح امروزی است، تئاتر بولواری است که از کینه و ابتذال سیاست های هنری دوره ی پهلوی دوم نسبت به هر چه که مترقی و مبارز بود، الهام می گرفت. پهلوی دوم تا آنجا که می توانست، پس از کودتا کوشید تا حتا اسم تئاتر لاله زار را هم لوث کند و بدا که موفق هم شد. این تئاتر، در بهترین حالت اش، یک سوی اش، بازی بدن اش، سکس و ترانه های مهوشی ( آتراکسیون ) است، و سوی دیگراش، بازی کلام اش، حرف ها و گفتگوهای اش، در متعالی ترین شکل، انتقادها و شوخی هایی بی ضرر و خنثی، همچون تئاترهای ارحام صدر. این تئاتر، در طول تکامل اش، از دو عنصر دیگر هم سود برد: یکی آن که، در جریان اضمحلال گروه های « تئاتر روحوضی » که نتیجه ی بی تفاوتی مقامات رسمی مملکتی و غرب زدگی قشرهای روشنفکر کشور بود، تیپ های مشخص و مردم پسند « تئاتر روحوضی » و در رأس آن ها « سیاه » به تئاتر لاله زاری در حال رشد روی می آورند و در دام آتراکسیون های تئاتر لاله زاری کیفیت خلاق خود را بتدریج از دست می دهند؛ تا جایی که اگر تا دیروز محور بازی بودند، امروز، ضمیمه ی بازی می شوند. دوم آن که، تم ها و ایده های تاریخی – کمیک تو خالی نظیر شاه عباس، نادر شاه، داریوش و ... زبان تیز گزنده ی کمدی های مولیر دوران اول در لاله زار و « سیاه » در « تئاتر روحوضی » را بلعیده و اصطلاح ها و ضرب المثل های لومپن های شهری جایگزین حاضر جوابی های غریزی، خلاق و شیرین توده های روستایی – شهری زحمتکش می شود. این تئاتر، از نیمه ی دوم دهه ی 1340 بتدریج و « هدایت شده » در وسیله ی ارتباط جمعی دیگری بنام سینما نفوذ می کند و کاراکتر تمامی فیلم های آبگوشتی فردینی و اصفهانی بازی وحدتی و بسیاری از فیلم ها و ژانرهای سینمایی دیگر، از جمله، تعدادی از کارهای بهروز وثوقی را شکل می دهد. بازی بدن اش، آتراکسیون های اش، سکس و ترانه های مهوشی اش، در سطحی دیگر و بالاتر، فروزان و عهدیه و گوگوش را در فیلم ها خوراک دادند و بازی زبان اش، توده های لومپن شهری تحت پوشش زحمت کشان که بهترین شان رضا موتوری بود. نفوذ این ژانر، تئاتر لاله زاری، در سینما نتایج مثبتی هم، اگر چه نادر، به همراه داشت. که از آن جمله اند فیلم های « محلل » و « درشکه چی » کار نصرت کریمی، که خود بازیگر و شاهد دوران دوم و دوران سوم تئاتر در لاله زار بوده است.
دوران چهارم تئاتر در لاله زار که از انقلاب 1357 شروع شد دوران کوتاهی بود. اما به نسبت پر بار و با یاد و خاطره ای بزرگ و همیشه سبز از دوران دوم. در این دوران بسیار کوتاه بود که تئاتر در لاله زار کوشید و موفق هم شد که دو باره، همچون دوران دوم، سندیکای تئاتر ایجاد کند و هنرمندانی بزرگ چون محمود دولت آبادی و محمد علی جعفری را به سردبیری برگزیند. در این دوران کوتاه بود که لاله زار امکان داد تا در باغ خشک اش یکی از زیباترین نمایش های دوران انقلاب بنام « چاره ی رنجبران » به کارگردانی ناصر رحمانی نژاد به نمایش در آید. در این دوران بود که وحدت، آبرومندترین بازیگر « تئاتر لاله زاری » پس از پایان نمایش « چاره ی رنجبران » پشت صحنه به بازیگران جوان نمایش صمیمانه و با درد می گفت: « پس شماها تا حالا کجا بودید، کجا بودید؟» و این در حالی بود که چماقداران و قمه کشان جدید پشت درهای خروجی تئاتر انتظار می کشیدند و صلوات می فرستادند!
دوران پنجم، دوران کنونی است. و تئاتری در لاله زار نیست. و همان به که نباشد! زیرا با وجود رژیمی که از هر وسیله ی ارتباط جمعی جهت حراست از کوچه های بن بست عقیدتی اش سود می جوید، تئاتر در لاله زار، با توجه به سؤاستفاده از آن در دوران سوم، امروز چه هیولایی می توانست باشد!
و اما، دوران ششم، دوره ی نفوذ تئاتر لاله زاری در خارج از کشور و بعد از انقلاب، و به معنای دوره ی در تبعید است. در این دوره، متاسفانه بویژه، به یاری یکی دو گروه مشخص در لوس آنجلس، تئاتر لاله زاری نام دیگری بخود می گیرد که این بار حتی مرز مشخصی ندارد. این تئاتر چه در سیدنی بازی شود، چه در لندن و پاریس و چه در هر کجای دیگر، بنام تئاتر « لوس آنجلسی » مارک خورده است که از هر چه بگویی بهره دارد، مگر بهره ای از تعهد. در این تئاتر یک تلفن همیشه حاضر برای ارتباط با ایران وجود دارد، یک آقا بزرگ، یک آبجی یا دایی، خاله، عمه، عمو و ... در این سو یا در آن سو ... یک زن و شوهر فلک زده ی سلطنتی دائما در حال مشاجره و طلاق و طلاق کشی با لیچارهای زبانی ... تعدادی فرزند دو زبانه ی اغلب واخورده ... و سر آخر ... آشتی های آبکی وسانتی مانتالیستی... و دوباره روز از نو و روزی از نو. در واقع وبه سخنی دیگر، این تئاتر آگاهی دهنده نیست، آگاهی گیرنده است، آگاهی نمی دهد، آگاهی می گیرد، تو راتخلیه می کند، اما این تخلیه شفا دهنده ( کاتارسیس ) نیست ، بیمار کننده تراست ؛ به سخنی دیگر،این تئاترآنتی کاتارسیس است، تورا بدتر، انباشته ترازروزمره گی ، از ابتذال می کند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد